زنان همیشه کار کرده اند. امورات دشوار مزرعه و دامداری بعلاوه کار طاقت فرسای بچه و خانه داری بر دوش زنان طبقه محروم و زحمتکش سنگینی کرده است. کاپیتالیسم و بهره کشی از نیروی کار زن در شهر و روستا داستان صد ساله مناسبات غالب است. اما با این وجود کار مزدی زنان پدیده نسبتا جدیدی بنظر میرسد که با شتابی سرسام آور همچون یک گلوله آتشین در طی بخصوص دو دهه اخیر سراسر جغرافیای ایران، روستاها و شهرها را بهم میبافد.

امروز در تاریخ ۱ مرداد ۹۸ پدر و مادر پیرم بعد از طی ۱۳ ساعت مسافت از دزفول به تهران و با وجود خستگی و دلی شکسته برای ملاقات با سپیده به زندان شهرری(قرچک) مراجعه کردند. مسئولین پس از تفتیش آن‌ها اجازه حضور در سالن ملاقات و دیدار با سپیده را دادند ولی از بدو ورود یکی از مسئولین زن به خاطر یک انگشتری که در انگشت پدرم بود و در هنگام تفتیش تحویل زندان‌بان نداده بود، دائما به او تذکر می‌دادند و با ایجاد ناآرامی باعث عدم تمرکز دیدار سپیده با اعضای خانواده ‌شدند. 

نقش فراموش شده فمینیست های کشورهای شرق و جنوب،فمینیسم که امروز به یکی از موضوعات داغ رسانه ای تبدیل گشته و مقالات بسیاری را به خود اختصاص می دهد دارای تاریخچه ایست که زوایای ناشناخته بسیاری دارد. به عنوان مثال به سهم کشورهای بلوک شرق سابق در دستاوردهای زنان به ندرت اشاره می شود. باید دانست که اتحاد بین سازمان های زنان کشورهای شرقی و مستعمرات سابق جنوب نقش عمده ای در پیشبرد برابری جنسیتی در سراسر جهان داشته است.

آمار وزارت صحت عامه افغانستان/ بهداشت و درمان، نشان می دهد اعتیاد در افغانستان روند رو به افزایش دارد و همچنان به عنوان یک بحران اجتماعی قلمداد می شود. گزارش های اخیر این وزارت حاکی از دو برابر شدن آمار معتادان به مواد مخدر طی سالهای اخیر است. بگفته این وزارت، حدود سه میلیون معتاد به مواد مخدر در افغانستان زندگی می کند. وزارت صحت عامه و وزارت مبارزه با مواد مخدر دو نهاد مهم حکومتی برای مبارزه با اعتیاد به مواد مخدر هستند و برنامه هایی را روی دست گرفته اند.

بیانه مشترک جمعی از فعالین جنبش نوین رهایی زن و دیگر جنبشهای اعتراضی در حمایت از اعتصابات کارگران نفت و پتروشیمی: از اعتصابات سراسری و مطالبات به حق کارگران نفت و پتروشیمی،‌ قویا حمایت میکنیم.اعتصابات کارگران درست به فاصله کوتاهی از انتخابات نمایشی، یک پیام محکم داشته و آن اینست که جامعه ایران معیشت و منزلت را حق مسلم خود دانسته و با تمام قدرت برای یک زندگی انسانی و شایسته انسان قرن و بیست و یکمی، به تلاش و مبارزه خود ادامه میدهد.

هشت سال پیش سمیه بلوچ زهی اولین فردی بود که به زنان بلوچ نسل جدید امکان معرفی شدن را داد و چهره اش روی جلد مجله ها در تهران ظاهر شد. او در ٢٦ سالگی شهردار یک شهر کوچک شده بود. پس از اتمام تحصیلات در رشته مهندسی محیط زیست در تهران تصمیم گرفت به شهر خود بازگردد تا همانطور که خودش میگوید به زنان امید و اعتماد به نفس ببخشد. او بر این باور است که: « من طلسمی را میشکنم که سایه اش مدتهاست بر سر ماست.» چهار سال بعد در سال (٢٠١٧) ١٣٩٦، بلوچ زهی دوباره انتخاب شد 

فعالین کوئیر کرد در روز‌های گذشته در رابطه با قتل یک زن ترنس، به نام مشو، در اربیل اطلاع رسانی کرده‌اند. مشو، زن ترنس کرد، ساکن اربیل در اقلیم کردستان، در شبکه‌های اجتماعی صفحه‌ عمومی خود عکس و فیلم‌هایی منتشر می کرده است که با توجه به بیان جنسیتی او می توانسته منجر به آشکار شدن هویت جنسیتی او شود. بنا بر اخبار تایید نشده، برادر «مشو» او را به ضرب گلوله به قتل رسانده است. کاوه کرمانشاهی فعال کوئیر حقوق بشر و فعال کرد،

مرگ و زندان: اگرچه انقلاب ۵۷ به حضور گسترده و بی‌سابقه زنان فارغ از هر نوع تفاوت اجتماعی در حوزه عمومی خصوصا سیاست انجامید، نتایجش نیز به همان اندازه برای زنان ویرانگر از آب درآمد. از یک سو، اجرای قوانین شریعت با روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران همه زنان ایرانی را فارغ از هر نوع تفاوتی از بسیاری از حقوق مدنی، اجتماعی و سیاسی محروم ساخت. از سوی دیگر، بسیاری از زنان و دختران جوان و نوجوان انقلابی نیز که ادامه فعالیت‌های سیاسی خود را در خطی خلاف سیاست‌های اسلامگرایان پیرو آیت‌الله خمینی جستجو می‌کردند،

