دوسوی دغدغه مسئولین نظام و مشاورین ناراضی آن! در حاشیه نامه چند صدنفر از "دغدغهمندان فرهنگ و تاریخ و یکپارچگی ایرانِ عزیز"
"دغدغهمندان فرهنگ و تاریخ و یکپارچگی ایرانِ عزیز" عنوانی است که لیستی از هشتصد نفر از چهره های کم و بیش شناخته شده در ایران، در نامه و اقدام جمعی اخیرشان در مورد رویداهای نوروز امسال در ارومیه که به زد وخورد قومی سازمانیافته منجر شد، به خود داده اند.
خبر درگیری باند مذهبی که با چوب و چماق و دهان های کف کرده به بهانه عزاداری برای علی به جان مردم کرد زبان در محل افتاده بودند، را همه شنیده اند و بسیاری از شخصیت ها و نهادهای غیردولتی در مورد آن اظهار نظر و غالبا محکوم کرده اند. این محکوم کردن ها از زوایای مختلف صورت گرفته است. قوم پرستان ترک و کرد که در این معرکه منافع معینی دارند هریک به نفع نفرت قومی علیه دیگری، موضعی جانبدارانه گرفته اند و تعداد زیادی از شخصت ها و نهادهای سکولار و مترقی در مورد این رویداد انگشت اتهام را به سوی جمهوری اسلامی نشانه گرفته اند.
جهت یادآوری رویداد نگاه کوتاهی به خبر این جدال بزنیم. رسانه ها نوشتند که:
״تجمع ارومیه با فراخوان محمد خلیلپور، رئیس روحانی شورای شهر ارومیه، و حضور افرادی چون نادر قاضیپور، نماینده سابق ارومیه در مجلس، برگزار شد که با شعارهایی از جمله ״یا حیدر حیدر״ و نیز برخی شعارهای تند قومیتی علیه شهروندان کُرد همراه بود! شرکتکنندگان در این تجمع با چوبدستیهایی شبیه به هم در دست و تصاویر روحانیون محلی در این تجمع حاضر شدند!
فراخوان برای این تجمع از سوی رئیس شورای شهر ارومیه، پس از آن صورت گرفت که شهروندان کُرد منطقه یک روز پیشتر جشن نوروز را در تجمعی همراه با پایکوبی در ارومیه برگزار کرده بودند که همزمانی آن با ۲۱ ماه رمضان، روایت ضربت خوردن امام اول شیعیان، واکنش منفی محمد خلیلپور، رئیس شورای شهر ارومیه، را درپی داشت.״
سایت اخبار روز نوشت که:
"درپی این تجمع، واکنشهای دوگانهای به آن آغاز شد. فعالان مدنی و رسانههای مستقل، تجمع دوم فروردین افراد حکومتی را بخشی از سناریوی تکراری ״تفرقه بینداز و حکومت کن״ دانستند. رسانههایی مانند کردپرس، ״رفتار توهینآمیز״ گروهی از شرکتکنندگان را حاصل تحریک نیروهای ״پانترک״ و هدایتشده توسط برخی نهادهای امنیتی دانستند. در مقابل، رسانههای اصولگرا این مراسم را ״وحدتبخش و نماد ارادت مردم آذربایجان به امام علی״ توصیف کردند.
خبرگزاریهایی چون مهر و ایسنا از ״حضور خیل عظیم عزاداران״ ترکزبان و حتی ״مشارکت شهروندان کرد و اهل سنت ارومیه در سوگواری امام علی״ خبر دادند."
خبر به خودی خود گویای واقعیتی است که توسط جمهوری اسلامی و مقامات آن، سازمان داده شد و شکل گرفت! تا بدست قوم پرست ترک پرچم "عزا علی" و شیعه پرستی بدهند و مهر کافر و "خراب" بر کردستان ایران با همه مردم آن بکوبند! واقعیتی که توسط احزاب و سازمان های قومی و ناسیونالیست، کرد و ترک و فارس، از همه طرف مورد بهره برداری هایی به نفع خود قرار گرفت.
