سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی، مستلزم سازماندهی طبقه کارگر تحت رهبری حزب کمونیستی میباشد! خیزش توده ای جاری علیه جمهوری اسلامی عیلرغم سطحی از پراکندگی و عدم سازمانیافتگی مشخصا طبقه کارگر در آن، اما دور تازه ای از تلاطم بنیادی عظیم اجتماعی در حال غلیان سرنگونی طلبانه است. پیام بسیار روشن و مشخص آن ” سرنگونی حکومت اسلامی سرمایه داران در ایران است! پایه های اساسی این رژیم هار و فوق ارتجاعی را به لرزه درآورده است. پیام عملی و ملموس آن را، سردمداران حکومت اسلامی و کل دارودسته اصطلاح طلبان و مدافعین بقاء آن نیز، گرفته اند.

اختلاف در حلقه رهبران طالبان واقعیتی انکار ناپذیر است. در یک سو، چهره‌هایی عملگرا همچون ملا عبدالغنی برادر، مرد شماره دو طالبان که حالا به حاشیه رفته است؛‌ و در سوی دیگر شبکه حقانی که افراطی‌تر است و حالا دست بالا را دارد. در اواخر دوران ریاست‌جمهوری حسن روحانی بود که تضاد میان «دیپلماسی» و «میدان» یا به عبارت دیگر جواد ظریف و قاسم‌ سلیمانی همچون دو بردار به ظاهر متنافر درون دستگاه سیاسی جمهوری اسلامی برجسته شد تا شکافی ورای مکانیسم‌های نهادینه شده حقوقی-سیاسی را نشان دهد؛ شکافی هرچند با پیوندهای محکم درونی.

اشاره برآورد امنیت ملی آمریکا در ارتباط با تغییرات اقلیمی به ایران بسیار کوتاه بود: «ایران در دهه‌های آینده احتمالاً با خشکسالی، موج‌های گرما و بیابان‌زایی شدیدتری مواجه خواهد شد که این مشکل در کنار 'مدیریت ضعیف آب' به بی‌ثباتی، مناقشه‌های محلی و آوارگی جمعیت می‌انجامد.» ممکن است از نظر کسانی که گزارش‌های تحلیلی و امنیتی را دنبال می‌کنند، همین چند کلمه بسیار کلیدی و مهم محسوب شود. اگر با دقت به این برآورد نگاه کنیم، می‌بینیم که پشت هر کلمه‌اش سال‌ها تحقیق و بررسی و از سویی، کوتاهی مدیریتی مقام‌های جمهوری اسلامی نهفته است.

این روزها تحلیلگران اقتصادی دولتی از ورشکستگی اقتصادی جمهوری اسلامی حرف می زنند. پاسخ طبقه کارگر و زحمتکشان به این تبلیغات چیست؟ همه شاهدیم نظامی که بیش از ۴ دهه است در ایران سر کار است هیچ زمانی بدون بحران نبوده است. در هر دوره ای دولتمردان حاکم برای بحران توجیهاتی داشته اند. از جمله، یک دهه اقتصاد جنگی، دوره سازندگی، دوره اصلاحات، شامرتی بازی های احمدی نژآد و آخرین شان دولت اعتدال و کلید دار حل این بحران. در همه ی این دوران طولانی سال بعد از سال جامعه با گرانی و فقر و تورم و گرسنگی تا حد فلاکت مواجه بوده است.

درحاشیه بزرگترین تجربه عمر سیاسی‌ آقای اشکوری: در سایت انترنتی ایران امروز یوسف اشکوری نوشته ای با تیتیر «بزرگترین تجربه عمر سیاسی‌ام» با این توضیح؛ ((«طبعا سخن گفتن از «بزرگترین تجربه زندگی» دشوار است چرا که هر تجربه ای از جهتی و یا جهاتی می تواند صفت «بزرگترین» پیدا کند. با این حال در باره زندگی سیاسی حدود شصت ساله ام می توانم از یک تجربه به عنوان بزرگترین یاد کنم و آن این است که: هر مخالفت و حتی مبارزه علیه استبداد و یا مستبدی لزوما از موضع دشمنی با استبداد و در نتیجه از خاستگاه آزادیخواهی نیست!» را منتشر کرده.

