سخنی با خوانندگان!  اوضاع سیاسی امروز ایران، مردم را در مقابل انتخاب آلترناتیوهای مورد نظر هر یک از طبقات و جنبش های آنان بر ویرانه های جمهوری اسلامی قرار داده است و این شرایط، دیر یا زود، مستقیم یا غیرمستقیم گفتمان دموکراسی را به مرکز اصلی مناقشه و اختلافات سیاسی و طبقاتی تمام جریانات درگیر در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی می کشد.  اگر تاکنون خوشبختانه شعار دموکراسی در تظاهرات های مردم ایران خریداری نداشته و نقشی پیدا نکرده است، چند دلیل اصلی و یک دلیل فرعی دارد:

 یادداشت هفته; طی روزهای اخیر بیانیه ای در سایت رسمی «ک.ج.ک» انتشار علنی یافته است. بیانیه ثناگوی عاشورای حسینی اینگونه شروع میکند: « روزه محرم که سرآغاز مقاومت کربلاست با عبادت و مناجات از آن یاد می‌شود. علویان و مسلمانان شیعه در این محرم روزه می‌گیرند و مبارزات حضرت حسین در راه حق و عدالت را گرامی می‌دارند. ما به این مبارزه درود می‌فرستیم که وجدان بشریت را زنده نگه‌می‌دارد و می‌گوییم روح کسانی که در مبارزات و مقاومت‌ها به‌شهادت رسیده‌اند شاد باد و عبادت و خیرات عاشورا و مسلمانان شیعه قبول باشد.»

لِو سارنیکوف (Lev Sornikov)عضو انجمن دانشمندان با گرایش سوسیالیستی: تاریخ حزب کمونیست اتحاد شوروی فقط یک گاه‌شمار وقایع نیست، علمی است که توسط معلمان نه به روش صحیح، بلکه، به اشتباه تدریس شده است.جامعه متشکل از افرادی است که اهداف خود را کاملاً آگاهانه تعیین می‌کنند. اما بالاخره آن‌ها تحت تأثیر حاکمیت قوانین ناشناختۀ توسعه برای خودشان هستند اما تابع آن‌ها نیستند و اهدافی را که آن‌ها از آن خود تصور می‌کنند، همیشه توسط روابط تولیدی مسلط از بیرون، یعنی مناسبات تولیدی به مردم تحمیل می‌شود.

نئو مارکسیسم فرویدی، مقابل جامعه مصرف، و مارکسیسم پادگانی جزایر گولاک. فلسفه یعنی نقد شرایط موجود. یکی از وظایف "مکتب فرانکفورت"، پرداختن به نقش فرد در جهان و در فرهنگ مهندسی شده یا مدیریت شده سرمایه داری بین سالهای 1984-1944 میلادی بود. آن مرکز توجه و نگاه جدید به فلسفه مارکس بود، و مدعی شد که تنها جریانی است که به موضوع فاشیسم آلمان در اروپا میپردازد. زمان تاثیر مهم آن بین سالهای 1970-1950 میلادی: روی جنبش زنان، روی جنبش فمنیستی، و روی طرفداران محیط زیست، روی مشی چریکی، و نقد جامعه مصرف بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا و در امریکا بود. شورش دانشجویان چپ در دهه 60 قرن 20 در اروپا،از فلسفه مکتب فرانکفورت بعنوان نقد ساختارهای اتوریته حاکم و برای عمل سیاسی رادیکال استفاده میکرد. مکتب فرانکفورت اساس تئوریک جنبش چپ دانشجویی بود.

جمهوری اسلامی، سرانجام جبهه های نبرد نهائی بر سر “حجاب” را دست نشان کرد. پس از مدت کوتاهی از برچیدن غیر رسمی “گشت ارشاد”، بار دیگر اراذل و اوباش خود را به خیابانها وارد میکند. دقت کنید که هنوز چند روزی از معرفی تنبیهات و تعزیراتی چون “مرده شوری”، “معرفی خاطیان به مراکز شکنجه روان درمانی و لغو اجازه رانندگی برای زنان نگذشته است. بکار بردن لحن غیر صریح در اشاره به بازگرداندن گشت ارشاد، باز گذاشتن مسیر عقب نشینی و شکست است.

خامنه ای چندی پیش در دیدار با مداحانش، توهم داهیانه ای در باره اوضاع جهان و موقعیت جمهوری اسلامی بروز داد. او گفت که بشریت در دوران کنونی بر سر "یک پیچ تاریخی" است. نشانه های "بزرگ و برجسته" این پیچ و این دوران چه ها هستند؟ "توجه به خدای متعال، استمداد از قدرت لایزال الاهی و تکیه به وحی. ... و بیشترین جاذبه قران و اسلام و مکتب وحی، اسلام عزیز است که میتواند جامعه را سعادتمند کند." از سعادتمند کردن جامعه توسط "اسلام عزیز" بگذریم که به یمن حاکمیت طالبان در افغانستان و جمهوری اسلامی در ایران و آدمکشی فعال تروریسم اسلامی در جهان تا دلتان بخواهد شواهد مسلم وجود دارند که نشان میدهند "اسلام عزیز" هرکجا دستش رسیده ویرانی و تباهی و خون و چرک و کثافت باقی گذشته است.

