خدامراد فولادی: آقای روزبه! دموکراسی تعریف و کارکرد ِمشخص دارد، تعریف ِ شما از آن چیست؟

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

 تقی روزبه در دومقاله ی « 9 نکته در نقد ِ وکالت خواهی و ادعای رهبری ِ اپوزیسیون » و « تعلیق ِ دموکراسی در نشست ِ جنبش ِ دموکراسی خواهی » که هردو در نقد ِ دموکراسی خواهی ِ سلطنت طلبان است، بحثی صرفن سلبی در رد ِ دموکراسی خواهی ِ آنان مطرح کرده و با مقدمه چینی های برای همه واضح و عیان به نتایجی کلی گویانه و مبهم و می توان گفت شعارگونه رسیده است. روزبه در این دو مقاله و باشناختی که ازایشان داریم در تمام ِ بحث های گفتاری و نوشتاری اش درباره ی دموکراسی، می گوید « چه نمی خواهیم و چرا نمی خواهیم» که بیان ِ واقعییت ِ آشکارتر از روز است.

اما، این که « چه می خواهیم، و آنچه را می خواهیم با چگونه پیش زمینه ی واقعن موجودی می خواهیم»، و « این خواست و مطالبه اولن چه خصوصییات ِ کارکردی تجربه شده و آزمون پس داده ی دارای قابلییت ِ تکرار برای این جامعه دارد، و نیز پیشتاز و الگوی تاریخی ِ آن کدام جامعه یا جامعه های انسانی است و به چه دلیل»، و ثانیین، پیش اندیشیده ی نظری( تئوریک) ِ درعمل تایید شده ی آن را از کدام نظریه و نظریه پرداز ِ مهم و تاریخن معتبر گرفته، و ثالثن از آنجا که بحث در این باره بحثی عمومی است ونه خصوصی و پنهان گویانه، قراراست چگونه وبه چه طریقی یعنی باکدام نیروی اجتماعی ِ تاریخن وظیفه مند آن را درجامعه برقرار نماییم.
دموکراسی مساله ی خصوصی ِ این یا آن فرد، این یا آن فرقه و گروه نیست که بودن یا نبودن یا کیفییت ِِ برخورداری از آن به میل و اراده ی افراد و گروه ها وابسته باشد تا آنان به دلخواه ِخود نحوه ی بهره مندی از آن و شکل و شیوه ی تعلق اش راتشخیص دهند وتعیین کنند که چگونه باشد و چه کسانی مجازبه برخورداری ازآن باشند یانباشند. دموکراسی رابطه ای طبقاتی ودرعین ِحال ضرورتی تاریخی درفرایند ِ تکامل ِ اجتماعی است. رابطه ای که در مسیر ِ تکاملی ِجامعه ی انسانی، و به تبعییت ازتحولات ِکممی و کیفی ِ نیروهای مولده و مناسبات ِ تولیدی تحول یافته و بهینه شده، یعنی مرحله به مرحله با نظام ها و دوران های تاریخی پیش رفته و شمول ِعام تری به ویژه در دوران ِ سرمایه داری یافته تا سرانجام در دوران ِ کمونیسم جای خود را به آزادی ِ انسان ازهرگونه جبر ِسیاسی و اقتصادی بسپارد.
