در ایستگاه پیروزی: هفت تپه، این قلب تپنده جنبش کارگری، بعد از یک نبرد ماراتنی پنج ساله، نبردی طولانی و پرشور که نه فقط جنبش کارگری بلکه سیاست ایران را تحت تاثیر خود قرار داد، نبردی که با مبارزه و تلفات و رنج و مشقت انسانهای زیادی همراه بود؛ حال مغرور و امیدوار به آینده در ایستگاه پیروزی ایستاده است. اینروزها کارگران با شور و یگانگی، با تکیه به قدرت و تصمیم جمعی، تنها به فتح سنگرها چشم دوخته اند. اینروزها هفت تپه ای ها پیروزی هایشان را می شمارند.
آری، هفت تپه میگوید "می شود" و عملاً نشان میدهد و اثبات می کند که می شود، شاید به همین دلیل است که هفت تپه مثل هیچ جا نیست اما کمابیش الگوی همه جاست. باید راز هفت تپه ای ها را کشف کنیم، تجارب هفت تپه را بکار بندیم، در تئوری و نظراتی که تاکنون جواب ندادند و نمیدهند بیشتر تعمق کنیم، شاید این راه کوتاهتری باشد تا هرجا و همه جا هفت تپه ای شود.
در سالهای اخیر جنبش هفت تپه سیاستش را تعریف و حدّادی کرد. مسئله مرکزی که بقیه مسائل حول آن چیده میشود، بقای هفت تپه بود. اینجا برسر دستمزد، فقر، گرسنگی، عدم امنیت شغلی، اخراج و غیره هم مبارزه و اعتصاب در جریان بود اما مسئله محوری جلوگیری از سقوط هفت تپه بود. بخش خصوصی هفت تپه را در آستانه نابودی قرار داد، بسیاری بیکار شدند، طرح "تعدیل" و بیکارسازی دوهزار نفره، تغییر کاربری و تعطیل هفت تپه را داشتند. مسئله برسر زندگی یک شهر و حومه و حداقل یک جمعیت بیست هزار نفره کارگران و خانواده هایشان بود. هفت تپه مثل بسیاری جاها میتوانست تسلیم شود، اما نشد. هفت تپه در لبه پرتگاه سقوط بود و عده ای سلطان شکر و قاچاقچیان متفرقه در سقوط آن منفعت داشتند. کارگران اما همت کردند، گفتند "هفت تپه جان ماست"، "هفت تپه به ما تعلق دارد"، "نسلهای ما در هفت تپه کار کردند و زیسته اند"، "ما نمی گذاریم خانه مان ویران شود"! آنها اراده ای را بمیان آوردند که عنصر اساسی هر حرکت بزرگ تاریخ ساز هم هست. آنها پشت به پشت هم دادند، متحد شدند، مثل کوه ایستادند، هر مانعی را کنار زدند، با درایت و صبوری و نقد و اصلاح، جلو رفتند و سنگر به سنگر پیروز شدند.
خلع ید از بخش خصوصی
شعار خلع ید از بخش خصوصی به نظر بسیاری نامأنوس و عجیب می آمد، می گفتند چطور می شود با "نئولیبرالیسم" که اساس سرمایه داری جهانی است در یک کارخانه در افتاد؟ می گفتند خصوصی سازی اصل ٤٤ قانون اساسی و "سخن آقا" است، مگر میشود نقض کرد؟ میگفتند فساد بد است "خصوصی سازی خوب" هم داریم، می گفتند سرمایه دولتی و خصوصی فرقی بحال کارگر ندارد و باید برای دستمزد و تشکل مبارزه کرد، می گفتند اصلا این رهبران با رئیسی و جلیلی و دسته ای از حکومت حشر و نشر دارند، خیلی چیزها گفته می شدکه بعضاً بدیهیاتی درست و عمدتاً کلیشه ای و نادرست و مستقل از زمان و مکان در هفت تپه بود. به اینها باید فشار جانبی رادیکالیسم پادرهوا و توقعاتی که میخواست هفت تپه مثل "کمون پاریس" عمل کند تا مخالفین مغرض سیاست هفت تپه که ذره بین دست گرفته بودند تا هفت تپه را هیچ جلوه دهند و رهبران و سنت سیاسی و مبارزاتی شان را ایزوله کنند. در میان این دود و غبار سنگین در جبهه های مختلف تنها یک چیز نبود؛ آنچه کارگران می گفتند و مشغله ذهنی و عملی روز آنان بود و سیاست و تاکتیک و شعار تنها براین اساس معنی داشت: بقای هفت تپه! بدون بقای هفت تپه مابقی مباحث در عمل فاقد ارزش و تأمل بود.