این نوشته در مورد باندها و احزاب و جریانات قوم پرست ترک و کرد نیست. جایگاه آنها برای اکثریت شهروندان ایران که نفرت قومی و زبانی در سوخت و ساز زندگی اجتماعی، کاری، خانوادگی و سیاسی آنها کمتر جایی ندارد، روشن است. خیزش عمومی و مردمی "زن زندگی آزادی" مهر بی اعتباری نفرت قومی و زبانی و .. بین مردم ایران را برخود دارد.
بعلاوه مردم در استانهای آذربایجان و کردستان، نقده اوایل سال ١٣٥٨ را فراموش نکرده اند که چگونه این شهر با نقش موثر ملا حسنی، نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان، با براه اندازی موجی از نفرت قومی صحنه یکی از خونین ترین کشتارهای قومی شد که طی آن حداقل جان ۳۰۰ تن از مردم کرد و ترک زبان را گرفت و صدها خانواده را آواره کرد. پس از تجربه مشترک چهاردهه شهروندان، ترک و کرد و عرب و فارس زبان، از حاکمیت یکی از مخرب ترین قدرت های مذهبی جهان، و پس از جدال مشترک سراسر ایران علیه حاکمیتش، آن نفرت پراکنی های قومی و مذهبی و تفرقه افکنی ها، در ذهن جامه در سراسر ایران دفن شده است!
در ایران دهه ها است که تنها و تنها یک نفرت عمومی وجود دارد! نفرت از جمهوری اسلامی، اسلام سیاسی، آپارتاید جنسی، زن ستیزی و نفرت از بهره کشی از نیروی کارکن جامعه، که منشا همه بی عدالتی های اقتصادی است! سایر نفرت ها را بنا به خصلت ذاتی نظام، جمهوری اسلامی، تولید و بازتولید میکند. در قدرت بودن حکومتی که مذهبی و اسلامی و آنهم اسلام شیعه اثنی عشری است، ریشه نفرت قومی و مذهبی است. قانون اساسی و مدنی و قضایی و ساختار حکومت، مبتنی بر تفرقه عمیق مذهبی حتی میان معتقدین یک مذهب است. ساختاری که در آن مقامات از ولی فقیه تا رئیس جمهور و شورای فقها و فرماندهان و سران سپاه و بسیج و ارتش و .. .. باید معتقد به شیعه اثنی عشری باشند! حکومتی که پشتوانه قدرت منطقه ای آن نه مردم در ایران که دستجات و باندهای مسلح مذهبی از عراق تا لبنان و .. است، منشا و ریشه نفرت پراکنی ملی – مذهبی و شکاف قومی است. تولید و بازتولید سیستماتیک نفرت از عرب زبان، کرد و ترک و بلوچ و بهایی و ... به بهانه اعتقادات مذهبی، ماهیت جمهوری اسلامی ایران است.
باندهای درون حکومتی، بنا به نیازهای روز نظام، در این و آن مقطع در کردستان، آذربایجان، خوزستان و بلوچستان و .. با عملکردهایشان به نفرت بین کرد و ترک و بلوچ و عرب و فارس و شیعه و سنتی و ..، دامن میزنند و کوره آتش جدال قومی و مذهبی را همیشه گرم نگاه میدارند. امری که بر بستر آن باندها و احزاب و شخصت های قوم پرست ملی – مذهبی، کرد، ترک، بلوچ، عرب، فارس و ... بساط پهن میکنند و از آن ارتزاق میکنند.
این نوشته در مورد یکی از این جریاناتی است که در پوشش و زروق "شیک" و "مردم پسندانه" ای به بازار قوم پرستی و نفرت پراکنی ملی - مذهبی وارد شده است. این حزب جدید و رسما اعلام نشده "پان ایرنیست" ی که در بیانیه تاسیس، بنیاندگذاران آن بر خود نام "دغدغهمندان فرهنگ و تاریخ و یکپارچگی ایرانِ عزیز" گذاشته اند. این حزب یکی از جریانات قوم پرستی است که اولین بیانیه آن سرشار از عشق به قوم ناموجود "پارس" و به موازات آن نفرت ملی - مذهبی نسبت به اقلیت های دیگر است. اینکه چه تعدادی از امضا کنندگان این بیانیه به محتوا و مضمون بیانیه شان آگاه هستند یا "با موج رفته اند"، تغییری در ماهیت آن نمی دهد. این بیانیه توسط بسیاری، از جمله شورای هماهنگی معلمان ایران، مورد نقد قرار گرفته است و نسبت به تاثیرات مخرب آن هشدار داده است. با این وجود بررسی هرچه بیشتر آن، برای پرده برداری از یک جریان "قوم پرست" که در زرورق "حفظ انسجام" بسته بندی شده است، لازم است.
