کورش عرفانی: رضا پهلوی در جستجوی گوادلوپ دوم ⁩

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

از زمان حضور بیگانگان استعمارگر در ایران، به ویژه از زمان نفوذ انگلیس‌ها، عرصه‌ی سیاست در کشورمان پیوسته تحت نفوذ مستقیم و غیرمستقیم قدرت‌های خارجی بوده است. بریتانیا، آمریکا، فرانسه و آلمان برخی از دولت هایی هستند که در یک قرن اخیر در تحولات سیاسی میهنمان نقش داشته‌اند. جایگاه اسرائیل اما در این میان خاص است چون نوع نفوذ قدیمی تر و ریشه دارتر آن در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ما دست صاحبان قدرت در این کشور را به مراتب بازتر کرد تا بتوانند رویدادهای سیاسی ایران را به سوی اهداف مورد نظر خود هدایت کنند.

دو نمونه از آن، یکی حضورعظیم یهودیان تازه مسلمان (آنوسی ها) در میان بازاریان بود که به عنوان همدست، حامی مالی و تغذیه کنندگان شبکه تبلیغاتی آخوندیسم موفق به زمین زدن رژیم محمدرضا شاه و به دست گرفتن قدرت سیاسی در ایران در سال ۱۳۵۷ شدند؛ دیگری هدایت و رهبری نهادی که قرار بود امنیت نظام شاهنشاهی را تامین کند در دست یک عامل اصلی موساد، سازمان جاسوسی اسرائیل. پرویز ثابتی در رأس «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» (ساواک) موفق شد طرح اسرائیل برای سرنگون سازی رژیم پهلوی و جایگزینی آن با حاکمیت مطلوب خود (حکومت آخوندی-بازاری) را از طریق تقویت آخوندها، بازاری‌ها، مرتجعین و قتل عام نیروهای مترقی و پیشرو به سرانجام برساند.
تحریف تاریخ توسط رسانه‌های وابسته به تل آویو و محافل دیگر صهیونیسم مانند برخی شبکه‌های لس آنجلسی و نیز شبکه «من و تو» و یا «ایران اینترنشنال» تلاش سازمان یافته‌ای بود از جانب اسرائیل برای گل آلود کردن آب و در این میان، نقش پلید افشاء شده و آشکار شده‌ی خود در زمینه‌ی روی کار آوردن رژیم آدمخوار خمینی و حفظ و نگهداری آن را پنهان ساختن. اما به هر روی برای بسیاری از ایرانیان این حقیقت امروز دیگر آشکار است و تمایزگذاری میان دوست و دشمن برایشان به هزینه‌ای سنگین میسر شده است.
با آغاز جنبش مهسا، اسرائیل از سرنوشت رژیم مطلوب خود در تهران نگران شد. بدیهی بود که، مثل تمام چهل و چهار سال گذشته که تل آویو در پی حفظ حکومت آخوندها بوده است، این بار هم فداکارانه وارد صحنه شد تا این جنبش خطرساز را به سوی شکست و تباهی بکشاند. این کار به همت مهره‌های خاص خود در میان اپوزیسیون، در درون رژیم آخوندی و نیز از طریق لشگر سایبری اسرائیلی‌های فارسی زبان و مجموعه‌ی رسانه‌ای و در رأس آن، رسانه‌ی نفوذی «ایران اینترنشنال» انجام شد.
از یاد نبریم که استقرار یک دمکراسی در ایران کابوس اسرائیل است. به همین خاطر، ترجیح می‌دهد که رژیم دست نشانده‌ی فشل شده‌ی خود را نگه دارد تا زمانی که پروژه‌ی کلان صهیونیسم در خاورمیانه و شرایط منطقه، اجازه‌ی یک جنگ خانمانسوز را بدهد تا به واسطه‌ی آن از ایران و ایرانی چیزی باقی نماند؛ هدف این است که به این ترتیب، بخشی از پروژه‌ی «اسرائیل بزرگ» را اجرا کند. در طرح اسرائیل بزرگ هیچ کشور بزرگی در منطقه نباید باقی بماند.
در این راستا، ایجاد آشوب، سردرگمی، تفرقه، چند دستگی و در نهایت اختلاف و شکست جنبش «زن، زندگی، آزادی» از همان ابتدا در دستور کار اسرائیل قرار گرفت و رسانه‌های وابسته، جریان‌های موسادساخته و عوامل آن دست به کار شدند. پرتاب چهره‌ی منفور آدمخوار پرویز ثابتی از تل آویو به میان تظاهرکنندگان تجمع رضا پهلوی در آمریکا بخشی از این طرح شوم و مخرب بود.
اینک اسرائیل به راحتی با استفاده‌ی ابزاری و با بازی دادن یک چهره‌ی حیران و سرگردان در صحنه‌ی سیاسی ایران (رضا پهلوی)، می‌رود که به زعم خود میخ آخر را بر تابوت جنبش برانداز بکوبد و به این ترتیب یک بار دیگر به مثابه چهل و چهار سال گذشته، برای نجات حکومت تحت الحمایه‌ی خود در تهران، عمل کرده باشد.
