کمیته‌ی جوانانِ انقلابی سرخ مهاباد: اعدام نباید بماند، جانی را به عمد بستاند

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

اگر ندانیم که از چه چیزهایی می‌خواهیم رها شویم، نخواهیم توانست درک کنیم که برای چه چیزی رها می‌شویم. درک آنچه برایش می‌خواهیم رها شویم همان آرمانِ ما را شکل می‌دهد. صرفِ اینکه از شرّ ولایت فقیه رها شویم بدون آنکه تحلیل کنیم که ولایت فقیه بر اساس چه عواملی روی کار آمده و چه ساز و کاری را ایجاد کرده که جانِ مردم را به لب رسانده است، باعث می‌شود که در سیر تاریخ گم شویم و ناخودآگاه در پیِ رویایی بهتر به چاهی عمیق‌تر سقوط کنیم.

این به این معنا نیست که سقوط جمهوری اسلامی بد یا مضر باشد. بلکه ایجاد خط تمایزی شفاف بین صرفِ سقوط جمهوری اسلامی و یک انقلابِ بنیادین است. سقوط جمهوری اسلامی می‌تواند، پسامدهای متفاوتی را رقم بزند، چه تبدیل به تونس و لیبی شدن و چه جهش بسوی یک انقلاب بنیادین و بتدریج ایجاد جامعه‌ای آرمانی. و آنچه نمی‌تواند ما را از تونس شدن بترساند، همان آگاهی ما در مورد تفاوتِ انقلاب و براندازی و آرمان ما است که بر اساس دانش ما در مورد آن است که از چه چیزی رها می‌شویم.
ما نیز مرحله به مرحله ضمنِ تعریف آرمان‌های خود، همچنان در پی روشنگری آنچه هستیم که عوامل پدیدآورنده‌ی وضع موجود بوده‌اند. یکی از آرمان‌های ما ایجاد جامعه‌ای برای منحل کردن حکم اعدام است. در طول تاریخِ انسان از دوران وحشیگیری، بربریت تا به اصطلاح متمدنِ امروزی، جامعه‌ی انسانی همواره اَشکالِ متفاوتی از اعدام را در فرهنگِ اجتماعی خود داشته است. چه در پی خونخواهی‌های قبیله‌ای، چه در مذاهب برای پیشبردِ اخلاقِ اجتماعی و چه در لوای قوانین مدونِ عصرِ مدرن برای کاهش ناهنجاری‌های اجتماعی. ولی اینکه تعریف امروزی ما از اعدام و فلسفه‌ی اعدام چیست و آیا مجازاتِ اعدام در مورد ناهنجاری‌های اجتماعی بازدارنده بوده است دو مقوله‌ی متفاوت هستند. تعریف ما از اعدام شفاف است؛ در عصر مدرنِ دولت-ملت‌ها، اعدام را عمدی‌ترین نوع قتل می‌دانیم. چون در هر قتلی که در جامعه یا ناجمعه‌ی انسانی رخ می‌دهد، عواملی دیگر مانند ساختار اقتصادی، ساختار اجتماعی و ساختار سیاسی در آن نقش داشته‌اند و آن پدیده‌ی قتل را معلول علت‌های دیگر می‌دانیم. ولی در اعدام، با توجه به قانونِ از پیش نوشته شده و نهادهای سازماندهی شده توسط دولت، با توجه به اینکه هیچ راه برگشت‌پذیری ندارد، آن را قتلِ عمد توسط دولت می‌دانیم. فلسفه‌ی دولت‌ها از مجازاتِ اعدام بیشتر با این توجیه که مجازاتی بازدارنده است، اعلام می‌شود ولی با نگاهی به آمارِ جامعه‌هایی که مجازاتِ اعدام هنوز قانونی است، اعدام نتوانسته است در هیچ‌کدام از مسائلی که دولت‌ها برایش مجازات اعدام گذاشته‌اند، نقش بازدارنده داشته باشد و حتی موجبِ بازتولیدِ آن مسئله و گسترش آن شده است. چنانکه در سال ۶۷ طبق گزارش‌ها، بیش از پنج هزار زندانی سیاسی بخاطر فعالیت علیه نظام ولایت فقیه اعدام شدند ولی هشت سال بعد در سال ۷۵ جنبش دانشجویی باز سر برآورد و با اعدام و کشتار کوی دانشگاه، همچنان نتوانست نقش بازدارنده داشته باشد و همچنان مردم در سال‌های ۹۶، ٩٨ و ١٤٠١ باز علیه نظام ولایت فقیه دست به مبارزه زدند. این تنها نمونه‌ای از صدها نمونه بود که برای همگان آشکار است و نمونه‌های دیگر را در اعدام‌های فراگیر و پنهانیِ کوردستان و بلوچستان می‌توان مشاهده کرد. و جدا از نمونه‌ی امنیتی با اشاره به مسائل دیگر مانند قصاص می‌توان مشاهده کرد که روز به روز آمار قتل‌های اجتماعی گسترش می‌یابند.
مسئله‌ای دیگر که ما به آن می‌پردازیم طبقاتی بودنِ مجازاتِ اعدام است، بنحوی که طبقه‌ی فرودست براحتی با اجرای احکام روبرو می‌شوند در حالی که در لایه‌های طبقه‌ی سرمایه‌دار با وجود دلایل و مدارکِ مستند، بندرت جمهوری اسلامی حتی اگر حکم اعدام کسی تائید شده باشد، آن را اجرا کرده است.
در آرمانِ ما جدا از اینکه جامعه‌ی طبقاتی وجود نخواهد داشت، بلکه حکم اعدام هم منحل خواهد شد و دولت و نهادهای زیردست آن مانند قوه قضائیه نیز به مثابه یک نهاد اعمال قدرت به مردم از بین خواهد رفت و قدرت بصورت مستقیم در دست خود توده‌های مردم خواهد بود.

کمیته‌ی جوانانِ انقلابی سرخ مهاباد
#نه_به_اعدام
#اعدام_قتل_عمد_دولتی_است

https://t.me/ShorayEnghlabyMahalay
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید