جنبش طبقاتی و سوسیالیستی ما باید اکیدا به این مهم توجه داشته باشد که جمهورى اسلامى برعکس رژيم سلطنت، نظامی نیست که به آسانی ذوب بشود. "تسخیر" شهرها، از جمله شهرهای بزرگ، و شروع متحدانه و سراسری اعتصابات کارگری و توده ای و مستمر( و در قدمهای بعدی حتی مسلح شدن) است که جمهوری اسلامی را در یک پروسه نسبتا فرسایشی زمینگیر خواهد کرد وسرآنجام میتوانیم چشم انداز سرنگونی انقلابی و سوسیالیستی که از جنس و خواست جنبش طبقه کارگر و جامعه تشنه آزادی و سرکوب شده ایران باشد، ترسیم کنیم وسرنگونش کنیم.
کارگر و سوسیالیست و کمونیستی که کیسه دوخته باشد تا از راه "جنبش های طبقات دیگر" و"همه باهم"(تکرار سناریو سال ٥٧) چپ و سوسیالیسمش را بقدرت برساند، اینها نه کارگرند، نه سوسیالیست و کمونیست، و حتی چپ هم نیستند! سرمایه گذاری روی چنین روندهای شناخته شده، تبدیل جنبش ما به "گوشت دم توپ" شغل نا شریف و همیشگی بورژوا های شونیست و ناسیونالیستهای ملیگرا و اسلامی ها میباشد!
در صورت سرنگونى رژيم نیز باید آماده بود تا چندين جريان مذهبى و فالانژ مسلح و تروريست و ضد جامعه از آن باقى ميمانند که در سطح کل منطقه موجوديت دارند و براى اعاده قدرت جريان اسلامى و ادامه کار تروریستی در هر بخشى از کشور که زورشان برسد تلاش ميکنند. اگر به اين تصوير فالانژهاى اپوزيسيون، اعم از اسلامى و آريايى را اضافه کنيم، اگر نیروهای سناریو سیاهی موجود و ذخیره شده اسلامی و قومی کنونی، که در انتظار تق و توقی بسر میبرنند به این روند اضافه کنیم، اگر به مخاطرات واقعی سناریو سیاه در منطقه که می تواند به ایران نیز سرایت پیدا کند، توجه داشته باشیم، تصویر به مراتب ابژکتیو تری ازروند تحولات سیاسی و ضرورت تدارک فوری ابزارهای لازم سرنگونی رژیم اسلامی را خواهیم داشت.
همچنین دردوره ای که متاسفانه علیرغم وجود پتانسیل عظیم مبارزاتی در جنبش کارگری و کمونیستی، جنبش ما(هم به دلیل سرکوب سیستمایک رژیم و هم به دلیل خطا ها و اشتباهات مکرر ما کمونیستها) هنوز فاقد تحزب واقعی و کمونیستی و تشکل مستحکم و قدرتمند توده ای و کارگری خود است. این یک کمبود بسیارجدی است که پوپولیستها و خلق گریان و ملی گرایان و چپ نمایان هیچ توجه ای به آن ندارند و آنها از نو میخواهند با ساز سال ٥٧ برقصند و آنرا تکرار کنند!
متاسفا در طول این همه سال هنوز ملزومات و آمادگی لازم برای ایفائ نقش تعین کننده و پیروزمند در به ثمر رساندن یک انقلاب کارگری و آزادیخواهانه و کسب قدرت سیاسی نداریم. دیدن و گفتن این حقیقت نه شانه خالی کردن ازوظایف انقلابی جنبش مان هست و نه به مفهوم تسلیم شدن و بی عملی در مقابل شرایط موجود!، بر عکس با دیدن همه این واقعیتها است که میتوان با آمادگی و درایت واتخاذ سیاست واقع بینانه تری برای تدارک یک مبارزه انقلابی، به جای "موج سواری کردن" مکرر و بی نتیجه، گامهای بهتری برای پیروز شدن جنبش طبقه کارگر و سوسیالیسم و تحقق نظام شورائی را برداشت و بر روند سرنگونی جمهوری اسلامی و مخاطراتی که در پی دارد برخورد دقیقتری نمود. برای طبقه ای که بیش از یک قرن است در لایه چرخهای سرمایه داری ایرانی، اعم از سلطنتی و اسلامی، جان میکند، رضایت دادن مجدد به سیستم حاکمیت آنها در حکم شکست بسیار طولانی مدت( نیم قرن دیگر) طبقه کارگر ایران است!
بطورخلاصه: بنظر من پیروزی ما در گرو تامین اهداف سوسیالیستی زیرخواهد بود. اگر متحدانه برای این مهم تلاش نمائیم و در این پروسه مبارزاتی و اعتراضی روشن و متحد عمل کنیم و تعجیل داشته باشیم، تحقق آن با توجه به نیاز، خواسته و زمینهای گسترده مبارزاتی و اجتماعی در یک پروسه مشخص زمانی بسیار ممکن و عملی خواهد بود:
١- ضروری است که جنبشهای اجتماعی رادیکال کارگری، زنان و جوانان و رهبران آنها در قامت صاحب جامعه ظاهر شده و بدون درنگ با ایجاد فوری تشکلهای توده ای مستقل از دولت به عنوان ابزارهای نبرد سیاسی-اقتصادی و طبقاتی خلا بزرگ کنونی را رفع کنیم.
