شتر سواری دولا دولا بیهوده است؛ به رضا پهلوی بپیوندید

تریبون آزاد

نسل کشی مردم فلسطین و پس از آن خطر جنگ، فضای جنگی و تهدیدات جنگی میان ایران و اسرائیل دوباره فضای اپوزیسیون را قطبی کرد و فاصله ها را عمیقتر و روشنتر کرد.

در کنار استفاده جمهوری اسلامی از این فضا برای دامن زدن به فضای رعب و وحشت و تشدید سرکوبها، برای دامن زدن به عرق ملی و زدن مهر نماینده تام و تمام ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی برخود و تلاش برای متحد کردن بالا، ما شاهد شکل گرفتن دو قطب مدافعین و مخالفین جنگ و میلیتاریسم اسرائیل-امریکا در نیروهای اپوزیسیون هستیم. 

اپوزیسیون راست، از ناسیونالیسم شکست خورده گذشته پرست فارس، تا ناسیونالیستهای همیشه بازنده کرد، از باند و فرقه مجاهد و چپ ناسیونالیست ملی، از کمونیستها، تا لیبرال ها و جمهوریخواهان، از احزاب تا فعالین سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج از ایران، حول یک دوقطبی، در مقابل هم صف کشیده اند. دوقطبی خواهان گسترش جنگ و مخالفین آن! در مورد قطب مخالف جنگ، پیشتر در اسناد و نوشته های حزب ما، به تفصیل گفته شده است. در این نوشته اساسا به جناح راست و چپ قطب طرفداران جنگ میپردازیم.

فضای جنگی و خطر حمله نظامی اسرائیل-امریکا به ایران بخشی از اپوزیسیون بورژوایی ، از رضا پهلوی تا مهتدی و تقوایی، را چنان به وجد آورد که آشکارا و عریان به صحنه آمدند و بدون پرده پوشی سیاستهای دست راستی و ارتجاعی خود را با شوق و ‌ذوق و بدون روتوش رو به جامعه اعلام کردند. خطر جنگ، ارکستر سیاهی، که سمفونی جنگ، مرگ و نابودی را با تن و ریتمهای مختلف مینوازد، به میدان آورد.

اگر صرف فضای جنگی و استقبال از گسترش عملیات های نظامی ایذایی، ضمن مذاکرات با غرب، برای جمهوری اسلامی موهبت الهی شد، برای این لشکر جنگ طلب خود جنگ و حمله نظامی اسرائیل- امریکا نوری شد در انتهای تونل تاریک جنبش شان. لشکری که با بدست گرفتن پرچم سرنگونی طلبی ارتجاعی، دفاع خود را از حمله نظامی و از جنگی که میتواند زندگی میلیونها انسان را در ایران نابود کند، تطهیر میکنند. لشکر ارتجاعی که همگی در بن بست و فقدان افقی برای پیشروی جنبش شان، جنگ را فرصت و امکانی برای به نان و نوایی رسیدن خود میدانند. آژیتاسیونهای بی مایه و سطحی ضد جمهوری اسلامی این طیف، افشاگری هایی که برای مردمی که هر روز در خیابان، مدرسه، دانشگاه و کارخانه و مراکز تولیدی با توقعات بالا علیه حاکمیت می ایستند سالها است تاریخ مصرف اش گذشته است، نمیتواند بر روی انتظار و بی تابی آنان برای پرتاب اولین موشک و بمب به سوی ایران سایه بیندازد.

رضا پهلوی: از زنده باد جنگ تا چرخش قهرمانه

رضا پهلوی در اولین پیام خود به مردم جهان در ۵ اکتبر، پس از حمله موشکی جمهوری اسلامی به اسرائیل و اعلام حمله تلافی جویانه از طرف اسرائیل و یکروز پس از پیام نتانیاهو به مردم ایران، جنگ طلب تر از همه، اولین گل خود را به دروازه میدان تلاش های دیپلماتیک زد. او نه تنها همچون بخش اعظم شخصیت ها  های متحد دولت دست راستی اسرائیل به یار و دوست خود نتانیاهو، توصیه نکرد که بلکه راهی بیابد که فتیله آتش جنگ افروزی ش را کمی پایین بکشد، که فورا شال و کلاه کرد و قول داد که در صورت حمله نظامی اسرائیل-امریکا به ایران اجازه نمیدهد خلاء قدرتی ایجاد شود و به همراه تیم خود سوار بر جنگنده های امریکا یا اسرائیل وارد ایران میشود و ایران را ״آزاد״ خواهد کرد.

او برخلاف تبلیغات ریاکارانه طرفدارانش، نه تنها "با موج نرفت" که فعالانه در باد آتش جنگ دمید.  به مردم ایران "خیال راحتی" حواله کرد ، که "آسوده بخوابند" تا بمباران ها تمام شود. چرا که ایشان، همچون اعقاب شان در چنین مواردی در صحنه هستند، برنامه دارند و "بیدارند"! 

این درجه از اشتیاق و استقبال از جنگ، از طرفی با عکس العمل تند پایه اجتماعی جنبش ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی، که ״وطن״ و ״تمامیت راضی״ آنرا در خطر میدید، روبرو شد و از طرف دیگر به جمهوری اسلامی امکان داد تا با بلند کردن پرچم "زنده باد ایران" و "این مرزپرگهر" بعنوان تنها مدافع ״عزت و حرمت ایران و ایرانی״ و ״تمامیت ارضی ایران״ آخرین سنگر این ناسیونالیسم مفلوک را تسخیر کند و خود را بعنوان تنها نماینده ناسیونالیسم ایرانی، بر فراز سر جنبش ناسیونالیستی ایرانی، در پوزیسیون و در اپوزیسیون، بنشاند!

به میدان آمدن رضا پهلوی بعنوان طرفدرا رسمی حمله نظامی اسرائیل به ایران، آب در لانه جنبش سیاسی که او نمایندگی اش میکرد سرازیر کرد و به شورشی در این جنبش علیه او دامن زد.  

رضا پهلوی، بعنوان نماینده بستر اصلی ناسیونالیسم ایرانی در اپوزیسیون، نمیتوانست به این شورش در جنبش خود، بی تفاوت باشد. با پیام رضا پهلوی حملات ناسیونالیستهای ایرانی به او و نئوپهلویستها، و حمایتشان از حمله نظامی به ایران، از میدیای رسمی شان تا میدیای اجتماعی، آغاز شد. دفاع رسمی او از جنگ، اظهارات مشاورین رده اول رضا پهلوی و همکاری آنان با موساد و ارتش اسرائیل در شناسایی مراکز قابل بمباران، امری که رسما و علنا از طرف اسرائیل و مشاورین نئوپهلویست رضا پهلوی با افتخار اعلام میشد، از درون صفوف ناسیونالیستهای ایرانی، بسرعت مورد حمله قرار گرفت. بستر رسمی ناسیونالیسم ایرانی، آن را بعنوان ״خیانت به ایران و تمامیت ارضی״ ، پس زد. حمله ای که آن را با هیچ آژیتاسیون ״میهن پرستانه״، ضد رژیمی و سرنگونی طلبانه ای، نمیشد مهار کرد و مهار نشد!

