نزدیک به صد هزار کارگر شرکت اتومبیل سازی فولکس واگن در آلمان دست به یک اعتصاب موقت زدند. در اواخر تابستان گذشته، مدیریت به ۱۲۰ هزار نفر از کارگران و کارمندان شرکت اعلام کرد که با توجه به کاهش میزان سود سالانه، مخارج شرکت بایستی بمراتب کاهش پیدا کند و...
به همین دلیل تصمیم به بستن ۳ کارخانه و بیکارسازی، کاهش دستمزدها، توقف اعطای پاداش ها، و ... گرفته است. تصمیم به بستن کارخانه ها، که برای اولین بار در طی ۹ دهه تاریخ این شرکت گرفته شد، و بیکار سازی ها، نگرانی از آینده، کارگرانی که چندین نسل در این شرکت کار کرده اند را در موقعیت متفاوتی نسبت به گذشته قرار داد و به اعتراض در کل شرکت دامن زد.
مذاکرات میان نمایندگان محلی کارخانه ها، تیم سراسری اتحادیه ״آ گ متال״ و مدیریت، تا بحال به نتیجه نرسیده است. اتحادیه، مقصر اصلی را مدیریت و سیاست های آن برای بالا نگه داشتن سودآوری و دور زدن قوانین مربوط به کاهش آلودگی هوا، که منجر به جریمه ۳۰ میلیارد دلاری شرکت در این اواخر شده بود، می داند. با این حال، برای جلوگیری از بسته شدن کارخانه ها، اتحادیه طرح ساختاری جدیدی برای کاهش بیش از یک میلیارد دلار از مخارج مالی شرکت را به مدیریت ارائه داد. اما مدیریت این میزان را ناکافی دانسته و خواهان کاهش بسیار بالاتری از مخارج شرکت است. با به نتیجه نرسیدن مذاکرات، اتحادیه اینبار فراخوان اعتصاب ۴ ساعته (اعتصاب موقت قبلی دو ساعته بود) در ۹ کارخانه را اعلام کرد.
اما آنچه در واقع در جریان است مقابله جدی است که در آلمان، در این اقتصاد غول پیکری که زیر بنای اقتصادی اتحادیه اروپا را رقم می زند، در دنیای چند قطبی امروز در جریان است. مقابله بورژوازی آلمان و حکومت آن با طبقه کارگر در این کشور که تعیین کننده است.
از یکطرف، صنایع خودرو سازی، این گل سر سبد صنعت در آلمان، نمونه برجسته تقابلی است که در سطح جهانی جریان دارد. چین با در دست داشتن بازار اصلی تولید نه تنها باطری ها و ساخت ماشین های برقی، بلکه حتی با در دست داشتن مواد شیمیایی و دیگر مواد خام اولیه تولید این باطری ها، و متکی بر کارگر ارزان و بی حقوق، در رقابت جهانی در مقابل کل صنایع خودروسازی های متکی بر سوخت فسیلی در موقعیت بمراتب بهتری نسبت به دیگر رقبای خود در این بخش از صنعت است. این پیشروی چین در طی دهه اخیر، نه تنها تولیدات و فروش این کشور را در بازارهای اروپا و آمریکا، بلکه در بازارهای کشورهای آسیایی و آفریقا نیز، در موقعیت ممتازی قرار داده است. طبق گزارش رویترز فقط شرکت بی وای دی، یکی از تولید کنندگان خودروهای برقی چینی، در سه ماه تابستان امسال، حدود ۲۰۰ هزار کارگر را استخدام کرده است. سیاست مالیات گذاری اروپا و وعده های اخیر ترامپ مبنی بر افزایش مالیات بر کالاهای چینی، که به منظور جلوگیری از کاهش سهمیه خودروسازی های غربی در بازار اعلام شده است، حتی اگر سد موقتی در مقابل چین ببندد، معنی جز بالا رفتن قیمت های خودروها، و به این اعتبار تحمیل خرید کالاهای نا مرغوب غربی به مردم اروپا و آمریکا ندارد و به افزایش تورم در غرب دامن خواهد زد. سیاستی که بطورکلی، سوت پایان تمام ادعاهای "همه چیز در خدمت بازار" و "جنس نامرغوب چینی" و "اروپایی کالای اروپایی بخر" و غیره را زده است. علاوه بر این، وعده افزایش مالیات های وارداتی ترامپ بر کالاهای اروپایی، موقعیت، یعنی سهمیه سرمایه های خودروسازی هایی اروپایی و اینجا مشخصا آلمان، را به شدت تحت فشار مضاعفی در بازار جهانی قرار خواهد داد. کاهش سودآوری شرکت فولکس واگن، مستقل از "ناقابلی" مدیریت این شرکت، بیشتر گواهی از این شرایط است. اقتصاد اروپا در رقابت میان امریکا و چین به معضلات جدی روبرو شده است.