یافتن راه حل موثر برای یک مشکل در گرو کنار گذاشتن شبه-راه حل‌های غیر موثر است. در مورد شرایط ایران نیز چنین است. تا موقعی که گرد یک سری افکار و باورها و الگوهای شکست خورده و ناموفق می‌چرخیم ذهن ما به سوی آن چه باید، منعطف نمی‌شود. در این نوشتار به راستی آزمایی کوتاه و مختصر برخی از گزاره هایی می‌پردازیم که شاید بهتر باشد کنار گذاشته شوند تا تا بعد از آن شاید بتوانیم یک مسیر موفق برای ایجاد تغییر در ایران را بیابیم:

  چرا و چگونه شیوۀ تولید آسیایی مطرح شد؟  ما در طی کار جمعی مان برای پی بردن به اینکه رژیم های قاجاریه وابسته بوده اند یا مستقل؟ پهلوی اول چگونه به قدرت رسیدوماهیّت رژیمش چه بود؟ بررسی گذشته تا حد لزوم را مبنا قرار دادیم. ضروری یافتیم که به بررسی شرایط انقلاب مشروطه و کشمکش های سیاسی آن دوران پرداخته شود.ضمن مطالعات مان متوجه شدیم که صاحب نظران واندیشمندانی مانند : یرواند آبراهامیان،احمد اشرف،احمد سیف ،همایون کاتوزیان، تراب ثالث و دیگران،

تماشای حال و هوای نویسندگان، خبرگان و مشاورین جریان سیاسی راست نئوپهلویست، امثال "عرفان قانعی فرد" ها و "بیژن کیان" ها و "تازه به دوران رسیده ها"ی حریص و تشنه قدرت جمع شده در "شبکه فرشگرد"، خالی از لطف نیست. این طیف چنان از "آرمان نجات ایران" و "مام وطن"، تعلق منحصر بفردشان به ایران و ایرانی صحبت می کنند و بر این اساس، جز کلوپ خودشان یعنی این ناجیان وطن، بر همه مهر"اجنبی"، غیر ایرانی، "بی وطن" و "وطن فروش" میزنند که گویی خود و جنبش شان دهها بارایران و "ایران زمین" را از چنگال "اهرمن" نجات داده‌ اند! گویی بارها و بارها "جان بر کف" و "آرش کمانیگر" وار"مرز" ایران را تعیین و "خاک وطن" را از گزند "خارجی" حفظ کرده اند!

به کارگران و کمونیستهای جوان از ناسیونالیسم چپ غافل نشویم! (با نگاهی به دفاعیات خسرو روزبه، نوشته های بیژن جزنی و جزوه ای از راه کارگر)

فهرست عنوانها
مقدمه

چهاردهم ژوئیه هرسال و امسال هم یادآور تعرض سبعانه و جبونانه اتحادیه میهنی کردستان عراق علیه دفاتر علنی حزب کمونیست کارگری عراق در سال ٢٠٠٠ و جانباختن پنج رفیق عزیز ما است. با انتشار مجدد یادداشت سالها قبلم یاد رفقای جانباخته عزیزم را گرمی میدارم، رفقایی که از نزدیک فرصت آشنایی و رفاقت و همرزمی ولو کوتاه مدت را با آنها پیدا کردم و چهره مصمم و انسانی و انقلابی آنها همواره فراموش نشدنی اند.

در کنار شورشیان علیه دولت و پلیس فرانسه بایستیم/ سوسیالیست‌های فرانسوی که شورش‌ها را محکوم می کنند در کنار دولت و کارفرمایان قرار می‌گیرند. تلخیص و برگردان: از سایت حزب کارگران سوسیالیست بریتانیا/ ناصر پیشرو

در حاشیه:

تورکیا لەلایەک گوشارەکانی لەسەر یەکێتی نیشتمانی کوردستان زیاد دەکات و لەلایەکی ترەوە پەیوەندییەکانی یەکێتی لەگەڵ هەسەدە ئیدانە دەکات. هەروەها دوای ئەوەی هێلیکۆپتەرێکی هەڵگری چەکدارانی کوردی سوریا لە ٢٦ی ئازار لە شاری دهۆک کەوتە خوارەوە، تورکیا سەرجەم گەشتە ئاسمانیەکانی لە سلێمانیەوە بۆ تورکیاو بە ئاسمانی تورکیا بۆ دەرەوە قەدەغەکرد، بەهۆکاری ئەوەی یەکێتی ڕێگە بە ئەندامانی (هەسەدە) دەدات کە فڕۆکەخانەکانی بەکاربهێنن.

جامعه به یک شناخت و ارزیابی واقعی از حاکمیت و جنبش های اجتماعی نیاز دارد. بجز این، تصویر دلبخواهی و غیرواقع بینانه از تحولات اجتماعی می تواند مضر و حتی خطرناک باشد.
در این یادداشت به مقاطع، نقطه عطف ها و دورنمای تحولات اجتماعی در ایران نگاهی دارم.
محورهای اساسی این تحولات عبارتند از:

اقدام اخیر حکومتیان مبنی بر اعطای سهمیه دانشجویی به شبه نظامیان حشداشعبی نیز تداوم سرکوب و انتقام از دانشجویانی است که در ماههای اخیر دانشگاههای کشور را به سنگر دفاع از آزادی و دمکراسی, برابری خواهی و عدالت جویی تبدیل کردند. بخش بزرگی از دانشجویان آگاه و نخبه این نهادها توسط جنایتکاران سپاه, بسیج و نیروهای لباس شخصی حکومتیان کشته, بازداشت, اخراج و تعلیق شدند.هم اکنون گویا سرکوبگران تلاش می کنند تا جای خالی این قربانیان را با این شبه نظامیان وابسته به خود پر کنند!.