سفر رئیس جمهور چین و دیدار با سران عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج، که علاوه بر تحکیم روابط چین با این کشورها و افزایش حجم قراردادهای تجاری میان چین و کشورهای خلیج، به بیانیه مشترک چین و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس منجر شد، با عکس العمل اعتراضی سران جمهوری اسلامی روبرو شد. اعتراضات با لحن "آرام" و دیپلماتیک مانند "سوال از دولت چین" گرفته تا "خیانت به توافقات پیشین" و "خنجر از پشت زدن"، "غیر قابل اعتماد بودن چین" و ....، در میدیای ایران موج میزد. کار به جایی رسید که سفیر چین در ایران برای اعلام اعتراض خود و پاسخگویی در مورد این سفر و تفاهم نامه تنظیم شده پایانی آن،‌ فرا خوانده شد.

ما دشمن خود را می شناسیم. جمهوری اسلامی هیچ وقت نظام مبتنی بر مدنیت، قانون و حقوق انسان نبوده و نیست. اساسا هم برای این سرکار نیامده است. جمهوری اسلامی رژیمی پلیسی – نظامی است. قوانین در این نظام بی معنی است. قانون اساسی، قانون کار، قانون استقلال قوا و قوانین مدنی در این نظام جایی ندارند. از سیر تا پیاز رفتار جامعه ازخوردن و نوشیدن و پوشش و سفر و نفس کشیدن از فیلتر خامنه ای و بیت رهبری اش می گذرد.

یکی از مقالات مفصل ویژه‌نامه را ژان پیر پرن، روزنامه‌نگار پرسابقۀ فرانسوی به ابراهیم رئیسی و سپاه پاسداران اختصاص داده است. ژان پیر پرن که از آغاز انقلاب اسلامی رویدادهای ایران را برای روزنامۀ لیبراسیون پوشش می‌داد، رئیسی را عامل مهمی در دستگاه اختناق و سرکوب جمهوری اسلامی می‌داند. او می‌نویسد: زندگی ابراهیم رئیسی را باید با شمار کشته‌شدگانی روایت کرد که مسیر صعودی وی را پوشانده است. بر خلاف اکثر شخصیت‌های مهم رژیم، رئیسی نه در انقلاب اسلامی نقش داشته و نه در جنگ ایران و عراق. او فاقد هرگونه "کاریزما" و شمّ سیاسی است.

روزنامۀ لوموند در چند مطلب مختلف، آخرین تحولات جنبش سراسری مردم ایران را گزارش می‌کند و همچنین در تحلیل وضعیت رژیم از اختلافات فزاینده میان روحانیون و محافل قدرت سخن می‌گوید. لوموند به نقل از پژوهشگران فرانسوی می‌نویسد که ساختار "سیاسی- مذهبی" رژیم اسلامی به پایان کار خود نزدیک شده است. تیتر بزرگ صفحۀ اول روزنامۀ لوموند (مورخ یکشنبه ۲٠ نوامبر) چنین است: "ایران: شدت گرفتن اعتراضات؛ نگرانی رژیم"... عکسی از تظاهرات و آتش‌های خیابانی شهر شیراز در زیر تیتر بزرگ و در کنار سرمقاله دیده می‌شود که تحت عنوان "شتاب به سوی ویرانی (یا پرتگاه)"، بررسی وضعیت کنونی رژیم جمهوری اسلامی را با یک پرسش آغاز می‌کند: "رژیمی که جوانانش را می‌کشد چه آینده‌ای دارد؟"

معمولاً در مورد برخی از انقلاباتی که در سطح جهان صورت گرفته ولی باعث پیروزی مردم و دست یابی آنها به خواست های انقلابی و برحق خود نشده، گفته می شود که مردم در آن انقلابات به خوبی می دانستند که چه نمی خواهند ولی نمی دانستند که چه می خواهند. البته این سخن گرچه از جنبه ای واقعیتی را بیان می کند اما چندان دقیق نیست، چرا که به طور طبیعی مردم در هر انقلاب به طور کلی می دانند که برای چه دست به انقلاب زده اند و چه انتظاری از انقلاب خود دارند ولی عدم تدوین شعارها و بیانیه‌هائی که حاکی از خواست اصلی مردم انقلابی در صحنه باشد، باعث عدم شفافیت اهداف و چشم انداز های انقلاب می گردد.

