۱-برکسی پوشیده نیست که جنبش دادخواهی یکی ازجنبش های اصیل، مهم و دیرپا در ایران بوده و پیوندوثیقی با سایرجنبش‌ها و خیزش های سال‌های اخیر به‌ویژه جنبش زن زندگی آزادی داشته‌ و شایسته نیست که پیشینه و هویت تاریخی و پر افتخار آن چه به تصریح و چه به‌تلویح با نگاه به‌بالا و معطوف به قدرت و شخصیت ها، وجه المصالحه بده و بستان‌های سیاسی روز قرارگیرد. از سوی دیگر شاهدیم افرادی چون حامداسماعیلیون و عبداله مهتدی و شیرین عبادی و... توسط سلطنت طلبان به مثابه اسب تروا برای کسب مشروعیت و نفوذ در جریان‌ها و طیف های دیگر موردبهره برداری قرارگرفته‌اند.

خیزش جنبش انقلابی" زن،زندگی،آزادی"درحال تکامل حرکت خود میباشد، وبه زودی تبدیل به یک جنبش سراسری صنفی و معیشتی نان، کار، و سرنگونی تبدیل خواهند شد، با بالا رفتن ارزش دلار و بی ارزش شدن پول ملی ، توام با گرانی، فقر، بیکاری، ورشکستگی،کمبود مواد غذائی، عدم پرداخت پول برق،آب،کرایه خانه،بنزین و کم کم میرسد به نداشتن توانائی مردم برای خرید نان و آب ، تمام پولیکه یک کارگر یا معلم یا کارمند ماهانه دریافت میکنند کفاف مخارج حد اکثرپانزده روز درماه است. 

چندی پیش صدای آمریکا در برنامه تلویزیونی افق، گفتگوئی با پرویز ثابتی، مدیر اداره امنیت داخلی در ساواک تحت عنوان "عوامل فروپاشی حکومت پهلوی و نقش ساواک در آن" ترتیب داده بود. در جریان این گفتگو، ثابتی در باره کتاب خاطرات اش که در جریان مصاحبه با فردی به نام قانعی فرد تهیه شده و در دست انتشار است سخن گفت. در این برنامه، پرویز ثابتی با وقاحتی کامل و سفسطه ای ناشیانه، به انکار شکنجه در ساواک پرداخته و مدعی شد که نه تنها با شکنجه مخالف است بلکه از وجود شکنجه به دست بازجویان ساواک در زمان رژیم سابق هم بی اطلاع بوده است!

باید به این شیوه غیرانسانی، غیرمدنی و حتک حرمت انسانها پایان داده شود! در یک هفته اخیر بعد از انتشار اطلاعیه " منشور مطالباتی حداقل تشکلهای مستقل صنفی و مدنی" شاهد پرتاب اتهام امنیتی از طرف افرادی به "کانال مستقل کارگران هفت تپه" بوده ایم. این اتهام به راحتی و با سهولت و بدون هیچ گونه قید و بندی در میانه مباحث سیاسی در فضای مجازی، به طرف جمع " کانال مستقل کارگران هفت تپه" پرت میشود. برخی از این عناصر عنوان چپ و کمونیست را با خود یدک میکشند.

( با تشکر از ایرج فرزاد)،  صابر: ما طى چند برنامه ضمن گفتگو با منصور حکمت به جوانب مختلف «يک دنياى بهتر» برنامه حزب کمونيست کارگرى ايران ميپردازيم. منصور حکمت دبير کميته مرکزى حزب و نويسنده اين برنامه «يک دنياى بهتر» هستند. آقاى حکمت با تشکر بسيار از اينکه به ما وقت داديد. قبل از اينکه سؤالاتم را طرح کنم به اطلاع شنوندگان برسانم که ميتوانند متن برنامه حزب کمونيست کارگرى «يک دنياى بهتر» را از سايتهاى مختلف حزب، شايد سايت «هفتگى» از بقيه سايتها راحتتر باشد، دريافت کنند و در ضمن خوشحال ميشويم که شما هم سؤالات خودتان را از طريق پيغامگير راديو يا ارسال پست الکترونيکى و يا فاکس در اختيار ما بگذاريد.

