42 منتخب سایت

تدابیر برگزاری با شکوه اول ماه مه در مراکز شهرها!

تریبون آزاد

امروز جهان در غیاب سوسیالیسم با بحران های ایدئولوژیکی، اقتصادی و هویتی عمیقی به سر می برد. اما پی بردن و اعتراف به وجود این بحران های عمیق نظم سرمایه داری، به تنهایی و هنوز کشف عجیبی محسوب نمی شود.

مساله مهم تر این است که ما اینقدر آگاهی و معرفت داشته باشیم آن طبقه ای که بالقوه خواهان سوسیالیسم است، افق و آینده دارد، بالفعل برای چالش این وضعیت و باز گرداندن اختیار به انسان ، متحد، بسیج و آماده کنیم. و از این زاویه، اگر ما بخواهیم صفوف طبقه کارگر را برای نبرد با وضعیت یاد شده منسجم کنیم، اول ماه مه- روز بین المللی طبقه کارگر، مناسبت خوبی برای نشان دادن جلوه ای از این خواسته ها عمیق آزادی خواهانه ما است. اگر چه اول ماه مه، یک روز از زندگی و مبارزه ما با سیستم سرمایه داری را تشکیل می دهد، ولی می توان با هر چه با شکوه تر برگزاری روز کارگر در مراکز شهرها و مراکز صنعتی، نمونه ای شایسته از اراده این طبقه برای ساختن یک دنیای بهتر، نشان بدهیم. منعکس کردن جلوه ای از اراده طبقه کارگر برای یک دنیای بهتر، تا وقتی که به اول ماه مه امسال بر می گردد، پیش شرط های دارد که گام اول آن این است: از هم اکنون با حساب و کتاب دقیق، در تدابیر فراهم کردن ملزومات برگزاری این روز ویژه در محل زیست و کار باشیم. نقاط قوت و مولفه های دخیل که به ما این امکان را می دهند، با دقت بررسی، سبک و سنگین کرده و به شناسیم، تا بدین وسیله و به گونه ای که می خواهیم، اراده خود را به عمل در آوریم. از هم اکنون با دسته بندی و مرور کردن سنت های مبارزاتی تاریخی طبقه کارگر و جنبش کمونیستی به این مسایل فکر کرده که کدام مطالبات قابل طرح هستند و کدام یک در اولویت و در دستور گذاشته تا روز بعد از مراسم اول مه، کارگران متحدتر، متشکل تر و با روحیه تر از روز قبل باشند. سخنرانی ها، مطالبات و طرح های هر اقدامی که در دستور می گذاریم، باید زمینی، مربوط به کل طبقه کارگر و خیلی شفاف و در خور توانایی هر رشته و جمعی باشد که در این روز از عهده این مطالبات برمی آید. با این رویکرد، میزان نیروی خود و توان توطئه دشمن را با حساب و کتاب سنجیده و شعارهای را به دست گرفته که زمینه تحقق داشته و با تحقق آنها، درجه اتحاد، تشکل، قدرت و حرمت کارگر در جامعه بالاتر رفته و در موقعیت بهتری برای پی گیری سایر مطالبات خود در روزهای آینده قرار بگیریم. جهت سهل الوصول و امکان پذیری خواسته ها، باید مسایل را حد الامکان ساده کرده- بطوری که یکی دو مورد در اولویت بگذاریم و نه از هزار موضوع پیچیده صحبت کرده و در نتیجه اولویت های ما نا مشخص باشند. در آن روز مسئولانه و آگاهانه ظرفیت های خود را براورد کرده و از آن نتیجه بگیریم که اگر مثلاً خواسته های کلیدی کارگر در امروز آزادی تشکل مستقل است؛ افزایش دستمزدها و تامین بیمه اجتماعی است؛ باید روی آنها متمرکز شده و به نفع متحقق کردن این خواسته های کلیدی، از نکات پیچیده تر که مساله روزها و ماه های بعد هستند، به کاهیم. آخر سر، اصلی ترین کار برای ما بسیج نیرو، به وجود آوردن تشکل و منسجم کردن صف مستقل طبقه کارگر و تغییر مادی و معنوی با رویکرد استراتژیک کمونیستی این طبقه است. در دنیای پیچیده امروز، تغییر موازنه مبارزه طبقات بورژوا و پرولتر از روی هوا و مکانیکی صورت نمی گیرد. باید ابزار ساخت، تدابیر کرد، استراتژی داشت و راه را برای تحقق برنامه های این روز، سهل نماییم. ما نمی توانیم بدون پاسخ به سئوال های امروز چه باید کرد از روی موانع این اقدامات مهم عبور کنیم. باید برای رفع موانع واقعی از هم اکنون فکر کنیم. من در این مطلب می خواهم نکاتی چند که به این پروژه کمک می کند، قدری بیشتر بسط بدهم. البته این صحبت ها بیشتر جنبه مشورتی و از زاویه دیگر نگاه کردن به پروژه برگزاری مراسم های روز اول ماه مه دارد و نه اینکه اعتراض به فعالین دست اندرکار اینگونه جشن ها و انتخاب اشکال دیگر برای ابراز وجود در محل و دست کم گرفتن تلاش های آنان. قصد من بالا برد راندمان کار است. در نهایت، تشخیص و انتخاب صحیح این موارد، دست فعالین در هر منطقه و محلی است. اما در کل، شاخص های پیروزی و موفقیت مراسم های روز اول ماه مه امسال، در گرو درک جوهر عمومی این متدولوژی می دانم. 