این روزها ما شاهد دو سیاست همزمان از جانب جمهوری اسلامی در بر خورد به اعتراضات این دوره هستیم. یكی به قول خودشان اعلام رفرم هایی كه قولش را میدهند، و دیگری تهدید و ارعاب و احكام اعدام است كه امروز پرچم آنرا، قوه قضائیه، مقامات حكومتی و رسانه های رسمی آنها، به نام "حفظ امنیت مردم"، بلند كرده اند. این سیاست بطور عملی در مدت كوتاهی جان محسن شکاری و مجید رهنورد، دو جوانی كه "جرم شان" دفاع از آزادی و توقع یك زندگی انسانی بود، را گرفت. حاكمیت مجبور شده است كه عقب بشیند و میخواهد این عقب نشینی به شكل خونین پیش برود كه هم جامعه احساس ترس و شكست كند و هم صفوف به هم ریخته خودی ها، ترس و لرزشان شكسته شود.

دیروز 26 آذر زندان مرکزی شهر کرج، در اعتراض به قرنطینه چند نفر از زندانیان که جلادان رژیم ایران میخواستند حکم اعدامشان را اجرا کنند، آنرا قتل عمد دولتی دانسته و دست به شورش زدند. در نتیجه این اقدام بجا و مسئولانه زندانیان گاردهای امنیتی، با گاز اشک آور به زندانیان بیدفاع حمله ور شده و آنها را به رگبار گلوله بسته اند. و تا کنون خبرگزاریها از مرگ یک زندانی و زخمی شدن ده ها نفر از گروگانها در این زندان خبر میدهند.
لااقل طی این چند ماهه از خیزش انقلابی این چندمین بارست، زندانیان در زندانهای نقاط مختلف ایران، در برابر تعرض آشکارا به حق و حقوق گروگانها دست به اعتراض، اعتصاب و شورش که ابتدائی ترین حق آنهاست می زنند.

پان اوپتیکون (Panopticon):یک تصور کلی ‌و مفهومی تأدیبی است. این تصوردر هیئت یک برج مرکزی مراقبت که در وسط دایره ای از سلول های زندان قرار می گیرد، نهایتا به واقعیت پیوست وتجسم یافت . از درون برج، یک نگهبان می تواند تمام سلولها و زندانیان را تحت نظر داشته باشد؛ اما زندانیان قادر نیستند که درون برج را ببینند و نمیدانند کدام لحضه تحت نظارت هستند. این پدیده توسط جِرِمی بنتام فیلسوف اینگلیسی عرضه شد. این زندان نمایش وتجلی اعتقادش بود. او معتقد بود که قدرت باید دیده شود اما قابل تصدیق نباشد.

با شروع خیزش جدید، جبهه راست انواع بالماسکه درآورده و هر روز فیلی هوا میکنند. شورای گذار، دولت موقت، شورای ایران آزاد، هیات هماهنگی، نمایندگان مردم در پیشگاه دول غربی و... این یادداشت در مورد شامورتی بازی های این دو نفر در میدان سر هم کردن یک "ائتلاف" است.

 اول:

رهبر تراشی بیگانه, از گوادلوپ تا ایران اینترنشنال , درخواست از هموطنان: این روزها بحث پیرامون ضرورت تشکیل شورای رهبری اپوزیسیون توسط برخی محافل محیل از جمله تلویزیون ایران اینترنشنال با طراری و طراحی تردستانه و هنرمندانه ای بسیار داغ شده است. این رسانه که در طی سه ماه گذشته مجریان و خبرنگاران خود را بعنوان نمایندگان غیر مستقیم ملت ایران به صحنه های مختلف تصمیم گیری و تاثیرگذاری مانند کلاب هاوس یا کمیته حقوق بشر پارلمان اروپا می فرستاد, اکنون با زیرکی و تردستی به مصاحبه با میهمانان رسانه ای خود پرداخته تا آنها را بعنوان رهبران بل الفعل جنبش "زن زندگی آزادی" معرفی و متقاعد کنند و علنا در مصاحبه های به آنها می گوید :

