اعتصاب سراسری کارگران پست کانادا، که از تاریخ ۱۵ نوامبر ۲۰۲۴ شروع شده ، وارد سومین هفته خود شد و بدون هیچ چشم اندازی برای توافق با کارفرما هنوز هم ادامه دارد.
این اولین اعتصاب کارگران پست نیست. آنها در سالهای ۱۹۹۷ و ۲۰۱۸ به مدت ۱۵ روز در اعتصاب بودند اما با دستور دولت ناچار به برگشت به سر کار و پایان دادن به اعتصاب شدند. در سال ۲۰۱۱ نیز به مدت ۱۳ روز اعتصاب چرخشی داشتند. اعتصاب ایندوره کارگران پست در ادامه چندین اعتصاب و اعتراض در بخش های دیگر کارگری در ۸ ماه اخیر رخ میدهد. ازجمله کارگران بنادر مونترال و ونکوور که باز کارگران پس از سه هفته با دستور دولت ناچار به برگشت به سر کار و پایان دادن اعتصاب شدند. همچنین می توان از تهدید به کارگران راه آهن و خدمه پرواز کارگران و خلبانان ایر کانادا به اعتصاب نام برد.
خواست های اصلی کارگران پست در سه دسته تقسیم می شود، افزایش دستمزد، محیط ایمن تر کار، مزایا و حقوق بازنشستگی! اتحادیه کارگران پست خواهان افزایش دستمزد ۲۲ درصدی در بازه زمانی چهار ساله قرارداد هستند اما کارفرما پیشنهاد ۱۱ درصد را میدهد. افزایش دستمزد مسئله محوری در این اعتصاب هست و تا کنون هیچ طرفی از خواسته خود دست نکشیده است.
این اعتصاب تاثیر بسیاری روی بخش های دیگر جامعه گذاشته مخصوصا که به سال نو نزدیک میشویم و در این مقطع از سال معمولا حجم بسته های پستی بسیار بیشتر از همیشه است. با اعتصاب کارگران پست کار و کاسبی های کوچک و متوسط قادر به فرستادن سفارشهای خود نیستند و ارسال گذر نامه، گواهینامه رانندگی و دیگر مدارک دولتی، بازنشستگانی که حقوق ماهیانه را از طریق چک دریافت میکنند همگی با مشکل روبرو خواهند شد. هرچند اتحادیه کارگران پست پس از یک هفته برای نامه و بسته هایی که بر افراد و اقشار بیشتر ضربه پذیر تاثیر می گذارد استثنا قائل شد و ارسال این نوع نامه ها و محموله ها را از سر گرفت.
کارفرما برای به شکست کشاندن اعتصاب دست به اخراج موقتی کارگران اعتصابی و ایجاد ترس در دل کارگران زد، اما این حربه از طرف کارگران جواب سختی گرفت و در اطلاعیه ایی جواب دادند که ״این ترفند ها در صفوف مستحکم ما و عزم جزم ما بی تاثیر خواهد بود״. در حال حاضر هیچ مذاکره ایی در جریان نیست و حتی مذاکره هفته گذشته، که با میانجیگری طرف سوم در جریان بود، بدون نییجه رها شد.
کارگران پست میگویند وضعیت ما جدا از بقیه کانادایی ها نیست و همگی برای یک زندگی عادی دست و پنچه نرم میکنیم. آنها اضافه می کنند که ما چیز زیادی طلب نمی کنیم و خواهان ماه و ستاره نیستیم خواست ما فقط و فقط دستمزد، حقوق بازنشستگی و مزایا مناسب برای یک زندگی در خور هر انسان است! هر چند اعتصاب کنندگان از لحاظ اقتصادی تحت فشاراند و کمک اتحادیه، به ازای حداکثر ۲۰ ساعت در هفته و ساعتی ۱۶ دلار، فقط گوشه کوچکی از هزینه ماهانه را پوشش میدهد، اما عزم راسخی برای ادامه و به پیروزی رساندن این اعتصاب خود دارند. به بهانه این اعتصاب بد نیست نگاهی به وضعیت معیشتی کارگران و اقشار کم درآمد در کانادا بیندازیم.
تقریبا ۹۴ درصد کانادایی ها، طبقه کارگر و اقشار کم درآمد، نگران افزایش تورم غذایی هستند و برای تامین مخارج غذایی خود به دنبال راه حل هایی مانند استفاده از تخفیف، کوپن یا جستجوی قیمت های ارزان تر در فروشگاه های انلاین هستند. با توجه به گرانی روزمره سیر کردن شکم خود و خانواده هر روز سخت تر می شود. طبق آمار رسمی قیمت مواد غذایی در کانادا طی سه سال گذشته ۲۰ درصد افزایش پیدا کرده در حالی که دستمزد ها حدود ۱۲ درصد افزایش یافته است. در ماه اکتبر قیمت مواد غذایی ۲/۷ درصد نسبت به سال قبل افزایش یافته به عنوان مثال قیمت سبزیجات تازه در ماه گذشته ۷/۳ درصد نسبت به سال گذشته افزایش یافت.