٢- رهبران وفعالین جنبش کارگری و کمونیستی بیش از پیش ضروری است از گذشته درس بگیرند. بر ایجاد تحزب و صف مستقل وسوسیالیستی جنبش خودمان بیش از پیش پای فشاری کنیم. شعار "همه با هم" ، "ایران ایران"،"هم میهن"و ''مردم" کردنها ترفند صف بورژوازها و ارتجاع علیه جنبش ما است.
٣- علیه هر شکلی از نفرت قومی و مذهبی و هر جریانی که با پرچم قومی و مذهبی از جمله از نوع فریبنده و ارتجاعی مذهبی،(اعم از شیعه یا سنی)، یا پرچم و اهداف ویرانگردیگر"ملی"،"فدرالی"،"مشروطه" یا پادشاهی" خود را تعریف کرده و علیه انها مقابله قاطع شود.
٤- تحزب کمونیستی کارگران و فعالین جنبشهای آزادیخواهی از نظر من حلقه کلیدی در روند سرنگونی جمهوری اسلامی و دست یابی به آزادی و سوسیالیسم است. در همین راستا، تامین رهبری کمونیستی وهژمونی سوسیالیستی در صحنه مبارزه سیاسی و طبقاتی ایران شرط اول به پیروزی رساندن روند سرنگونی جمهوری اسلامی با کمترین مخاطره و همچنین تنها پرچمی است که ایران بعداز جمهوری اسلامی مصادف خواهد شد با یک جامعه ای آزاد، برابر و مرفه و مدرن. در این راستا جنبش ما به احزاب سیاسی انقلابی و "حزب رهبر و سازمانده" نیاز مبرم دارد.
٥-سازماندهی میلیس مسلح توده ای در محل کار و زیست به عنوان ارکان ارتش سرخ آزادی و بازوی مسلح کارگران و محلات زحمتکش برای دفاع از آزادیهای سیاسی و امنیت اجتماعی و مقابله با عوامل جمهوری اسلامی و نیروهای سناریو سیاهی از مبرمیت بسیار زیادی برخوردار است.
٦- واقعیت این است که جمهوری اسلامی را صرفا با اعتراضات پراکنده و یا از کانال مبارزه "مدنی"، "حقوق بشری"، پروپاگاند میدیائی" و یا کار "آگاهگرانه" و مردم را در صف انتظار کشمکش های درونی رژیم نگاهداشتن و هر چهار سال یکبار به جدال "انتخاباتی"امیدوار نمودن را نمیتوان تضعیف کرد و به زیر کشید. این روند روند تضعیف خود ما بوده و هست. جمهوری اسلامی را فقط با زور، زور اعتراض واعتصاب یکدست و گسترده کارگری و توده ای، همراه و همزمان با قیام مسلحانه توده ای گسترده که متکی است به هدف و نقشه روشن کمونیستی و آزادیخواهانه میتوان از سر راه بر داشت.
٧- همچنانکه تاکید شد، به منظور به سرآنجام رساندن مبارزه ٤٣ ساله طبقه کارگر، زنان و جوانان مترقی و سوسیالیست و برای دست یابی به سرنگونی انقلابی جمهوری جنایتکار اسلامی و ساختن یک جامعه آزاد و برابر و مرفه نیازمند فوری به ایجاد احزاب سیاسی و سوسیالیستی انقلابی متعلق به این مبارزه و افق و استراتژی هستیم!
٨-کسب حمایت بین الملی نیروهای کمونیست و کارگری و افکار عمومی مترقی جهان به منظور مبرمیت سرنگونی جمهوری اسلامی ، حمایت از مبارزه ما، و تاکید بر عدم دخالت موذیانه دولتهای غربی علیه مبارزه آزادیخواهانه، سوسیالیستی، کارگری یک وظیفه مبرم و یکی از ملزومات تسریع کننده در امر سرنگونی جمهوری اسلامی است.
٩-...
بدین ترتیب سرنگونی جمهوری اسلامی، سرنگونی که منجر به تکرار تاریخ تلخ دوره سال ٥٧ نباشد، نوعی ازسرنگونی که در آن آزادی، برابری، کارگر، زن، جوان، انسانیت و سوسیالیسم پیروز گردد مستلزم تامین آن حداقلی است که مختصرا اشاره کردم.
ما سرنگونی رژیم چنچی نمی خواهیم، ما سیستم قومی و فدرالی نمی خواهیم، ما تکرار نظام ورشکسته استبدا شاهنشاهی را نمی خواهیم، ما هر شکلی از تلاش برای تبدیل ایران به سوریه و عراق کنونی را جنایت بزرگ ضد بشری می دانیم، ما هیچ شکل دیگری از قوانین و سیستم سرمایه داری و مذهبی را تحمل نمی کنیم، ما فقط برای آزادی و برابری و امنیت و رفاه همگانی و یک جامعه سوسیالیستی در ایران تلاش می کنیم.
از نظر من اگر ماحصل سرنگونی جمهوری اسلامی تحقق اهداف فوق نباشد، جامعه ایران، طبقه کارگر و مردم آزادیخواه و همه ما یکبار دیگر بازنده دست ارتجاع خواهیم بود. و اگر چنین اتفاق هولناکی به افتد حداقل چند دهه دیگر طول خواهد كشید تا از نو جنبشمان سر بلند کند.
اما جنبش ما موظف است همانگونه که پوزه استبداد سلطنتی را به خاک مالید باید پوزه وحوش جمهوری اسلامی را نیز به خاک بمالد . با این تفاوت تاریخی که اینبار باید پرچم پیروزی جنبش خود را در سراسر ایران به اهتراز در بیاورد!
٢٥ اردیبهشت ١٤٠١
١٦ مه ٢٠٢٢
باز پخش
--
http://www.simroz.or