دفاع رسمی رسمی رضا پهلوی و تیم لابی او از جنگ، تبدیل وی از یک شخصیت سیاسی راست در اپوزیسیون، به یک  شخصیت فعال سناریو سیاهی، چیزی در ردیف موقعیت عبدالله مهتدی و مریم رجوی، طبعا نمی توانست  جنبشی را که او داعیه نمایندگی و رهبری آن را داشت،  یعنی ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی، را بدنبال خود بکشاند.

این موقعیت فرصت طلایی به جمهوری اسلامی داد تا هرچه بیشتر مهر نمایندگی کردن تام و تمام ناسیونالیسم ایرانی را بر سینه بزند! امکانی برای جمهوری اسلامی برای بسیح پایه های اجتماعی ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی علیه "تهدیدات جنگی دشمن" فراهم کرد. این امر در عین حال، برای تیم رضا پهلوی و مشاورین و لابی های او، آژیر خطری را به صدا درآورد که در صورت وقوع جنگ، جنبش ناسیونالیسم ایران پشت به رضا پهلوی و رو به جمهوری اسلامی برای "دفاع از میهن" وارد صحنه شود. یعنی همان جایی قرار بگیرند که خود رضا پهلوی در جنگ ایران و عراق قرار گرفته بود و اعلام کرده بود که آماده است  تا در "دفاع از میهن" در ارتش جمهوری اسلامی ایران خدمت کند! این واقعیت و این خطر رضا پهلوی را به "چرخشی قهرمانانه" و "نوشیدن جام زهر" عقب نشینی کشاند!

رضا پهلوی برای حفظ ظاهر هم شده است باید فاصله خود از مشاوران نئوپهلویستهای فاشیست خود، که کماکان و بدون پرده پوشی به همکاری های خود در اطلاع رسانی و کمک به ارتش اسرائیل ادامه میدهند و در میدیای رسمی و غیر رسمی بر طبل جنگ میکوبند، را روشن میکرد. باید دوباره به مقام شامخ ״مدافع ایران و ایرانی״، ״مدافع عظمت ایران״ به میدان می آمد.

این ״چرخش قهرمانانه״ را رضا پهلوی در مصاحبه ۱۶ اکتبر خود با فاکس نیوز انجام داد و اعلام کرد که او همیشه مخالف جنگ بوده و طرفدار ״توانمند سازی مردم״ است.* چرخشی که فوری در بوق و کرنا شد که خیر شما اشتباه متوجه شده اید. شاهزاده طرفدار جنگ نیست. طرفدار "توانمند سازی مردم" است. اصلا این کمونیست ها، که همیشه منتظر فرصتی برای حمله به ساحت پاک او هستند، حرفهای او را بد تعبییر کردند و علیه اش فضا سازی کردند!.

طرفداران او در میدیا یادآوری کردند که شاهزاده در جنگ ایران و عراق اعلام کرد آماده است در کنار جمهوری اسلامی برای ״دفاع از تمامیت ارضی ایران״ بجنگد و در وطن پرستی او نباید شک کرد.

به این ترتیب ظاهرا رضا پهلوی فعلا تا دور بعدی ״بی دقتی״ اش شخص خود، مقام و "منزلت" شاهانه خود را نجات داد، بدون اینکه برای جنبش ناسیونالیستی در اپوزیسیون کمترین راه کار و چاره ای اندیشیده باشد! جنبشی که تماما در آغوش جمهوری اسلامی، رها شده است.

این سرنوشت جناح راست و رهبری بستر اصلی آن است. اما جناح چپ همین ناسیونالیسم در اپوزیسیون، کوته فکر تر و عقب تر از آقای پهلوی تحت فشاری از جانب جنبش خود برای "چرخش قهرمانانه" قرار ندارد. 

تقوایی: زنده باد جنگ!  

بر کرسی چپ این ناسیونالیسم ایرانی، چپ ضد اجتماعی و ارتجاعی، حمید تقوایی، حزب و لشکر سایبری او نشسته است. برخلاف رضا پهلوی، بعنوان شخصیت نیروی اصلی جنبش ناسیونالیسم ایرانی که وظیفه بسیج و متحد نگاه داشتن این جنبش را در دستور خود دارد، حمید تقوایی بعنوان نماینده این چپ که به هیچ پایه اجتماعی وصل نیست و در قبال هیچ پایه اجتماعی جوابگو نیست و اساس ״رها״ از هر فشاری است، نیازی به چرخش ندارد. این جریان بیربط از آن به جنبشهای اصلی، کارگری یا بورژوایی، است تا فشار آن را احساس کند! جریانی بی آینده و بی برنامه که جنبش و افق مستقلانه ای برای پیروزی ندارد. همچون مجاهد و مهتدی لازم نیست به جامعه ای پاسخگو باشد! فشاری اگر هست، آنجایی است که بنام کمونیسم و سوسیالیسم و کارگر، ابراز وجود میکند و از جانب فعالین واقعی این  جنبش ها مورد نقد و تعرض قرار میگیرد و او و سازمانش را ناچار به رفتن در سنگر دفاعی میکند!

از این روست که او با "شامورته بازی" شناخته شده خود، به اضافه پرت و پلا گویی، به نام تئوری مارکسیستی، همان سیاست پرو اسرائیلی- پرو ناتویی رضا پهلوی را به نام چپ، به نام کمونیسم و کمونیسم کارگری تحویل مردم میدهد و تبلیغ میکند.

تقوایی، حزب و سایبری هایش، مانند دوستان خود، رضا پهلوی و مهتدی، جنگ را فرصتی برای ایفای نقش جنبش خود میدانند. مانند دوستان خود آنرا در بسته بندی ״ضدیت با رژیم״ و ״دخالت فعال در جنگ مردم با جمهوری اسلامی״، تحویل مردم میدهند. بعنوان قهرمان این جنگ و ״انقلاب بر متن جنگ״ در مقابل کمونیستها و هر نیرو و شخصیتی که علیه این جنگ به میدان می آید، بساط شانتاژ، فحاشی و پاپوشدوزی راه می اندازند.

ایشان هم به مردم ایران اعلام میکند که نگران نباشند و "آسوده بخوابند" چرا که جنگ احتمالا انقلاب بزاید!  اجازه بدهید نگاهی به مقاطعی از ابراز وجود های ایشان بیندازیم.

درست زمانیکه گالانت پس از اعلام تصمیم به حمله به ایران میگوید ״ایران ممکن است به سرنوشتی مشابه غزه و لبنان دچار شود״، تقوایی دوان دوان این تهدید را تکذیب میکند و وعده میدهد این جنگ خوش خیم و کم ضرر و صرفا با هدف ضربه زدن به جمهوری اسلامی است.

