79 منتخب سایت

قطعنامه سیاسی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

احزاب و نهادهای سیاسی

مقدمه: خوانش روندهای سیاسی میان کنگره بیستم و نخستین نشست حضوری شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، بدون درک دقیق از زیرساخت‌های اجتماعی، تاریخی و ایدئولوژیک جامعه ایران، تقلیل‌گرایانه و ناقص خواهد بود.

تحولات کنونی صرفاً حاصل تصمیمات تاکتیکی یا چرخش‌های انتخاباتی نیست، بلکه بازتابی از تغییرات ژرف و انباشته‌ای‌ست که در لایه‌های مختلف جامعه ایرانی در چهار دهه گذشته جریان داشته و دراسناد کنگره‌های قبلی سازمان بازتاب یافته است.

سند سیاسی کنگره بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) که در مهرماه ۱۴۰۳ تشکیل شد، نیز بر پایه همان تحلیل‌ها وظایف سیاسی و میدانی اعضای سازمان را تصویب کرد. در اجرای آن مصوبات شورای مرکزی به یک کمیسیون ویژه مسئولیت داد که با در نظر داشت روندها و تحولات جاری درجهان، منطقه و کشور،  ‍پیش نویس سندی را برای بررسی و تصویب در نشست شورای مرکزی در روزهای ۲۶ تا ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ آماده سازد. پیش‌نویس مذکور قبل از تشکیل اجلاس شورا در اختیار اعضای آن قرار گرفت و پس ازرسیدگی به پیشنهادها قطع‌نامه زیر را مورد تصویب قرار داد.  

۱– جهان

الف- تداوم رشد سریع اقتصادی چین و «جنوب جهانی» و کاهش فاصله با امریکا، پیدایی شکاف میان اروپا و امریکا، بارزترین نشانه‌های صحت جمع‌بندی کنگره بیستم است که مبتنی برحرکت جهان از نظام تک قطبی به چند قطبی می‌باشد. برهم‌خوردن نظامات امنیتی نظامیِ بازمانده از جنگ دوم جهانی، فلج شدن ناتو و عدم موفقیت آن در جنگ اوکراین، از نشانه‌های پایان‌یابی دوران بلوک‌بندی‌های پایدار بین‌المللیِ استراتژیک و روی‌آوردن کشورها به ائتلاف‌های موقتی و موضوعی است. 

ب- سیر تحول جهان از نظام تک قطبی به سوی چند قطبی، در ایالات متحده امریکا، به ناامیدی قشرهای وسیع رای‌دهنده از لیبرال دموکراسی دامن زده است و موجب تقویت گرایش راست افراطی و ناسیونالیسم محافظه‌کار و فاشیستی در حزب جمهوری خواه امریکا شد. نتیجه این روند انتخاب ترامپ با شعارهای «اول امریکا» و «عظمت را به امریکا باز گردانیم» بود.

گرچه گسترش چرخش به راست در سایر کشورهای سرمایه داری پیشرفته بارز است، اما بلوک‌بندی نیروهای سوسیالیست، دموکرات و لیبرال در مقابل آنها در بسیاری کشورها مانع غلبه فاشیسم دراین کشورهاست. بسیار بعید است نسخه‌های ترامپ برای سرمایه‌داری معاصر همه گیر گردد.

پ- در خاورمیانه انفجار ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به تغییرات تاریخ ساز در منطقه منتهی شده است. دولت راست‌گرای اسرائیل به انزوای جهانی مرگبار مبتلا شده و رهبر آن به عنوان جنایتکار جنگی تحت پیگرد بین‌المللی قرار گرفته است. نفرت از او و احزاب متحد او در میان شهروندان اسرائیل دامن‌گستر است. 

رویکرد تهاجمی جمهوری اسلامی ایران پس از ۷ اکتبر، حزب الله لبنان و دولت اسد را هدف ضربات مرگبار قرار داد و به شکست استراتژیک جمهوری اسلامی در آن دو کشور منتهی شد؛ بی آن که این شکست به یک پیروزی استراتژیک برای اسرائیل تبدیل شود. زیرا در وضعیت تازه زمینه‌های همگرایی راهبردی بین قدرت‌های ترکی، عربی و ایرانی در قبال اسراییل، حول «طرح دو دولت»، به مراتب  بیش از ۷ اکتبر است. انحلال پ‌.ک.ک و جان گرفتن تدبیرها برای همزیستی ترک و کُرد، در عین حال روزنه ایست برای تسهیل همراهی راهبردی کُردها با دیگر ملل منطقه. 