تعارفات و نتیجه گیری ها و آنالایزهای بیانیه را، که "دلبخواهی" است کنار بگذاریم و به تزها و احکام آنها نگاهی بیندازیم. خط تاکید های نقل قول ها، از من است.
در نامه سرگشاده این "دغدغه مندان"، که نه خطاب به شهروندان و مردم ایران که خطاب به "ملّتِ تاریخی و بزرگِ ایران"، یعنی همان "ملت تاریخی" که حاکمیت بیش از چهاردهه جمهوری اسلامی یکی از مقاطع مهم تاریخ آن است، امده است که:
بند یکم:
"گردهمایی دیگری در شهر ارومیه در تاریخِ دوّم فروردین ۱۴۰۴ خورشیدی و به بهانۀ روز شهادت حضرت امام علی (ع)، با فراخوانِ وابستگانِ به نهادهای عمومی و دولتی که بعضاً تقابلِ عریانِ ایشان با هویّت و مدنیّت ایرانی و به ویژه زبانِ ملّی پارسی، زبانزد خاص و عام است .....برگزار شد و..."
"نوروز، جشنِ ملّی و میهنی ایرانیان است و نمیتواند محلِّ منازعاتِ کاذب و مصنوعیِ قومی و قبیلهای باشد.."
بند دوم:
ایران خاستگاه برگزاری جشنِ نوروز است و بسیاری از ایرانیان از دیرباز و همهساله این آیین و جشنِ ملّی را طبقِ رسومِ کهنِ ایرانی، شکوهمندانه گرامی و بزرگ میدارند.
"شاهد بودیم که رئیسجمهور تُرکیه - .. به توهّم ״مصادرۀ نوروز״ گرفتار شود و گستاخانه ادعای ثبتِ جشنِ نوروز را به نامِ ״جهانِ خیالی تُرک״ بیان کند و ...".... ״سیاستهای غلط فرهنگی چند دهۀ اخیرِ مسنولانِ کشور است که به بیگانگان اجازه داده است تا به فکر مصادرۀ میراثِ فرهنگی، تاریخی و تمدّنی ایرانزمین باشند. ما، گروهی از دغدغهمندان فرهنگ و تاریخ و یکپارچگی ایرانِ عزیز، عمیقاً نگرانِ تحریف، تخفیف، تقلیل و مصادرۀ جشن نوروز با هر عنوانی هستیم"
بند چهارم
سوءاستفاده و تحریفِ اصلِ پانزدهم قانون اساسی کشور ... و ״آموزش زبانهای قومی و محلّی״، ... موجب تضعیفِ زبانِ ملّی و رسمی کشور، یعنی زبانِ تمدّنی، دیرسال، نجیب و بارورِ فارسی میگردد و نتیجۀ این تضعیف نیز تکهپاره شدنِ زبانی و فرهنگی و سرانجام از همگسیختگی ارکانِ کشور و ... است.."
بند پنجم
"شوربختانه و در کمال شگفتی شنیده شده که استانداران و مدیرانِ برخی مناطق و اعضای شورای شهرِ برخی شهرها، در نشستهای رسمی اداری با مدیرانِ استان و شهرستان، به زبانِ محلّی سخن میگویند! حتی استاندارِ خورستان، آنهم در استانی با زبانهای محلّیِ متنوع، عید سعید فطر را به یک زبانِ محلّی تبریک گفته است و با این کار خود، ״عیدی دینی״ را به ״عیدی قومی״ تقلیل داده است"
بند ششم
״شاهد آنیم که بخشی از دولتمردان، در شرایط بسیار سخت.. به بحثهای نابههنگام و تفرقهافکن و انسجامسوزی چون طرح بحثِ ״فدرالیسم״ با استناد ناموجّه و عجیب به برخی متونِ دینی، یا تشویقِ صریحِ نخبههای کشور به جلای وطن، آنهم با تکیه به فهمی نادرست از منابعِ دینی، یا تحریفِ اصل پانزدهم قانون اساسی از زبانِ سخنگوی قوۀ مجریه، یا اصرار بر اعزامِ سفیرانی به کشورهای همسایه یا انتصابِ مدیرانی که مواضعِ آشکاری در قومگرایی و تقابل با زبان و فرهنگ ایرانی و وحدتِ ملّی دارند و سکوت در برابر سخنانِ خلافِ واقعیاتِ تاریخی و یکپارچگی سرزمینی و انسجامِ فرهنگیِ ایرانیان توسط استاندار آذربایجان شرقی دربارۀ پیوند آذربایجان با ایران، یا خطاب کردن استانداران به عنوان ״رئیسجمهورِ استانها״، دیدار عالیترین مقام اجرایی کشور با برخی افرادِ افراطیِ قومگرا و ستیزهجو با ارکانِ هویتِ ملّی ایران و سوءتدبیر استاندار آذربایجان غربی در رخدادهای هفتههای اخیر شهر ارومیه، وارد شدهاند"
״این دست از موضوعاتِ انسجام ستیز برای امضاکنندگانِ این بیانیه و شمار قابلتوجهی از شهروندانِ ایرانی که نگرانِ سرنوشتِ کشور هستند، جای پرسش و نگرانی جدی دارد. بهراستی برای ما شگفتآور است که بخشهایی از حاکمیّت و از جمله بخشهایی از قوۀ مجریه، ״قومیسازی مناسباتِ اجتماعی״ را به جای مواجهۀ اصولی با چالشهای کشور برگزیده است"
نگرانی عجیبی است! این طیف از "تحصیلگردگان و نخبگان" نه نگران سیاست محرومیت کامل و خشن تاریخی مردم از برگزاری جشن و پایکوبی و .. در مناسبت هایی چون سال نو هستند و نه نگران قربانیان رویدادهای ارومیه و خانواده هایشان و نه خواهان مجازات مسئولینی که این تعرض قومی را سازمان داند. نگرانی عمیق شان "هویت نوروز" و نوع برچسب سیاسی که بر آن میخورد، است! دغدغه شان این است که آیا مردم در کردستان ایران یا در آذربایجان یا گیلان و خوزستان و .. حق دارند هرطور میخواهند جشن بگیرند یا نه! نگران تحریف و تخفیف و تقلیل و مصادره جشن نوروز" هستند! چه اندازه "دلنواز"! مخالف سیاسی شدن آن به مدل پزشکیان هستند و خواهان سیاسی شدن آن به مدل خودشان.
نگران از هم پاشی انسجام مذهبی نظام و جایگزینی آن به انسجام قومی نیستند، بلکه نگران جایگزین نشدن آن با انسجام قوم پرست قوم نامجود ״پارس״ هستند.
فدرالیسم نسخه پاشاندن جامعه ای متکی به تفرقه مذهبی است و نسخه این دغدعه مندان جایگزینی آن با حاکمیت و انسجام قوم خود ساخته ״پارس״ در ایران است که همه را مجبور کند با یک زبان، یک لباس و یک نوع جشن دولتی رژه های افتخار آمیز ״عاشقان پارس״، نوروز را جشن بگیرند. چماق بدستان و عربده کشان "عاشقان پارس" قرار است جایگزین عاشقان علی شود!
از منظر این ها، حتی اراجیف مذهبی عید فطرهم باید به زبان "شیوا و تاریخی و افتخار آمیز پارسی" خوانده می شد ! و مامور مرتجع در محل خطا کرده است که احیانا به زبان عربی یا ترکی در این مورد حرفی زده است! تقابل یک ارتجاع با یک ارتجاع دیگر از این زاویه تماشایی است! نسخه "پان ایرانیست ها" نه چندان خجول ما، نسخه فروپاشی جامعه است! مشغله آنها نه برگزاری نورز در کردستان ایران یا در خوزستان و بلوچستان و گیلان و .. به هرشکلی که مردم آن میخواهند، که پادگانی کردن جامعه و سرکوب و تحقیر و محرومیت بخش های بزرگی از مردم است به بهانه تفاوت های زبانی، استانی، مذهبی و پیشینه قومی. این نسخه "حفظ انسجام" این قوم پرستان است.