 ״این جنگ مانند غزه و لبنان نخواهد بود. اهداف اسرائیل این نیست که ایران را هم تبدیل کند به چادر نشین، اصلا نمیتواند اینکار را بکند. همچین هدفی ندارد، همچین خواستی ندارد. این (اسرائیل) دارد به عنوان محور تروریسم اسلامی میخواهد جمهوری اسلامی را بکوبد، آنرا رام کند، آرام کند، دست از اسرائیل ستیزی بردارد، اسرائیل را میریزم به دریا را بگذارد کنار و تبدیل بشود به حکومت ارتجاعی عادی در منطقه!״ (حمید تقوایی در برنامه تلویزیون برابری) **

در شرایطی که مقامات دولت اسرائیل رسما سیاست خود در رابطه با ״نظم نوین خاورمیانه״ از طریق اشغال کشورهای دیگر و شکل دادن به ״اسرائیل بزرگ״ را اعلام میکنند، حمید تقوایی تز ارتجاعی ״دفاع از خود״ دولت فاشیست اسرائیل، که بهانه ای برای نابودی نوار غزه و کرانه باختری و نسل کشی مردم فلسطین و توحش افسارگسیخته دولت اسرائیل و مدافعین این تز شد، را به نام تلاش در ״رام کردن ایران״ و ״دست برداشتن آن از اسرائیل ستیزی״، تئوریزه کرده و از حمله نظامی اسرائیل-امریکا به ایران حمایت میکند. مردمی که سایه سیاه جنگ و فضای جنگی بر سرشان سایه انداخته است را تسکین میدهد که نگران نباشید و جای هراسی از بمباران نیست، چون بمباران و موشک بارانهای "بی بی" و بایدن هدفمند خواهد بود. چون دوستانشان در صف نئوپهلویستها آدرس های دقیق مراکز نظامی و هسته ای را به ارتش امریکا و اسرائیل داده اند.

علاوه بر این قول و اطمینان خاطر میدهد که این جنگ و حمله نظامی، جمهوری اسلامی را تضعیف و شرایط را برای انقلاب آماده میکند.   

او در مصاحبه ای تحت عنوان، ״حمله موشکی جمهوری اسلامی به اسرائیل، اوضاع به کدام سمت میرود؟״، روشنتر و شفاف تر از رضا پهلوی دفاع خود از جنگ بعنوان عامل تضعیف جمهوری اسلامی و زمینه ساز انقلاب را تئوریزه میکند. او با اقرار به اینکه ״حمله مستقیم اسرائیل این بار حمایت صریح تر آمریکا و دول غربی را نیز با خود دارد״ میگوید:

״اما از سوی دیگر موشک پرانی اخیر به اسرائیل نیز با احتمال زیاد با واکنش کوبنده ای از جانب اسرائیل روبرو خواهد شد. و این نیز حکومت فی الحال متزلزل جمهوری اسلامی را بیش از پیش به لرزه مرگ خواهد انداخت. در هر حال بازنده این شرایط تازه خامنه ای و حکومت خونریزش خواهد بود......... در رابطه با قسمت دوم سئوال شما باید بگویم که هر ضربه ای به جمهوری اسلامی مبارزه مردم برای بزیر کشیدن حکومت را تسهیل خواهد کرد.״ (ژورنال شماره ۸۵۰)

لازم نیست شما مارکسیست یا حتی تحلیلگر سیاسی باشید تا این واقعیت را که جنگ در درجه اول حاکمیت را تقویت میکند، اینکه جنگ و کشتار منشا آزادی نیستند، برعکس بهترین زمینه را برای نیروهای ناسیونالیست، قومی و مذهبی باز میکند، را تشخیص بدهید.

به آخرین نمونه آن اسرائیل نگاه کنید. دولت دست راستی و فاشیست اسرائیل که با بحرانی سیاسی-اجتماعی در داخل اسرائیل روبرو بود و در آستانه سقوط قرار گرفته بود، حمله ۷ اکتبر حماس را دستمایه نه فقط نسل کشی مردم فلسطین که دستمایه تقویت موقعیت خود بعنوان دولت، بعنوان جنبش فاشیستی و نژادپرستانه صهیونیستی "قابل قبول" در اسرائیل کرد. تمام اعتراضات اجتماعی علیه دولت اسرائیل و نتانیاهو در یک چشم بهم زدن به حاشیه رفت و خاموش شد و جای آنرا دفاع از اسرائیل، دفاع از حمله به نوار غزه و فلسطینی ستیزی گرفت. لازم نیست تحلیلگر سیاسی باشید تا متوجه این واقعیت شوید که فضای سیاسی امروز اسرائیل در مقایسه با پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به شدت به راست چرخیده است.

به نوار غزه نگاه کنید. حماس در نوار غزه زیر فشار مردم بود و تظاهراتهای اعتراضی علیه فساد مالی در غزه در جریان بود. حمله ۷ اکتبر و پس از آن آغاز نسل کشی مردم فلسطین توسط اسرائیل نه فقط موقعیت حماس را، در تقابل با جریان فاسد محمود عباس، بعنوان تنها نماینده واقعی مردم فلسطین در نوار غزه که در کرانه باختری و در دنیای عرب تقویت کرد.

به لبنان نگاه کنید، برخلاف تبلیغات پوچ و پرو جنگی تقوایی، تا پیش از قتل عام یک ساله اخیر در عزه، حزب الله در لبنان، زیر فشار یک جنبش رادیکال و توده ای علیه حکومت موزائیکی، علیه حزب الله بعنوان نیروی مذهبی و نماینده جمهوری اسلامی بود. حملات اسرائیل به حزب الله، آنرا از زیر فشار جنبش توده ای علیه خودش نجات داد و آنرا به تنها نیروی مدافع مردم فلسطین در دنیای عرب و در چشم مردم آن تبدیل کرد. شعارهای ״لبیک یا نصرالله״ در اردن (سنی)، بلند کردن پرچم حزب الله در عراق و سوریه و ... را مگر کسی در حجره خود مخفی شده باشد، نبیند. حزب الله و حماس، ارتجاع اسلامی، پس از نسل کشی فاشیسم اسرائیل در غزه، و در غیاب یک جریان قوی کمونیستی و کارگری، بر متن شکست بستر رسمی ناسیونالیسم  عرب، امروز در چشم جهانیان بعنوان نماینده حقوق پایمال شده انسانی اعراب و مردم فلسطین، بزرگ و تقویت شده اند.

سال ۲۰۱۹، با شروع بهار دوم عربی برای خاورمیانه ای غیر قومی و غیر مذهبی، خاورمیانه زیر پای جنبشهای توده ای به لرزه در آمده بود و جمهوری اسلامی، بعنوان یکی از قدرتهای ارتجاعی که در این قومی و مذهبی کردن نقش جدی داشت، مورد نفرت و تعرض وسیع مردم در لبنان و عراق بود. دفاتر و مراکزش در عراق و لبنان دائما مورد تعرض مردم خشمگین و متنفر از آن بود و به آتش کشیده میشدند.  حمله به دفتر حشد الشعبی و به زیر کشیدن پرچم جمهوری اسلامی و کنسولگری آن در عراق، تقابل و ایستادگی مردم لبنان در مقابل حزب الله و امل و سر دادن سرود ״انقلاب از لبنان تا ایران״ در لبنان همه و همه لحظات مهمی در این جدال بودند. دوره ای که جدال برای رفاه، آزادی و امنیت از کانال تعرض به اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی، به عنوان مهمترین رکن اسلام سیاسی، میگذشت.

با آغاز نسل کشی در نوار غزه اینها به حاشیه رفت. کشتار وحشیانه مردم فلسطین توسط اسرائیل و دول غربی، برمتن و سکوت دولتهای ارتجاعی عربی و بر متن عروتیز جمهوری اسلامی علیه اسرائیل و مهمتر با اولین حمله موشکی علیه آن، جمهوری اسلامی را در چشم بخشی از مردم در کشورهای عربی بعنوان تنها دولت مدافع واقعی مردم فلسطین تطهیر کرد. کافی است سر از حجره های تاریک و حقیر خود بیرون بیاورید تا ببینید که آغاز نسل کشی در نوار غزه دستمایه تقویت ناسیونالیسم عرب- اسلامی در منطقه شده است. تا ببینید جدال و جنبش توده ای مردم علیه خاورمیانه قومی و مذهبی را عقب رانده است.