مبارزه با خصوصی سازی و توابع آن از هفت تپه آغاز نشده بود اما هفت تپه اولین جائی بود که این مبارزه را پیگیرانه راه انداخت و به پیروزی رساند. هفت تپه نشان داد که "اذلی و ابدی" بودن قوانین سرمایه داری در اذهان عده ای دترمینیست پوچ است. پیروزی هفت تپه پاسخ عملی تمام "نمی شود"ها است. بار دیگر جزمیّت در قالب تز و تئوری، اینکه قوانین سرمایه را با وجود این نظام لایتغیر بدانی یا جلوه دهی، در هفت تپه بی اعتبار شد. باز دیگر ثابت شد که کار در زمین واقعی با درک و برسمیت شناختن واقعیات با تمام قدرت و ضعفش، بسیج نیرو در ابعاد بزرگ و مبارزه و پیروزی ممکن است. معلوم شد اگر عده ای چیزی بخواهند و برای تحقق آن نیروی شان را بسیج و بمیدان بکشند، میتوانند پیروز شوند. قانون روی کاغذ هرچه میخواهد بگوید، همین قانون بیشترش اجرا هم نمی شود، مهم اینست که "قانون واقعی" چه میگوید، قانون واقعی تناسب قوا است که میتواند و باید آگاهانه بنفع کارگر تغییر کند و آن در گرو یک پراتیک رادیکال و اراده جمعی است. هفت تپه ای ها نه فقط "ناممکن" را ممکن کردند بلکه امروز در هر گوشه جنبش کارگری ایران نبرد علیه خصوصی سازی، خواست الغای شرکتهای پیمانی، بهبود شرایط کار و قراردادها، وظیفه دولت به انجام تعهدات خویش، کران تا کران پیداست.
محاکمه و مجازات کارفرمایان فاسد و اختلاسگر
یک خواست دیگر کارگران بدنبال افشای فساد کارفرمایان تلاش برای محاکمه و مجازات آنان و بازگرداندن اموال غضب شده به اسم هفت تپه بود. ضدیت با فساد با دانشجوی بسیجی و عدالتخوار و بعد ادعاهای پوچ رئیسی شروع نشد، با کارگر هفت تپه شروع شد. این کارگران هفت تپه بودند که رد فساد را گرفتند و آن را افشا و علنی کردند. این اسماعیل بخشی بود که فریاد زد همه چی را بردند و خوردند و ما باید از حلقوم شان بیرون بکشیم. به اسماعیل نه بدلیل آنچه که در سناریوی سوخته سرهم کردند بلکه بدلیل افشای فساد و دُم های فساد حمله کردند. در افشای بزرگترین فساد ارزی کشور، اسماعیل بخشی نقش تعیین کننده داشت و به همین دلیل کارفرمایان دشمن خونی همه فعالین کارگری بودند. بسیار واضح بود که بقای اسدبیگی با وجود فعالینی که خریدنی و فاسد نیستند جور درنمی آمد. اینها به انکار هم بدل شده بودند. بالاخره، زیر فشار کارگران و افکار عمومی که دیگر همه چیز را راجع به هفت تپه میدانند، زیر فشار این واقعیت که هفت تپه عملاً به یک کیس مربوط به "امنیت ملی" بدل شده است، ناچار شدند کارفرمایان هفت تپه را بجرم اخلال در نظام ارزی و قاچاق گسترده ارز به بیست سال زندان و رد مال و جریمه محکوم کنند. هفت تپه ای ها بعد از خلع ید از کارفرمایان بخش خصوصی آنها را روانه زندان کردند. این کارفرمایان کسانی بودند که حامیانی مانند دولت روحانی و بسیاری از مجلسی ها و مقامات قوه قضائیه ها داشتند. اما نتوانستند نجات شان دهند.