خانم لاله حسین زاده در مطلبی تحت عنوان حق دفاع مشروع* پیرامون ضرورت برساخت گفتمان خشونت دفاعی مشروع در ساحت خیابان و جاماندگی کنشگران و گروه های اجتماعی از تجربه خیابان پرداخته است. گرچه چنین اظهارنظری به دلیل پیوندش با مسائل جنبش های خیابانی سال های اخیر و نیز گشودن باب گفتگو پیرامون مشکلات عملی جنبش ها دارای اهمیت است، اما از جهات مختلفی چالش برانگیزاست. رویکردایشان به امررهائی و صورت بندی آن انسجام در استدلال ها و البته مهم تر از آن ارزیابی اشان از وضعیت موجودجامعه و پتانسیل جنبش خیابان نادرست است

در حاشیه مراسم تطهیر بنی صدر: انقلاب 57 یک تکان توده ای عظیم علیه دیکتاتوری سلطنتی بود. جمهوری اسلامی، محصول شکست آن انقلاب بود نه پیروزیش. کاری که دیکتاتوری شاه نتوانست در مقابل انقلاب مردم انجام دهد، بدست جریان اسلامی تحقق یافت. اسلام سیاسی را علم کردند تا انقلاب مردم را مهار کند و شکست دهد. جریان ملی – اسلامی در کل این پروسه، در مهندسی خمینی به مثابه رهبر و عروج اسلام سیاسی به قدرت نقش حیاتی بازی کرد. بنی صدر یکی از چهره های شاخص کل این ماجرا بود.

انتخابات پارلمانی در عراق روز یكشنبه گذشته برگزار شد. رسانه‌های اصلی همه از دم به مشاركت پایین مردم در این انتخابات اعتراف كرده‌اند؛ هیچ‌كس معتقد نیست كه این انتخابات می‌توانست حتی كورسویی برای مشروعیت بازماندگان استراتژی شكست‌خورده آمریكا یعنی سیاست قومی – مذهبی كردن خاورمیانه، از جناح «پیروز» صدر در انتخابات تا جناح بازنده نزدیك به منافع ایران ایجاد كند. برعكس، از فارن پالیسی تا واشنگتن پست، از گاردین تا رویترز و سایر شبكه‌های جهانی و محلی، همه به نوعی در این مدت اذعان داشته‌اند

یک تمثیل ِ طنز گونه ی عامیانه می گوید: بگیر و ببند و بده به دست ِ من ِ پهلوان! تمثیلی که همین امروز هم در جامعه های کم توسعه یافته و از جمله جامعه ی ما و در نبود ِآزادی های سیاسی و به ویژه آزادی ِ بیان که هیچ نظر ِمخالفی را علنی و بی پرده پوشی نمی توان علیه حاکمیت ابراز نمود یا اساسن عملکردهای آن را به نقد کشید و خواهان پاسخگویی شد، و شهروندان چاره ای جز به زیرکشیدن ِ استبداد ِ حاکم، و حاکمان ِ مسلح ِ قلدر را با زور خلع ِ قدرت نمودن ندارند،کارکرد ِ سیاسی تبلیغی اش را همچنان در این جامعه وخصوصن دررابطه ی کنشگران ِ

قدرت‌نمایی تو خالی جمهوری اسلامی ایران در مقابل جمهوری آذربایجان! روابط جمهوری اسلامی ایران از یک سو و جمهوری آذربایجان و دولت ترکیه از سوی دیگر، روز‌به‌روز وخیم‌تر و تیره‌تر می‌گردد. اما در این میان قدرت‌نمایی تو خالی جمهوری اسلامی ایران در مقابل جمهوری آذربایجان، بسیار آشکار است.این وضعیت قبل از هر مسئله‌ای نشان می‌دهد که دیگر جمهوری اسلامی ایران، حتی با همسایگانش مانند آذربایجان و ترکیه که تاکنو کجدار و مریض پیش رفته است دیگر چنین رابطه‌ای بسیار شکننده است و قابل دوام نیست.