چشم بستن بر این واقعیات توسط حمید تقوایی، نه اتفاقی است و نه ناشی از بلاهت و نادانی. منفعتی در کار است تا این حقایق لاپوشانی شود. باید نشان داد دشمن (جمهوری اسلامی) در اثر این جنگ بی رمق تر و بد بخت تر میشود، ادعا کرد جنبش توده ای برای آزادی و برابری و خلاصی از ارتجاع حاکم در ایران زمینه رشد پیدا میکند تا بتوان با آژیتاسیون سطحی پیروزی انقلاب صف خود و سازمان خود را سرحال و فعال در میدان نگاه داشت! هرچند که این تبلیغات عملا در خدمت کمک به جنگنده های اسرائیل و ناتو قرار گیرد. این حزب و سازمان، تاریخ بیست ساله ای از این نوع فعالیت ها دارد.  گاهی در آشتی با جمهوری اسلامی گاهی در جنگ با آن! بسته به اینکه باد از کدام سو بوزد!

این حزب در دوره عروج جنبش ارتجاعی سبز، با هدف بدست گرفتن رهبری آن و قاپیدن آن از دست میرحسین موسوی و کروبی، رسما حکم آتش بس با این جنبش و رهبران آنرا، صادر کرد. رسما دنباله رو بخشی از جمهوری اسلامی، اپوزیسیون درونی آن، شد  و شعار سرنگونی را بدلیل ״تفرقه افکنانه״ بودن ‌آن زیر فرش کرد، به جای "انقلاب سوسیالیستی" خواهان "انقلاب انسانی" شد. امروز با رجوع، نه کلیشه وار که دروغین به لنین و بلشویک تر شدن از بلشویک ها، با سردادن شعار انقلاب سوسیالیستی و ״تبدیل جنگ به انقلاب״، سوار بر ماشین تبلیغات جنگی اسرائیل، خانه خرابی و آوارگی میلیونی مردم را  بعنوان "عوارض جانبی هرجنگی" توجیه میکند. این سناریو سیاه، از نسخه اصلی آن، که توسط رضا پهلوی طرح شد و بازپس گرفته شد، خطرناکتر است!

انقلاب سیاه این چپ ارتجاعی، بوی خون و باروت میدهد. انقلابی که قرار است بر متن نابودی زندگی مردم و کشتار آنان پیروز شود. الگوی این انقلاب سیاه، به کمک حمله نظامی اسرائیل-امریکا، لیبی است که تقوایی در دفاع از دخالت نظامی و حمله نظامی امریکا به آن بعنوان ״کمک به انقلاب״ قلمفرسایی کرد. 

تقوایی در مصاحبه با تلویزیون برابری جواب به این سوال که آیا هر ضربه ای به جمهوری اسلامی میتواند به نفع جنبش زن، زندگی، آزادی باشد؟ پس از "شامورته بازی" و بازی با کلماتی چون "حمله به مراکز رژیم" یا "بمباران مردم" یا یکی گرفتن موشک پراکنی با جنگ و با علم به اینکه هیچ حمله ای بدون توافق و دخالت امریکا صورت نمیگیرد، میگوید:

״بله این را من اینجا و در نوشته های قبلی هم توضیح داده ام. هر حمله ای به جمهوری اسلامی، یعنی به مراکز نظامی و امنیتی حکومت، نه حمله به مردم! خوب هر حمله به مراکز نظامی و امنیتی حکومت، دستگاههای حکومت یا مقامات حکومت، آنهم میتواند عوارض جانبی داشته باشد، کشتاری از مردم بکند، ترس و رعبی ایجاد بکند. ولی بهرحال موضع ما این است که حمله به مواضع حکومت ما با آن مخالف نیستیم، بگذارید تروریستها همدیگر را بزنند.״

״قهرمان״ مبارزه با جمهوری اسلامی، که زیاد حوصله ״اومانیسم غیر سیاسی״ را ندارد و فعلا پرونده "انقلاب انسانی" را هم بسته است، کشتار مردم ایران را ״عوارض جانبی״ این جنگ قابل تحمل و در خدمت ״اومانیسم سیاسی״ خود، یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی به کمک ״حمله انقلابی اسرائیل به ایران״، از نوع حمله امریکا به عراق، میداند. کسی نیست به ایشان اعلام کند که "اومانیسم غیرسیاسی" مریدان کلیسای کاتولیک و دالایی لاما و ...  به "اومانیسم سیاسی" شما و ״بی بی״ و خانم کلینتون و بوش و بلر هزاران بار شرف دارد!

تقوایی ظرفیت ارتجاعی جمهوری اسلامی و تهدیدات آن که رسما اعلام کرده هر حمله ای به مراکز امنیتی، نظامی، هسته ای یا نفتی ما به حمله به تمام مراکز نفتی در خاورمیانه و پایگاههای امریکا در منطقه منجر خواهد شد را لاف زنی میداند. تهدیدات و ظرفیتی که باعث اعلام بیطرفی دولتهای منطقه در این جنگ و عدم اجازه امریکا در استفاده از پایگاههای خود در منطقه و تامل دولت امریکا در توافق به چنین حمله ای شد. تقوایی حتی شاگرد خوبی در یادگیری از سیاست دولتهای اسرائیل و امریکا نیست! 

تئوریسین ״جنگ انقلاب می آورد״، این واقعیت را، بنا بر اعتراف دفاتر فکری جنگ افروزن ترین قدرت های حاکم در غرب و شرق، حمله امریکا-بریتانیا به عراق در مقابل جنگ امریکا-اسرائیل و ایران، بازی کودکانه ای بیش نخواهد بود، را آگاهانه زیر فرش میکند. این واقعیت را که امریکا به قیمت نابودی و از هم پاشاندن شیرازه جامعه در عراق و سربلند کردن انواع جریانات ارتجاعی و اسلامی و ...، موفق شد صدام را سرنگون کند، عملا  بعنوان سرنگونی و انقلابی که مردم در ایران برای آن میجنگند، تحویل خواننده میدهد. وعده میدهد بر متن چنین جنگی جنبش سرنگونی پیروز میشود، همان وعده های ״انقلابی״ که در لبیک به هخا، به موسوی، رفسنجانی و در دفاع از ״انقلاب هخایی״ و ״انقلاب سبز״... داد.

تقوایی مانند رضا پهلوی، یکی مدافع انقلاب سیاه و دیگری رژیم چینج ، پرو غربی و پرو اسرائیلی بودن خود را پشت تز ״دشمن دشمن من دوست من است״ و ״تضعیف جمهوری اسلامی״ به هرشکل و توسط هر نیرویی پیروزی مردم است، مخفی میکنند و تمام حمایت خود از میلیتاریسم ناتو را با این تز لاپوشانی میکنند.

