به دنبال دفاع مسئولین این جریان از اسلام و اسلامگرایی در هفته گذشته که به وضوح دفاع مستقیم از جمهوری اسلامی بود، به دنبال اعتراض مردم، به جای پاسخ سر راست و رد موضع رسمی پژاک و پ ک ک مبنی بر دفاع عریان و علنی از جمهوری اسلامی، سفسطه بافته اند. جهت اطلاع آنها که از اصل قضیه بی خبرند؛ هفته گذشته، "آمد شاهو" از اعضا رهبری پژاک (شاخه ایرانی پ ک ک) در یک مصاحبه تلویزیونی شان، که بعدا خبرگزاری فرات، متعلق به پ ک ک آنرا انتشار داد، در دفاع از اسلام و اسلامگرایی به تفصیل و پرشور میگوید "هدف بنیادین اسلام، نجات بشریت است."
وی به دنبال، ضمن ارجگذاری و تعریف و تمجید از " پیمان مدینه توسط محمد پیغمبر اسلام" میگوید " ما به عوان پژاک، به عملی کردن پیمان نامه مدینه باور داریم و تنها جنبشی هستیم که آشکارا خواستار بستن کنگره اسلامی دمکراتیک شده ایم.."
بیانیه صادره پژاک در توجیه این قضیه، تبلیغات پر شور رهبری شان در دفاع از اسلام و اعلام فراخوان کنگره اسلامی، را تحلیل می نامد. علیرغم این توجیه، دفاع شان از اسلام و اسلام گرایی را ناشی از عشق اینها به عقاید خلق شان میدانند. جریانی که هر نوع مخالفت و انتقاد دیگران در تمام تاریخ خود را با گلوله جواب داده و اعضای جدا شده از آنها جرم شان اعدام است، میگویند به تمام عقاید و نظرگاه های درون جامعه کردستان احترام می گذارند! باورنکردنی است میگویند "تمامی دیدگاهها و باورها و اندیشه های متفاوت و متنوع در جامعه برایمان ارزشمند است"!
پژاک شاخه پ ک ک در ایران است و تمام سیاست هایش طبق منافع این سازمان در منطقه است. این سیاست از روز اول وقتی اتخاذ شد که بعد از قطع حمایت سوریه دوران حافظ اسد، برای تامین یک پناهگاه سراغ حمایت جمهوری اسلامی رفتند، تعریف و تمجید عبدلله اجلان از اسلام شیعه برای توجیهه پیوستن شان به کمپ بود، اتهام دست داشتن "عوامل صهیونیستی" در تظاهراتی در سنندج در سال ۷۷ در محکومیت آدم ربایی ترکیه و آزادی اوجلان، به همان خاطر بود و اعلام رسمی رهبری پ ک ک برای پرهیز از سرنگونی رژیم اسلامی در سالهای گذشته نیز ادامه همان سیاست بود. علاوه بر اینها همکاری آشکار و پنهان با جمهوری اسلامی در سوریه و منطقه در تمام این سالها محصول همان سیاست قدیمی بوده است. بر همگان آشکار است که حضور اینها در جبهه محور مقاومت، مطلقا از سر عشق به اسلام و یا احترام به عقاید و باورهای مردم نیست. رنگ عوض کردن های اینها در سنت ناسیونالیستی، پرنسیب همگانی بین همه شان است. عقاید رسمی و علنی اینها در فصول مختلف، تماما تابعی از حال و هوای روز است. پ ک ک در دوره جنگ سرد، برای رضایت بلوک شرق و کسب حمایت آن، همزمان پرچمدار استقلال کردستان بزرگ بود و کمونیست و مارکسیست هم بود. با شکست بلوک شرق و برای کسب حمایت جمهوری اسلامی، مدافع اسلام شیعی شد. به دنبال، برای پیدا کردن مقبولیت نزد ترکیه و باز کردن مسیر پیوستن با حکومت اردغان، اعلام کرد که مخالف تشکیل دولت کردی در کردستان است. سفسطه بازی های من درآوردی کنفدرالیسم و عدم قبول دولت برای ملت ها، محصول دستگاه تئوری بافی های فصلی