در این میان، رضا پهلوی، به عنوان یک شخصیت سیاسی رو به افول که حتی در اوج جنبش مهسا و با عملیات محیر العقولی مانند وکالت، منشوربازی، همبستگی سازی و امثال آن نتوانست حمایتی را در میان دهها میلیون ایرانی داخل کسب کند به دست و پا زدن افتاد. او با مشاهده‌ی داشتن به زحمت «نیم درصد» حمایت مجازی دست و پا شکسته در میان ۹۰ میلیون ایرانی داخل و خارج از کشور، به سفارش برخی از اعضای اسرائیلی الاصل خانواده‌ی خود و مشاوران موسادیش باور کرد که با سفر به سرزمین نتانیاهو می‌تواند خود را از این بی اعتنایی عظیم سیاسی و اجتماعی بیرون کشد. اما می‌بینیم که این عمل، ضمن بی اعتنایی باور نکردنی در داخل، در میان ایرانیان خارج از کشور نیز تنفر، تعجب و تاسف عظیمی را برانگیخت.
آری، برخی سیاستمداران ورشکسته، به طور معمول، وقتی پا به سن و سال حذف از عرصه‌ی سیاست می‌گذارند، در فاز نهایی عمر سیاسی خویش، به هر خس و خاشاکی چنگ می‌زنند تا برای ادامه‌ی حیات خود جای و جایگاهی دست و پا کنند؛ حتی به قیمت رفتن به دستبوس منفورترین حکومت در چشم مردمان جهان -به خاطر دهه‌ها اشغالگری و جنایت و دروغ و خیانت (قرارداد صلح اوسلو، به طور مثال) -. و به ویژه آن هم در دوره‌ای که حتی واشنگتن همیشه حامی اسرائیل از عملکرد افراطی، نژادپرستانه، جنگ افروزانه و کشتارگرایانه دولت اولتراصهیونیستی کنونی ناراضی است.
اما این سفر یک فایده هم داشت. اینک ایرانیانی که نسبت به رضا پهلوی امیدکی داشتند نیک می‌دانند که یا باید به همراه او یوغ بردگی نتانیاهو و اسارت صهیونیسم را بر گردن بیاندازند و تابع دستور موساد و تل آویو و پرویز ثابتی باشند، و یا باید با کنار گذاشتن چنین چهره‌های مخدوش و خودفروش، به سوی جایگزین‌های واقعی، اصیل، مردمی و مستقل بروند. رضا پهلوی با دست خود، خویش و دار و دسته‌اش را از لیست چنین جایگزین هایی خارج کرد و اینک به عنوان «مهره‌ی گوش به فرمان صهیونیسم» برای آینده ایران شناخته می‌شود. وقت آن است که نیروهای سیاسی غیروابسته در اپوزیسیون خارج از کشور پیوندهای خود را با نیروهای اجتماعی آزادیخواه داخل قویتر و مستحکم تر و از آن جا که فروپاشی اقتصادی در ایران در راهست آماده شوند تا خیزش‌های شورش واری را که در راهست هدایت و رهبری کنند و آنها را به جنبش آزادیبخش ملی و برانداز تبدیل سازند.
اینک همگان دریافته‌اند که آرزوی رضا پهلوی، خانواده‌اش و سلطنت طلبان حامی او یک «گوادلوپ دوم» است که حکم اخراج شاه و استقرار خمینی را که در گوادلوپ اول صادر شده بود باطل کند و دوباره شاه و شاه بازی را در ایران رایج سازد! به راستی با در نظر گرفتن واقعیت‌ها، آیا خام اندیشی بیش از این هم می‌توان داشت؟ آنها که هنوز در رویا و نوستالژی تاج و تخت هستند گویی در کوچه بن بست تاریخ گیر افتاده‌اند. آیا رضا پهلوی می‌خواهد از طریق گوادلوپ اسرائیلی انتقام پدرش را از گوادلوپ فرانسوی، آمریکایی، بریتانیایی و آلمانی بگیرد؟
به هر روی این پیام باید همزمان به گوش تل آویو، لندن، واشنگتن، پاریس، ریاض و رژیم وطن فروش آخوندی و نیز به گوش رضا پهلوی و خاندان و دار و دسته‌اش برسد که: ایران قابل معامله نیست، ایران فروختنی نیست؛ نه به چین، نه به روسیه، نه به آمریکا، نه به عربستان و نه به اسرائیل.
تلاش رضا پهلوی و این سفر فاجعه بار، که باعث سرشکستگی هر ایرانی دارای غرور ملی است، یک بار دیگر گزاره‌ای را که سالهاست در نوشته‌ها و برنامه‌هایم می‌آورم به یاد می‌آورد:
«سرنوشت یک ملت یا در دست خودش است یا دشمنانش.»
بیایید سرنوشت مان را به دست گیریم.#
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
توییتر:@KoroshErfani