گفت‌وگو با یی‌وان ری، کفیل سیاسی توماج صالحی: یی‌وان ری، نماینده پارلمان آلمان از حزب سوسیال دمکرات است؛ سیاستمداری ۳۵ ساله از شهر آخِن که یک سالی است که به پارلمان راه یافته است. در روزهای اخیر این نماینده کره‌ای‌تبار، یکی از اولین کسانی بوده که موضوع کفالت سیاسی برای زندانیان در خطر اعدام در ایران را پیگیری کرده و در این راستا کفالت سیاسی توماج صالحی را بر عهده گرفته است.حالا تعداد سیاستمداران اروپایی که نام زندانیان سیاسی در ایران را بر زبان می‌آورند و سعی می‌کنند درباره آن‌ها اطلاع رسانی کرده و برای آزادیشان تلاش کنند از مرزهای آلمان هم فراتر رفته است.

٩٠ روز ابتکارات و تجارب درخشان انقلابی: سه ماهه شدن مرگ ژینای جوان (مهسا امینی) و آغاز خروش انقلابی و توده ای جاری در ایران و یاد صدها جانباخته این خیزش عظیم را گرامی میداریم. نود شبانه روز، لحظه به لحظه تحول انقلابی شورانگیز سه ماهه در سراسر کشور، در خیابانها و میادین، دانشگاهها و مدارس و محلات و مراکز کارگری و ادارات و در درون خانه ها تجربه شده است. جنبش سرنگونی سراسری، و خروش انقلابی جاری خصلتهای خود ویژه مهم و تا همین الان دستاوردهای تعیین کننده ای را به ثبت رسانده است.

خبرگزاری های در سطح بین المللی اعلام کرده اند بیش از ١٨هزار نفر با شروع خیزش مردمی دستگیر شده اند. این رقم اکنون چند برابر شده است. شواهد زیادی دال بر این است که از میان این تعداد از دستگیر شدگان هنوز اسامی چند هزار نفر از آنها تحت پوشش خبری قرار نگرفته است. تعداد زیادی از بستگان و خانواده های دستگیر شدگان متاسفانه و هنوز آمادگی اعلام اسامی و مشخصات دستگیر شدگان را ندارند. و این در شرایطی است که از تعداد بیشماری از دستگیر شدگان اعترافات اجباری تهیه و خطر احکام سنگین و زندانی طولانی مدت و اعدام آنها را تهدید میکند.

رژیم اعدام، پس از قریب سه ماه سرکوب خونین و بگیر و ببند کف خیابانها و محلات شهرهای ایران و اینکه زیر شکنجه مخوف هم نتوانسته روحیه مبارزاتی جوانان را درهم بشکند، به همان ابزار همیشگی چندین دهه متوسل شده که بزدلانه اعدام کند. جلادان چنان از مبارزات کف خیابان هراسناک هستند، نصف شب و دور از چشم مردم در حلقه مزدوران و خودیها، زنده یادان محسن شکاری و مجید رهنورد را به دار آویختند و اعلام نمودند در "ملاء عام" اعدام شدند، تا زهی خیال باطل جامعه را مرعوب کنند.

بمرور آکسیونها و تظاهرات و راهپیمایی ایرانیان خارج از کشور تغییر مکان می یابد. ضرورت تشدید فشارها بر این نظام با اعدام معترضان خیابانی همانند محسن شکاری و مجید رضا رهنورد بیش از پیش نمایان است. اگر چه واکنش نهادهای بین المللی سونامی وار بر سر مسئولین حکومت اسلامی خراب میشود و هر لحظه بیش از پیش از تحرک این جنایتکاران در عرصه بین المللی میکاهد اما نقش میلیونها ایرانی در خارج از کشور در حد و میزان لازم و کافی هنوز نیست.