شورش و تهاجم مجدداسلام‌گرایان مخالف بشاراسد، همزمان با آتش بس لبنان به چه معناست؟

تریبون آزاد

بنظر می رسد که پس از جنگ غزه و لبنان اینک نوبت زانوزدن شتر بحران در سوریه فرارسیده باشد. در سوریه در طی این سیزده سال گذشته هیچگاه گسل‌های پس از جنگ داخلی ۲۰۱۱ ترمیم نشدند و اساسا دولت بشاراسد به مددکمک‌ها و دوپینگ‌ توسط متحدانش سرپا مانده است.

علل متعددی هم شامل عوامل و فشارهای بیرونی و هم بخصوص عوامل داخلی ناشی از تضعیف حامیان اسد در این بحران دخیل هستند: 

۱- چنان‌که می دانیم از مدت‌ها پیش شاهد حملات هوائی دولت اسرائیل وارتش آن کشور به سوریه و اهدافی چون نیروهای وابسته و مستشاری ایران و به حزب اله هستیم که باگذشت زمان و تشدیدمخاصمات رژیم‌های ایران و اسرائیل بیشتر و حتی عملا به طور روزمره هم شده است. دولت اسرائیل سوای مقابله با نفوذ و حضورایران در سوریه به عنوان کشورهم‌مرز اسرائیل، به‌موازات گسترش جنگ به‌لبنان و درگیری با حزب اله در آن‌جا بیش ازگذشته به‌مسیر انتقال اسلحه از ایران به سوریه و حزب اله حساس بوده و با حملات هوائی مصمم به قطع آن بوده است. اکنون در پی سرکوب گسترده حزب اله در لبنان و با وجودآتش بس کنونی، این حساسیت بیشتر هم شده است. چنان که حتی پس از برقراری آتش بس ۶۰ روزه بر ابعاداین گونه تهدیدها و حملات افزوده شده و دولت اسرائیل به بشاراسد هشدارداده اتس که دارد با آتش بازی می کند و حتی او را تهدید به خطرجانی کرده است. بنظر می رسد که در شرایط کنونی دولت اسرائیل ضمن تلاش برای تضعیف موقعیت اسد اما خواهان بدلیل نگرانی از هرج و مرج و خطرات ناشی از آن، خواهان سقوط اسد نباشد. بنابراین وقتی از عوامل گوناگون تضعیف موقعیت بشاراسد سخن می‌گوئیم نقش اسرائیل در عوامل بیرونی چه مستقیم و چه غیرمستقیم برجسته است. اما در کنار فشاردولت اسرائیل به سوریه باید به نقش پیچیده ترکیه هم به یک عنوان یک بازیگر وقدرت منطقه ای و دارای اهداف مهم در منطقه به طورکلی و در سوریه به عنوان کشورهم‌‌جوار و به کردهای آن سوی مرز به عنوان دشمن اشاره کرد که به خود اجازه مداخل در امورد اخلی آن را می‌دهد و از دیرباز هم به‌عنوان حامی شورشیان و مخالفان داخلی بشاراسد درجنگ داخلی و با هدف ایجاد یک منطقه حائل و البته درگیری‌هایش با یگان‌های خلق کرد ( رژوا که دولت ترکیه آن را عقبه و پشت جبهه پ‌.ک.ک  می داند) اشاره کرد. نفوذ ترکیه در بخش‌هایی از نیروهای مخالف و شورشیان برکسی پوشیده نیست. گرچه به لحاظ همکاری ها و مناسبات دپیلماتیک اش با روسیه و ایران و توافقات صورت گرفته پس از تثبیت نسبی بشاراسد، آن را خیلی برجسته نمی‌کند. اما بطورکلی بنظر می رسد که نقش ترکیه و قدرت چانه زنی آن در سوریه با توجه به رویدادهای اخیر روز به افزایش باشد و ظاهرا از آمادگی خودش برای میانجیگیری بین دولت دمشق و شورشیان خبرداده است.  دولت‌های آمریکا و ترویکا هم با توجه به نقش ترکیه، خواهان اجرای قطعنامه ۲۰۱۵ سازمان‌ملل و ایجاد یک دولت قانونی با مشارکت بقیه، به‌جای دولت فرقه ای کنونی شده‌اند. گذشت زمان بیش از پیش بررویکرد ونقش دولت ترکیه  در این جنگ روشنائی خواهد افکند. 

