تفاوتهای ما در مبارزه علیه مذهب و اسلام سیاسی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

اتحاد کادرهای کمونیسم کارگری: مبارزه ریشه ای با مذهب و مشخصا اسلام سیاسی، یکی از جبهه های اصلی مبارزه جنبش کمونیسم کارگری علیه وضعیت موجود است، مبانی این مبارزه بر چه پایه های اعتقادی و عملی استوار است؟ علی جوادی: مبارزه علیه مذهب یکی از عرصه های مهم مبارزه در سیر آزادی همه جانبه انسانها از چنگال خرافات، ارتجاع و عقب ماندگی در جامعه است. مذهب حتی بصورت امری شخصی مجموعه ای از قید و بندهای ارتجاعی بر ذهنیت و عملکرد جامعه است که تماما در ضدیت با آزادی و شکوفایی و خلاقیت انسان ها قرار دارد. آزادی جامعه بدون آزادی از شر مذهب و کل دستگاه کثیف مذهب قابل تصور نیست.

از این رو در برنامه "یک دنیای بهتر" فصل معینی به مبارزه علیه "مذهب، ملیت و قومیت" اختصاص داده شده است. در این فصل بطور روشنی به رئوس یک مبارزه همه جانبه علیه مذهب بمنظور مصون داشتن جامعه از تعرض این صنعت مافیایی و همچنین پالایش جامعه از سموم و تاثیرات مخرب آن اشاره شده است.
از نقطه نظر ما گام اول در مسیر آزادی از مذهب کوتاه کردن دست مذهب از دولت، سیستم آموزشی و اداری و قضایی جامعه و استقرار یک نظام سیاسی مدرن و سکولار است. علاوه براین، ما در عین برسمیت شناختن آزادی مذهب و بی مذهبی، خواهان یک مبارزه جدی همه جانبه علیه مذهب و دستگاه مذهب بمنظور کنترل و زدن قلاده بر گردن این هیولای جنایتکار و ضد انسانی هستیم. مذهب زدایی از جامعه یک پروژه مهم جنبش کمونیسم کارگری و یک نیاز حیاتی جامعه است.
مبارزه ما علیه مذهب، صنعت مافیایی مذهب، و جنبش اسلام سیاسی علیرغم وجوه مشترک بسیار دارای تفاوتهای معینی هم هست. مذهب و کلا صنعت مذهب دارای قدمتی تاریخی هستند و مبارزه علیه آن، بمنظور جارو کردن آن، نتیجتا دراز مدت تر و تاریخی تر است. دست مذهب را باید از تمامی ارکان دولت و عرصه های اجتماعی کوتاه کرد. این گام اول مبارزه ما است. اما ریشه کن کردن مذهب از جامعه علاوه بر یک مبارزه آگاه گرایانه گسترده و نقد علمی فلسفه و تمامی باورها و تبیین های مذهبی در عین حال مستلزم مبارزه ای همه جانبه علیه فقر و فلاکت و استیصالی است که مذهب بر مبنای وجودی آن در جامعه جعلیات خود را به مردم محروم و ستمدیده حقنه میکند. مذهب به قول مارکس افیون توده ها است. نیاز به این افیون را باید از بین برد. به این اعتبار ریشه کن کردن مذهب از جامعه نیازمند مبارزه ای طولانی تر و به همین اعتبار پایه ای تر از مبارزه علیه اسلام سیاسی بمثابه یک جنبش سیاسی اجتماعی است.