۲– ایران

الف- اکنون در پایانه یک دوران طولانی حکومت ولایی قرارگرفته‌ایم. ولایت فقیه، قابلیت انطباق خود با جامعهٔ تحول‌یابندهٔ ما را از دست داده است. این شیوه حکمرانی، کشور را از توانایی‌ها و دانایی‌های موجود خود محروم کرده است. خصلت استبدادی حکمرانی تمام ظرفیت‌های درونِ حکومت برای بازتولید ولایت را مرحله به مرحله از میان برد. ما درباره ضرورت و  فوریت تغییر قانون اساسی هشدار می‌دهیم و همه نیروهای سیاسی و مردم را به رایزنی، برای رسیدن به وفاق همگانی حول یک میثاق ملی تازه، فرا می‌خوانیم. 

ب- در واکنش به خروج امریکا از برجام در سال ۹۶، حکومت زیر عنوان «گام دوم انقلاب» به گسترش هرچه بیشتر برنامه هسته‌ای و رویکرد تهاجمی نظامی درمنطقه روی آورد. سیاست خارجی، سمت دهنده سیاست داخلی شد و «خالص سازی»، همراه با برخوردهای خشن‌تر با ناراضیان – به ویژه در جنبش مهسا – درپیش گرفته شد. 

اجرای این سیاست‌ها کشور را در آستانه بحرانی فراگیرقرار داد. عقب‌نشینی در موضوع حجاب اجباری و رها شدن خالص‌سازی و برگزاری یک انتخابات پیش هنگام و انتخاب پزشکیان، بارزترین نشانه‌های شکست فاحش و عقب نشینی ازبیانیه «گام دوم انقلاب» بود. 

اینک با پاسخ مثبت شخص رهبر به نامه ترامپ، و شروع مذاکرات بین دو کشور، مواضع دولت و دستگاه ولایت همسوست و فشار ازبالا علیه سیاست‌های دولت بروز جدی ندارد. با این همه شواهد نشان می‌دهد هم در درون دولت و هم در مقابل دولت طرفداران دولت قبلی حضور موثر دارند. از جمله کنترل وزارت اطلاعات همچنان در دست آنهاست. 

‌پ- وضعیت اسفبار کشور و مردم تنها محصول کارنامه ابراهیم رئیسی نیست. این وضعیت حاصل مسیری است که کشور ما، تحت رهبری فعلی  جمهوری اسلامی، در ۳۵ سال اخیر طی کرده است . پیمودن این مسیر در عرصه سیاست خارجی به برتری فاحش رقبای منطقه‌ای، به رشد اقتصادی صفر برای بیش از یک دهه همراه با تورمی ۴۰ درصدی، به ساقط شدن زحمتکشان ازهستی، منتهی شد. وضعیت به جایی رسیده که حکومت حتی در تامین آب، برق و نان کشور نیز با مشکل مواجه است. 

ت- تحریم‌های اقتصادی موثرترین عامل ناتوانی حکومت در تضمین شرایط  برای توسعه اقتصادی است. ساختار تئوکراتیک و معیوب نظام سیاسی، مقابله خشن با اقشار مدرن، و رواج ناگزیر فساد در تار و پود آن، حکومت را ناکارآمد و اثرگذاری تحریم‌های اقتصادی را چندین برابر کرده است. 

سازمان ما در راه لغو تحریم‌های اقتصادی مبارزه می‌کند. توافق با امریکا بر سر برنامه هسته‌ای لازمه لغو تحریم‌ها است. ما موافق توافقی هستیم که به تحریم‌های اقتصادی پایان دهد. 

ث- در استراتژی جهانی دولت تازه در امریکا، خاورمیانه و به ویژه خلیج فارس جایگاهی کاملا برجسته دارد. وضعیت تازه‌ای درخلیج فارس در حال شکل گیری است. ممکن است شرایطی تکوین یابد که همکاری گسترده اقتصادی ایران با سایر کشورهای حاشیه آن، میسر گردد. 