۲- فوران مجدداسلام‌گرایان قبلا سرکوب شده و مخالف بشاراسد با آتش بس اخیرلبنان و کلا تضعیف حزب اله و ایران در لبنان با توجه به روابط گسترده سوریه با لبنان و حضورحزب‌اله در آن‌جا به عنوان متحدبشاراسد بی ارتباط  نیست. اما تضعیف موقعیت و عوامل داخلی حافظ بشاراسد نقش مهم‌تری دارند. چرا که عامل اصلی و مهم  در خلا بوجودآمده کنونی را که موجب  فوران و تهاجم اسلام‌گرایان ضدبشاراسد گشته، باید در تمرکز روسیه  بر جنگ اوکراین و تضیعف نفوذایران و سپاه قدس به‌خاطر ضربات سنگینی که بر «محورمقاومت» واردشده است، دانست. یعنی افول حمایت همان کشورهائی که در پیروزی ۸ سال پیش بشاراسد در جنگ حلب نقشی مهم داشتند. 

خلأقدرت 

این نوع شورش‌ها و توسط این نوع نیروهای واپسگرا و فرقه‌گرا عموما در شرایط خلا قدرت صورت می‌گیرند. و گرچه معمولا با خشونت بی سابقه و تلفات و آوارگی و انوع رنج‌های بی‌شمارهمراه است، اما بدلیل همان خصلت فرقه ای و شدیدامذهبی و واپسگرایانه‌، در ذات خود سترون و شکننده بوده و فاقدچشم‌انداز گسترش و استمرار است.  بخصوص که هم سازمان ملل و هم دولت آمریکا و برخی کشورهای دیگر تحریرالشام را که نقش‌مهمی در این خیزش داشتنه اند، به دلیل گذشته‌اشان و رابطه‌ اشان با النصره و القاعده تروریست می‌دانند. و بهمین دلایل آن‌ها معمولا در موقعیت‌های خلا قدرت به شکل عروج‌ ناگهانی و پر سروصدا ظاهر می‌شوند و پیشروی می‌کنند، اما ممکن است پس از غافلگیری اولیه با شروع ضدحمله و بسیج‌نیروی دولت‌ ومتحدینش به عقب رانده شوند. 

با این همه اکنون شرایط  توازن قوا در سوریه تحت تاثیرعوامل متعددی تاحدی تغییرکرده و در حال تغییربیشترهم هست. به صحنه آمدن مجدد آن‌ها نشان بیماری عمیق جامعه سوریه و کلا منطقه خاورمیانه‌ای است که دستخوش بحران‌ها و جنگ‌های متزاید است. از آن‌جائی که  قدرت درسوریه هم‌چنان به شکل غیرمتوازن و یک جانبه و متکی بر زورو سرکوب دردست یک بخش، بشاراسد وحامیانش متمرکزشده است،اوضاع شکننده بنظر می‌رسد. بطوری که بدون گشودن باب گفتگو و ایجاد مشارکت متوازن  بخش‌های مختلف جامعه سوریه با همکاری بین‌المللی  در تاسیس یک دولت موردتوافق امکان ثبات و آرامش کمابیش پایدارممکن نخواهد بود و در چنین بستری است که نیروهای جهادی و اسلام‌گرا فرصت سربلندکردن پیدا می‌کنند. در کوتاه مدت نتیجه خروجی بحران بستگی بدرجه تاب‌آوری نیروهای وفادار به بشاراسد و حامیانش روسیه و ایران دارد.  تا این‌جا همه آن‌ها غافلگیر و مجبور به عقب‌‌نشینی شده‌اند. چه بسا به احتمال زیاد عروج تحریرالشام  به فعال شدن نیروها و هسته‌های خفته داعش و القاعده و دیگر نیروهای جهادی و یا غیرجهادی سرکوب شده در سوریه دامن بزند و حتی ممکن است به‌عراق و برخی نقاط دیگرهم سرایت کند. تصادفی نیست که دولت عراق به عنوان یکی از مراکز اصلی خیزش داعش، اینک با دنبال کردن حوادث و نگرانی از طغیان مجدداین نیروها در همسایگی و خطرسرایتش به داخل عراق  مشغول گسیل ارتش به مرزهای خود با آن کشوربوده  و یا مطابق برخی گزارش‌ها نیروهای شبه نظامی حشدالشعبی همسو با ایران و سپاه قدس با بسیج هزاران نفر در حال گسیل نیرو به صحنه‌های مقدم نبرد وجلوگیری از پیش‌روی تحریرالشام و متحدینش برآمده اند. تماس‌تلفنی و دیدارفوری وزیرخارجه ایران با بشاراسد و حرکت او به سمت دیداربا مقامات ترکیه ویا تماس‌های تلفنی روسیه وایران و ترکیه حاکی از چنین تحرکاتی است. تا همین جا حداقل یکی از فرماندهان بلندپایه سپاه کشته شده و به کنسولگری ایران در حلب  که سریعا تخلیه شده بود حمله صورت گرفته است و اخبار هم‌چنان از پیشروی‌ سریع نیروهای شورشی حکایت دارند. 