اجرای حکم خلع ید
بعد از خلع ید از اسدبیگی و رستمی، مسئله مالکیت جدید هفت تپه یک معضل واقعی بود. در بحث مالکیت از آخوندها و حتی مخالفین حکومتی و حاشیه حکومتی اسدبیگی، از "خصوصی سازی خوب و بدون فساد و با اهلیت" حرف میزدند. آنها نهایتا فیلتری ضد فساد بر خصوصی سازی میخواستند و خود سخنگوی منافع بخش دیگری از سرمایه داران بودند. کارگران اما هشیار بودند. کارگران در تناسب قوای موجود، تاکیدشان را بر دولتی شدن با نظارت شورائی کارگران گذاشتند. کارگران بارها تاکید کردند که هیچ شکل دیگری از بخش خصوصی را قبول نمی کنیم. همینطور آلترناتیو پیشنهادی شان یعنی ملحق شدن به هفت طرح نیشکر و صنایع جانبی خوزستان را طرح کردند.
حکم خلع ید از اعلام تا اجرا بیش از شش ماه طول کشید. اول شفاهی گفتند تا اعتصاب را آرام کنند اما کتباً و رسماً اعلام نکردند. از این حکم و اعتبار کارگران هفت تپه برای مضحکه انتخابات سوءاستفاده کردند و بعد از انتخابات بالاخره حکم خلع ید اعلام شد. واضح بود که در این مدت لابی های دولت و اسدبیگی برای تغییر رای کار می کردند، خود قوه قضائیه مشغول تر و تمیز کردن رد پاها بود که سلطان رشوه آنها را آلوده کرده بود. حکم اعلام شد اما اجرا نشد. برعکس آب را بروی هفت تپه بستند، چاقوکشان وسط آمدند و به کارگران حمله کردند، بار تهدید و توطئه شروع شد. اما اینها دیگر فایده نداشت. اعتصاب دوباره آغاز شد با محوریت تعیین تکلیف هفت تپه. اینبار قدرتمندتر از سابق بمیدان آمدند با اتحادی ستودنی و روحیه ای بالا که تنها به پیروزی فکر می کرد.
واگذاری شرکت هفت تپه به صنایع جانبی خوزستان
بدنبال اجتماع کارگران مقابل استانداری اهواز و اعلام اینکه به تهران می آئیم و مقال پاستور تجمع می کنیم، هیئت دولت را وادار کرد طی جلسه ای تصمیماتی را بگیرد و اهم خواستهای کارگران را در کلیتی مبهم و تفسیربردار قبول کند. اولا، هفت تپه به هفت طرح نیشکر خوزستان واگذار شد، واگذاری هفت تپه به هفت طرح یکی از خواستهای کارگران بعد از خلع ید از بخش خصوصی بود. هفت طرح کوتاهترین راه و بهترین انتخاب در شرایط حاضر است. هفت طرح جدید و مکانیزه است، از تخصص و دانش مربوط به نیشکر برخوردار است، سیستم اداری و سازمانی و تولیدی آن اساسا از هفت تپه قدیم اخذ شده و میتواند بسرعت هفت تپه را بروز و در ظرفیت بالاتری راه بیاندازد.
بنا به اظهارات مدیر عامل هفت طرح قرار است حقوق ها در روزهای آتی و ظرف یکماه یا بیشتر کلاً پرداخت و بروز شود. تعمیرات کارخانه و اورهال بسرعت آغاز شود. با توافق و صدور نامه اداره کار کارگران اخراجی به کار بازگردند. سه ماه برای ارزش گذاری و قیمت روز هفت تپه وقت تعیین شده تا بعد از آن هفت تپه تماما به هفت طرح واگذار شود. کارگران اما بحق کمترین اعتمادی به مسئولان دروغگو و فریبکار ندارند. در این بحث خواهان شفافیت و نحوه انتقال، مدیریت و مالکیت، هردو، شدند. فعلا هیئت مدیره جدید از جانب هفت طرح وارد مجتمع شده و تیم سابق اسدبیگی عمدتاً کنار گذاشته شدند. قبلتر و در همین ماه، کارگران مدیران اسدبیگی را از شرکت به بیرون راهنمائی کردند و محترمانه بیرون شان انداختند.