این جریان بود. کسی که جریان ناسیونالیسم کرد در خاورمیانه را تعقیب کند، متوجه میشود که تمام شعارها و سیاست های روزشان، برای جلب رضایت دولت ها و قدرت های حاکم بوده است. جلال طالبانی مشهور خاص و عام بود که گفته می شد زمانی که مشغول بدست آوردن دل کمونیست ها بود، برای شان از مارکس فاکت می آورد، وقتی هدف نزدیکی با اسلامی ها را داشت، از قرآن مجید فاکت تحویل میداد. حزب دمکرات کردستان هم، زمانی که مداوما سراغ مقبولیت جمهوری اسلامی در به در می گشت، صدای" قرآن کلام الله مجید" سرآغاز برنامه های رادیویی اش بود. قبل از آن، برای خوش رقصی برای بلوک شرق، سوسیالیسم جزو برنامه شان بود، زمانی که در سال ۲۰۰۴ پروژه خاورمیانه بزرگ توسط امریکا طرح ریزی شد، همراه تمام جریانات هم کیش خود، سیاست فدرالیسم قومی علم کرد، چون طبق آن نقشه، قرار بود سرباز امریکا برای آن طرح شود. حزب دمکرات کردستان عراق، قبل از انقلاب ۵۷ در خدمت شاه بود و دقیقا به دستور او فعالین سیاسی کرد ایرانی را اعدام و جنازه شان را تحویل میداد. بعد از انقلاب سرباز جمهوری اسلامی شد و تا توانست از پیشمرگ و مردم کردستان ایران کشت و قتل عام کرد. زمانی هم که به حمایت ترکیه نیاز داشت، به جنگ پ ک ک شتافت، در دوره داعش هم، به خاطر احترام به منافع فاشیست های ترکیه، شهر شنگال را همراه دهها هزار نفر زن و مرد و کودک یک شبه تحویل داعش داد.
داستان خدمات اینها به دولت ها و قدرت های جانی و آدم کش منطقه مشهور خاص و عام و داستان آنها حجم چند کتاب است. با همه اینها، تمام این رنگ عوض کردن های اینها دقیقا در خدمت آرمان ها و آرزوهای تاریخی شان بوده است. برعکس انتقادات سطحی از جریانات ناسیونالیست در هیچ مقطعی از تاریخ خود، به آرمان خویش خیانت نکرده اند. اهداف تمام اینها، رسیدن و یا نزدیک شدن به قدرت و یا تحکیم قدرت خویش به هر قیمت بوده است؛ این قیمت روزی تسلیم شنگال است، روز دیگر تحویل کرکوک است، روزی دیگر عضویت در محور مقاومت است. کسی نباید تردیدی در این داشته باشد که فردا روز، وقتی جمهوری اسلامی وارد سراشیبی شود، برای شکست انقلاب در کردستان، نیروهای پ ک ک را وارد نمی کند. اصلا چرا دور برویم، مگر ناسیونالیست های کرد ایرانی که تا دیروز دوان دوان دنبال جمهوری اسلامی برای معامله بودند، حالا که این رژیم رفتنی است، دم تکان دادن هایشان برای رضا پهلوی و صف فاشیست های پشت سر او را، که خیال می کنند احتمال پیروزی به کمک سپاه پاسداران را دارد، نمی بینید؟ یکی به حاکم خیالی فردای ایران نظر دارد، آن دیگری تا این لحظه هم سرنوشت خویش را به حاکم رفتنی گره زده است.
ختم کلام این است که جریانات ناسیونالیست کرد، دسته جمعی استاد رنگ عوض کردن و به خدمت این و آن در آمدن اند. اگر امروز پ ک ک از زبان پژاک، از ترس نفرت عمومی قضیه را توجیه می کند، اما از "زرنگی" و احتیاط حاضر به اعلام رسمی مواضع خود در این مقطع نیست. میخواهد عملا با جمهوری اسلامی بماند، ولی برای حفظ آبرو به همراهی با انقلاب ایران تظاهر کند. به همین دلیل، به هیچ وجه حاضر به اعلام دفاع از سرنگونی آن رژیم نیست.