نه به برگزاری اول ماه مه در کوه

چرا باید موضوع را از "نه به برگزاری اول ماه مه در کوه" شروع کرد؟ این ایده ناشی از یک حقیقت است که وقتی من مراسم 8 ماه مارس روز جهانی زن ۲۰۲۵ را دیدم که چگونه جمعی از انسان های مبارزه در یک کوه در اطراف شهر سنندج آن را برگزار کردند؛ و در حاشیه میدیای مجازی تا حدودی دست به دست چرخید و احزاب و سازمان های نزدیک به این سنت ها و سبک کارها، بدون اینکه از برگزارکنندگان آن به پرسند: دوستان عزیز! شما چرا مراسم روز جهانی زن که بنابه تعریف باید در کارخانه و مراکز صنعتی برگزار شود، در کوه برگزار کردید؟ مگر شما در شهرها و مراکز صنعتی محل زیست و کار طبقه کارگری که باید این روز را جشن بگیرند، زندگی نمی کنید؟ با مشاهده این تصویر و اینکه در سال های گذشته نیز مراسم های مشابه را شاهد بودم، نتوانستم از کنار آن بگذرم. اگر چه این روش در سطح کشور عمومیت ندارد، اما در همین حد هم زنگ خطری بود تا مبادا فعالین جنبش کارگری اینچنین  تصویر جنیوریسم و نامربوط از روز کارگر به جامعه بدهند. بعلاوه این شکل از مبارزه همچون یک رگه از سنت مبارزه غیر اجتماعی، اپوزیسیون بورژوایی  مخصوصا ناسیونالیسم کُرد است که باید مورد نقد قرار داد. زیرا حتی اگر این دوستان، قصد بازبینی برنامه های خود و ملاحظه مرا برای کارهای آینده در نظر گرفته؛ باز چپ سکتاریست و حل شده در سنت مبارزه چریکی با وکالت از ایشان، دست بردار نمی شود و جواب حاضر و آمده به سئوالات ما دارد: "آخر رژیم اجازه برگزاری مراسم هشت مارس را در شهرها نمی داد و مردم به کوری چشم دشمن، رفتند در کوه آن را برگزارکردند". سازمان ها و احزابی که بیشتر از اینگونه حرکات بدون اشاره به کم و کاستی های متدلوژیکی آن، به به و چه چه می کنند تا ثابت شود سنت اعتراض خرده بورژوایی ایشان در میدان خریداری دارد. ولی این مساله که چرا طبقه کارگر نتواند در مرکز شهرهای جامعه یک روز بین المللی را برای خود داشته باشد، بی پاسخ می گذارد. حمایت بدون انتقاد از اینگونه تجمع ها در کوه، غیر مستقیم یعنی اگر رژیم طرح توطئه برای روز کارگر داشته باشد؛ بجای اینکه مبارزان به کمک جامعه، توطئه رژیم خنثی کنند، باید در فکر رفتن به کوه باشند. اما قطعاً با درایت می توان در شهرها اینگونه مراسم ها را برگزار نمود. و از این رو از عزیزانی که گزینه کوه برای تجمع خود انتخاب کردند می پرسم: آیا شما تمام راه های که این روز را در مرکز شهرها برگزار کرده، امتخان کردید و نشد؟ من یک دنیا حرف روی این سبک کارعزیزان و موضوع " رژیم اجازه نمی داد" دارم. 