از ارائه این منشور تا آنجايی که به طرح بخشی از خواست های ستم دیدگان می پردازد بخشی از همان مطالباتی که طی سال ها و در همین خیزش جاری ، پیشروان، مبارزان ، کارگران و مردم ستمدیده در زندان ها ، میادین و خیابانها، در سراسر این سرزمین رنج دیده فریاد زده اند، استقبال کرد و همچنین از آنجايی که طرح مواضع سیاسی از داخل کشور آمده است را مثبت دانست. همزمان نمی توان بخشی از امضاء کنندگان اولیه این منشور را که در عرصه مبارزاتی یا هویت مشخصی ندارند و یا اگر دارند در جهت حفظ نظم موجود بوده اند را در کنار تعدادی دیگر و مشخصا تشکل شناخته شده و معتبری چون شورای صنفی معلمان … و همراه نبودن یک سری تشکلات شناخته شده کارگری و دانشجويی و.. مبارز و خوشنام، را نشانه مثبتی دانست. متاسفانه،سرکوب و مسايل امنیتی و غیره را هم نمی توان توجیه گر ساز و کار، نحوه تدوین این منشور دانست.

انقلاب «زن، زندگی، آزادی» از یک سو و وحشی‌گری‌های جمهوری اسلامی در سرکوب این انقلاب، هم‌چنان ادامه دارد. اکنون مردم محروم و ستم‌دیده بلوچستان نقش بزرگی را در روشن نگه داشتن تنور انقلاب «زن، زندگی، آزادی» به‌عهده گرفته‌اند و به‌همین دلیل، با خشم بی‌سابقه جمهوری اسلامی قرار گرفته‌اند. در چنین وضعیتی، ضرورت دارد که یکی از شعارهای سراسری انقلابیون، حمایت مداوم از مردم سیستان و بلوچستان و مطالبات و خواسته‌های بر حق و عادلانه آن‌ها اختصاص داده شود.

لخ والسا و "جنبش همبستگی لهستان" را همه به یاد داریم که چگونه در اواخر دهه نود میلادی با قرار گرفتن والسا بر سکوی رهبری اعتصاب کارگران کشتی سازی گدانسک علیه گرانی مواد غذایی، قادر شد لهستان دیروز را به لهستان امروز تبدیل کند! موانع سپردن همه چیز به اقتصاد بازار آزاد، و از جمله سپردن سرنوشت همان بهای مواد غذایی را به مکانیزم های هار بازار، را از پیش پا بردارد و "لهستان" را به دمکراسی برساند!

توضیح ضروری: دو هفته قبل در مطلبی نوشتم، ضروریست جامعه را نسبت به مخاطرات مطرح کردن شعار "تمامیت ارضی" و علم کردن "خطر تجزیه طلبی" از جانب ناسیونالیسم ایرانی و "فدرالیسم" ناسیونالیستهای محلی و کرد آگاه و آماده کرد. نقطه عزیمت هر دو ترند ناسیونالیستی که مداومأ در فکر بند و بست و معامله باهمند، مقابله کردن با شرایط انقلابی فضای سیاسی ایران است. اینها میخواهند در تقابل با فضای انقلابی جاری، فضای سیاسی را ناسیونالیزه و آلوده کنند.