صبحگاه روز سه شنبه هفته گذشته، اعدام دستکم ۴ زندانی در زندان دستگرد اصفهان به اجرا درآمد. خبر اعدام این زندانیان برغم گذشت چند روز از زمان اجرا، هنوز توسط منابع رسمی و رسانه‌های حکومتی منتشر نشده است. همچنین به گزارش کانون حقوق بشری "نه به زندان – نه به اعدام" آمار زندانیان اعدام شده، بیش از این است. با احتساب اجرای حکم اعدام این زندانیان در زندان دستگرد اصفهان، از ابتدای سال ۱۴۰۰ تا کنون دستکم ۱۸۳نفر اعدام شده اند.

دخالت شما مهم است! خطاب به زنان مبارز! کارگران! معلمان و دانشجویان! نام فائزه ملکی نیا به اسامی قربانیان قتلهای ناموسی از جمله، نگین (گلاله) شیخی(سقز)، شهین نصراللهی(اورامان)، سرگل، اسرین و نسرین و…اضافه شد. مثله کردن و تکرار قصه تلخ فائزه، و صدها قربانی دیگر، نمونه هایی دردناک از فاجعه بزرگ خشونت علیه زنان و قتل‌های ناموسی در کردستان و البته در ایران و جهان است. با هر قتل ناموسی و با هر خشونت آشکار علیه زنان یک سوال اساسی در برابر ما در محیط های کار و زندگی و میدیای اجتماعی و در جمع و محافل نزدیک قرار میگیرد: راه های مقابله کدامها هستند!

بعد از خروج مفتضحانه آمریکا از افغانستان و برنامه ریزی چند ساله قدرت های منطقه، در راس آن ناتو و آمریکا برای حقنه کردن ارتجاع اسلامی طالبان به مردم افغانستان، دنیا شاهد تقابلی جدی بین بشریت با بربریت قدرتهای جهانی بوده و هست. برنامه طالبان برای بازگرداندن جامعه و مدنیت به قوانین عصر حجر از همان روزهای نخستین این انتقال قدرت با توسل به خشونت و اسلحه و زور بر سر مردم بی دفاع افغانستان شروع شد. 

مجازات عموماً به عنوان وسیله‌ای برای اصلاح و یا ارعاب دیگران تعریف شده است. اما شما چه حقی دارید که مرا جهت اصلاح و یا ارعاب دیگران تنبیه کنید. علاوه بر این، تاریخ و چیزی به نام آمار موجود است که با ارائه کامل‌ترین شواهد ثابت می‌کنند از زمان "قابیل"، دنیا به وسیله مجازات نه مرعوب شده و نه اصلاح. درست برعکس. از نظر حقوق انتزاعی تنها یک تئوری مجازات وجود دارد که شأن انسان را به صورت تجریدی به رسمیت می‌شناسد، و آن تئوری کانت است.

تلاش و برنامه ریزی و تهدید و فشار برای اسلامی کردن دانشگاه ها و یا در اساس برای اسلامی کردن جامعه به اندازه طول عمر جمهوری اسلامی است. خمینی با این رویا مرد و خامنه ای هم همین سرنوشت را داشته و دارد. برای اسلامی کردن دانشگاه ها از آغاز تا به امروز تلاش های گسترده ای انجام شده است. از قبیل: تشکیل نهادهای "کمیته انقلاب فرهنگی" و تغییر آن به "شورای عالی انقلاب فرهنگی"، سازماندهی دانشجویان خط امام، حزب اللهی های دانشگاه، بسیج و حراست دانشگاه ها، بازبینی کتاب های درسی و علمی، گزینش عقیدتی استادان،