اما اسلام سیاسی، همانطور که بارها در ادبیات جنبش ما تاکید شده است، یک جنبش تماما ارتجاعی سیاسی در پاسخ به بحران حکومتی و ایدئولوژیک در برخی از جوامع خاورمیانه است. این جنبش ریشه در جامعه معاصر دارد. علیرغم ظاهر آن، ادامه خطی "خلافت اسلامی" در دوران معاصر نیست. بنوعی محصول شکست و نیمه کاره ماندن پروژه سکولار – ناسیونالیستی نیروها و جنبشهای پرو غربی در دهه هفتاد در این جوامع است. زمانیکه حکومتهای دست راستی و پرو غربی در این جوامع دچار بحران حکومتی و ایدئولوژیک شدند، این نیروها که در حاشیه و لجنزار بسر میبردند با مشاهده سردرگمی و بحران بورژوازی حاکم در این جوامع بعنوان یک آلترناتیو سیاسی و بمنظور تجدید آرایش سیاسی – حکومتی موجود و اساسا با اتکاء به حمایت دول غربی پا به عرصه مبارزه برای قدرت سیاسی گذاشتند. اسلام سیاسی جنبشی اساسا ضد کارگر، ضد کمونیسم و ضد آزادی و برابری انسانها است و همین ویژگی ها اساس مطلوبیت این جنبش برای بورژازی جهانی است.
مبارزه علیه اسلام سیاسی در ایران در درجه اول مستلزم سرنگونی حکومت اسلامی است. این مبارزه بدون تردید یک مبارزه قهرآمیز و ضرورتا نیازمند سازماندهی خیزش و قیام توده ای علیه رژیم اسلامی بر متن یک خیزش آنتی اسلامیستی است. اما جارو کردن بساط دستجات تروریستی اسلامی باقیمانده از سرنگونی حکومت اسلامی نیازمند کار طولانی تری است. چرا؟ واقعیت این است که رژیم اسلامی میتواند سرنگون شود، خواهد شد، اما ما کماکان میتوانیم شاهد تحرک دستجات اسلامیستی باقی مانده از حکومت اسلامی در گوشه و کنار جامعه ایران باشیم. نگاهی به افغانستان و عراق و لیبی و سوریه تاکیدی بر این واقعیت تلخ است. برای برچیدن بساط این اوباش اسلامی باید یک مجموعه اقدامات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و حتی نظامی در دستور کار حکومت کارگری قرار گیرد.
علاوه بر نکاتی که ذکر شد، به دو نکته حیاتی در مبارزه علیه جنبش اسلام سیاسی باید اشاره کرد. حل عادلانه مساله فلسطین و همچنین جلوگیری از بند و بست بورژوازی غرب با بخشهای مختلف این جنبش کثیف و ضد انسانی از ارکان مهم حاشیه ای کردن این جنبش ارتجاعی است.
اتحاد کادرهای کمونیسم کارگری: در عین حال بخشهایی از اپوزیسیون راست در ایران نیز، خود را پرچمدار نقد و مبارزه با اسلام معرفی میکنند، می‌گویند که خواهان یک نظام سکولار در آینده ایران هستند. تفاوت‌ها در چیست؟
علی جوادی: ای کاش بخشهایی از اپوزیسیون راست در ایران پرچمدار جدی نقد و مبارزه علیه اسلام بودند. امروز که نیستند. واقعیت این است که بخشهای اصلی و بدنه این جنبشها نه تنها بهچوجه پرچمدار چنین مبارزه ای نیستند بلکه به درجات زیادی خواهان مصون داشتن مذهب و کل دستگاه مذهب از تعرض توده های مردم بپاخاسته و جنبش کمونیسم کارگری هستند. کلا در سطح جهانی نیز این جریانات مدتهاست که پرچم مبارزه علیه مذهب را به زمین انداخته اند. ما به ندرت در سطح جهانی شاهد متفکرانی ضد مذهب در صفوف این جنبشها هستیم. آنچه شاهدیم گرایشاتی نژاد پرستانه، مهاجر ستیز و مدافع یک دستگاه مذهب در مقابل دستگاه دیگر است.