یک دختر نوجوان بودم که انقلاب شد. مثل همه جوانان دنیا در یک مملکت بحران زده به سیاست کشیده شدم. سال شصت اما در تلاش برای زنده ماندن، دست این دختر نوجوان از دست من در خیابانهای تهران ول شد. من در جریان کشتار سال شصت که ابراهیم رئیسی از ما جایزه طلب میکند، برای همیشه بخشی از وجودم، جوانی ام را با تمام متعلقاتش از دست دادم. برای همین شاکی ام. جنایت علیه بشریت که میگویند، مصداق بارز محو کردن یکی از بهترین دوره های زندگی من و بخش هایی از وجودم هست.

آوار تنهایی و رنج بی‌پناهی: شبنم، غزاله، مونا و رها چهار زن پناهجوی ایرانی در ترکیه هستند و نمونه‌ای از هزاران زن پناهجوی ایرانی که در کشورهایی مثل ترکیه و یونان، از شرایط نابه‌سامان، نا امنی، خشونت خانگی و آزارهای اجتماعی رنج می‌برند. شبنم زنی ۳۱ ساله است به عنوان پناهجو در شهر اسکی شهیر ترکیه زندگی می‌کند. شوهرش او و فرزند یک‌ساله‌اش را پس از اینکه بارها مورد خشونت و آزار قرار داد، رها کرد و رفت. می‌گوید:

«زنان و مردان مساوی نيستند، چنين چيزی خلاف طبيعت است… زنان نمی‌توانند آن گونه که کمونيست‌ها می‌گويند، هر کاری را که مردان می‌کنند، انجام بدهند… نهضت زنان با مذهب و فرهنگ ما سازگاری ندارد… زنان نبايد در انظار عمومی با صدای بلند بخندند.» اين بخشی از سخنان خشونت‌آمیز طيب اردوغان رئيس جمهور ترکيه عليه زنان است که در تاريخ 24 نوامبر 2014 (يک روز قبل از 25 نوامبر، روز جهانی مبارزه عليه خشونت بر زنان) در انجمن زنان «کادم» ايراد شد!

سازمان رهائی زن: گورستان زنان گمنام سلیمانیه کردستان عراق نوک کوه یخی از جنایتی نابخشودنی از قربانیان قتلهای ناموسی که در دل تاریک بی فرهنگی حاکم بر جامعه سنتی، و مذهب زده نمایان شده و وجدان هر آنکس که خود را انسان میداند را به چالش میکشد. مسلما ما هم بهمراه هزاران فعال حقوق بشر، مدافعین حقوق زنان این جنایات را شدیدا محکوم میکنیم و خواهان پیگرد قضائی قاتلین هستیم. ولی این محکوم کردنها تا زمانیکه توازن قوا را در هر کوی و برزن و هر خانواده و طایفه علیه این توحش برنگرداند و مانع بازتولید این تراژدیهای انسانی نشود پشیزی ارزش ندارد زیراکه مانع وقوع قتل ناموسی بعدی نخواهد شد.

زنان مبارز جهان همرزم بزرگی را از دست دادند که صلابت زندگی و پیکارش کم‌نظیر بود. داکتر نوال‌السعداوی زن شورشگری که در دهکده‌ای در سرزمین مصر زاده شد و با فراست ذاتی‌اش از نوجوانی متوجه نابرابری زنان با مردان و ستم‌های اجتماعی و مذهبی جامعه‌اش گردید. به قول یکی از دوستانش امینه امین «او با روحیه مبارزه‌طلبی به دنیا آمده بود» و همین آگاهی‌اش بود که ازدواج اجباری را در ده سالگی نپذیرفت. به درستی که سعداوی «مادر کلان» جنبش زنان مصر لقب گرفته بود.

یک نامه مهم و تکان دهنده از طرف مادرانی که فرزندان آنها را جمهوری اسلامی کشته است! خاوران باید دست نخورده باقی بماند! ما زنانی هستیم که شاهد خاکسپاری فرزندان به خاک و خون کشیده‌مان بوده‌ایم. ما پسران و دختران‌مان را دیدیم که مغزهای‌شان با گلوله متلاشی، قلب‌های‌شان با گلوله سوراخ، و بد‌ن‌های‌شان با ماشین نیروی انتظامی و شوکر الکترونیکی له شده است. ما بدن تکه پاره شده زیر شکنجه و گردن‌کبود فرزندان‌مان را دیده و بر آن‌ها بوسه گذاشتیم.

فکر می‌کردم برای جشن به خانه همسایه می‌رویم ولی وقتی وارد خانه همسایه شدیم از مهمان‌ها و جشن خبری نبود گیج شدم و وقتی مادرم با تحکم گفت که زیر شلوارم را در بیاورم شروع به ناله کردم و از ترس تمام بدنم می‌لرزید. مادرم من را به روی زمین خواباند و با کمک زن‌های دیگر به زور پاهایم را از هم باز کرد. یک زن که وظیفه ختنه کردن را برعهده داشت با یک تیغ در مقابلم ظاهر شد او تیغ را بالا برد و با صدای بلند گفت: «این کار را برای خدا انجام می‌دهم.!»