از طرف دیگر، رشد صنعتی در آلمان به میزان قابل توجهی ناشی از تامین مواد سوختی و مشخصا گاز وارداتی از روسیه در چند دهه اخیر است. بیش از یک دهه است که آلمان تحت فشار آمریکا برای منتقل کردن تامین سوخت مورد نیاز خود از روسیه به آمریکا، آنهم با هزینه بیشتر، قرار دارد. منفجر کردن لوله انتقال گاز روسیه به اروپا، بخشی از این تلاش برای فشار بیشتر به اروپا و مشخصا آلمان در دوره اخیر بود. دخالت بوریس جانسون و دولت بریتانیا در کنار آمریکا برای به هم زدن معاهده ای که روسیه با حضور آلمان و فرانسه با اوکراین بسته بود و تشدید و ادامه جنگ در اوکراین، علاوه بر ارسال محموله های مالی به دولت زلنسکی، فشار مضاعف دیگری بود که در رقابت های میان سرمایه های غربی در اروپا و آمریکا نقش بازی کرد. نمونه دیگر این رقابت در فشار آمریکا و بریتانیا در تشدید تحریم واردات روسیه بود. در طی همین دو سال اخیر، روسیه گاز خود را به هندوستان فروخته و به این ترتیب کشورهای اروپایی همان گاز روسیه را اینبار از هندوستان، آنهم با تعرفه حداقل ۱۰ درصد بیشتر، خریداری می کنند!
سیاست دولت های غربی و اینجا پیشتازی آلمان برای قرار دادن خود در صف مقدم برای شکستن اتحاد چین-روسیه در مقابل غرب، تحت شعارهای "دفاع از اوکراین"، و یا "مقابله با سیاست تزاری کشورگشایی روسیه "، بدون شک بار مالی زیادی بر اقتصاد کشورهای غربی را بهمراه داشت. باری که بورژوازی در این کشورها، با دامن زدن به "ضدیت با روس" و "دفاع از حقوق مردم اوکراین" بر شانه های طبقه کارگر و مردم در غرب به پیش بردند. اما سیاست دولت آلمان در تحمیل ریاضت اقتصادی بیشتر برای درمان موقعیت وخیم اقتصاد این کشور، ادامه کار نبوده و نیست. اعتصابات گسترده در آلمان، و اعتصابات سراسری کارگران حمل و نقل، نمونه های عدم پذیرش این شرایط توسط طبقه کارگر و مردم در سال گذشته بود. از نظر سیاسی و اجتماعی نیز، همراهی با اسرائیل و مقابله و حتی جرم سازی از حق مردم این کشور در دفاع از مردم فلسطین و اعتراض به نسل کشی جاری، ضربه های شکننده ای به دولت ائتلافی در آلمان زد و به بحرانی سیاسی دامن زده است.
در این شرایط یک مقابله جدی طبقاتی در آلمان در جریان است. بورژوازی از یکطرف با تحمیل شرایط سخت تر به سراغ طبقه کارگر آمده است و از هر دریچه ای خواهان پس گیری دستآوردهای تاکنونی کارگران است. از طرف دیگر نیروهای افراطی فاشیستی و دست راستی، با "مقصر سازی" پناهندگان و خارجی ها، این کم درآمد ترین و یکی از بی حقوق ترین بخش نیروی کار در این کشور، پرچم راه گشایی را در "بازگشت به دوران طلایی گذشته" برافراشته اند.
در عین حال، کارگران در آلمان نیز با اعتراضات خود و اعتصابات خود، حاضر به عقب نشینی نشده اند. در عرض همین مدت کوتاه، شاهد بازسازی احزاب چپ و جلب رای اعتماد قابل ملاحظه آنان در انتخابات اخیر بوده ایم. ازحزاب چپی که در بهترین حالت نمایندگی سوسیال دمکراسی قرن بیست را میکنند و به همین دلیل قادر به دادن جواب و ارائه آلترناتیوی کارگری در مقابل بورژوازی هار حاکم در آلمان نیستند.
در غیاب این صف متحزب کارگری، طبقه کارگر و مردم آلمان، در دوره ای که هیچ اعتباری برای احزب سنتی باقی نمانده است، خود را تنها دیده و باز در میان احزاب موجود مجبور به رجعت به یکی از این داده های موجود می شوند. در غیاب این صف متحد است که گویی امروز ۱۲۰ هزار کارگر فولکس واگن قرار است تنها بمانند. اعلام طرح نمایندگان محلی و یا سراسری اتحادیه، برای کاهش یک میلیارد دلاری هزینه شرکت، برای جلوگیری و مقابله با حمله همه جانبه بورژوازی، مجبور شدن به انتخاب میان بیکاری یا کاهش ده درصدی حقوق و از میان رفتن پاداش ها و تعلیمات کارشناسانه، نشان تحمیل عقب نشینی و شرایط دفاعی به طبقه ما در آلمان است.
در تظاهرات همین آخر هفته کارگران و حامیان آن شعارهای های "دیگر بس است"، "هو کردن مدیران"، "سوت زدن های ممتد"، "کارخانه ما آمده جنگ است" همه جا مشاهده می شد. درحالی که خود مدیریت اعلام داشته که اعتصاب کارگران در هر دقیقه، ۴۰ هزار یورو به شرکت ضرر می رساند، همه و همه نشانگر توان و قدرت نیروی کاری است که در لحظه که اراده کند می تواند کل این نظام را فلج کند. امروز احساس اعتماد به نفس و به رسمیت شناختن توان این طبقه در پایان دادن به این شرایط اسف بار، آنهم در یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان، بدون شک منوط به ابراز وجود صف متحد کمونیستی متحزب در آلمان است. شعله های این بازیابی موقعیت و توان این طبقه را امروز در آلمان می توان دید. ساختن و پرور کردن این شعله ها، تنها راه موثر در تغییر این شرایط است.