این مساله حیاتی است که باید هر فعال جنبش کارگری قبل از روز کارگر از خود بپرسد که هدف اصلی برگزاری اول مه در سال ۲۰۲۵ در فلان شهر معین از زاویه منافع طبقه کارگر چیست؟ اگر تصویر این فعال... از برگزاری این روز، فقط گرفتن چند عکس و گذاشتن روی میدیا مجازی باشد و نه تغییر توازن قواه مبارزه زنده کارگران با بورژوازی در متن جامعه، دیگر برای وی مکان و شکل بروز دادن اعتراض و نوع مبارزه و مراسم ها هر طوری که باشد، علی السویه است. چون حتماً ایشان به این هم دل خوش می کند که بالاخره سازمان های (سکتاریست) یافت می شوند که نتیجه هر اعتراض غیر اجتماعی وی را تحت پوشش خبری "محدود" قرار دهند. اما کسی که بخواهد جامعه را تغییر دهد، توازن قوایی مبارزه حی و حاضر کارگران با بورژوازی را عوض کند، دیگر به هر نوع ابراز وجود و هر تجمعی (در دامنه کوه) راضی نشده، بلکه برای خود و هم برای روزکارگر، افق جهان شمول شهری ترسیم می کند. پس بدیهی است بروز دادن هر اعتراض و مبارزه با هر شکلی که باشد، الزاماً موازنه طبقات را تغییر نمی دهد. کارگران باید با سنت، راه و روش  مبارزاتی کمونیستی خود، با سنت ها، راه و روش های سرمایه داری مبارزه نمایند. با این تبیین به ابزارها و اهرم ها و سنت های لازمه این امر نگاه کرده و به آنها دست ببرند: یکم، نباید روز کارگر یا روز هشت ماه مارس که بالقوه در ایران می توان آن را در بُعد وسیع برگزار نمود، به قالبی تنگ انداخته که گویا باید تنها هواداران یک سازمان خاص ضد رژیمی و نه مستقیماً بنام روز زن و یا روز کارگر تداعی شود. برای نمونه مردمی که در مراسم هشت ماه مارس خارج از شهر شرکت کردند، با مردم معاشرت می کنند، روابط پیرامونی دارند، با کسانی هم کار هستند، همسایه و هم محله هستند، فرزندانشان با بچه های مردم در یک مدرسه درس می خوانند. من فکر می کنم باید محل اجماع مراسم روز کارگر این ها در شهرها و در میان این مردم باشد. اندیشه و سبک کاری که نتواند در میان این همه روابط طبیعی حرف های اجتماعی و مربوط به سرنوشت این مردم را بزند، و برود در دشت و کوه برای طبیعت و یا میدیای مجازی سخن رایکال ایراد کند، این نقصان متدولوژیک غیر قابل چشم پوشی است. رفتن به قالب تنگ سنت سازمان های ضد رژیمی اجازه نمی دهد مردم به این فکر کرده که آیا این... تنها امکان و تنها گزیده ای است که طبقه ما باید به آن متوسل شود؟ چرا باید این همه آدم، این همه روابط را جا گذاشت و رفت جایی را انتخاب کرده که غیر از اشخاصی که در کوه باهم حضور رساندند، کسی دیگر حضوری سخنان ایشان را نشنود؟ برگزاری مراسم روز کارگر در دشت و بیابان علاوه بر مضمون سیاسی، از نظر فنی هم دارای اشکالات جدی است: مانند اینکه این جمعیت کجا دستشویی، نظافت، استراحت و تغذیه کنند؟ اگر انسان های مایل به شرکت در این مراسم ها بوده، ولی قدرت رفتن به کوه نداشته باشند، باید چه کار کنند؟  اگر مخاطب این روش پراتیک (تجمع در کوه) را الگوی خود قرار دهد، باید او نیز در سال های آینده بجای فکر کردن به مرکز شهرها که بهترین قلعه دفاع از مبارزان خود است؛ در فکر دامنه یک کوه باشد. در کوه حتی اگر سخنان رادیکل و تندی هم ایراد شود، چون در جامعه ایراد نشده، تصویری جنیوریسم، نحیف و کم تاثیراز صاحبان سخن نشان می دهد. کارایی پراتیک با مکان و زمان مرتبط بوده و در این مورد، مکان مشخص می کند چه اقدامی کار بزرگ یا کوچک اجتماعی محسوب می شود. برای تغییر توازن قوای طبقاتی، باید کار اجتماعی کرد که جامعه آن را مشاهده کرده، بشنود و از آن نیرو بگیرد. اینجا بحث من رابط تشکیلاتی اشخاص با یک حزب سیاسی غیر علنی نیست، که باید در این شرایط (رابطه تشکیلاتی) از چشم پلیس مخفی بماند، بحث من نحوه مراسم های اول مه و سنت های است که متعلق به جنبشی بزرگ به بزرگی طبقه کارگر است که باید به این نام برگزار  شود. این روز ملک یک حزب و سازمان خاصی نیست، متعلق به جنبش طبقه کارگر و به تمام احزاب کارگری است. از این رو باید مبارزان به قالب جنبشی این مراسم ها رفته و با سرمایه داران و حکومت شان در این بُعد به مبارزه بر خیرند. 

دوم، در این روز باید به ابزارها و اهرم ها و سنت هایی دست برد که برای اکثریت اعضای طبقه کارگر قابل دسترس و عملی باشد. اگر این گونه مراسم ها را بجای مرکز شهرها در کوه برگزار نمایند، این سئوال ایجاد می شود که فعالین و جمعی که نتوانند مراسم یک روز بین المللی و تاریخی یک طبقه بین المللی را در شهرها برگزار کنند، چگونه لولای مبارزه برای مثلاً افزایش دستمزها، برابری دستمزد زن و مرد و حق تشکل و اتحاد کارگران می شوند؟ در حالی که نقطه عزیمت مبارزه توده ای در جامعه، نهادینه کردن سنت های کارگری- کمونیستی و تبدیل کردن آنها به امرعادی در جامعه است. انتخاب روش اجتماعی به حکومت هم اجازه نمی دهد تا توطئه گرانه یک روز بین المللی را به قالبی محدود طرفداری از یک حزب غیر رسمی متصل کرده و به این بهانه مانع جنبه اجتماعی و بین المللی اجرای آن شود. جنیوریسم نرفتن فعال فرضی ما به این (پوزیشن) کلان، بیشتر ناشی از محدودیت ذهنی است تا نبود امکانات مادی که چرا دست اندرکاران این مراسم ها به سالن مراکز کارگری در شهرها فکر نکنند.