نمونه آن در تاریخ ایران و منطقه کم نیست. پان ایرانیست ها، پان ترکیست ها و سلسله پهلوی که در آن صحبت به زبان مادری در مدارس ممنوع بود، آخرین نمونه در تاریخ معاصر است. این طیف خواهان مصاحبه های ایدئولوژیک برای استخدام هستند تا بر هرکسی که در اعتقادات ش، نشانی از مخالفت با تبعیض بر اقلیت های زبانی و مذهبی و .. مردم با پیشنه های متفاوت ملی و مذهبی است، مهر "برهم زننده انسجام" بزنند، به بیرون پرتاب و حذف کنند.
دغدغهمندان فرهنگ و تاریخ و یکپارچگی ایرانِ عزیز، مشغول پیچیدن نسخه تکرار تاریخ سیاه امتحانهای معارف و احکام اسلامی جمهوری اسلامی هستند. اما اینبار قرار است آزمونها، برای اندازه گیری میزان ״هویّت و مدنیّت ایرانی و به ویژه زبانِ ملّی پارسی״ شهروندان باشد. این ها مشغول پیچیدن نسخه تجربه شده قبلی "هویت اسلامی" هستند اما این بار با پرچم حفط تمامیت ارضی وحفظ هویت پارسی و زبان ملی و فرهنگ باستانی! تا به ضرب کشتار و پاکساری قومی ״غیر پارسی ها״ جامعه را به زور "منسجم" نگاه دارند! از نوع انسجامی که خمینی با فرمان حمله به کردستان برای پاک سازی آن از کفار براه انداخت و "هویت اسلامی" را به زور به جامعه تحمیل کرد.
تنها راه مقابله با نسخه از هم پاشاندن جامعه، که منشا اصلی آن در درون حکومت جمهوری اسلامی با مسئولین و این مشاورین ناراضی است، مقابله به هرنوع قوم پرستی و برتری نژادی و مذهبی و ..برپایی یک نظام سکولار غیر قومی و غیر مذهبی است. این مشاورین ناراضی نظام و ״اپوزیسیون״ که "بهتر" از مقامات قادرند اصول دین را تفسیر کنند و "قوم پارس" در ایران ، که معلوم نیست کدام بخش آن در کدام محله در مشهد یا اصفهان یا گیلان یا خوزستان یا شیراز یا ... زندگی میکند یا نمی کند را مهندسی کنند، خطرناک تر از مقاماتی هستند که "حنای شان برای مردم دیگر زنگی ندارد".
این جریان "پان ایرانیست"، بنام مقابله علیه انسجام، اگر میدان عمل پیدا کند، دستجات سرکوب اش را بیش از گذشته روانه هر منطقه ای خواهند کرد که ریخت و قیافه مردم آن شباهتی با ریخت و قیافه این قوم دست ساز پارس نداشته نباشد.
این بیانیه را باید از نگرانی ها در مورد نقاق و تفرقه و خطرات فدرالیسم و جدال های قومی تکاند! این دل نگرانی ها تا جایی است که نوروز رنگ سیاسی انها را نگرفته باشد. جشن ملی، لباس و زبان ملی و .. رژه های دولتی ملی و ... با پرچم "پارس پرستی" نه متحد کننده که منشا تفرقه است. از دولت مذهبی و نظام مذهبی، که شکست ایدئولوژیک خود در مقابل جامعه را پذیرفته و مشغول عقب نشینی است، میخواهند که هویت ملی-مذهبی بودنش را فراموش نکند!
