سقوط اسد و سرازیری جمهوری اسلامی!

تریبون آزاد

چندی پیش مهدی طائب رئیس “قرارگاه عمار” جمهوری اسلامی نکته جالب و قابل تعمقی را بیان کرد و امروز کاملاً جا دارد که آن جملات جنایت‌کار شناخته شده حکومتی را یادآوری کنیم. او گفت “سوریه استان سی و پنجم و یک استان استراتژیک برای ماست.

اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم. اگر سوریه را نگه داریم می‌توانیم خوزستان را هم پس بگیریم اما اگر سوریه را از دست بدهیم تهران را هم نمی‌توانیم نگه داریم.” اکنون دقیقاً جمهوری اسلامی مقابل این سؤال قرار گرفته است که با سقوط بشار اسد آیا می‌تواند تهران را نگه دارد؟ فکر می‌کنم سقوط اسد جمهوری اسلامی را در وضعیت بسیار متلاطمی خواهد انداخت که نجات از آن برایش ممکن نیست. 

سقوط حکومت بشار اسد موجی از خوشحالی را در دنیا و به‌ویژه ایران در میان مردم دامن زده است. دیکتاتور سوریه در عرض کمتر از دو هفته ساقط شد و به روسیه گریخت و بخش‌های مختلف نیروهای شورشی تمامی این کشور را در کنترل خود گرفتند. بیشترین تأثیر سقوط دیکتاتور سوریه، تأثیر آن بر سرنوشت حکومت اسلامی در ایران است. با سقوط بشار اسد به طور واقعی جمهوری اسلامی نیز در سراشیب سقوط افتاده و حلقه محاصره بر آن تنگ‌تر می‌شود. همین که این حکومت و دولت پوتین نتوانستند همچون سال ۲۰۱۱ با به خاک و خون کشیدن مردم سوریه، بشار اسد را بر سر قدرت نگه دارند خود نشانگر وضعیت بن‌بست و نزار این‌هاست. 

اشاره کنم که علی‌رغم شوروشعف سرنگونی دیکتاتوری اسد، نگرانی‌های زیادی در مورد آینده سوریه و تأثیر آن بر منطقه وجود دارد. چرا که نیرویی که در صف مقدم سرنگونی اسد قرار داشت، و سرنگونی اسد را کلید زد، جریان اسلامی تحریرالشام به رهبری جولانی است که سابقه همبستگی با القاعده و داعش را در کارنامه خود دارد. اردوغان و ترکیه نیز حامی این نیرو هستند که کارنامه آنها نیز بهتر از داعش و القاعده نیست. این وضعیت سؤالات زیادی را ایجاد خواهد کرد که باید به آن‌ها پرداخت. 

آیا امکان قدرت‌گرفتن جریاناتی نظیر القاعده و داعش در سوریه وجود دارد؟ آیا یک حکومت اسلامی نظیر جمهوری اسلامی یا بدتر از آن در سوریه شکل نخواهد گرفت؟ 

به طور واقعی در برابر سوریه بعد از اسد دو راه‌حل بیشتر وجود ندارد. یا غرق‌شدن در یک جنگ داخلی و سناریوی سیاه، یا واردشدن به یک فاز مماشات و سازش نیروهای درگیر و ایجاد دولتی ائتلافی و غیرمذهبی. چرا این را می‌گویم؟ اولی به نظرم روشن است. در سوریه نیروها و دولت‌های متعددی منافع مستقیم دارند و فی‌الحال در آنجا حضور دارند. ترکیه، اسرائیل، آمریکا و روسیه نیروها و قدرت‌هایی هستند که مستقیماً در سوریه حضور دارند. (به وضعیت جمهوری اسلامی در سوریه بعداً اشاره خواهم کرد). به‌علاوه نیروها و سازمان‌های متعدد کرد و نیروهای مردمی هم به‌صورت متشکل و مسلح و غیرمسلح حضور دارند و تأثیرات مستقیم خود را بر اوضاع دارند. این نیروها و کل مردم نیز تلاش می‌کنند اوضاع به سمت تمایل و مصالح آنها حرکت کند. اگر همه این طرف‌ها بر منافع خود بدون سازش پافشاری کنند، راهی جز جنگ و خونریزی و تکه‌تکه کردن این کشور باقی نمی‌ماند و بازنده چنین وضعیتی قطعاً مردم سوریه هستند. جریانات و نیروهای اسلامی افراطی‌ای نظیر داعش و القاعده از چنین وضعیتی بسیار سود خواهند برد. اما درعین‌حال دولت‌های درگیر در اوضاع نیز از یک سناریوی سیاه دستاوردی نخواهند داشت. چرا که جنگ در سوریه می‌تواند جنگ‌های بزرگ‌تری را میان اسرائیل و ترکیه و روسیه و آمریکا دامن بزند و بحران‌هایی را ایجاد کند که نتیجه آن قابل‌کنترل و پیش‌بینی نیست و نهایتاً می‌توان گفت همه بازنده خواهند بود و قطعاً هیچ‌کدام خواهان واردشدن به کشاکش‌های نظامی گسترده و بلبشو و وضعیت خطرناک و کنترل نشده که دامن همه دولت‌های منطقه را خواهد گرفت نیستند.  