هر دو نیرو، به بهانه تضعیف جمهوری اسلامی، از تروریسم امریکا-اسرایل دفاع کردند و آنرا ״ترور بشردوستانه״ میدانند. دیروز از قتل عام مردم سوریه و نابودی زندگی مردم آن به نام ״کمک به انقلاب״ و ״دخالت بشردوستانه״ دفاع کردند. ارتش آزاد سوریه (متشکل از جبهه النصر و داعش) را به سیاق دستگاه تبلیغات جنگی غرب ״جنجگویان‌ آزادی״ خواندند.  توجیهشان این بود که اسد متحد ایران است و حمله به سوریه ״جمهوری اسلامی را تضعیف״ میکند! امروز هم از سیاست اسرائیل در گسترش جنگ به خاورمیانه،  از طریق جنگ با ایران، حتی به شرط کشتار مردم بیگناه ایران (عوارض جانبی)، دفاع میکنند و دوباره توجیه شان این است که جنگ ״جمهوری اسلامی را تضعیف״ میکند!

در دنیای سیاه این راست، نسل کشی مردم فلسطین یعنی تضعیف حماس و تضعیف حماس یعنی تضعیف جمهوری اسلامی و هرنوع تضعیف جمهوری اسلامی یعنی انقلاب حال یا "انسانی" یا "ناتویی". پس زنده باد نیرویی که نوار غزه را با خاک یکسان کرد. بمباران لبنان توسط ارتش اسرائیل یعنی تضعیف حزب الله بعنوان نیروی جمهوری اسلامی، این یعنی تضعیف موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی، پس زنده باد کشتار مردم لبنان. باند مجاهد و مهتدی از این صف، فکر شده تر و حساب شده تر حرف میزند!  

تقوایی حتی زمانیکه ناچار میشود که هرچند با زبان الکن از دولت اسرائیل انتقاد کند، با شعبده بازی خرگوش تز ״برای خلع ید از حزب دست راستی لیکود در اسرائیل باید جمهوری اسلامی را سرنگون کرد!״ را از کلاه در می آورد! البته مقدمتا با مشت گره کرده و سردادن شعار "زنده باد  تضعیف جمهوری اسلامی توسط دولت لیکود"! قربانیان این ״حملات انقلابی״ هم را مانند بایدن و بلینکن، البته بدون ״اومانیسم غیر سیاسی״ و بدون لفاظی ״متاسفانه״، ״عوراض جانبی״ مینامند!

در دنیای مالیخولیایی این چپ ضد اجتماعی و ارتجاعی، مانند دنیای بورژوازی غرب و میدیای آن، همه چیز نسبی است. از حق حیات و حق دفاع از خود، از ارزش جان انسانها تا جنگ و تروریسم. ترور اسماعیل هنیه در تهران ״ضربه کاری״ به جمهوری اسلامی و نشان ضعف آن بود، پس زنده باد تروریسم اسرائیلی و راه اندختن کاروان شادی برای تروریسم بشردوستانه اسرائیل! تروریسم ولی فقیه بد است و تروریسم ״بی بی״ خوب!، موشک پراکنی ایران جنگ افروزی است و موشک پراکنی اسرائیل کمک به انقلاب. تقوایی زیر لفاظی ״بگذار تروریستها با هم بجنگند״ از جنگ دفاع میکند و برای پیروزی ״تروریستهای بشردوست״ در این جنگ "دعا" و  لحظه شماری میکند!

عضو دفتر سیاسی این حزب، محسن ابراهیمی، دعوت مسیح علینژاد به جنگ در کنفرانس امنیتی ناتو در مونیخ در سال  ۲۰۲۳ را مبنی بر اینکه: ״اگر اسرائیل به مراکز هسته ای ایران حمله کند، استقبال میکنم. نه من بلکه مردم ایران هم استقبال میکنند!״ تکرار میکند و مینویسد:

״مردم در جنگ میان جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل جانب حکومت خودی را نمی‌گیرند و برعکس مردم از ضربه دشمن به حکومت خودی خوشحال می‌شوند״!

این درجه از ایده آلیزه کردن جنگ بعنوان زمینه ساز انقلاب، این درجه از قساوت و بیتفاوتی نسبت به کشتار مردم بعنوان ״عوارض جانبی״، این درجه جنگ طلبی و روزشماری برای حمله نظامی به ایران، نتیجه ای جز تقویت جمهوری اسلامی در چشم مردمی که در هراس جنگ روز را شب و شب را روز میکنند، ندارد!. این درجه از جنگ طلبی به نام کمونیسم، اگر از طرف ما کمونیستها و سوسیالیستها در مقابل آن سد محکمی بسته نشوند، کمونیسم و کمونیستها را بعنوان نیروهایی پرت، ضد اجتماعی و ضد انسانی معرفی خواهد کرد. این بهترین سلاح در دست جمهوری اسلامی علیه اپوزیسیون و بویژه کمونیستها، بعنوان دشمنان مردم و امنیت آنان، است. کاری که همین امروز مشغول آن است.

درست زمانیکه این جریان، به نام جنگ با جمهوری اسلامی، بر طبل جنگ میکوبد، جمهوری اسلامی به نام ״دفاع از امنیت مردم و ایران״ بر طبل ناسیونالیسم و عرق میهنی می کوبد و تلاش میکند مردم را نسبت به خود، بعنوان مدافع آنان علیه حمله دشمن خارجی و مدافع امنیت و زندگی آنان، خنثی کند و جنبش آزادیخواهانه مردم برای سرنگونی اش را به حاشیه براند. تلاش میکند مردم را از میدان جدال شان برای یک زندگی بهتر و خلاصی از جمهوری اسلامی بدر کند! همان سیاستی که نتانیاهو در اسرائیل پیش برد و حنبش اعتراضی علیه خود را زیر فشار جنبش دست راستی و فاشیستی خود خفه کرد. جمهوری اسلامی از حالا مشغول بسیج نیرو زیر سرود ״ای ایران״ و شعار ״چو ایرن نباشد تن من مباد״ و بلند کردن پرچم ناسیونالیسم ایرانی است، نه برای حفظ خود از تعرض اسرائیل که اساسا برای خلاصی خود از فشار جنبشی که برای به زیرکشیدنش از دوسال پیش فعالانه به میدان آمده بود و آن را به لبه پرتگاه سقوط کشانده بود. خدمات شایان تقوایی و حزبش به بقا و تقویت جمهوری اسلامی در این شرایط جنگی، کمتر از خدمات شایان رضا پهلوی نیست.

رضا پهلوی زیر فشار این واقعیت و امکان از دست دادن تام و تمام جنبش ناسیونالیسم ایرانی ناچار شد ظاهری هم شده از جنگ طلبی عقب بنشیند و افتضاح سیاسی اش را به هر شکلی ماستمالی کند. اما چپ ضد اجتماعی که در حجره های شان نشسته و از هر فشاری رها هستند، کماکان بر طبل جنگ میکوبند!

نسل کشی مردم فلسطین

جنایت دولت اسرائیل در نوار غزه و نسل کشی مردم فلسطین و حمایت علنی و بی محابای دول غربی از این جنایت دنیا را به لرزه در آورد و مهر خود را بر رابطه مردم با بالا در همه ابعاد محلی، جهانی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زد. با این توحش و جنایت مشترک اسرائیل و دول غربی، حکم سلب مشروعیت سیاسی-ایدئولوژیک ״جامعه جهانی״ با تمام نهادها و ساختارهای جهانی آن توسط مردم آزادیخواه و بشریت متمدن در سرتاسر جهان صادر شد.   