گل گرفتن درب شورای اسلامی
شورای اسلامی در هفت تپه حاصل سرکوب بود. این شورا بسرعت فساد و همراهی اش با کارفرما علیه کارگران عیان شد و محمد خنیفر این فساد را افشا کرد و تعدادی دیگر که بدنبال سرکوبهای سال نود و هفت بزور به عضویت شورا درآمده بودند، همه شورای اسلامی را ترک کردند. محمد خنیفر به همین جرم اخراج شد. بعد از مدت کوتاهی، شورای اسلامی که با انتخاباتی فرمایشی و زیر سرنیزه و فشار مقداری رای جمع کرده بود تا در مسند "نماینده کارگران" بنشیند، با دو برابر امضا توسط کارگران منحل اعلام شد. هیچوقت در این سالها شورای اسلامی توسط کارگران عدد محسوب نشد و هیچوقت حتی حکومتی ها این شورا را طرف مذاکره به حساب نیاوردند. کارگران تشکل مجمع نمایندگان که دوره ای در قالب "فعالین مستقل" کار میکرد را بعنوان نمایندگان و تشکل صدیق و مورد وثوق خود تحمیل کردند و در تمام مراحل سخنگوی کارگران بود. گزارشهای اخیر شورای اسلامی بنفع اسدبیگی با همکاری غزی فرماندار با عصبانیت کارگران مواجه شد. کارگران با خرد جمعی تصمیم گرفتند و رفتند درب این مرکز توطئه کارفرمای مخلوع را گل گرفتند تا میخ آخر را به تابوت شورای اسلامی کوبیده باشند. همین نکته را هم در اجتماع جلوی اداره کار به عبدالخانی رئیس این اداره گوشزد کردند.
بازگشت به کار اخراجی ها میان استقبال وسیع کارگران
کارگران هفت تپه روز پنجشنبه ٢٢ مهر و در هفدهمین روز اعتصاب شان، اعتراض و تجمع را با رای مجمع عمومی جلوی اداره کار با محوریت خواست بازگشت به کار همکاران اخراجی (اسماعیل بخشی، محمد خنیفر، ایمان اخضری، بیژن سالار پور) برگزار کردند. پیگیری بازگشت به کار اخراجی ها از قبل در جریان بود و معلوم شده بود که اخراج همکاران دلیلی جز حمایت از اسدبیگی نداشته و با قانون خودشان هم غیرقانونی بوده است. در این روز کارگران از حقانیت همکارانشان در مقابله با فساد و اخراج بدلیل همدستی مقامات با اسدبیگی گفتند و خواستار صدور فوری تصمیم اداره کار و بازگشت همکارانشان شدند. دیروز شنبه ٢٤ مهر، در میان استقبال و شور کارگران هفت تپه محمد خنیفر و ایمان اخضری به سر کار برگشتند. در مراسمی که در شرکت به این مناسبت برگزار شد، جملگی پیگیر بازگشت به کار اسماعیل بخشی و سالار بیژن پور و بقیه خواستهای خویش بودند.
در ایستگاه پیروزی
موارد فوق دستاوردها و پیروزی های کارگران هفت تپه بعد از دوره ای مبارزه باشکوه است. این پیروزی ها ساده بدست نیامده است. دنیائی از تلاش و استقامت، گرسنگی و بیماری، ناامیدی و امید، اشک و رنج پشت آنها لانه کرده است. پنج سال تلاش و مبارزه و درافتادن با تمام سطوح قدرت و دفاع از حقانیت کارگر، امروز به ایستگاه پیروزی رسیده است. ایستگاهی که کارگران دیگر به عقب نگاه نمی کنند بلکه به آینده چشم دوخته اند و تنها پیروزی هایشان را می شمارند. وقتی گفتند "هفت تپه مال ماست"، "نمی گذاریم نابودش کنید"، سخن به گزاف نگفته بودند. وقتی گفتند "هفت تپه جان ماست"، "خرد جمعی کلام ماست"، از استراتژی بقای هفت تپه و تداوم زندگی و مبارزه با روش هفت تپه سخن می گفتند. آنها با اتحادی بالا، جان عزیز و محل کار و زندگی شان را نجات دادند، میروند تا آنرا آباد کنند تا محیط بهتری باشد برای کودکان هفت تپه و نسلهای بعد. درود بر صلاحیت رهبری و تشخیص سیاسی و اراده طبقاتی و عمل متحد شما که محصولاتی این چنین ببار آورده است. این پیروزی حق شماست و بر همه شما عزیزان مبارک باد.