اما راه دیگری که می‌تواند پیش روی این کشور قرار گیرد، راه‌حلی است که می‌تواند به درجه‌ای به نفع مردم نیز باشد و بخش اعظم مردم سوریه در آن جهت تلاش و مبارزه می‌کنند. معمولاً در تحلیل‌هایی که این روزها از اوضاع سوریه می‌شود مردم جایی ندارند. گویی مردمی وجود ندارند. همه چیز از دید طول و عرض نیروی مسلح و نیروهای ارتجاعی درگیر در سوریه دیده می‌شود. به نظر من در اوضاع کنونی سوریه جایگاه مردم بسیار مهم است. مردم به درجه‌ای متشکل‌اند و می‌توانند فشار بیاورند و تلاش کنند که فضای جامعه به سمت سناریوی سیاه نرود. صدای مردم در دنیای امروز به‌خوبی شنیده می‌شود. مردم سوریه تجربه انقلاب ۲۰۱۱ را دارند که گرچه وحشیانه توسط رژیم اسد و روسیه و جمهوری اسلامی به خاک و خون کشیده شد اما تجربه آن انقلاب دود نشده و نابود نشده است. مردم عمدتاً می‌دانند که چه می‌خواهند. در فضای جامعه سوریه تا آنجا که به مردم مربوط می‌شود گرایش سکولار و غیرمذهبی دست بالا را دارد. جریانات اسلامی و داعشی و القاعده‌ای در میان مردم جایگاهی ندارند. بخش‌هایی از این کشور در کنترل نیروهای کردی است که مسلح‌اند و مدت‌ها در جنگ با نیروهای اسلامی داعشی بوده‌اند. باتوجه‌به این اگر چه همانطور که در جای دیگری گفته‌ام در کوتاه‌مدت دولت حاکم به درجه‌ای می‌تواند رنگ‌وبوی اسلامی و مذهبی به خود بگیرد، اما در میان‌مدت این احتمال قویاً هست که مردم در شکاف میان قدرت‌های دیگر بتوانند بخشی از خواست‌های خود را تحمیل کنند و اوضاع به سمت ایجاد یک دولت ائتلافی و غیرمذهبی و به درجه‌ای سکولار پیش برود. دولت‌ها و نیروهای درگیر در سوریه می‌توانند با چنین وضعیتی کنار بیایند و علی‌رغم مصالح خود با چنین ائتلاف و چارچوبی به‌ناچار سازش کنند. به نظرم این راهی است که سوریه بعد از اسد عجالتا در پیش خواهد گرفت. اینکه بعد از آن اوضاع چه خواهد شد بهتر است پیش‌بینی در مورد آن را به بعدتر موکول کنیم. 

جمهوری اسلامی و سوریه

بازنده اصلی سرنگونی بشار اسد اما جمهوری اسلامی است. این حکومت میلیاردها دلار برای حفظ رژیم اسد صرف کرد. ده‌ها هزار نیروی نظامی زبده‌اش را تحت عنوان “مستشار” و غیره به این کشور گسیل کرد. نیروهای اسد را برای جنایت و سرکوب سازمان و آموزش داد. از نظر تبلیغاتی و سیاسی همان‌گونه که در ابتدا اشاره کردم حکومت اسلامی، سوریه را به‌عنوان حیاط‌خلوت و استان سی و پنجم خودش می‌شناخت و معرفی می‌کرد که پای اصلی “محور مقاومت” کذایی‌اش بود. تمام این‌ها با فرار اسد درهم‌پیچیده شده و نابود شده است. شکست و سقوط اسد در واقع سقوط جمهوری اسلامی در منطقه و در سوریه است. حکومت اسلامی نمی‌تواند به‌سادگی از کنار این واقعه بگذرد و آن‌طور که خامنه‌ای در سخنرانی‌اش وانمود کرد انتظار داشته باشد که باز هم جوانان سوریه بلند شوند و اوضاع را به دست بگیرند. جوانان سوریه فی‌الحال بلند شده‌اند و سرنگونی اسد و جمهوری اسلامی را وسیعاً با لگدکوب کردن پرچم جمهوری اسلامی و اسد جشن می‌گیرند. حکومت اسلامی دیگر در سوریه نمی‌تواند حضور فعال و برجسته‌ای داشته باشد. 