بەراستی بابەتێکی سەرنج ڕاکێشە کاتێ لە میدیاکانەوە باس لە هەڵوەشاندنەوەی حکومەتی هەرێم و گەڕانەوە بۆ بەغداد دەکرێت، هەر بۆیە لەسەر ئەو هەواڵەی بڵاوکرایەوە دەستبەجێ حکومەتی هەرێم و حکومەتی ناوەند، بە زویی هاتنە دەنگ و هەواڵەکەیان بە درۆخستەوە. گەر هەر میدیایەک ئەم بابەتی هەڵوەشاندەوەی حکومەتی هەرێم و گەڕانەوە بۆ بەغداد بەناوی ڕاپرسی خەڵکی کوردستانەوە وروژاندبێت، ئەم هەواڵەش بەفەرمی بەدرۆخرابێتەوە، بەڵام دروستی یا نادروستی ئەم هەواڵە هیچ لەو ڕاستیە ناگۆڕێ کە بابەتێکی لەم چەشنە زەمینەو دەنگۆی تایبەت بەخۆی هەیە. لەهەمانکاتدا ئەتوانین ئەوە دەست نیشان کەین کە لە دوو ئاستدا بەجۆری جیاواز ئەم بابەتە قسەی لەسەر دەکرێت.

«اول سراغ سوسیالیست‌ها آمدند، سکوت کردم چون سوسیالیست نبودم. بعد سراغ اتحادیه‌های کارگری آمدند، سکوت کردم زیرا جزو اتحادیه‌ی کارگری نبودم. بعد سراغ یهودی‌ها آمدند، سکوت کردم چون یهودی نبودم. سراغ خودم که آمدند، دیگر کسی نبود تا به اعتراض برآید» (این نقل قول، از سخنرانی «مارتین نیمولر» در اوایل دوران پس از جنگ به جا مانده است.)

 با دعوت از سه تفنگدار، رضا پهلوی- مسیح علینژاد-نازنین بنیادی در کنفرانس امنیتی مونیخ این تصور برای جریانات راست ایجاد شده است که غرب حکم به رفتن رژیم اسلامی داده و بار دیگر اعتبار نامه یک جریان دست ارتجاعی در اپوزیسیون را تایید کرده است وکار تمام است. یک حکومت استبدادی دیگر حال چه سلطنتنی و چه غیر سلطنتی اما با ساواک و دستگاهش به ایران بازخواهند گشت. واقعیت چیست؟ آیا کنفرانس امنیتی مونیخ تکرار کنفرانس گودالوپ است؟

شاید لازم به یادآوری نباشد که هم در جهان دوقطبی و هم در دوران پسا فروپاشی دیوار برلین، هر تحول در هر تک کشور را نمیتوان صرفا در محدوده ای منزوی و در خود تحلیل کرد. انقلاب ۵۷ نمونه بسیار شاخص در این مورد است. جامعه ایران دچار یک دگرگونی انقلابی شد و در آن دوران هر نیروی سیاسی که صرفا چشم به تاریخ تحولات جامعه ایران و با معیار سیر تحول جدالهای اجتماعی در چهار چوب “تاریخ ایران” دوخت، از نتیجه و برآیند عواملی که موجب انقلاب ایران شدند، انگشت به دهان ماند.

در انقلاب جاری ایران ما شاهد آفریدن صحنه های تاریخی و زیبایی از قهرمانان جوانی هسیتم که شجاعانه به مصاف یک حکومت درنده و جانی می روند. تصاویر این انقلابیون جوان در چند هفته اول را رسانه های جهان رصد کردند. دختر جوانی بر بالا اتوموبیلی در خاکسپاری مهسا امینی درحالیکه انگشتانش را به علامت پیروز بلند کرده بود ، حدیث نجفی مبارزی که قبل از ورود به میدان مبارزه موهایش را از پشت گره می زند و یا رقص جمعی دختران و پسران در دانشگاه کردستان که قوانین آپارتاید جنسی را پایکوبان زیرپا نهادند.

 با گذشت زمان و تداوم جنبش انقلابی خطوط و مرزها در میان اپوزیسیون داخل و خارج رژیم شفاف سازی میشود و غبارها و توهمات موجود که غالبا از سوی سلطنت طلبان و توانایی های رسانه ای شان ایجاد شده بود کنار میروند. این طیف با گرد و خاک پراکنی, تبلیغات سازماندهی شده شان را منسوب به جنبش های داخلی میکنند و در نشست واشینگتن وعده داده اند که منشوری قرار است از داخل کشور بیاید و آنها سخنگوی داخل کشور هستند.