جامعه ی ایرانی از استبداد درس آموزی و تجربه اندوزی ِ بسیار طولانی دارد و نیازی به آموزش ِ مجدد از آن ندارد. آنچه این جامعه در تمام ِ طول ِ تاریخ ِ موجودییت اش از آن تجربه ی عملی ندارد دموکراسی است، و این فقدان ِ تجربه ی عملی و تاریخی است که هر مخالف ِ رژیم ِ سرکوبگر ِ اسلامی را تشویق می کند خود را همسو و همنظر با جامعه، مخالف ِ استبداد نشان دهد، در حالی که بسا که خود بنا بر ماهییت ِانحصارطلبانه و تمامییت خواهانه ی ناشی از فرقه سالاری اش درصدد ِایجاد و برقراری ِیک استبداد ِتازه نفس باشد. در صورتی که مساله ی مهم تراز نخواستن ِاستبداد، دموکراسی یی است که باید جایگزین ِ آن گردد. آنچه در فرایند ِ این جایگزینی باید مورد ِتوجه دقیق شهروندان ِایرانی قرار گیرد تا فریب ِ وعده و وعید های فرقه گرایان را نخورند این است که در چارچوب ِ نظام و دوران ِ کنونی، ما یعنی انسان های امروزین یک دموکراسی بیش ترنداریم وآن هم دموکراسی ِ واقعن موجود ِ بورژوایی است که امثال ِ آقای روزبه در اروپا و دیگر کشورهای پیشرفته ازآن بهره مند اند. این آن دموکراسی یی است که به آنها امکان داده متناسب با نیاز ِ کار و فعالییت ِ نویسنده گی و سیاسی شان،از آزادی ِ اندیشه و قلم وبیان، آزادی ِ تجمع و ایجاد ِ تشکل، آزادی ِ چاپ و نشر ِ کتاب و آزادی ِ داشتن ِ رسانه های خبری، سیاسی، تحلیلی و ایجاد ِ رابطه از راه ِ دور با ایرانیانی که از داشتن ِ حتا یک مورد از آن آزادی هایی که آنان دارند محروم اند، و نه تنها محروم اند بلکه اگر آن آزادی ها را مطالبه کنند مجرم شناخته شده و زندان و شکنجه و اعدام هم در انتظارشان است، و چهل وچهار سال است که چندین خیزش با هزاران قربانی را در راه ِ به دست آوردن ِ شان برپاکرده اند، بدون ِ هیچ قید و شرطی بهره مند باشند.
خمینی پیش از کسب ِ قدرت وعده ی دموکراسی و آزادی های سیاسی داد، چون قدرت را تصاحب کرد به پشتگرمی ِ چاقو و چماق ِ کسانی که دغدغه ی دموکراسی نداشتند گفت:« جمهوری ِاسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.». چنین بود که ماهییت ِ واپسگرا و ضد ِ تکاملی ِ ناشی از ایدئولوژی ِ تاریخ گذشته اش را به نمایش گذاشت. مساله این است که امروزه هر ایدئولوژی حکومتی که منطبق بر این دوران نباشد، یقینن ایدئولوژی یی واپسگرا، ضد ِ پیشرفت و تکامل و درنتیجه عامل ِ استبداد ِ پیشادورانی یعنی استبداد ِ پدرشاهی و نیز دشمن ِ دموکراسی ِ این دوران است.
امروزه، مساله ی این جامعه علاوه بر رهایی از استبداد ِ حاکم، فرقه سالاران ِ قدرت طلب اند که از شرایط ِغیر ِدموکراتیک ِموجود نهایت ِبهره برداری را می کنند و خود را هم کفیل و وکیل و هم نجات دهنده ی جامعه از استبداد معرفی می کنند و بر سر ِ تصاحب ِ قدرت تا حد ِجنگ و جدال ِلفظی و فحاشی و حتا درگیری ِ فیزیکی پیش رفته اند. این به چه معناست؟ به این معنا که آنان از نبود ِدموکراسی یا به بیان ِ دقیق تر از وجود ِ استبداد در جهت ِ منافع ِ فردی و عمدتن تشکیلاتی ِ خود می کنند و ضدییت شان با دموکراسی و آزادی های سیاسی هم ریشه در همین ارجحییت دادن به منافع ِ خویش دارد، و این که در صورت ِ وجود ِ دموکراسی و آزادی های سیاسی راه بر انحصارطلبی و تمامییت خواهی ِ آنان بسته می شود.