سوم، با رویکرد مورد اشارۀ ما، می توان با درایت مراسم های مانند اول ماه مه را به امر جامعه و به کانالی برای پیشروی انسان در برابر قوه قهریه بورژوازی تبدیل کرد. این درست نیست که گویا باید هر نوع مبارزه ای از اول تا آخر مخفیانه و دور از چشم مردم به پیش برد. گویا باید مبارزین همیشه و در تمام عرصه ها در حاشیه جامعه ، جنایت کاران را چالش کنند. متاسفانه در تبیین مبارزه چریکی ضد رِژیمی، حتی شیوه های که باید جامعه را درگیر حل مشکلات شان کرده، جامعه را در مقابل سئوالات مهم و اساسی خود قرار داده، با انواع انگ ها در جایگاه "سازش با رژیم" کنار گذاشته می شود. بنابر این، برگزاری اول ماه مه در کوه، تداعی کننده سنت مبارزه چریکی جدا از مردم است و باید آن را کنار گذاشته و در مقابل به روش اجتماعی قدرتمند متوسل شد. اگر فعالیتی که ما انجام می دهیم به نفع تقی و نقی است، باید خود تقی و نقی را در این پراتیک درگیر کرد. در تحلیل نهایی دلیلی ندارد که انسان قادر به پیدا کردن مکانیسمی نشود تا که تقی و نقی هم مانند ما برگزاری اول ماه مه را از آن خود ندانند. کارگر مراسم این روز را برای این برگزار می کند، تا موازنه جامعه را تغییر بدهد. موازنه جامعه را هم مخفیانه و دور از چشم خودشان نمی توان تغییر داد. موازنه قدرت در جامعه با تلفیقی از یک سلسله اقدامات آشکار و پنهان نیروهای اجتماعی در جامعه که به روابط و پیرامون شان متصل است، می توان تغییر داد. تا این (چالش رو در رو) صورت نگیرد، آن یکی هم (تغییر موازنه قدرت طبقات در جامعه) صورت نمی گیرد. جنس و ماهیت پراتیکی که برای ابراز وجود صرف در میدیا، یا برای دق دل خالی کردن و ابراز مخالفت صرف با رژیم انجام شود، طبعاً خیلی ربطی به نوع کار، جنس و ماهیت پراتیکی که به منظور تغییر مادی و معنوی در زندگی طبقه کارگر در مبارزه با کل طبقه بورژوا باید صورت بگیرد؛ ندارد. فکر می کند که باید مبارزه برای افزایش دست مزد را هم مخفیانه انجام داد! شاید سازمان دهندگان مراسم های شهری از جنس (مادر جونزها) قادر به سردادن یک سری از شعارهای رادیکال جلوی وزارت کار نباشند، اما در تجمع در کوه هزار مرگ بر آنان فرستاد. ولی طرح شعارهای رادیکالی که مردم شهر قدرت بر داشتن، یا مایل به برداشتن و یا بی ربط به دغدغه آنها باشد- در کوه، به چه درد ما می خورد؟ ما به اقداماتی نیاز داریم که روز بعد از اول مه در محیط کار به درد ما بخورد. البته اپوزیسیون بورژوایی چنین فکر می کند سر دادن دو شعار رادیکال ضد رژیم در هر جایی که باشد، بهتر از رعایت بالانس طرح شعارهای است که در شهر بتوان دست هزاران هزار کارگر را در دست همدیگر گذاشت. بله وقتی جمعی از انسان های حی و حاضر در زیر یک سقف برای یک آرمان تجمع می کنند- حتی اگر برای این امر مجبور به سبک سنگین کردن برخی شعارها باشند، باز این بیشتر به جامعه نیرو می بخشد تا طغیان فردی و شعار ضد حکومتی دادن با تعدادی محدود در گوشۀ پرت. بنابر این ها، تدبیر به این موضوع که قدرت چه شعارهایی را داریم، باید کدام ها را دست گرفت تا در مرکز شهرها، در آن توازن قوا...، خیلی بهتر از شعارهای رادیکال سکتی و جدا از طبقه در بیابان است. تدابیر نکردن و به حساب نیاوردن این مفاهیم، بیشتر ناشی از نقص متدولوژیکی و ذهنی مبارزانی است که بدلیل تاریخ طولانی سلطه فرهنگ استبدادی بر جامعه ، متاسفانه به سبکی از مبارزه ضد استبدادی صرف تبدیل شده است. اگر ما این نقص متدولوژیکی و ذهنی پراتیک اجتماعی خود را برطرف کنیم، قطعاً راه اجتماعی برای ابراز وجود و برگزاری مراسم های طبقه کارگر با سنت های این طبقه در شهرها فراوان است.
و بالاخره، برگزاری اول ماه مه یا روز جهانی زن در کوه بجای شهرها، سنت مبارزه (مادر جونز)، نیست، بلکه بیشتر تداعی کننده نوعی فرهنگ مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی توسط احزاب کردستانی است که مکانیسم مبارزه کارگری و شهری را نمی شناسند و سعی نمی کنند در آن نقشی داشته باشند. آنها تا حدی مایل به برگزاری محدود این روزها هستند تا این روزها بنام آنها و با سنت آنها تداعی و ثبت شود. اگر کسانی می خواهند با این ها تداعی نشوند، باید حساب دست شان باشد که هر چند تعداد نسبتاً فراوان از کارگران و زنان هم در کوه تجمع کرده، چون مکان تجمع جای درستی نیست، تلاش آنان بازدهی لازم نخواهد داشت و مقداری از خیر آن به کیسه فرهنگ ناسیونالیسم ریخته می شود. شکل و ظاهر اجتماعی، نوع سنت های (سکتی، محفلی و چریکی) فعالیت ما چگونه باشد، مهم بوده و خیلی تاثیر ماندگار یا بعکس خواهد داشت. اگر مخاطب ما فرد بدون تشکل و ایده های تنظیم فعالیت برای میدیای مجازی اپوزیسیون بورژوایی نباشد، برگزاری اول مه در مرکز شهرها کاملاً ممکن است.