سیاست جهانی و منطقه‌ای جمهوری اسلامی می‌تواند و باید به گونه‌ای تنظیم شود که کشور ما یک ضلع مستحکم و یک پایه پایدارِ این همکاری‌ها باشد. 

حفظ تعادل میان قدرت‌های بزرگ، احیای رابطه دیپلماتیک با امریکا، و پیوستن به «راه حل دو دولت» مهمترین پیش‌شرط‌ها برای همکاری‌هایِ اقتصادیِ پایدار با سایر همسایگان در خلیج فارس است . 

ج- گشایش‌ها در سیاست خارجی و منطقه‌ای کشور ما ناپایدارخواهد بود، هرگاه حکومت این چنین خود را در مقابل مردم قراردهد، از مشارکت شهروندان در تعیین حکومت سرپیچی کند؛ هرگاه اکثریت مردم کشور، انتخابات را بیهوده و حکومت را علیه خود بیابند؛ هرگاه حق اکثریت بزرگ کارگران، زنان، جوانان برای پیگیری مطالبات و رویاهای خود با خشونت سرکوب شود. 

سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) با استقبال از، و همراهی با، هر گام مثبت  در سیاست خارجی و داخلی کشور، می‌کوشد این گام‌ها شرایط ضرور برای به روز کردن شیوه حکمرانی را فراهم آورد و همه ایرانیان از نو حول یک میثاق ملی، حول یک قانون اساسی نو، متحد شوند. 

۳– سازمان

الف- کنگره بیستم با تصویب برنامه عملی تازه‌ای، راه را برای فعالیت‌های عملی سازمان هموار ساخت؛ همچنین ارتباط مجازی با محافل چپ درداخل و خارج کشور گسترش یافت. مناسبات و رایزنی‌ها با مسئولین حزب چپ ایران و حزب توده ایران بسط داده شد. تبادل نظر با فعالان و تشکل‌های سیاسی داخل کشور، از جمله با فعالین ملی، مذهبی، نهضت آزادی، مبارزان و مدافعان حقوق بشر، کنشگران اصلاح طلب و تحول‌خواه گسترش یافت. 

ب- ۲۹ فرودین مصادف بود با پنجامین سالگرد قتل بنیان‌گزاران سازمان ما، زنده یاد بیژن جزنی و همرزمان. خاطره جنایت برتپه‌های اوین، درست بمانند کشتار ۶۷، نه تنها بر ضمیر جمعی فداییان خلق، که بر وجدان جمعی همه مبارزان و آزادیخواهان ایران حک شده است. در پرتو کنشگری اعضای سازمان، امسال این سالگرد تاریخی با مشارکت طیف بس گسترده‌تری از نیروهای سیاسی کشور برگذار شد. 

پ- همزمان با برگذاری کنگره بیستم، «نشریه کار» و سامانه به روز شده آن آغاز به کار کرد. از همان زمان تا کنون به طور پیوسته شمار بازدیدکنندگان و تعداد مقالات و مطالب مندرج در نشریه کار بطور پیوسته افزایش یافته است. 

ت- کنگره بیستم، شورای مرکزی را گسترش داد و مصوبات آن امید به انسجام سیاسی در صفوف سازمان را تقویت کرد. این انسجام درموضعگیری‌های هیات سیاسی و در عمل میدانی فعالان آن بازتاب یافته است. 

دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان کشور، اعتراض به سرکوب زنان ، اعتراض به احکام اعدام و مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، پاسداشت تلاش‌های فدائیان و دیگر نیروهای چپ وسالگردهای تاریخی از جمله فعالیت‌های روزمره شورای مرکزی منتخب کنگره بیستم است. 

حمایت فعال از مذاکره و از تنش‌زدایی با امریکا، همراه با ایستادگی در برابر هر نوع تهدید یا حمله نظامی به کشورمان، وهمزمان محکومیت قاطع و مکرر جنایات هولناک اسرائیل درفلسطین و ابراز همدردی با مردم فلسطین، در موضع‌گیری‌های هیئت سیاسی جایگاهی شاخص داشته است. 