در چهارچوب ایران ما تاریخا کمتر شاهد تحرکی ضد مذهبی در صفوف این جنبش بوده ایم. علاوه بر این تا آنجا که به نیروهای حکومتی این جنبش بر میگردد، این نیروها بقای حکومت خود را در "سایه خدا" و در بند و بست کثیف با جریانات مختلف اسلامیستی تعریف کرده اند. رضا شاه با بند و بست با اسلامیستها و گل مالیدن به سر و کله اش در مراسم تاسوعا و عاشورا و وادار کردن ارتش به شرکت در مراسم مذهبی به سلطنت خود مشروعیت می بخشید. و از طرف دیگر متفکرین ضد مذهبی را سر به نیست میکرد. محمدرضا شاه هم که از ابتدا تا انتها سرش در آخور باورهای خرافی بود و یکی از افتخاراتش رونق دادن بساط صنعت و سپاه مذهب در ایران بود. ایشان در مبارزه با کمونیسم و آزادیخواهی به هر کثافت مذهبی جایزه و پاداش میداد و از سوی دیگر همانند پدرش جریانات ضد مذهبی را قلع و قمع میکرد. وضع امروزشان نیز چندان تفاوتی با گذشته ندارد. حتی امروز هم علیرغم تمامی جنایتهای دهشتناک حکومت اسلامی شانس آتی خود را در همدستی با اوباش اسلامی و دستگاه مذهب تعریف میکنند. رضا پهلوی از هم اکنون تکلیف خود را روشن کرده است، رسما اعلام کرده که حاضر است در مقابله با جنبش ضد مذهبی در ایران در کنار رژیم اسلامی بایستد.
این وضعیت کنونی و کلی جریانات اصلی دست راستی در مقابله با مذهب و صنعت مذهب است. مذهب همواره یک پای قدرت این جریانات در ایران بوده است. واقعیت این است که سکولاریسم بعنوان یک محصول فکری و سیاسی و اجتماعی رشد بورژوازی چه در خاورمیانه و چه در ایران شکل نگرفت. این جنبش در کلیت خود نه خواست یک مبارزه جدی علیه مذهب و صنعت مذهب را دارد و نه توان چنین مبارزه ای را دارد. نتیجتا مبارزه علیه مذهب و اسلام در کلیت خود و استقرار حکومتهای سکولار عملا بر دوش جنبش کمونیسم کارگری قرار گرفته است.
با این تفاسیر چگونه میتوان ادعاهای سکولاریستی برخی از این جریانات دست راستی را تبیین کرد؟ واقعیت این است که نفرت و کینه علیه مذهب چنان ابعاد و دامنه وسیعی در جامعه ایران دارد که هیچ جریانی در اپوزیسیون نمیتواند چنین ادعایی نداشته باشند. حتی مجاهد هم با لچک و روسری خانم رجوی این روزها خواهان حکومتی "سکولار" شده است. مساله این است که این جریانات سکولاریسم نیم بند خود را ابزاری برای حفظ دستگاه مذهب از تعرض جنبش ضد اسلامیستی و نه ابزاری در جهت خلاصی از مذهب در جامعه می بینند. از یک طرف توازن قوا چنان علیه مذهب تغییر کرده است که حفظ مذهب در قدرت بسادگی برایشان ممکن نیست از طرف دیگر نیازمند دستگاه مذهب و جهل و حماقت این نیرو برای سرکوب و تحمیق توده های کارگر و زحمتکش هستند. نتیجتا ناچارا در ظاهر امر تاکیداتی بر یک حکومت سکولار دارند. اما هدفشان مصون داشتن دستگاه مذهب و "دین و ایمان توده ها" از تعرض جنبش آنتی اسلامیستی و پروژه مذهب زدایی از جامعه است. چگونگی برخورد با مذهب یکی از تفاوتهای پایه ای جنبش کمونیسم کارگری با ناسیونالیسم پرو غربی است.
