کورش عرفانی: تهدیدات برای آینده ی ایران و ضرورت رهبری فردی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

تنها ساعاتی از آغاز محاکمه‌ی جهانی دولت تروریست اسرائیل به جرم نسل کشی در دیوان بین‌المللی عدالت لاهه می‌گذشت که دو حامی بزرگ اسرائیل جنایتکار، ایالات متحده ی آمریکا و بریتانیا، با حمله به خاک یمن، زنگ ورود به یک فاز جدید از جنگ منطقه‌ای مطلوب صهیونیسم آدمخوار را به صدا درآوردند. حمله‌ی این دو کشور به صنعا و بندر الحدیده زمینه را برای ورود تمام قد حوثی‌ها به جنگ فراهم می‌سازد.

این رویداد در روزی اتفاق افتاد که رژیم مفلوک ایران نیز برای یاری رساندن به ارباب تل‌آویونشین خود، یک نفتکش را تحت عنوان «کشتی آمریکایی» توقیف کرده بود تا بتواند، در اجرای دستور نتانیاهو برای جنگ‌افروزی، نقش خود را ایفاء کرده باشد. به این ترتیب، در تنها کمتر از دوازده روز از آغاز سال ۲۰۲۴ چشم انداز یکی از پرآشوب ترین سال‌های قرن بیست و یکم در مقابل جهان و منطقه ترسیم می‌شود.
به نظر می‌رسد که بن بست مطلق اسرائیل در پیشبرد اهداف نظامی و سیاسی ضد‌بشری خود در نوار غزه و مقاومت مافوق‌بشری مردم این سرزمین در مقابل تجاوز و قتل و جنایت، دولت افراط‌گرای صهیونیست نتانیاهو را به انتخابی دردناک نزدیک‌تر ساخته است: تسلیم و محو از صحنه‌ی سیاسی اسرائیل و یا پافشاری دیوانه‌وار و به راه انداختن یک جنگ بزرگ منطقه‌ای و کشاندن واشنگتن ابله و لندن تبهکار در این ماجراجویی خطرناک.
نگارنده پیش از این گفته بود که تمامیت‌های به زور پیوند زده شده که نمی‌توانند خود را در بدنه‌ای ادغام کنند یا باید از آن کنده و بیرون انداخته شوند و در غیر این صورت، بدن را با بحران‌های حیاتی مواجه خواهند ساخت. این اتفاقی است که برای اسرائیل در خاورمیانه رخ داده است. این کشور با ماهیت نژادپرستانه و عملکرد تروریستی-نسل‌کشی خود هرگز و هرگز در جهان عربی و شرقی خاورمیانه و آسیای غربی مورد قبول قرار نگرفته و نخواهد گرفت؛ قابل پیش‌بینی است که اسرائیل به دلیل خودخواهی افراطی شانسی برای بقاء ندارد و به دست خویش خود را نابود خواهد ساخت.
از آن سوی، سرنوشتی مشابه در انتظار رژیم دست نشانده‌ی آن، رژیم آخوندی، در ایران است. آخوندها نیز هرگز نتوانسته‌اند با مذهب یهودساخته‌ی خود، اسلام، در سرزمین ایران ادغام شوند. بعد از هزار و چهار صد سال هنوز ملت ایران با فرهنگ و تاریخ غنی خود، در ورای یک ظاهر اجباری، تجانسی با این دستگاه قلابی من‌درآوردی مذهب سامی احساس نمی‌کند. به همین دلیل نیز، رژیمی که بر روی پایه‌های مذاهب ابراهیمی و ۱۴۰۰ سال پیش در یک شبه جزیره‌ی عقب‌افتاده ساخته و پرداخته شد نتوانسته است جایی واقعی در میان ایرانیان در قالب یک استقرار خودجوش فرهنگی باز کند.
نماد بارز تنفر مردم ایران از این فرهنگ انسان‌کشی و خونریزی، که نام اسلام را با خود یدک می‌کشد، این که حتی زمانی که در سال ۱۳۵۷ حکومتی با تمام قدرت سرکوب و توحش و تمام امکانات مالی و مادی دستگاه دولت در ایران سوار شد بعد از نزدیک به ۴۵ سال نتوانسته است، جز در میان بخش کوچکی از مزدوران و لاشخورها و تازه مسلمان‌های مقیم ایران، هیچ پذیرش و تایید داوطلبانه‌ای به طور گسترده از جانب ملت ایران دریافت کند. مردم ایران هم اسلام را پس می‌زنند و هم محصول تل‌آویوی آن جمهوری اسلامی را.
وقت آن است که با اتکاء به این واقعیت که ما مردم ایران متعلق به فرهنگی دیگر هستیم، با درک تفاوت ماهوی خود با توحش مذهب ابراهیمی ، خود را به عنوان یک ملت فرهیخته و دارای فرهنگ کهن ده هزار ساله‌ی انسان‌مداری بازیابیم و در صدد باشیم تا در اقدامی فکر شده و قدرتمند، کشورمان را از قید اسلام صهیونیستی حاکم آزاد سازیم. برای این منظور می‌توانیم به یکی از سنت‌های دیرین خود بازگردیم و آن را روشی شایسته برای متحد شدنمان، پس از دهه‌ها تلاش دشمن برای متفرق کردن خود، مورد استفاده قرار دهیم.
راه برون‌رفت

