خدامراد فولادی: سوء استفاده ی رژیم ِ سرکوبگر از فقدان ِ دموکراسی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

( در باره ی « انتخابات»ی که به دلیل ِ نبود ِ دموکراسی ،رژیم کارگزار ِ خودش را به شهروندان تحمیل کرد). گزاره ی نخست :- وقتی دموکراسی نباشد، رژیم در باره ی هر موضوع ِمهمی خودش تصمیم می گیرد، خودش عمل می کند و خودش نتیجه و برآیند ِ عمل را به مردم نسبت می دهد وآنان را واداربه پذیرفتن اش می کند. چه کسی باور می کند که در غیاب ِ  دموکراسی وآزادی ِعقیده و بیان،آزادی ِمطبوعات و رسانه های متنوع با دیدگاه های مختلف، آزادی ِ تشکل و تحزب برای گرایش های مختلف ِ سیاسی ،

آزادی ِ اجتماعات، آزادی ِ انتخاب کردن و انتخاب شدن برای مدت معلوم و محدود برای پست های مهم ِ حکومتی و دولتی، و دیگر آزادی های سیاسی و اجتماعی و شهروندی، سی میلیون نفر یعنی بیش از نیمی از جمعییت ِ واجد ِ شرایط ِ رای دادن رفته باشند و به کاندیدایی رای داده باشند که پیش تر در هیچ مرحله ای از داوطلبی و کاندیداتوری و حتا از برنامه های اش در صورت انتخاب شدن اطلاعی نه تنها نداشته اند بلکه حتا خود اورا به لحاظ ِ نقش و جایگاه اش دررژیم ِآدمکشان نمی شناخته اند، و او بعد ازاعلام ِ کاندیداتوری توسط ِرسانه های رسمی ِ رژیم « پیشینه ی درخشان اش» و از جمله تحمیل ِ حجاب ِاجباری به دانشجویان رابه آگاهی ِرای دهنده گان رسانده است.
گزاره ی دوم:- چرا باید باور کرد و پذیرفت که در رژیمی که یک نفر حقدارتر و صاحب ِ صلاحییت تر از هر کسی آن بالا نشسته و به جای نود میلیون انسان تصمیم میگیرد که چه بخورند وچه نخورند و چه بپوشند وچه نپوشند وچه بنویسند وچه ننویسند و چه بگویند و چه نگویند، بیش از سی میلیون نفر انسان ِ بالغ وعاقل ِ غالبن داناتر و آگاه تر و اندیشه مندتر از او رفته باشند و به کسانی رای داده باشند که به گفته ی خودشان چهل و شش سال است به این رژیم و به این فرد ِ فرمانفرمای همه کاره اش خدمت کرده واکنون می خواهند رییس ِ دولتی شوند که« نوکر ِبی اختیار» ِآن فرد ِفعال مایشاء،ومجری ِ اوامر ِ بی چون و چرای او باشند؟ پس، مجمع ِ تشخیص ِمصلحت نظام و شورای نگهبان و وزیران و وکیلان و دست اندکاران و نیروهای مسلح ِ علنی و غیر ِ علنی ِ همه هم گوش به فرمان ِ مطاع ِ آن یک نفر چه کاره اند که اجازه دهند اولن کسی غیر از آنکه حضرت ِ آقا می خواهد از صندوق بیرون بیاید و ثانین اگر هم در بیاید کاری بر خلاف ِ آنچه  او می فرماید انجام دهد. در کدام حکومت ِ استبدای – تروریستی تا کنون شهروندان توانسته اند نظر و رای خود را به دیکتاتور بقبولانند مگر آنکه به نیروی ِ جمعی و همه با همی ِ دموکراسی خواهان سرنگون شده باشد؟ چه کسی باور می کند که یک رهبر ِفعال مایشاء مادام عمر قبول کند و اجازه دهد فرد یا تشکیلات ِ مخالف اش - که حضور ِ علنی هم نمی تواند داشته باشد!- کاندیدا بشود و در انتخابات رژیم داوطلب ِریاست ِ جمهوری شود و رای بیاورد و رهبر ِ بلامنازع تن به مقام ِ ریاست ِ او بدهد؟
گزاره ی سوم:درکدام دولت وجامعه ی دموکراتیکی یک رهبر ِمادام عمر ِهمه کاره ی همه چیز دان، آن بالا نشسته ومثل ِفرمانده ی پاده گان ِنظامی خود به تنهایی به جای میلیون ها نفرتصمیم میگیردکه افراد ِ تحت ِ امرش شبانه روز ِ خود را چگونه بگذرانند و چه بخورند چه نخورند و چگونه زنده گی کنند؟ در کدام جامعه و حکومت ِ دموکراتیکی معترضان به استبداد ِ فردی را برای عبرت ِ دیگران به گلوله می بندند و به دار آویزان می کنند و چشم شان را کور می کنند؟اگر چنین بود،که تفاوتی میان استبداد ِ فردی و دموکراسی ِ انتخابی و انتخاباتی نبود، اگر فرقی میان ِ استبداد و دموکراسی نبود که اینهمه انسان ِ آزادیخواه به جامعه های دارای دموکراسی پناه نمی بردند تا بتوانند هم از شر ِ استبداد خلاص شوند و هم ازمزایا و امکانات ِ سیاسی و اقتصادی ِ دموکراسی بهره مند شوند.
گزاره ی چهارم:- سوآل ِ مهم این است: آیا اگر در این جامعه دموکراسی و آزادی های بی قید و شرط ِ سیاسی وجود داشت بازهم یک نفر می توانست به جای همه فکرکند وتصمیم بگیرد وتصمیم های خود را با صدور ِ فرمان به کارگزاران و« نوکر های بی اختیارش» اجرایی نماید؟ پاسخ ِ صریح وروشن این است که: هرگز!
گزاره ی پنجم: فقط به دلیل ِ دافعه ی استبداد و جاذبه ی دموکراسی است که گروه گروه مرد و زن و پیر وجوان خود را به کوه ودریا می زنند وانواع ِ سختی ها را تحمل می کنند تا به مکان و مامن ِ امن برای زنده گی کردن ِ شایسته ی انسانییت ِ شان که در حاکمییت ِ استبدادی از آنان سلب گردیده برسند. در واقع این هم نوعی انتخاب ِاصلح برای محرومان از دموکراسی ،و اعلام ِ بیزاری از حاکمییت ِ انسان ستیز و رهبر ِ آن است.  بادا که به همین زودی ها شاهد سرنگونی ِ این رژیم و رهبر ِ مستبدالرای آن به نیروی میلیون ها زن و مرد ِ دموکراسی خواه و تحول طلب باشیم.
نابود باد پسماند ِ دوران ِ پدرشاهی : استبداد و تروریسم ِ دینی- مذهبی ِ کیش ِ شخصییت ستایانه ی حاکم بر ایران!
برقرار باد دموکراسی و آزادی های بی قید و شرط ِ سیاسی در ایران!