بویژه در غرب مردم آزادیخواه و انساندوست، پس از سی سال شستشوی مغزی توسط دول و میدیای رسمی، حقایق را از دریچه چشم قربانیان این نسل کشی در نوار غزه مشاهده کردند. سقوط کامل ارزشهای انسانی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی ارتجاع جهانی و منجلابی که برای بشریت ساخته اند را اینبار زنده و لحظه به لحظه تجربه و لمس کردند. جهان دو استانداردی بورژوازی غرب و ارتجاع جهانی با شعار ״در کنار اسرائیل ایستاده ایم״، نسبی بودن حق حیات و زندگی انسانها را از دریچه کشتار مردم فلسطین دیدند و آنرا به چالش کشیدند. تعرض دولتهای خودی به حقوق مدنی و آزادی بیان و آزادی های سیاسی و ممنوعیت دفاع از مردم فلسطین را تجربه کرده اند و عقب راندن این تعرض را به یکی از میدانهای جدی جدال با دولتهای خودی تبدیل کردند.

دفاع از مردم فلسطین از طرفی دریچه و محمل نفرت و مقابله با دنیای وارونه ای که بورژوازی پیروز از جنگ سرد برای بشریت ساخته است، شد و از طرف دیگر جنبشی جهانی برای دفاع از مردم فلسطین، دفاع از انسانیت، از ارزشهای انسانی و اجتماعی و دستاوردهای بشری را شکل داد. مسئله فلسطین و دفاع از مردم فلسطین و اعتراض به توحش و جنایات اسرائیل مرزهای ساختگی قومیت، مذهب و .... را شکست.

زیر فشار این جنبش تناقضات میان ساختار و نهادهای بین المللی چون سازمان ملل، امنستی، یونسکو، سازمان بهداشت جهانی و .... با سیاستهای دولت امریکا تشدید و تبدیل این نهادها به اپوزیسیون رسمی دولت امریکا و شورای امنیت شد. فضای سیاسی بویژه در کشورهای اروپایی قطبی شد. دولتها و احزاب مدافع این نسل کشی یکی پس از دیگری با بحران و از دست دادن پایه اجتماعی خود روبرو شدند. انتخاباتهای اروپا مهر این شکاف، پولاریزه شدن و بحران را بر خود داشت.

حزب تقوایی که از فرط ״سیاسی گری״ اهل احساسات و موضع انسانی نیست و حوصله امانیسم انسانی را ندارد و چنین روحیه ״سانتی مناتالی״ را در دی ان ای (DNA) خود ندارد، طی یکسال گذشته برای "رفع تکلیف" و کاهش فشار جنبش کمونیستی کارگری برروی خود، چند اطلاعیه  آنهم علیه ״دو طرف جنگ״ صادر کرد. به سیاق دول غربی و میدیای دست راستی آن،  نام بمباران و کشتار مردم فلسطین را ״جنگ اسرائیل و حماس״، به اضافه صفت ״ارتجاعی و جنایتکارانه״، گذاشتند به این امید که شر این فشار را از سر خود کم کنند.

یک هفته پس از آغاز حمله دولت اسرائیل به نوار غزه و کشتار آنان، یک هفته ای که در آن شش هزار بمب، منجمله بمبهای فسفری، بر سر مردم بیگناه غزه ریخته شد و بیش از ۷۰ خانواده فلسطینی کاملا از بین رفتند و هر یک دقیقه ۷ نفر کشته شدند.  یک هفته ای که به گفته منابع رسمی دول مرتجع غربی میزان بمبی که اسرائیل طی آن روی مردم غزه (در مساحت ۳۶۰ کیلومتر مربعی) ریخته برابر میزان بمبی است که امریکا طی یکسال روی مردم افغانستان ریخته بود، این جریان کماکان جنگ حماس و اسرائیل را محکوم میکند.  

حزب تقوایی روز ۱۴اکتبر ۲۰۲۳، یک هفته پس از آغاز بمباران فرشی نوار غزه در اطلاعیه ״بشریت مترقی باید علیه هر دو طرف جنگ به میدان بیاید״، ناراضی از اعتراض این بشریت مترقی علیه نسل کشی دولت اسرائیل در نوار غزه چنین بیان میکند:

״تظاهرات‌هایی که در کشورهای مختلف در دفاع از یک طرف جنگ و یا علیه یک طرف جنگ جریان دارد نه مردم فلسطین را نمایندگی میکند نه مردم اسرائیل را. این تظاهرات‌ها تشویق یک طرف این تخاصم به ادامه جنگ و جنایت است. اکثریت عظیم مردم شریف دنیا تعلقی به هیچ طرف این جنگ و مسابقه آدمکشی ندارند. بشریت مترقی، جبهه سوم، مردم آزاده، عدالت‌طلب و انساندوست جهان، اتحادیه‌های کارگری، سازمان‌ها، احزاب و فعالین مدافع حقوق انسان باید پرچم قطع فوری جنگ را بلند کنند و از مردم اسرائیل و فلسطین در مقابل حاکمان مرتجع و آدمکش آنها حمایت کنند. حضور فعال جبهه سوم نقش مهمی در پایان دادن به این جنگ کثیف و تغییر فضای خاورمیانه به نفع مردم ستمدیده و تشنه رهایی خواهد داشت.״

این ادعا که اعتراضات در ״حمایت از یک طرف جنگ است״، ״تشویق یکطرف این تخاصم به ادامه جنگ״ فقط دروغ و شیادی نیست. این اعتراض در حقیقت اعتراض به دفاع بشریت مترقی از مردم فسلطین و نسل کشی دولت اسرآئیل در نوار غزه است. دفاع از مردم فلسطین را دفاع از حماس قلمداد کردن یک اشتباه لپی با نگارشی نیست. این تکرار تبلیغات کثیف دولت اسرآئیل و لابی آن در غرب برای خفه کردن صدای جنبش جهانی حمایت از مردم فلسطین است. این تکرار تبلیغات بیشرمانه لابیسم دولت فاشیست اسرائیل برای خفه کردن صدای جنبش جهانی دفاع از مردم فلسطین است. این سیاست رسمی دولت دست راستی آلمان علیه معترضین به این کشتار است که چفیه فلسطینی یا پرچم فلسطین را به نام دفاع از حماس ممنوع اعلام کرده و معترضین را زیر مشت و لگد دستگیر میکند. سیاستی که دولت بریتانیا زیر فشار این جنبش قادر به اجرای آن نشد.

تقوایی و نیروی سایبری اش، شانس آورده اند که کسی حتی یک نفر از این بشریت مترقی این لاطائلات و اتهامات بیشرمانه را نخوانده است وگرنه همان بلایی که سر وزیر کشور انگلیس بدلیل تکرار همین اتهامات آوردند را سر آنها می آوردند و با اردنگی از صحنه سیاست بیرونشان میکردند.