این سنت بازمی‌گردد به توانایی چشمگیر ما ایرانیان برای جمع شدن حول محور یک شخصیت سالم، قدرتمند و مردمی و او را همراهی کردن برای نجات و سربلندی ایران. این فرمولی است معجزه‌آسا: یک رهبری فردی قوی برای یک آرمان جمعی پرشکوه. تفاوت این فرمول با رهبرسازی‌های خودکامه در این است که این‌جا، رهبر، مشروعیت خود را از گام برداشتن برای تحقق هدف جمع می‌گیرد نه از کشاندن جمع با مسخ و ترس به دنبال هوس‌های فردی خود.

در این فرمول، ایرانیان به دور کسی جمع می‌شوند که قادر است عظمت و ماندگاری و رفاه و آسایش ایران و ایرانی را تامین کند و نه این که آنها را به یک ماجراجویی عجیب و غریب شخصی بکشانند. این ویژگی، ضمانتی است بر ممانعت از تبدیل فرد به جایگزین جمع. رهبر فردی، در مدل هوشمند باستانی ایرانی، یک کوشنده است که چارچوب کاری برای رهبری جمعی فراهم می‌کند؛ یعنی ضمن ایفای نقش فردی خود، عملکرد مشخص رهبری را از طریق جمعی از فرماندهان و خردمندان و نخبگان دارای صلاحیت و تجربه و دانش تامین می‌سازد.

وقت آن است که با کنار گذاشتن رویاهای ناکام‌مانده‌ی سیاسی اپوزیسیون در دهه‌های گذشته، در این آخرین فرصتی که برای نجات ایران از نابودی برنامه‌ریزی شده‌ی آن توسط هیولای اسرائیل و آمریکا باقی مانده است، به سوی این فرمول «رهبری فردی برای منافع جمعی» برویم و با انتخاب انسانی شایسته و ایراندوست چنین فردی را همراهی کنیم تا کشور عزیزمان را از اضمحلال حتمی نجات دهیم. فراموش نکنیم چندین چالش جدی در انتظار ایران است: تهدید فروپاشی اقلیمی، اضمحلال ساختار اقتصادی و آشوب اجتماعی و قحطی، خطر فروریزش ساختار روابط اجتماعی به دلیل ناامیدی و افسردگی و فقر و گرسنگی و … به خود آییم پیش از آن که برای نجات دیر باشد.

شدنی است اگر بخواهیم.

 ژانویه ۱۲, ۲۰۲۴