تحلیل روندهای منتهی به مذاکرات ایران – آمریکا و مواضع ما

در کنار بحران اقتصادی، با اجماع نسبی میان دولت و نظام، شرایطی برای برون‌رفت از وضعیت موجود فراهم شده، به‌ویژه با تغییراتی در منطقه و جهان که زمینه‌ساز مذاکرات ایران و آمریکا شده است.

در سطح جهانی، با انتخاب مجدد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا، تمرکز این کشور بر جنگ اقتصادی با چین باعث شده که به ‌دنبال کاهش هزینه‌های امنیتی‌ در خاورمیانه و اروپا باشد. در همین راستا، آمریکا به ‌دنبال ثبات در منطقه است تا نیروهایش را از آن خارج کند. همچنین در جنگ روسیه و اوکراین، واشنگتن به‌دنبال آتش‌بس است تا منابع مالی‌اش را برای مقابله در جنگ اقتصادی با چین متمرکز کند.

در عین حال ظرفیت همگرایی میان رهبر ایران، آیت‌الله علی خامنه‌ای، و رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، وجود دارد: مخالفت با سلاح هسته‌ای، اجتناب از جنگ، مخالفت با تغییر رژیم در ایران، اولویت‌های اقتصادی برای ایران و امریکا، و دیپلماسی اعتدال.‌ این امر، فرصت مناسبی برای ایران فراهم کرده تا با بهره‌گیری از هم‌گرایی‌ها وارد گفت‌وگوهایی سازنده با آمریکا شود.

در مقایسه با دوره توافق برجام، که کشورهای عربستان، مصر و امارات، قطر را تحت فشار قرار دادند تا روابطش را با ایران قطع کند و هم‌زمان با مذاکره ایران و کشورهای ۵+۱ مخالفت می‌کردند، وضعیت منطقه در شرایط کنونی به‌کلی دگرگون شده است. در آن مقطع، محور عربی–اسرائیلی در قالب طرح «صلح ابراهیم» در حال بازسازی مناسبات خود بود، اما امروز شاهد چرخشی اساسی از درگیری‌های ژئوپلیتیکی به ‌سوی دیپلماسی در خاورمیانه هستیم؛ تغییری که هیئت آمریکایی و شخص دونالد ترامپ نیز در سفر اخیر خود به منطقه هنگام ورود، مستقیما با آن مواجه شدند. 

بازسازی روابط ایران و عربستان با میانجی‌گری چین، در قالب دیپلماسی چند جانبه، نشان داد که ریاض تصمیم به عادی‌سازی روابط با جمهوری اسلامی ایران گرفته است، نه با اسرائیل؛ کشوری که پیش‌تر محور اصلی تحلیل‌ها و سناریوهای واشنگتن بود. در این میان، جنایات جنگی و نسل‌کشی اسراییل در غزه، موجب انزوای فزاینده آن در سطح بین‌المللی شده و موجی ازاعتراضات جهانی را در اروپا، ایالات متحده و کشورهای خاورمیانه برانگیخته است. موضوع «تشکیل کشور مستقل فلسطینی» اکنون به یکی از گفتمان‌های محوری روز در سطح جهانی بدل شده است.

در چنین شرایطی، اسرائیل عملاً به تنها نیروی مخالف مذاکرات ایران و آمریکا تبدیل شده است. سفر ترامپ به منطقه، آن هم بدون برنامه‌ای برای دیدار با نتانیاهو، پیامی صریح از فاصله‌گیری ایالات متحده از مواضع تندروانه اسرائیل در قبال غزه، فلسطین و حتی مسیر بازسازی روابط تهران–واشنگتن محسوب می‌شود.

در این بستر، عادی‌سازی مناسبات ایران و آمریکا و تقویت تعاملات دیپلماتیک منطقه‌ای، ضرورتی استراتژیک برای منافع ملی کشورهای خاورمیانه و پیش‌نیازی حیاتی برای تحقق پروژه‌های بزرگ آینده به‌شمار می‌رود. پروژه‌هایی مانند «شهر نئوم» عربستان، افزایش دو برابری ظرفیت تولید گاز مایع قطر و توسعه شبکه فیبر نوری در امارات متحده عربی، همگی بدون ثبات سیاسی و آرامش در منطقه، قابل تحقق نخواهند بود.