کارگران و اقشار کم درآمد همچنین با یکی دیگر از اقلام مهم بودجه یعنی مسکن دست و پنجه نرم میکنند. میانگین اجاره مسکن در ماه اکتبر برای اولین بار از زمان کووید، نسبت به ماه مشابه در سال ۲۰۲۱- ۲۰۲۲، نوزده درصد افزایش یافته است. در هیچ یک از شهرهای کانادا حداقل دستمزد قادر به پوشش هزینه اجاره نیست. به عنوان مثال در استان انتاریو، حداقل دستمزد بیست دلار و هفده سنت در ساعت است. یک کارگر تمام وقت با احتساب دیگر هزینه های زندگی می تواند ماهانه حدود ۸۹۴ دلار به اجاره مسکن اختصاص دهد. در حالی که متوسط اجاره یک آپارتمان یک خوابه در تورنتو حدود ۲۵۰۰ دلار است. حتی تقسیم هزینه اجاره با هم اتاقی نیز این فشار مالی را کاهش نمی دهد.
در اینجا به خرید خانه نمی پردازم چون قیمت خانه سر به فلک میکشد، طبق آمارهای منتشر شده ، بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱، قیمت مسکن ۳۵۵ درصد افزایش یافته در حالی که درآمد تنها ۱۱۳ درصد رشد داشته است. این شکاف میان درآمد و قیمت مسکن، آرزوی خانه دار شدن را از اکثریت مردم گرفته است. در سال جاری نسبت قیمت مسکن به درآمد در کل کانادا به ۷/۷ برابر و در شهرهای بزرگ به ۱۱ تا ۱۲ برابر رسیده است. بر این اساس اگر یک نفر با درآمد متوسط نه کم درآمد، کل درآمد خود را پس انداز بکند (که غیر ممکن است ) بین ۸ تا ۱۲ سال طول خواهد کشید تا صاحب خانه ای بشود و یا اگر یک سوم درآمد خود را پس انداز کند در کل کانادا پس از ۲۶ سال و در شهرهای بزرگ بین ۳۷ تا ۳۹ سال طول می کشد یک واحد مسکونی را خریداری کند. هزینه های بالا برای داشتن یک سر پناه باعث شده که افراد نتوانند در نزدیکی محل کار یا مناطق مورد علاقه خود زندگی کنند و ناچارا به مناطق ارزانتر با فرصت های شغلی کمتر نقل مکان میکنند.
یکی از این عوارض هزینه بالای مسکن بی خانمانی است. آمار بی خانمانی طی پنج سال گذشته رشد ۲۰ درصدی داشته است، تخمین ها شمار بی خانمان ها در کانادا را حدود ۱/۵ میلیون نفر ارزیابی می کنند. و این تعداد هر سال بیشتر میشود و مهاجرات از شهرهای بزرگ به شهر های کوچک گسترش می یابد. امروز بی خانمانی در کانادا به یک بحران تاریخی تبدیل شده و روزانه افراد بیشتری را به درون خود می بلعد. آسیب پذیر ترین افراد از جمله بومیان، سالمندان و پناهجویان در حال غرق شدن در این بحران اند. بومیان کانادایی در این بحران سهم قابل توجهی دارند، آن ها همچنین در خطر نامتناسبی از بی خانمان شدن قرار دارند. در حالی که ۳.۴ درصد جمعیت کانادا از افراد بومی تشکیل شده، بیش از سی درصد افراد بی خانمان در این کشور از جوامع بومی هستند.
در شرایطی که هر روز تعداد بیشتری از کارگران و اقشار کم درآمد تحت فشار بی خانمانی قرار می گیرند، مراکز اسکان بی خانمان ها دیگر ظرفیت اسکان بیشتر افراد را ندارند. از سوی دیگر بیمارهای مرتبط با مراکز اسکان با ازدیاد نگران کننده ای روبرو شده اند و گسترش چادرهای بی خانمان ها فقر طبقه کارگر و اقشار محروم را به نمایش گذاشته است.
این سیمای عمومی از وضعیت طبقه کارگر و اقشار کم درآمد در کانادا، یکی از هفت کشور صنعتی جهان، است. میتوان تصور کرد طبقه کارگر در سایر کشورهای سرمایه داری مانند کشورهای امریکای لاتین، افریقایی و آسیایی تا چه اندازه از یک زندگی شایسته انسان در قرن بیست و یکم برخورداراند.
امروز در قرن بیست و یکم، در اوج جهانی شدن سرمایه و سرمایه داری، در دل عظیم ترین انقلابات تکنولوژیکی، بشریت در یکی از خطیرترین و سیاه ترین دورهای تاریخ خود سیر میکند. مسئله بقاء فیزیکی معضل میلیون ها انسان از کشورهای فقر زده افریقا و آسیا تا قلب پایتخت های اروپا و امریکا است.
اوضاعی که تناقض بنیادی نظام کاپیتالیستی، بعنوان مسبب و عامل بقا کلیه مصائب گریبانگیر انسان، با زندگی، رفاه و سعادت اکثریت محروم جامعه بشری را به نمایش میگذارد. امروز این واقعیت که فقر و سرکوب سیاسی، جهل وخرافه و عقب ماندگی فرهنگی، بیکاری، بی مسکنی، نا امنی اقتصادی و سیاسی، فساد و جنایت، جنگ ها و کشتار مردم بیگناه همه و همه محصولات گریزناپذیر این نظام است، به داده طبقه کارگر و مردم از آسیا تا اروپا، از افریقا تا امریکا تبدیل شده است. جدال میلیون ها انسانی که نه فقط از نظام موجود به تنگ آمده اند بلکه خواهان یک جامعه شایسته انسان اند با این نظام سیاسی-اقتصادی که سد راه تغییر این جهان وارونه است، آینده جامعه بشری را شکل خواهد داد.