تقی روزبه ظاهرن خواهان ِ دموکراسی است، اما کدام دموکراسی؟ مشخصه های دموکراسی اش را مانند ِ دیگر همفکران ِ رهروان راه ِ غیر ِ سرمایه داری اش علنی نمی کند. او فقط می گوید مخالف ِ رژیم اسلامی است، و گمان می کند هرکس مخالف ِ این رژیم و مخالف ِ استبداد باشد و خود را« چپ» هم بنامد پس ایرانی ها زیر ِ پرچم ِ ادعای او جمع شده و برای اش هورا می کشند، بی آنکه از نیات ِ پشت ِ ادعا چیزی بدانند. اما از همین چند اظهار نظراش درباره ی دموکراسی و این واقعییت که ما در این دوران بیش از یک دموکراسی ِ شناخته شده و رایج در جامعه های پیشرفته نداریم، می توان به راحتی به نیات ایشان پی برد. هرچند خودش آنچه را می خواهد بر زبان و قلم نیاورده باشد. روزبه که شهروندان ِ ایرانی را به طرز ِ تحقیرآمیزی ساده لوح و فریب خور و خود را عقل ِ کل تصور کرده، به خود حق می دهد از جایگاه ِ همان عقل ِ کلی اش برای این شهروندان ِ محروم از دموکراسی و آزادی های سیاسی تعیین ِ تکلیف کند وآنها را مکلف نماید که« همه چیز را به صندوق ِ رای دموکراسی احاله نکنید». یا:« سرنوشت ِ خود را به دموکراسی ِ با وعده های سر ِ خرمن و معجزه ی صندوق ِ رای در یک آینده ی خیالی نسپارید.». عجبا از این همه خود بزرگ بینی وادعای همه چیز دانی ِخیالی! من پیش تر یکی دوبار نظرات ِایشان را زیر ِسوال برده ام اما چون پاسخی نداشت سکوت کرد.
جناب ِ روزبه! شما زمانی که حساب شده و آگاهانه از استبداد ِ حاکم بر ایران به دموکراسی ِ غرب پناه بردید:« سرنوشت ِخود را به دموکراسی با وعده های سر ِ خرمن در یک آینده ی خیالی سپردید؟» چرا خواننده ی ایرانی را نادان و ساده لوح تصور کرده اید. دموکراسی ِ انجا نه تنها به جنابعالی و همفکران ات وعده ی سر ِ خرمن نداد بلکه تمام ِ امکانات سیاسی و اقتصادی ِ موجود را در اختیارتان گذاشت به طوری که شما نزدیک به چهل سال یعنی بیشتر ِ عمرتان را دارید از آن امکانات در حد ِ توانایی و نیازتان استفاده می کنید. چه خواسته اید یا چه مطالبه ی متناسب با نوع ِ کار و فعالییت ِ فکری و قلمی تان داشته اید که دموکراسی ِ آنجا از شما دریغ کرده است؟ راحت بگویم: چرا به ما ایرانی های محروم از آنچه شما دارید و ما در حسرت ِ داشتن اش خود را به آب و آتش ِ استبداد می زنیم دروغ می گویید؟ تمام خیزش های تاکنون سرکوب شده ی ما برای آن چیزی است که شما دارید و ما نداریم و نام اش دموکراسی است.
در پایان از شما می خواهم به این سوآل من پاسخ دهید: آیا اگر بخواهید به دموکراسی ِ نظام ِ سرمایه داری اعتراض کنید- که هرگز این کار را نخواهید کرد- به چه چیزش اعتراض می کنید؟. به آزادی ِ بیان اش؟ به آزادی ِ اندیشه و عقیده اش؟ به آزادی ِ چاپ و نشر ِ کتاب و روزنامه ها و رسانه های اش؟ به آزادی ِ تشکل و تجمع ِ برای همه گان اش؟ حتا همان صندوق ِ رای ِ هرچهارسال یک بار هم از حکومت ِ مادام عمر ِ حزب و لیدر ِ مذکر ِ آن بر یک کشور بسیار بهتر است. مگرنه؟ هرکس نداند ما مارکسیست های ایرانی می دانیم دموکراسی یی که شما از ایرانی ها پنهان می کنید نام ِ واقعی اش چه بوده و چه « وعده های سر ِ خرمنی که برای آینده ی خیالی به بشرییت نداد!». مارا به خیر ِ وعده های دروغین ِشما امید نیست....جناب ِتقی روزبه !