چه کسی گفته است که کدام گویش منشا حق حیات است! اینها کاسه های داغتر از آشی هستند اند که دیر از خواب زمستانی بیدار شده اند. با تاخیر پا به میدان جنگ با مردم گذاشته اند. پروژه اسلامی کردن جامعه و "هویت اسلامی" را مردم سوزانده اند. تملق گویی ها و رفتارهای امثال پزشکیان و ماموران حکومتی در محل نسبت به زبان و لباس و رقص و آوازهای محلی کردی و ترکی و بلوچ و عرب و گیلکی و .. از سر ترس از مردم است و عقب نشینی از "هویت اسلامی" زورکی شان است!
آموزش زبان مادری، آزادی شهروندان در انتخاب هر پوششی که میخواهند، برگزاری جشن سال نو و هر مناسبتی به هرشکلی که علاقمند هستند، ابتدایی ترین خواست یک جامعه معمولی است. دولت و حکومت غیر قومی و غیر مذهبی باید دست رد به سینه قوم پرستان پارس بزند.
این قوم پرستان "پارسی" از حکومتی که منشا نفرت و تفرقه مذهبی و قومی است نمی خواهند که جایش را به یک حکومت سکولار بدهد. بلکه میخواهند که جایش را به یک حکومت قومی جدید بنام حکومت "پارس" ها در ایران بدهد تا با پان ترکیست ها و ناسیونالیست های ترک و کرد بر سر منشا نوروز جدال کنند و بر جامعه خون بپاشانند. همانگونه که بین صرب و کروات بر سر اینکه در استفاده از این و آن کلیسا کدام قوم برتری دارد، بر روی هم تیغ کشیدند! از جمهوری اسلامی میخواهند که نوروز را نه قربانی سیاست خود، بلکه قربانی سیاست ״قوم پارس״ کند!
نوروز سیاسی شد چون حکومت هایی برگزاری آن را ممنوع کردند. پان ترکیست ها و پان اسلامیست ها!
سیاست درست و مردمی، بازگشت به ماهیت یک جشن سال نو در جغرافیاهای مختلف در جهان است، اینکه منشا آن از کجا بوده است و گرفتن تعرفه حق و آب و گل و ایجاد نفرت قومی علیه ترک یا کرد که احتمالا برخی ریشه آن را در جغراقیای خود بدانند، یک جدال قرون وسطایی است. این ها از مردم نمی خواهند که مراقب باشید که قدرت حاکم علیه تان تفرقه و نفرت پراکنی نکند! بلکه از مردم میخواهند که در این جدال نفرت پراکنی، جانب "پارسیان" را بگیرند.
این هشدار به مردم برای دخالت در مقابله با سناریو قومی کردن ایران نیست دعوت همگان به صف کشیدن پشت یک جنبش ارتجاعی قومی، قوم پارس و داعیه های قرون وسطایی آن است. پشت عشق و آرمان عاشقانه شان، زبان پارسی و ... نفرت عمیق از سایرین خوابیده است.
داعیه های قرون وسطایی جنبشی کپک زده است که بنام دشمنی با جمهوری اسلامی سوت سرعت بازگشت به عقب و قرون وسطی را به صدا در آورده اند.
اگر تعجب کردید که عده ای بنام ״روشنفکر״ و ״دغدعه مند متمدن״ در غرب بر سر اینکه ریشه جشن سال نو میلادی کدام کشور و ملیت و هنر و تاریخ پرافتخار کی است، تعجب نکنید نوع ایرانی آن امروز خیلی فرهیخته هم هست.
این ها عظمت طلبان خجول ایرانی هستند! به شما چه مربوط است که چه کسی چگونه جشن میگیرد! هفت سین میگذرد یا می رقصد یا با چه لباس و زبانی جشن میگیرد! این جدال فکری عظمت طلبان ایرانی و قوم پرستان حکومتی و باندهای فی الحال مسلح شان، برای روزهایی فروپاشی است تا به جامعه خون بپاشند. همیشه اقلیتی انگلی هست که دنبال این ها بیفتد اما این خصلت مردم و اکثر مردم نیست! باید مشت هایشان را باز کرد.
نه این دغدعه مندان بفکر حقوق و آزادی های سیاسی و رفع تبعیض اند و نه باندهای قوم پرست درون حکومتی!