جنبش های معترض خرده بورژوایی و مصادره به مثل روز کارگر!

روز اول ماه مه را مانند چهارشنبه بازارها نگاه نکنید که هر فروشنده اجناس خود را برای فروش آنجا بچیند. اول ماه مه روز ادعا نامه طبقه کارگر علیه نظام کاپیتالیستی با خواسته های پایه، تاریخی، بین المللی و کمونیستی مایه اولویت آنها است. پوپولیسم، لیبرالیسم، ناسیونالیسم و جنبش های توسعه طلب و تجدد خواه بورژوایی و راه رشد غیر سرمایه داری و انقلاب های مخملی، همه امتحان خود را پس دادند و به بن بست رسیدند. ما هیچ گزینه دیگر غیر از تکیه به منافع این طبقه، و شفاف بیان کردن این منافع و پرهیز از روش اسکولاستی بحث های فلسفه مابانه (بحث برای بحث و نظر برای نظردادن) نداریم- تا به اهداف کارگری بعنوان یک طبقه دست پیدا کنیم.

در کشور انگلستان هر ساله اول ماه مه را جلوی کتابخانه مارکس برگزار می کنند. این مراسم ها به همه چیز شبیه است غیر از روز کارگر. مثلاً یکی با پرچم ملی "خلق تحت ستم"؛ یکی با خواست برابری مذاهب و جنسیت و دیگری با خواست دموکراسی شورایی در آن شرکت می کند. متاسفانه نمونه اینگونه برگزاری اول ماه مه ها در کشورهای دیگر نیز به چشم می خورد. این در حالی است که روز کارگر روز هیچ جنبش غیر کارگری نیست. روز کارگر مناسبتی است تا در مقابل، سنت های تمام طبقات دیگر، سنت های خود را آموزش داده، موقعیت خود را تحکیم کرده و کدام خواسته ها، شعارها و مطالبات و مفاهیم متعلق به ما و کدام را جنبش های دیگر به این روز آویزان کردند، تفکیک نمائیم. بدون طرح مطالبات خالص، اهداف خالص و شناخت کافی از کارکرد جنبش های معترض غیر کارگری، امکان ندارد ما بتوانیم اتحاد خود را محکم نگاه داشته و وضعیتی را ایجاد کرده که هر روز قدمی به سوی پیروزی نهایی یعنی انقلاب کارگری و سوسیالیسم بر داریم. و تضمین همه این ها در گرو داشتن یک ستون محکم از فعالین کارگری و کمونیست اگاه است که بر این جهان بینی مسلط بوده و آرمان های طبقاتی خود را با اعتراض خرده بورژوایی، ملی گرایی و... اشتباه نگیرند. حتماً در هر برهه از تاریخ مسایل عمومی هست که باید همچون تاکتیک به آنها پرداخت. بخاطر وجود منحوس جمهوری اسلامی، امروز در ایران معترض از هر نوع آن کم نیست. اما باید بر مبنای ارکان و اصول کمونیستی به مسایل عمومی معترضین غیر کارگر پاسخ داد. چون در غیر این صورت، امکان ندارد هر مفاهیم و مولفه ای سرجای خود قرار بگیرد.  روز کارگر باید بر پایه سنت های مبارزاتی یاد شده برگزار نموده و صاحبان واقعی این روز در جامعه برای تغییر خودشان وزنه ایی  شوند. تا به جنبه مسایل عمومی در این روز مربوط است، نباید هیچ چیزی روی صف مستقل، شعار "کارگران جهان متحد شوید"...ارکان و اصول کمونیستی ما سایه اندازد. چه در این روز و در هر برهه از تاریخ، ما باید با معیارهای کمونسیتی به جنبش های معترض خرده بورژوایی نگاه کنیم. بخصوص در اوضاع پیچیده جهان امروز بدون داشتن قطب نمای کمونیستی و آگاهی و معرفت لازم و کافی به این مفاهیم، احتمال قاطی شدن صف معترضین از هر رنگی منتفی نیست.  