اما جمهوری اسلامی فقط در سوریه سرنگون نشده است. در محدوده کشور ایران نیز این حکومت با سرنگونی روبروست. دیگر قدرت و سیطره سابق خود را نخواهد داشت. صفوفش وسیعاً به هم خواهد ریخت و بحران‌های حادی دامنگیر آن خواهد شد. ریزش نیروهایش گسترش خواهد یافت. مردم در برابر حکومت بسیار متعرض‌تر خواهند شد. هم اکنون خبرهایی از درگیری‌های فیزیکی در میان نیروهای سپاه و بخش‌های دیگر حکومت شنیده شده است. برخی از فرماندهان سپاه به دلیل شکست و ناتوانی در سوریه احضار شده‌اند. از بالای حکومت صداهایی در اعتراف به شکست و ناتوانی حکومت اسلامی شنیده می‌شود. تزلزل در صفوف نیروهای سرکوب حکومت قطعاً وسیع‌تر خواهد شد. این‌ها هنوز شروع یک بحران بسیار وسیع و عمیق و حاد در صفوف حکومت است. سرنگونی بشار اسد شکستی نیست که حکومت اسلامی بتواند آن را زیر فرش کند یا از کنار آن بگذرد. مردم با سقوط اسد روحیه تعرضی بیشتری در برابر حکومت پیدا کرده‌اند. مردم می‌گویند چرا میلیاردها دلار از بودجه کشور را صرف یک حکومت سرکوبگر کرده‌اید. صفوف جمهوری اسلامی در برابر مردم، بی‌روحیه و سرشکسته شده است. تحلیلاً این وضعیت به‌سرعت به درهم‌ریختگی صفوف نیروهای سرکوب حکومت و تعرض بیشتر مردم منجر خواهد شد. اختلافات و جنگ و کشاکش‌های درونی‌اش از بالا تا پایین گسترش خواهد یافت و بحرانی بی‌سابقه دامن آن را خواهد گرفت. جمهوری اسلامی گریزی از این وضعیت ندارد. حتی برای دست‌زدن به جنایت و اعدام و سرکوب دستش مثل قبل باز نیست. 

سقوط حکومت اسد یعنی پوچ شدن کل تبلیغات و پروژه‌ها و روضه‌خوانی‌های خامنه‌ای و سران سپاه و دیگر سران حکومت. محور مقاومت کذایی حکومت اسلامی در منطقه ازهم‌پاشیده است و بقایای آن در عراق و یمن و کشورهای دیگر نیز به‌سرعت سقوط خواهد کرد. هرچه بیشتر اینها در مورد ادامه “مقاومت” و “قوه و قهر الهی” و امثال اینها نوحه‌سرایی کنند، بیشتر در برابر مردم پوچ بودن نیروی واقعی‌شان برملا می‌شود. 

در ادامه انقلاب زن زندگی آزادی و در شرایط فلج و بن‌بست اقتصادی حاکم، فضای جامعه ایران علیه جمهوری اسلامی بسیار تعرضی و اعتراضی است و بخش‌های وسیع کارگران و مردم با اعتراضات و تجمعات و اعتصابات هر روزه خود، برای دستیابی به حقوق خویش به حکومت امان نمی‌دهند. این اعتراضات و اعتصابات نشان از این دارد که دور بعدی جنبش و انقلاب علیه جمهوری اسلامی فراگیرتر و گسترده‌تر خواهد بود و اشکال متنوع‌تری به خود خواهد گرفت. سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران با سرنگونی بشار اسد در سوریه قطعاً متفاوت است. چرا که مردم یکپارچه‌تر و متحدتر و یکدست‌ترند و جنبش و انقلابی را فی‌الحال تجربه می‌کنند که خواست‌های پیشرو و روشن و مدرنی دارد و در آن زنان نقش بسیار بارزی دارند. در این کشور امکان توطئه‌گری و جابه‌جایی قدرت از بالای سر مردم بسیار محدود است. چرا که انقلاب و جنبشی عظیم برای گرفتن قدرت از دست جمهوری اسلامی از پایین شکل گرفته است که بسیار متعین و آگاه است. در این فضا سرنگونی یکی از پایه‌های قلدری و قدرت‌نمایی حکومت اسلامی، یعنی سقوط حکومت اسد در سوریه، انرژی و امید و خوش‌بینی عظیمی را در صفوف مردم دامن زده و نتیجه آن می‌تواند فوران‌های عظیم‌تر بعدی در برابر حکومتی باشد که از نظر سیاسی و اقتصادی و بین‌المللی در وضعیت بن‌بست قرار دارد و از قبل بسیار ضعیف‌تر و روحیه باخته‌تر است. سرنگونی حکومت اسلامی با انقلاب مردم می‌تواند بر روند اوضاع در سوریه بعد از سرنگونی اسد نیز بسیار تأثیرگذار باشد.