اطلاعیه های محکوم کردن دولت اسرائیل و راه حل این حزب برای پایان این نسل کشی، از قطعنامه های سازمان ملل و حتی شورای امنیت بیمایه تر است. در شرایطی که ابعاد وحشتناک کشتار اسرائیل در نوار غزه جهان را شوکه کرده و سازمان ملل و دول غربی زیر فشار حمایت جنبش جهانی دفاع از مردم فلسطین ناچار از گنجاندن آزادی اسرا و زندانیان فلسطینی از زندانها و شکنجه گاههای اسرائیل، پایان محاصره اقتصادی و ترک نوار غزه توسط ارتش اسرائیل میشود. حزب تقوایی در اطلاعیه ״این جنگ ضد بشری باید متوقف شود!״ (۲۳ اکتبر ۲۰۲۳) خواهان ״آزادی فوری بی قید و شرط همه گروگانها״ و ״اعزام کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل به منطقه جهت مستند کردن جنایات جنگی و به دادگاه کشاندن مرتکبین به این جنایات״ میشود. این مطالبات را بعنوان مطالباتی در دفاع از مردم فلسطین و علیه نسل کشی دولت اسرآئیل را تحویل دادن توهین به شعور مردم است.

این افتضاح را مانند افتضاح ״جنگ انقلاب می آورد״ نمیتوان با هیچ درجه از عقب نشینی مصلحتی، مقالات بیمایه یا دستورالعمل های بی معنا در محکومیت جنگ یا کشتار مردم فسلطین ماستمالی کرد. این سیاست ارتجاعی مانند سایر سیاستهای ارتجاعی این جریان در دفاع از میلیتاریسم امریکا در منطقه، مانند شادی و هلهله شان از گسترش تروریسم اسرائیل، به نام ضربه به جمهوری اسلامی و قلم فرسایی در مورد آن بعنوان ״عملیات حرفه‌ای و مهیج به شیوه فیلم ״عملیات غیرممکن״״(mission impossible)، در تاریخ ثبت میشود. 

این جریان به اندازه حزب کارگر در بریتانیا، به اندازه حزب سوسیال دمکرات و حزب سبز در آلمان،  که همگی رسما اعلام کردند ״در کنار اسرآئیل می ایستیم״، چپ است. لیدرشان به اندازه وزیر امورخارجه آلمان از حزب سبز که رسما اعلام کرد ״مراکز غیر نظامی، یعنی خانه، مدرسه، دانشگاه، بیمارستان و آمبولانس و...، به بهانه مخفی شدن حماس در آنها، میتوانند مورد حمله نظامی قرار بگیرند.״، چپ است! ۴۱ هزار انسان به خون کشیده شده هم ״عوارض جانبی״ مبارزه با تررویسم اسلامی اند‍! این چپ ارتجاعی چه در ایران و چه در اروپا به حق در کنار نیروهای راست، جنگ طلب و ارتجاعی گذاشته شده اند.

جریان اصلی ناسیونالیسم ایرانی و نماینده آن رضا پهلوی محتاط تر از این پرو غربی و پرو اسرائیلی بودن خود را به نمایش میگذارد. چنین شکل زمخت و زننده ای در حمایت را، فقط میتوان در کنار هاردکورهای نئوپهلویستی چون بیژن کیانی، سعید قاسم نژاد و علیرضا کیانی گذاشت.

تعرض به قطب طرفدار فلسطین و ضد جنگ، آخرین سنگر!

امروز روشنتر از همیشه دو قطب در ایران شکل گرفته است. قطب مدافع مردم فلسطین و ضد جنگ در ایران، پلاتفرم خود را روشن و شفاف اعلام کرده است. بیانیه حزب ما یکی از این پلاتفرم ها است***. قطب مدافع دولت اسرائیل و جنگ طلب در اپوزیسیون، حمید تقوایی رضا پهلوی، مهتدی و مجاهد، که هر یک با زبانی متفاوت، یکی روشن و دیگری شترگاوپلنگی سیاست دفاع از اسرائیل، دفاع از جنگ و چشم امید دوختن به آنرا نمایندگی میکنند.

تقابل و افشا سیاستهای جنگ طلبانه و پرو اسرآئیلی-امریکایی این جریان، از طرف ما و طیفی از فعالین سیاسی چپ و سوسیالیست، که سابقه طولانی در تعرض به کمونیستها و سوسیالیستها، از حزب حکمتیست (خط رسمی) تا فعالین دانشجویی، فعالین کارگری چپ و سوسیالیست، زنان آزادیخواه دارد، را به تکاپو انداخت.

ابتدا فتیله جنگ طلبی را در ادبیاتشان پائین کشیدند و مدعی شدند از همه ضد جنگ تراند. بدنبال آن با شمشیر پوسیده ״ضدیت با رژیم״ و انتقاد از ״ضدامپریالیستی״ بودن منتقدین خود، به جنگ نه فقط کمونیستها که مردمی که خواهان جنگ و کشتارشان توسط دو نیروی ارتجاعی نیستند و به این جنگ ارتجاعی نه گفته اند، آمدند.  

حمید تقوایی مخالفین جنگ را به همسویی با جمهوری اسلامی متهم میکند. ״بگوئید قطع جنگ. خوب جمهوری اسلامی هم همین را میگوید. جمهوری اسلامی تاکتیکی صلح طلب است اما استراتژیکا جنگ طلب است.״ (در مصاحبه با تلویزیون برابری)

تقوایی ״نه به جنگ״ را صلح طلبی میخواند و روی منبر میرود که در ایران صلحی موجود نیست. جنگ مردم و جمهوری اسلامی در جریان است و می فرمایند که نه به جنگ موضعی پاسیفیستی است. باید موضع درست و ״سیاست اکتیو״ داشت. سیاست اکتیوی که همگان از ایشان طی بیست سال گذشته دیده اند عبارت است از با "آب و هوا" و "سمت و سوی" قدرتمندان رفتن، با موج رفتن، فرصت طلبی، و  آموزش مهارت بندبازی! یعنی یکبار وقتی جنبش سبز میداندار است با موسوی و کروبی کشتی نگیرید و کرکره سرنگونی طلبی و "انقلاب سوسیالیستی" را پایین بکشید! یک بار مخالف جنگ باشید، یکبار استفاده از جنگ برای پیروزی مردم را انقلاب بخوانید، یکبارهم خواست قطع جنگ را "رژیمی گری" بنامید! سیاست فرصت طلبانه شترگاوپلنگی که میتوان متناسب با اوضاع یکی از آنها را مطرح کرد.

با اعلام آغاز نسل کشی در نوار غزه و محکوم کردن آن توسط  صف کمونیستها و مردم‌ آزادیخواه در ایران و دفاع بی قید و شرط آنان از مردم فلسطین و پس از آن خطر جنگ، و ضد حمله لیدر این چپ ارتجاعی علیه صف کمونیستها و مردم‌ آزادیخواه در ایران، نیروی سایبری این جنبش به سرعت به کار افتاد. ضد حمله ای که ترجیع بندهای ״ضدامپریالسیتی-ضد اسرائیلی״ و ״محور مقاومتی״ را ابزار و شانسی برای دفاع از خود کرد!

سطحی ترین و ساده لوح ترین هایشان در دنیای مجازی با قلمهای نحیف و بیمایه خود و با انشا نویسی های کسل کننده، به جان کمونیستهایی، که علیه کشتار مردم فلسطین، علیه جنایات دولت اسرائیل و متحدین آن و همزمان این جنگ را محکوم میکنند و آنرا نه مایه انقلاب که مایه ویرانی، عقب راندن جنبش آزادیخواهانه مردم و سناریوی سیاه میدانند، افتادند. با پیروی از لیدرشان که ״سیاسی״ و ״متین״ و پوشیده، مهر طرفداری از جمهوری اسلامی را به مدافعین مردم فلسطین و مخالفین جنگ زده بود، زبان و قلم چرکین خود را به کار انداختند.