آقایان محترم، قبول، گرانی و بیکاری و... هست؛ خُب بعداش چه کردن؟ 

این بخش از مطلب، مستقیماً به چگونگی برگزاری روزکارگر ربط ندارد، اما چون ملاحظه من به دیدگاه های یکی از فعالین جنبش کارگری ایران است، نکاتی را روشن می کند که شناخت از آن ها به این پروژه کمک می کند. در چند هفته گذشته، شش دقیقه از صحبت های یک فعال کارگری را  گوش کردم که اینجا خلاصه از آن را مرور می کنم تا در پرتوی صحبت های این فعال به سیستم اندیشه و سبک کار (همه چیز گفتن و هیچ نگفتن) که مشکل عمومی تری است، تعدادی از فعالین پی برد:

" من در این کنفرانس قراره در رابطه با حداقل دستمزد کارگران در ایران، تورم و گرانی افسار گسیخته و تاثیر آن بر معیشت کارگران؛ قرارداد کار، نبود امنیت شغلی و تاثیر همه این ها بر خانواده های کارگری و همچنین تاثیر آن بر آینده جنبش کارگری و این نکته که اگر مطالبات کارگران متحقق نشود، چه بسا که شورش های کور بزرگ اجتماعی رخ داده و اوضاع از کنترل خارج بشه! خُب من قرار است در این کنفرانس در مورد این همه مسایل مهم و کلان صحبت کنم. ببینید دوستان! صحبت از وضعیت کارگران ایران در رابطه با همه جوانب شرایط زیست و کارشان؛ صحبت از قعر جهنم... دوستان... صحبت از جامعه ای است که در آن بالاترین درجه از سازماندهی سیستماتیک حکومتی بردگی کارگران انجام شده. امروز کارگران ایران دوستان، طبق امارهای مقامات حکومتی که این ور و آن ور درج کردند نود و هشت در صد با قراردادهای موقت کار می کنند. شاید بیش از نود درصد این کارگران با این نوع قرار دادهای موقت کار یک ماهه، شش ماهه، دو ماهه و قراردادهای سفید امضا، کار می کنند. فقط یک بخش کوچک اش ممکنه یک در صد قرار داد دائم... .  جمهوری اسلامی موفق شده در طی 45 سال چنان تعرضی به طبقه کارگر ایران، به نیروی کار زحمتکش در ایران انجام دهد که امروز نشود از امنیت شغلی صحبت کرد... وقتی قرارداد یک ماهه، شش ماهه، دو ماهه کار تمام شد، کارگر بلحاظ قانونی دستش به هیچ جای گیر نیست...". 