۴- باید با هرگونه اقدام رژیم ایران برای مداخله بیشتر و واردکردن هرچه بیشتر کشوربحران زده به باتلاق جنگ‌ منطقه به‌مقابله برخاست. خطر فرورفتن در باتلاق جنگ‌های منطقه و درگیری‌های مستقیم تراسرائیل و ایران با اصرار حاکمیت بر ادامه سیاست‌های بحران‌آفرین تاکنونی جدی است. با افزایش ابعادفشارهای بین‌المللی  و از جمله تحریم‌ها و فشارهای ترویکای اروپا در صدورقطعنامه شورای حکام آژآنس بخصوص وقتی با فشارهای حداکثری ترامپ ترکیب شود،  مشخصا یک  فرجه زمانی ده ماه حساس و پرالتهاب و طوفانی پیشارو  تا دوره پایانی برجام با ریسک جدی فعال کردن ماشه معکوس بازگشت اتوماتیک تحریم‌های قانونی و بین‌المللی سازمان ملل وجوددارد. از جانب دیگرخطرواکنش‌های ماجراجویانه رژیم مبنی برتغییر دکترین هسته ای و خروج از معاهده هسته ای در صورت بازگشت تحریم‌ها نیز وجود دارد که حاکمان ایران با سودای پرکردن حفره بزرگ بحران بازدارندگی وجود دارد که حاکمان تهدید آن را بطور ضمنی روی میزمذاکره گذاشته‌اند. علاوه برآن در همین رابطه و فاصله خطر تشدید حمله اسرائیل و آمریکا به تآسیسات هسته ای وموشکی و شریان‌های اقتصادی کشورنیز افزایش یافته و  در مجموع  چشم‌اندازاین دوره را  بسیار حساس  خطرناک کرده است و گزینه‌های مهم و سرنوشت سازی را پیشاروی حاکمان و جامعه قرارداده است.  

۵- بطورکلی فرایندبحران بازتولید حکومت که عمده ظرفیت‌های خود را سوزانده است و بویژه که تداوم این بحران در دوره پسا خیزش زن زندگی آزادی در عرصه ها مولفه‌های گوناگون شکاف حاکمیت و مردم و اقتصادی -سیاسی و شتاب مشروعیت زدائی و گسست نسلی و بحران خالص سازی و جانشینی مشهودتر شده است. بطوری که حاکمیت ناگزیر شده است که با دست شستن از سیاست یکدست سازی و تن دادن به دولت وفاق پزشکیان، ولو موقت، بتواند از گسترش‌این شکاف‌‌ها جلوگیری‌کند واین درحالی است که خود دولت  با انواع کارشکنی‌ها و کشاکش‌های درونی حاکمیت و بحران‌های سترگ و یا بقول خودشان ناترازی‌های بزرگ محاصره شده اند که مستلزم انواع جراحی‌ها و تصمیم‌های «سخت» و تغییرسیاست‌های کلان حاکمیت است.   و درهمین رابطه می توان ادعا کرد که ورود به بحران وجودی بازتولید‌اقتدار با ورود به فازشکست‌‌های متوالی «عمق استراتژیک حاکمیت» در منطقه وارد فارجدیدی شده است. ضربات هولناک وارد شده بر حزب اله در لبنان و اینک به بشاراسد بیانگرهمین واقعیت است.  و چه بسا که شکست و ناکامی در صفوف مهم‌ترین اهرم اقتدار و سرکوب رژیم یعنی سپاه پاسداران  و سپاه قدس رژیم را با عواقب و پی‌آمدهای  نامعلومی مواجه کند. اکنون رژیم در برابر دوراهی بزرگ یعنی یا نوشیدن جام زهر برای تغییرسیاست‌های تاکنونی اش بویژه در منطقه و جهان و یا دست به ماجراجوئی‌های خطرناکی چون توسل به تغییردکترین هسته‌ای و خروج از پیمان هسته ای  و پذیرش پی‌آمدهای سینگین بشود. رانده شدن به مسیرتسلیحاتی چون کره شمالی آن‌هم در منطقه حساس خاورمیانه بی تردید با چالش‌های بسیاربزرگی مواجه است. چنین چشم اندازی از  بحران‌ها با سویه‌های گوناگون خود هم شامل تهدیدها و هم فرصت‌های بالقوه ‌و بالفعلی است که جنبش مردم ایران می‌تواند درصورت بهره‌گیری از دستاوردهای خود و افزایش هوشیاری از آن‌ها برای نیل به اهداف راهبردی خود و پایان دادن به پارادایم اسلام سیاسی کاملا گندیده شده در راستای گشودن و تقویت مسیر دمکراسی و آزادی و برابری بهره برداری کند.