مجمع عمومی و سازمان شورائی
و بالاخره در مورد این مبارزه پرشور و کشمکش حاد نمیتوان سخن گفت بدون اینکه به سیاست سازماندهی و نحوه ابراز وجود کارگران هفت تپه تاکید ویژه کنیم. هفت تپه روی سنت مجمع عمومی است که خودشان به آن "خرد جمعی" می گویند. نحوه سازماندهی کارگران نیز حاصل یک جمعبندی چه در هفت تپه و چه در قلمرو سراسری راجع به تشکل مستقل طبقه کارگر است. تشکیل مجمع عمومی و کاربست روش شورائی از هفت تپه آغاز نشده است. این سنتی جهانی در درون طبقه کارگر است که در ایران نیز در مقاطع مختلف برآمدهای خود را داشته است. مضافا اینکه امروز اتکا به مجمع عمومی در اعتصابات و اعتراضات کارگری یک داده است و بیش از پیش کارگران مجمع عمومی را بعنوان ظرف اعتراض و تشکل و ابراز وجود بکار می گیرند.
تجربه سنت مبارزاتی و روش شورائی کارگری و متکی شدن به مجمع عمومی و خرد جمعی در هفت تپه، درست مانند مبارزه و استقامت شان محصولات خود را ببار آورده است. مجمع نمایندگان کارگران یک محصول آنست. شورای پنجهزار نفره محصول دیگر آنست، یعنی به اعتبار کارگر هفت تپه بودن عضو صاحب رای و صلاحیت شورا هستید. مجمع عمومی قدرتش را در متحد کردن کارگران بسرعت برق و باد نشان داد و هزاران کارگر را بصف کرد. این توان متحد کردن و بمیدان آوردن و در میدان متحد نگاه داشتن و متحدتر بیرون بردن، تنها از سازمانهای مجرب و توانا و رهبران محبوب و با آتوریته بر می آید. این کار کسانی نیست که در عمرشان یک اعتصاب دویست نفره را از ابتدا تا انتها رهبری نکرده اند. هر دوی این عناصر در هفت تپه خوشبختانه حضور دارند. رهبرانی که بانفوذ اند و وقتی سوت میزنند کارگران وسیعا بمیدان می آیند. کارگرانی که مجمع شان بالاترین ارگان تصمیم گیری است و سیاست و تاکتیک و نماینده و سخنگو و دامنه عملش را تعیین میکند. مجمع عمومی هر روز فرزندان جدیدی بدنیا می آورد. از لایه های جدید فعالین و رهبران تا کارگرانی که هیچوقت کسی نظرشان را نپرسیده و امروز خود راساً در سرنوشت شان دخالت میکنند. رهبرانی که نه ادعای مادام العمر بودن دارند و نه امتیازی بدلیل دویدن می خواهند. نمایندگانی که پشت شان به مجمع و قدرت پنج هزار نفر گرم است و کارگرانی که صدایشان همه جا شنیده می شود. مجمع عمومی در هفت تپه مبارزه را امر کارگر و سیاست را غیر الیتیستی کرده است. این نحوه فعالیت رهبران عملی کارگران و سنت مبارزاتی شورائی ماهیتاً ضد تبعیض و منطبق با شرایط کنونی است. این سنت به امر تشکل و اتحاد طبقه در رودرروئی با کارفرمایان پاسخ روشن و ساده و عمیق دارد. این روش کار عملاً اتحاد ایجاد میکند و بطور عینی اتحاد کارگری را تقویت می کند.
هفت تپه، این پایتخت اعتصاب جهان الگوئی است برای قدرتمند شدن کارگران در همه جا. هفت تپه یک تجربه بشدت کلاسیک کارگری در یک کارکرد شورائی و امروزی است. ضروری است هنرمندان آوانگارد راجع به هفت تپه بیشتر بگویند، در باره این مبارزات شکوهمند باید فیلم ها ساخت. تجربه هفت تپه همین امروز میتواند راهنمای جنبش طبقه کارگر در ایران و منطقه و بسیاری از نقاط جهان باشد.
مایلم از جانب حزب کمونیست کارگری - حکمتیست و بعنوان یک فعال جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر، پیروزی و پیشروی و موفقیت کارگران هفت تپه را به همه کارگران و خانواده هایشان، به رهبران صدیق و لایق کارگران، به همه کسانی که دل در پیشروی و پیروزی کارگران دارند، از صمیم قلب تبریک بگویم. هفت تپه افتخار و چشم و چراغ رادیکالیسم کارگری است. درود بر رزم و اتحاد کارگران هفت تپه. اتحاد و پیروزی تان بیش باد!
١٧ اکتبر ٢٠٢١