واقعاً من سر درنیاوردم بالاخره این بیانات یعنی چه؟ آیا این یعنی ایشان نگران رخداد شورش های کور بزرگ اجتماعی هستند- که نکند اوضاع از کنترل خارج بشه؟ آیا باید در هر جلسه و تجمعی ساعت ها صحبت کرد که بله کارگر دردی دارد، استثمار می شود، حداقل دستمزد زیر خط فقر است، تورم و گرانی افسار گسیخته هست؛ بله قرارداد موقت و نبود امنیت شغلی هست؟ یا باید بلحاظ ماهیت طبقاتی بین سرمایه دار ایرانی و غیر ایرانی فرق عجیبی گذاشت؟ اصلاً ما چه کسی را می خواهیم قانع کنیم که بله یک کیلو گوشت و لوبیا چقدر گرانتر شده: کارگر یا صاحب کار؟ و اگر گفتند بله لیست شما قبول، گرانی و بیکاری و... هست؛ خُب بعداش چه کردن؟ کل بحث من روی این "بعداش چه کردن" است که به اندازه لازم و کافی در این سیستم مورد توجه و پی گیری قرار نمی گیرد. ما باید حدس بزنیم که این دوست عزیز در سخنرانی خود شاید خواهان افزایش حداقل دستمزد کارگران؛ جلو گیری از تورم افسار گسیخته؛ یک فکر بحال قرارداد موقت کار که ظاهراً باید لغو و با قرارداد دائم جایگزین شود و صد مورد دیگر است. ایضاً مشخص نیست که هدف اصلی سخنران تلاش برای امنیت شغلی است؟ هشدار به مسئولین است؟ بحث عوض کردن قانون کار است؟ آیا موضوع تعیین دستمزد بوسیله نمایندگان منتخب کارگران با دولت است؛ آیا موضوع این است که مثلاً حداقل دستمزد 11 میلیون تومان را به 18 میلیون افزایش داد؟ خلاصه در یک روز و در یک جلسه اگر کسانی بخواهند کاری انجام دهند و نه صرفاً لیستی بلند بالا از وضیعت فلاکت بار طبقه کارگر بعنوان موضوع کار ارائه دهند، واقعاً باید مساله را برای مخاطبین خیلی سراست تر از این بیان کنند. ارائه آمار و ارقام از میزان فلاکت، ابزار چالش فلاکت نیست. این نوع سخنرانی ها (یک کیلو گوشت و لوبیا چقدر گران شده) تقریباً تا حدودی مد شده، گیج کننده است. کارگر باید برود متشکل شود و به کمک تشکل های خود هرچه می خواهد بدست بیآورد. برای اینکه کارگر رفاهیات داشته باشد شما مجبور نیستید از داستان آدم و حوا شروع کنید تا سرمایه دار متقاعد شود بله شما راست می گوید، شما محق هستید. ارائه آمار و ارقام از وضعیت طبقه کارگر در یک کتاب و یا سمینارهای به منظور بررسی و تجزیه وتحلیل اکادمیک خوب و لازم است، اما در هر جلسه و سخنرانی بدون تعیین اولویت، ارائه آمار و ارقام از وضعیت فلاکت بار کارگران در خود هیچی نیست. گلایه و شکوائیه است که یک تن آن منجر به یک درجه بیشتر از اتحاد، آگاهی برای تغییری وضعیت در جایی نمی شود. رهبران و فعالین کارگری و جنبش کمونیستی ما از این لحاظ در تفکیک این عرصه ها، باید خیلی دقیق، زمینی و پخته تر از این باشند. بویژه وضعیت جهان به صورتی نیست که بدون سرجای خود قرار دادن موضوع و آگاهی کامل و اشراف بر چیزی که می خواهیم متحقق کنیم و چگونه می توان آن را متحقق کرد، از عهده انجام کاری بر آمده و به نتیجه منطقی ختم شود. اگر مانند دوست نامبرده صد مورد را لیست کرده، کسی که آمده یک کاری انجام بدهد، می رود پی کارش. چون در یک روز صد فقره طرح و برنامه این وسط ریخته که حتی شدنی بودن یکی از آنها برای وی سخت به نظر می رسد. لذا باید روح، جوهر و خلاصه از مطالبات کارگران را در یکی دو مورد منعکس کرده و رفت دنبال تحقق آن. امیدوارم کلی گویی های فوق الذکر، در روزکارگر تکرار نشود؛ بلکه با متد پراتیکال که دنبال نتیجه از حرف است، اگر یک دقیقه لیست کارهای که باید آنجام داده را توضیح دهند، یک ساعت به جنبه چگونگی پراتیک کردن آن پرداخته و نه برعکس.

تعیین زمان و مکان خواسته های سیاسی و اقتصادی

هر چیزی را در هر شرایطی گفتن، نشانه جدی نگرفتن آن چیزی است که گفته می شود. در هر شرایطی خواسته های سیاسی و اقتصادی را باهم مطرح کردن، حتی اگر مطرح کنند این را هم نخواهد- برای این است که هیچ کدامشان متحقق نشوند. اگر توازن قوا میان طبقه کارگر و حکومت و جامعه بالفعل در وضعیتی باشد که بتوان قدرت سیاسی کسب کرد، باید رفت و قدرت را گرفت. و اگر به هر دلیلی طبقه کارگر در آن روز این آمادگی را نداشته باشد، باید خواسته های سیاسی و اقتصادی را بر حسب امکان پذیری و زمینی بودنشان هر کدام را جای خودش مطرح نمود. برای نمونه اگر خواسته های اقتصادی داریم باید مثلاً یکی یا دو مورد در اولویت قرار داده و روی آنها کوبید تا با انجام دادن آن دو مورد مشخص، راه و نیرو برای پیشروی به سوی دیگر مطالبات فراهم شود. من با این روش (سنگ بزرگ نشانه...) مشکل دارم که کسانی فکر می کنند ارائه آمار دقیق از بیکاری، گفتن میزان دقیق تورم، مشکل چند در صد قرارداد موقت و سفید امضا و...که  تا حد یک هنر ارتقا دادن و تجزیه و تحلیل آنها جای کوشش فعالیت برای ساختن ابزارها و وسیله کار می گیرد. حتی تصویری از این می دهند که گویا فرق مبارز اصیل کارگری با غیر اصیل این است که مبارزه اصیل یک فقره از این آمار و ارقام را در هر بحثی از قلم نمی اندازد. خیر، بورژوازی خود ابایی ندارد که نرخ بیکاری و نرخ تورم و...آمار و ارقام گرانی را اعلام کند و از وجود بیکاری با سبک خودشان شکوائیه می کنند. ولی یک فقره از این معضلات را به طریقه کارگری حل نمی کنند. قصد پایان دادن به این وضعیت بوسیله بسیج کارگران ندارند. این چه نوع مبارزه ای برای دست یافتن به حق کارگر است؛ مگر منطق و ماهیت کارفرما اجازه می دهد تا معنی درد کارگر را ادراک کند؟ عزیزان من! بروید طبقه خود را سازمان بدهید. مگر شما این لیست را برای قانع کردن دولت یا جلب رضایت کارفرما و یا یک نهاد تهیه کرده تا حقانیت کارگر هضم کند؟  پس ارائه آمار و ارقام از میزان فلاکت خود به خود ماهیت مبارزه را نشان نمی دهد. این عجیب است که در اغلب موارد هسته اصل مناقشه های بین این فعالین بر سر زیاد کم بودن افشاگری ها از جنایات رژیم و ارائه آمار و ارقام کم تر و زیادتر از میزان بدبختی های طبقه کارگر است و نه طرح چگونه از شر رژیم و معضل بیکاری خلاص شدن. در حالی که در این متن واقعاً وقتی شما موردی از این مصیبت نامه برای انجام یک عمل جلو نکشید، افشاگری و آمارتان سه در صد یا نود و نو درصد باشد، فرق نمی کند، تنها در مورد اعداد بالا و پایین مصیبت نامه نظر داده اید.