یک ویژگی و یا تمایز پایه ای دیگر جنبش ما با راست پرو غربی در چگونگی مبارزه با اسلام سیاسی است. جریانات دست راستی و کلا دول حاکم در غرب زمانیکه به مقابله با جریانی یا بخشی از اسلام سیاسی می پردازند، اساس تقابلشان به یک قلدری و زور آزمایی نظامی از یک طرف و از طرف دیگر در محدود کردن آزادیهای سیاسی و مدنی شهروندان ترجمه میشود. متفکرین این جنبشها نیز بر خلاف متفکرین عصر روشنگری بجز تبلیغ قلدری نظامی و هورا کشی در دفاع از اقدامات نظامی و توسل به موشک کروز و غیره حرف دیگری در چنته ندارند. ببینید چگونه به سراغ تروریسم اسلامی در پس فاجعه خونین ١١ سپتامبر رفتند. لشگر کشی به افغانستان و سرنگونی نظامی طالبان، ترور بن لادن درپس عملیات نظامی کماندویی و سپس تحویل دادن افغانستان با فرش قرمز به طالبان. این سیاست غرب نه تنها منجر به نابودی اسلام سیاسی نشده و نمیشود بلکه برعکس زمینه های گسترش آن را نیز فراهم کرده است. عراق پس از حمله آمریکا عملا به جولانگاه این اوباش اسلامی تبدیل شد. امروز هم همین است. سلمان رشدی مورد تهاجم وحشیانه چاقو کشان اسلامی قرار میگیرد، نسخه جریانات دست راستی دخالت بیشتر و گسترده تر جریانات امنیتی و پلیسی و نتیجتا مختنق کردن اوضاع سیاسی جامعه است. لازم به تاکید نیست که این نسخه ها شکست خود را بارها اثبات کرده اند. اسلام سیاسی یک جنبش ارتجاعی است. تروریسم کار گروههای ایزوله و حاشیه ای و کار چند نفر افراد بریده از جامعه نیست. برای نابودی تروریسم اسلامی باید به سراغ این جنبشها و حکومتهای مبتنی بر این جنبشها رفت. باید به سراغ مسائلی رفت که اسلام سیاسی از آن تغذیه میکند. باید ریشه های فقر و استیصال و نابرابری و زخمهای دیرینه جامعه را از بین برد. مبارزه ما علیه اسلام سیاسی گوشه ای از مبارزه برای جامعه آزاد، باز، روشنگر و عاری از فقر و فلاکت و محرومیت و نابرابری است.
اتحاد کادرهای کمونیسم کارگری: مبارزه علیه اسلام سیاسی نزد جریانات موسوم به "چپ اروپائی" را چگونه ارزیابی میکنید؟ بسیاری از احزاب کمونیست و سوسیالیست در کشورهای غربی، از جمله حامیان جمهوری اسلامی و فعالیت‌های منطقه ای آن هستند. این تناقض را چگونه توضیح میدهید؟
علی جوادی: این جریانات ربطی به جنبش ضد کاپیتالیستی طبقه کارگر و مارکسیسم بمثابه دستگاه فکری انتقادی این جنبش اجتماعی ندارند. سوسیالیسم و کمونیسم نام های بی مسمایی برای این جریانات است. شاخه های مختلف ناسیونالیسم معاصرند. گرایشات متفاوت بورژازی معاصرند.
شاخه های مختلف ناسیونالیسم، چه طرفدار شوروی سابق و چه پرو غربی آن و چه بسیاری از این احزابی که نام بردید، کلا در یک ائتلاف سیاسی با اسلام سیاسی بسر برده اند. تفاوت شاخه های مختلف این ناسیونالیسم در حمایت و بعضا بند و بستشان با جناحها و گرایشات مختلف جنبش کثیف اسلام سیاسی است. یکی از جنبشهای اسلامیستی پرو غربی دفاع میکند دیگری از شاخه ضد غربی آن. در ماهیت امر، در دفاع و یا بند و بست با شاخه های مختلف اسلام سیاسی، مشترکند.
اما کمونیسم کارگری، کمونیسم مارکسی، جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر، جنبشی است تماما آزادیخواه، مدرن، ضد مذهب و به اعتباری بر شانه های جنبش روشنگری و نقد عمیق مارکسی به جوامع معاصر و مذهب و دستگاه مذهب قرار گرفته است. مقابله ما با جنبش اسلام سیاسی و دستگاه مذهب گوشه ای از مبارزه برای سرنگونی حکومتهای بورژوایی در هر شکل و شمایل آن و همچنین مقابله با صنعت آدمکش مذهب و باورهای جنایتکارانه و خرافی این نیرو است.