اتمهای آزاد سایبری ״رها از هر پرنسیبی״ که سیاست در دنیای مجازی برایشان امکانی برای عقده گشایی های شخصی و ناکامی های سیاسی است، در دفاع از این  جریان، چه در رابطه با نسل کشی در فلسطین و چه در رابطه با جنگ، بدون بسته بندی و محظوراتی، مانند شرم، تمدن، فرهنگ، شعور و ...، به میدان پرافتخار دنیا مجازی برای "فعالیت حرفه ای" و "تمام وقت" آمدند. 

اتم هایی که جرات نمیکنند مجموعه آثار ادبیات غیرمتمدنانه مملو از شانتاژها، پاپوشدوزی های سیاسی و امنیتی شان علیه مخالفین سیاسی خود را برای ثبت در تاریخ، سرشار از بی افتخاری شان، منتشر کنند. کسانیکه "مجاهدوار"، هر مخالف سیاسی را طرفدار جمهوری اسلامی یا عامل و نفوذی جمهوری اسلامی اعلام میکنند! آنها را در دادگاههای صحرایی یک نفره دیجیتالی خود محکوم به سنگسار میکنند. کسانیکه علیه مخالفین خود در ایران دست به پرونده سازی های امنیتی و اطلاعاتی میزنند که میتواند زندگی و امنیت کسانی که هدف حملات شان قرار میگیرد را بشدت به خطر بیندازد، جان گرفته و فعال شدند.

فعالین سایبری به سیاق لیدرشان، برای مقابله به مخالفین به روش ژورنالیسم فاسد دست راستی متوسل میشوند. روش اتکا به شانتاژ و دروغ با این امید که تکرار مدام این دورغها، اتهامات و جعلیات بتواند به جای واقعیت در اذهان نقش ببندد و بر حقایق سرپوشی بگذارد. تئوری ״با تکرار دروغ آنرا به جای واقعیت قالب کن״ تئوری به عاریه گرفته شده این جریان از لیدر تا اتمهای سایبری شان است. اینها قطعا سرنوشتی بهتر از میدیای فاسد که امروز بی اعتبارتر از همیشه بعنوان دستگاه تبلیغات جنگی دول ارتجاعی شناخته شده و با بایکوت بشریت متمدن و مترقی روبرو شده اند، نخواهند داشت.

به حزب تقوایی، بعنوان حزب این چپ ارتجاعی، سیاستهای اپورتونیستی شترگاوپلنگی آن و هم خانوادگی آن با راست پرو غرب برگردیم.

این حزب، مانند برادر بزرگ خود ناسیونالیسم راست پرو غرب، در تمام کشمکشهای سیاسی در جهان در کنار امریکا و متحدین آن ایستاد. در تقدیس و تطهیر عریان آن کوی سبقت را از رضا پهلوی ربود و در ردیف هاردکورترین و بی منطق ترین مهره های این جنبش قرار گرفت.

به سیاق این راست پرو غرب، اینبار به نام چپ، به جان کمونیستها افتاده اند و به هر کمونیستی که نقدی به میلیتاریسم، به نقش غرب و در راس آن امریکا در به خون کشیدن انقلاب سوریه، لیبی، به تحریکات نظامی آن در جهان تا کشتار مردم فسلطین دارد، مهر ״چپ ضد امپریالیست״، ״چپ ضد اسرائیلی״ میزنند. همانطور که به دانشجویان آزادیخواه و چپ دانشگاهها در ایران، که شعار ״علینژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد״ را سر داده بودند، مهر ״چپ حاشیه ای״ زد  و فرمان منزوی کردنشان را در دانشگاهها صادر کرد!

تا امروز ضد حمله بیمایه و شانتاژ علیه کمونیستها جواب درخور خود را از کمونیستها، سوسیالیستها، از حزب ما تا فعالین سیاسی و کارگری، گرفته و شکست خورده است. همین شکست اتمهای سایبری را هارتر از قبل در دنیای مجازی اکتیو کرده است. دلیل فحاشی لجام گسیخته این اتمها، راه اندختن دادگاههای صحرایی علیه فعالین کمونیست و سوسیالیست این عناصر را باید در شکست آنها در فضا سازی و شانتاژ و انزوای سیاسی کامل آنها جستجو کرد.

آقای تقوایی!

اختلافات درون خانوادگی تان را با پهلوی و مهتدی و مجاهد کنار بگذارید و رسما ائتلاف طرفداران جنگ را تشکیل دهید. سیاست شتر سواری دولا دولا بیش از این ممکن نیست. به بستر اصلی جنبش خودتان، ناسیونالیسم راست پروغرب، به صف رضا پهلوی، بپیوندید. این شرافتمندانه تر است. با اینکار از تمام زنجیرهای تعهد به لنین و مارکس و حکمت رها میشوید و میتوانید با صدای رسا، و البته محتاط تر و ״مردم پسند تر״، برای  ״جنگ انقلابی״ اسرائیل-امریکا علیه ایران تبلیغ کنید و در صورت لزوم در آن فعالانه و انقلابی شرکت کنید. مانند طرفداران رضا پهلوی با الم و کتل تان در تظاهرات های طرفداران اسرائیل شرکت کنید و برای نتانیاهو هورا بکشید. همانطور که فعالین تان در آلمان به نام ״مقابله با اسلام سیاسی״ در کنار نیروهای دست راستی کمپین اخراج پناهندگان مسلمان از آلمان را به راه اندختند و امروز برای تعرض به آزادیهای سیاسی در اروپا و ممنوعیت دفاع از مردم فلسطین، دوباره تحت عنوان ״مبارزه با اسلامی سیاسی״ هورا میکشند.

ادامه حیات به نام کمونیسم برای شما و حزب تان غیر ممکن شده است. نسل کشی در فلسطین و خطر جنگ  در ایران آخرین پرده های توهم نسبت به جریان ارتجاعی تان که کاری جز ضربه زدن به اعتبار و کمونیسم نداشته است، را ریخت. به آغوش جنبش اصلی تان بازگردید و رسما به رضا پهلوی بپیوندید! باور کنید با اینکار آینده بهتری برای فعالیت خواهید داشت! 

۲۴ اکتبر ۲۰۲۴ 

پانویس:

* رضا پهلوی در مصاحبه ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴ با فاکس نیوز: ״من همیشه گفتم، بهترین راه برای کمک به مردم ایران، برای رهایی از این رژیم، حمایت و توانمندسازی واقعی آنهاست، دیدیم که دیپلماسی (با حکومت) شکست خورد، جنگ نیز راه‌ حل نیست. تنها راه سوم، سرمایه‌گذاری روی مردم ایران برای اولین بار در چهار دهه اخیر است، بجای اینکه وقت خود را برای مذاکره با این رژیم تلف کنیم״

** جنگ رژیمهای ایران و اسرائیل ...آلترناتیو چیست؟ آیا این جنگ به نفع جنبش سرنگونی است؟ تلویزیون

برابری ۱۳ اکتبر ۲۰۲۴: https://www.youtube.com/watch?v=IVF4oSa1PsY

*** قطب ضد جنگ در ایران. سند حزب حکمتیست (خط رسمی) ۲۵ مهرماه ۱۴۰۳- ۱۶ اكتبر ۲۰۲٤

https://hekmatist.com/fa/etelaeye/241017eh