پس مساله اصلی برای ما این است که با کدام تشکل و با کدام ابزارها می توانیم هشتاد در صد قرارداد موقت یا هر مورد دیگر از آن لیست شما را تغییر بدهیم. مهم وجود لیست صد یا ده فقره در دست داشتن نیست، مهم با فکت ثابت کردن این مساله است که مثلاً وسیله اعتصاب و تظاهرات از مذاکره با کارفرما و حکومت شان مثمرالثمرتر است یا خیر. مساله این است که چگونه خواسته های خود را فرموله کرده تا کارگران و دوستان کارگر یک صدا از آن دفاع نمایند. باید طرح و برنامۀ هر کاری "دیمی" نباشد، بلکه نشان بدهد با چه میزان نیرو طی چه مدت نتیجه آن حاصل می شود. ریسک احتمالی هر اقدامی تا چه حد است. اینها اساسی ترین مفاهیمی هستند که باید هر فعال کارگری به دغدغه خود تبدیل نماید. البته سبک و سنگین کردن این مسایل سخت است و این جنس از فعالین خود را خیلی درگیر این موضوعات نمی کنند. در عوض یک لسیت بلند بالا از مسایل تاریخی، فلسفی، اقتصادی و افشاگری وسط می اندازند و در آخر هم حلقه اصلی در امر امروز چه کردن، در آن میان گم است. اما تا این حلقه اصلی گم باشد، همه چیزی بی روح و جان است. ماشین بی موتور و موتور بی سوخت است. چه بهتر برای شروع کاری و نفوذ به سایر عرصه ها، امکان پذیرترین آنها را انتخاب نماییم. احتمالات و امکانات و زمینه های رفع موانع آن را مورد بحث توجه و دقت قرارداده و راه دست یافتن به آن پیدا کنیم. بدون داشتن این متد برخورد به فعالیت ها، یک سال دیگر وقتی در مورد این مسایل جلسه برگزار شود، دوباره این بیانات کلی تکرار خواهند شد. 

اگر بخواهم از حرف های تاکنونی خود نتیجه بگیرم، عبارت از این است که شهرها و مراکز صنعتی، مرکز اصلی مبارزه و قدرت طبقه کارگر و جنبش کمونیستی است و باید همینجا نیروهای بورژوازی را چالش کرد. اول ماه مه- روز بین المللی طبقه کارگر، مناسبت خوبی برای ابراز وجود و نشان دادن جلوه های از خواسته های آزادی خواهانه این طبقه است. در این روز باید به ابزارها و اهرم ها و سنت های دست برد که برای اکثریت اعضای طبقه کارگر قابل دسترس و عملی باشد. با رویکرد مورد اشارۀ ما و با درایت می توان مراسم های مانند اول ماه مه را به امر جامعه و به کانالی برای پیشروی انسان در برابر قوه قهریه بورژوازی تبدیل کرد. نه تنها در مراسم های روز کارگر، بلکه در هر دورانی و برای هر اقدامی باید مشخص باشد که ما چه چیزی می خواهیم. با کلی گویی و شعارهای مبهم، خواسته های دو مرحله از مبارزه یعنی دوران انقلابی و مبارزه در شرایط روتین را مختلط نکنیم- بطوری که نه منطبق با دوران انقلابی و نه با مبارزه روتین و یا ترکیبی از هر دو باشد. در دوران انقلابی باید شعارهای سلبی داد و تمام تلاش برای سلب قدرت از حکومت بورژوازی و کسب قدرت پرولتایا است. این دوره، خواسته های کم تر از اینها محافظه کارانه و غیر انقلابی است. اگر پرولتاریا به کمک جامعه قدرت سرنگون کردن حکومت را داشته باشد؛ باید (در آن روز) رفت قدرت را گرفت و خود ما تمام امور جامعه را اداره کنیم. اگر قدرت این را امروز نداریم و برای آن روز خود را آماده می کنیم؛ دیگر شرایط آمادگی و شعارهای دوره مبارزۀ روتین را باید طبق با نیازهای این دوره برای آماده سازی از کانال خواسته مشخص- بیشتر اقتصادی و تشکل یابی پی گیری کنیم. انسان نمی تواند بدون با به حساب آوردن شرایط هر خواستی و جمع و تفریق این مفاهیم، به نتیجه مطلوب از پراتیک برسد.