ما تناقضی نداریم. ما در این عرصه امتداد جنبش روشنگری در دوران کنونی هستیم.

اتحاد کادرهای کمونیسم کارگری: در سال‌های اخیر، بخشهایی از رانده شدگان از بدنه حاکمیت اسلامی ایران در داخل و خارج، خواهان جدایی "دین از دولت" هستند، از سروش و پیروانش تا بخشی از اصلاح طلبان و تا فرزندان هاشمی رفسنجانی و حتی نزدیکان محمود احمدی نژاد از جمله آنها هستند. این پدیده را چگونه برسی میکنید؟ یک موضع اصولی کمونیستی کارگری در قبال آنها چیست؟
علی جوادی: واقعیت این است که پروژه حکومت اسلامی در ایران در تمامی ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اش، شکست خورده است. اسلام سیاسی یک الگوی ورشکسته در جامعه ایران است. علاوه بر این اسلام و بنیانهای فکری و عقیدتی آن و کل دستگاه مذهب و آخوند در جامعه ایران زیر ضرب اعتراضات مردم بپاخاسته قرار دارند. نتیجتا هر فرد و یا جمعی که از دایره قدرت سیاسی در حاکمیت اسلامی، نه از سر اختیار بلکه از سر اجبار، به بیرون پرتاب میشود، ناچار به موضع گیری و یا فاصله گذاری میان خود و حاکمیت میشود. این فاصله گذاری نه رویگردانی از مبانی عقیدتی و نظری این جنبش بلکه در نقد برخی از "درکهای نادرست حاکمیت" از اسلام و "فرامین" آن است. نقدشان اساسا به "زیاده رویهای" پسر عموهای خود و نقدی اساسا درون خانوادگی، دلسوزانه و درباری است. بعضا مخالف "اجباری" بودن حجاب و تقلیل بگیر و ببندهای رژیم هستند. برخی از آنها خواهان بازگشت به "دوران طلایی" امام جنایتکارشان هستند. بسیاری از این افراد در دوره ای در برخی از جنایتهای حکومت اسلامی علیه مردم شرکت داشته اند. یک هدف تمامی این جریانات ایجاد موانعی در مقابل جنبش آنتی اسلامیستی در جامعه هستند. تلاش میکنند تا مردم به تغییرات اندکی در نقش مذهب در جامعه رضایت دهند. هدفشان در عین حال حفظ دستگاه جنایت و تحمیق اسلامی است.
جریانات راست اساسا با آغوش باز به استقبال این افراد میروند، برایشان فرش قرمز پهن میکنند. امثال سازگارا نمونه بارز چنین افرادی هستند. این سیاست گوشه ای از پروژه سیاسی بند و بستی است که اپوزیسیون پرو غربی به دنبال آن است. جذب و رسیدن به ائتلافی با این جریانات رانده شده از حاکمیت بخشی از سراب به قدرت سیاسی این جریانات است.
موضع کمونیسم کارگری در این راستا رادیکال و شفاف است. فرار این افراد از صفوف حکومت اسلامی بخشی از پروسه اضمحلال و سقوط حکومت اسلامی است. هر چه زودتر صفوف خود را از صف حاکمیت جدا کنند، جلوی سنگین تر شدن پرونده سیاسی خود در همدستی با رژیم اسلامی را گرفته اند. ما خواهان اجرای و برقراری عدالت در جامعه هستیم. از این رو تمام دست اندرکاران جنایت علیه مردم باید بطور عادلانه و در دادگاههای صالحه در مقابل چشمان جهانیان محاکمه شوند.
نه فراموش میکنیم و نه می بخشیم. عادلانه محاکمه میکنیم!