ا. م. شیری: پیروی از اصول لنینی شرط ورود به سوسیالیسم است

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

لِو سارنیکوف (Lev Sornikov)عضو انجمن دانشمندان با گرایش سوسیالیستی: تاریخ حزب کمونیست اتحاد شوروی فقط یک گاه‌شمار وقایع نیست، علمی است که توسط معلمان نه به روش صحیح، بلکه، به اشتباه تدریس شده است.جامعه متشکل از افرادی است که اهداف خود را کاملاً آگاهانه تعیین می‌کنند. اما بالاخره آن‌ها تحت تأثیر حاکمیت قوانین ناشناختۀ توسعه برای خودشان هستند اما تابع آن‌ها نیستند و اهدافی را که آن‌ها از آن خود تصور می‌کنند، همیشه توسط روابط تولیدی مسلط از بیرون، یعنی مناسبات تولیدی به مردم تحمیل می‌شود.

برده اصلاً به دنبال الغای برده‌داری نیست، رعیت به عنوان یک مبارز ایدئولوژیک علیه سرواژ عمل نمی‌کند، کارگر مزدبگیر که به کمونیست‌ها اعتماد ندارد و فقط برای بهبود کیفیت زندگی خود می‌جنگد، بردۀ مالکیت خصوصی بر ابزار تولید باقی می‌ماند.
حتی افراد بسیار کمی که لزوم لغو مالکیت خصوصی را درک می‌کنند، قبل از کارل مارکس نمی‌دانستند چگونه این کار را به سرانجام برسانند. از آنجایی که چنین است، در این حالت، اقلیت متکبر با توسل به زور، فریب و حیله، گوی حاکمیت می‌رباید و اعضای آن دسته دسته برای تصرف قدرت سیاسی متحد می‌شوند و زندگی اجتماعی مورد نظر خود را بر اکثریت تحمیل می‌کنند.
ایدئولوژی آزادی شخصی را نظریه‌پردازان وابسته به حاکمان خودپرست اعم از سیاستمداران، جامعه‌شناسان، فیلسوفان، روزنامه‌نگاران، نویسندگان و شاعران هزاران سال پیش خلق کردند و امروزه آن را به عنوان تنها ایده درست به طرز زیرکانه ترویج می‌کنند. آن‌ها با برسمیت شناختن حق قوی بر حاکمیت، آن را به مثابه شرط توسعۀ اجتماعی تجلیل می‌کنند.
در عین حال، خودپرستان حاکم، ایدئولوژی عدالت اجتماعی و برابری اجتماعی را که گویا با هر پیشرفتی دشمنی دارد و انگار حتی با تغییرناپذیرترین جوهر انسان، یعنی میل طبیعی به خودپرستی و عدم توانایی انکار آن در تضاد است، رد کرده و مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند. بنابراین، همانطور که ر. کروپیشف ادعا می‌کند، خودپرستان در دوران ماقبل تاریخ هیچگاه به سوی قدرت نخزیدند.
ناتالیا رومیانتسوا در مقاله‌ای که به تازگی در وب سایت دانشمندان با گرایش سوسیالیستی منتشر شده، بدرستی به نظریۀ ریاضیدان کروپیشف اشاره می‌کند. کروپیشف بر این باور است که «آمار یک روش اثبات غیرقابل اعتماد (اثبات‌گرایانه) است. زیرا آمار به دنبال علت نیست و ماهیت را مشخص نمی‌کند. ما به یک رویکرد سیستمی-دیالکتیکی که علل و رابطۀ پدیده‌ها را نشان دهد، نیاز داریم».
متکبران در ماقبل تاریخ، مقاماتی بودند که همیشه به کارگران ظلم می‌کردند، اما منطقی بودند- گاهی خلاق و گاهی ارتجاعی. تعدادی انسان‌گرا - نوعدوست همیشه به طور تصادفی به قدرت رسیده‌اند و به عنوان یک قاعده، پایان بدی داشتند. آن‌ها مسیر پیش تاریخ را تعیین نکردند - قابله آن خشونت خودخواهانه بود...
اما در گذار به تاریخ واقعی انسان به مثابه انسان، خطر نفوذ خودپرستان به ارگان‌های قدرت زحمتکشان بلافاصله پس از پیروزی انقلاب پرولتری به خصوص در کشوری که خرده‌بورژوایی در آن برتری دارد، مشاهد می‌شود. و جامعه‌ای که انقلاب پرولتری در آن پیروز شده، هر چه کمتر توسعه‌یافته و کمتر متمدن باشد، «دردهای شدید زایمان» جامعه جدید طولانی‌تر و دشوارتر خواهند بود. در یک کشور عقب‌مانده که پرولتاریا در آن پیروز شده، فقط راه توسعۀ سوسیالیستی می‌تواند این عذاب‌ها را کاهش دهد. لنین و بلشویک‌ها در اکتبر ۱۹۱۷ روی چنین تحولی حساب می‌کردند. اما، تاریخ مسیر متفاوتی را در پیش گرفت و طبقۀ کارگر پیروز روسیه را وادار کرد تا مسیر توسعۀ مستقل به سوی سوسیالیسم را در یک کشور عقب‌مانده در پیش بگیرد.
این کاملاً اشتباه است اگر تصور کنیم لنین و رهبران انقلاب روسیه، خطر انحطاط حزب بلشویک را درک نکردند. اگر مقالات و سخنرانی‌های لنین را مطالعه کرده‌اید، دوباره مرور کنید، این واقعیت را درک خواهید کرد و به آن متقاعد خواهید شد.