نکته پایانی آن‌که، پس از تضعیف محور مقاومت در منطقه، به‌ویژه با تغییرساختار حکومتی در سوریه، کشوری که همواره از سوی اسرائیل، ایالات متحده و اروپا به‌عنوان پایگاه نفوذ راهبردی ایران در منطقه تلقی می‌شد، نقش رهبری ایران در این محور به‌تدریج کم‌رنگ شده است. موضع رسمی جمهوری اسلامی نیز گویای این تغییر رویکرد است: در قبال گروه‌هایی مانند «حشد الشعبی» در عراق و حزب‌الله لبنان، تهران اعلام کرده که آمریکا بهتر است مستقیماً با دولت‌های عراق و لبنان وارد گفت‌وگو شود. در موضوع یمن نیز، ایالات متحده با میانجی‌گری عمان، مذاکراتی را با حوثی‌ها آغاز کرده است.

در همین حال، اسرائیل در تلاش برای شکل‌دهی به طرحی موسوم به «هلال داود» است؛ یک ساختار امنیتی منطقه‌ای که بخشی از سوریه، لبنان، عراق ومرزهای اردن را در بر می‌گیرد. این تحولات نشان می‌دهد که محور مقاومت، درشکل کلاسیک و پیشین خود، نه ‌تنها تضعیف شده، بلکه به‌طور فزاینده‌ای در حال از دست‌دادن جایگاه محوری‌اش در معادلات منطقه‌ای است.

مذاکرات میان ایران و ایالات متحده در بستری از تحولات مهم در سه سطح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی شکل گرفته‌اند. این روند، حاصل تغییرات اجتناب ناپذیر در توازن قوا، افزایش فشارهای اقتصادی بر جامعه و بازتعریف اولویت‌های  ژئوپلیتیکی در سطح منطقه و جهان است.

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) همواره از عادی‌سازی مناسبات ایران وآمریکا حمایت کرده و تحریم‌های اقتصادی‌ای را که عمدتاً اقشار فرودست و آسیب‌پذیر جامعه را هدف قرار می‌دهند، محکوم کرده است. از نظر ما، سیاست تحریم نه ‌تنها ناکارآمد بوده، بلکه به عاملی برای تعمیق فقر، نابرابری و انسداد سیاسی در ایران بدل شده است.

سازمان ما در مواضع سیاسی خود همواره تأکید داشته که چنین مذاکراتی، تنها زمانی می‌تواند پایدار و مفید واقع شود که بر مبنای منافع متقابل وراه‌حل‌های برد–برد شکل گیرد. در همین چارچوب، ما از توافقی حمایت می‌کنیم که فشارهای تحریمی را از دوش مردم و اقتصاد ایران بردارد و تسهیل کننده دسترسی آزادانه ما به بازارهای جهانی باشد. 

ما بر این باوریم که عادی‌سازی روابط ایران و آمریکا، پیوند اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی، رعایت قواعد بین‌المللی مانند FATF و تقویت چندجانبه‌گرایی، می‌تواند آثار ملموسی بر اقتصاد کشور و معیشت مردم داشته باشد. اجرای این سیاست‌ها مستلزم اصلاحات اساسی در نظام بانکی، افزایش شفافیت مالی و مهار فساد ساختاری است.

مهم‌تر از همه، ما معتقدیم که نتیجه موفقیت‌آمیز مذاکرات ایران و آمریکا زمانی پایدار می‌ماند که به تقویت جامعه مدنی و افزایش فضا برای مشارکت سیاسی به‌انجامد. چنین تحولی، نه‌تنها به نفع مردم ایران و در خدمت صلح است، بلکه در مسیر تحقق ثبات و توسعه پایدار در کشور ما نیز موثرخواهد بود.

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، با باور به عدالت اجتماعی، دموکراسی و حقوق بشر، با تمام توان از روندی که به چنین آینده‌ای منتهی شود، حمایت می‌کند و همواره برای تحقق آن می‌کوشد.

شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
اردیبهشت ۱۴۰۴