حزب طراز نوین به عنوان یک سازمان رزمنده، با نظم و انضباط آهنین و آگاهانه توسط لنین تشکیل شد. و دقیقاً این نوع سازمان بود که پیروزی حزب را در ۷ نوامبر ۱۹۱۷، حرکت پیروزمندانۀ قدرت اتحاد شوروی را تا مارس ۱۹۱۸، و پیروزی بر ضد انقلاب و مداخلۀ خارجی در طول جنگ داخلی را تضمین کرد.
و همچنین، با دگرگونی‌های آنی یک کشور عقب مانده را، که به لحاظ تاریخی، هیچ کشور و مردم دیگری در اروپا مانند آن در زمینۀ آموزش و فرهنگ غارت نشده بود، به یک قدرت متمدن مدرن درجه یک تبدیل کرد که توانست جهان را از طاعون ناسیونال-سوسیالیسم نجات دهد.
اصول لنینی مقابله با انحطاط حزب حاکم به شیوۀ جامع شرح داده شده است. برای درک این مدعا کافیست مقالۀ او در مورد کمیتۀ کارگران و دهقانان را دوباره مرور کنیم.
اما کمونیست‌ها همچنان باید با درک آگاهانۀ رسالت تاریخی خود موضوع جدید تاریخ را از بالاترین جایگاه دریابند و از منظر علمی به آن نزدیک شده و آن را اجرا کنند. تنها در این صورت است که طبقۀ کارگر سازمان‌یافته در حزب و دولت، قادر خواهد بود از خلوص صفوف پیشتاز خود اطمینان حاصل کند.
بسیاری از باورمندان به مارکسیسم هنوز نمی‌دانند که دیکتاتوری کاملاً یک دولت نیست و حزب کمونیست اتحاد شوروی (بلشویک) در ابتدا به‌عنوان یک هرم سنتی قدرت که در آن ارادۀ بالا به‌طور غیرقابل کنترلی سیاستگذاری می‌کند، ساخته نشده بود. در حزب طراز نوین، پایه (سازمان‌های اولیّه) بر رهبری حزب تا کمیتۀ مرکزی نظارت می‌کند.
زمان آن فرا رسیده است که درک کنیم در حالی که زوال دولت عملاً آغاز نشده، صحبت از سوسیالیسم به عنوان نوعی توسعه ارزش ندارد. اولین گام در «گذار مستقیم به سوسیالیسم» (لنین)، اعطای وظیفۀ توزیع حاصل کار طبقۀ کارگر به خود آن است. و این، نه تنها دیکتاتوری پرولتاریا (قدرت شوروی) را تضعیف نمی‌کند، بلکه برعکس، اساساً می‌تواند به تقویت آن بیانجامد. زیرا، واگذاری وظیفۀ توزیع به عهدۀ طبقۀ کارگر، به نیروی تولیدی جمع تبدیل می‌شود و از طریق کل مجموعۀ تولیدی و نیروهای مولد کل جامعه انجام می‌شود.
لنین در عین مخالفت قاطع با سوسیال-سندکالیسم، این حق را به گروه‌های کارگری می‌داد که دربارۀ تمام مسائل درونی زندگی خودشان تصمیم بگیرند. نمونه‌های زیادی از این دست در میراث او وجود دارد. اما در دهه ۱۹۳۰، حزب به رهبری استالین، هم به دلایل عینی (خطر جنگ) و هم به دلایل ذهنی، مجبور شد به دنبال تشکیل یک انحصار حزبی- دولتی به ضرر دموکراسی شوروی باشد. در آغاز دهه ۱۹۵۰، انحصار دولتی رسالت خود را به پایان رسانده بود، اما «کاست لعنتی» که پس از مرگ استالین شکل گرفته بود، نمی‌خواست از حق توزیع همه و همه چیز جدا شود.
گروه‌های کارگری با دریافت حق آزادی حل و فصل همۀ مسائل زندگی درونی خود در چارچوب مجموعۀ معیارهای الزامی دولتی، به وجود سازمان‌های حزبی که بتوانند تمام الزامات اساسنامۀ حزب را برآورده نمایند، به شدت علاقه‌مند هستند. و از آنجایی که این نیازها بسیار زیاد است، تعداد سازمان‌های حزبی در شرکت‌ها کم، اما لازم است کیفیت کمونیست‌ها به اندازه‌ای بالا باشد که با اقتدار، نه از نظر تعداد، گروه پشت سر خود را هدایت کنند.
در مورد نامزدها برای ارگان‌های رهبری خود حزب و دولت شوروی نیز باید بهترین و شایسته‌ترین اعضای آزموده در عمل و زندگی گروه نامزد شوند. در این صورت، رشد بادکنکی حزب غیرممکن می‌گردد و فرصت برای فرماندهی بدون مسئولیت عواقب آن فراهم می‌شود.
کمونیست‌های دارای ویژگی‌های بالای ایدئولوژیک، کاری و اخلاقی گروه‌های تولیدی می‌بایست بعضویت کمیته‌های شهری، منطقه‌ای، ایالتی و کمیتۀ مرکزی انتخاب ‌شوند.
کار ماهرانۀ ارگان‌های نظارتی حزب، پاکسازی دائمی حزب از افراد منحط و تصادفی را تضمین می‌کند.
حق رأی عدم اعتماد همچنین باید به سازوکاری برای کمک به طبقۀ کارگر در امر نظارت هوشیارانه بر کار ارگان‌های حزبی و قدرت شوروی تبدیل ‌شود.
پای‌بندی کامل و بی‌تزلزل حزب حاکم به اصول لنینی، تنها شرط لازم برای ورود موفق به سوسیالیسم است.
مأخوذ از: وب‌سایت دانشمندان با گرایش سوسیالیستی
https://eb1384.wordpress.com/2023/07/10/
۱۹ تیر-سرطان ۱۴۰۲