با گذشت چهار ماه می بینیم که خوشبختانه اندک بورژوازی عقب افتاده ایران، قادر به اعمال شعار «همه با هم» حتی در میان خود نیست! می بینیم، هنوز حاکمیت مذهبی ایران ساقط نشده، این بخش از نیروهای در کمین قدرت، در جستجوی «موکل» (بخوانیم رعیت) برای خود هستند و یکی «موکلان» را به یمین و دیگری، رعایای عصر جدید را، به یسار می کشاند! هژمونی طلبی جناح های مختلف بورژوازی ایران بویژه شاهزاده؛ چه در داخل و چه در خارج از کشور؛ و افشای چهره واقعی جناح های مختلف بورژوازی مغلوب خارج از کشور، روز به روز از خوشبینی توده های عظیم تولیدکنندگان نسبت به این بورژوازی ناتوان در سازماندهی خود، می کاهد!
ضعف بورژوازی در سازماندهی خود چه داخل و چه در خارج از ایران، هژمونی طلبی گرایشات گوناگون بورژوازی و تضادهای رو به رشد در خود بورژوازی دلال رانتی نظامی ایران، فضایی آغشته از بی اعتمادی و ناامیدی به بورژوازی، در ایران ایجاد کرده است و می رود تا توده های عظیم تولیدکنندگان، رفته رفته به جایگزینی نوین بیندیشند! جایگزینی دیگر از خود اکثریت عظیم تولیدکنندگان! جایگزینی دیگر از همین اکثریت عظیم و برای خود این اکثریت عظیم! جایگزینی که در کشور کلان ثروتمند ایران، بوسیله خود اکثریت عظیم تولیدکنندگان، ارزش های مادی و معنوی، تولید برنامه ریزی شده و توزیع عادلانه ثروت را مستقیما بدست گیرند!
جایگزینی که قوانین مدنی و جزایی را تدوین و با رای آزادانه و مخفی و دوره ای ساکنان مساوی الحقوق سراسر ایران تصویب می کند و با تفکیک قوای پنجگانه، این قوانین را بوسیله انجمن ها و کمیته ها و شوراها و مجالس مناطق گوناگون، در سراسر ایران ضمانت و اجرا خواهد کرد!
جایگزینی از اکثریت عظیم تولیدکنندگان که معادن و منابع و دیگر کلان ثروت های همگانی را به مالکیت عموم جامعه در خواهد آورد!
جایگزینی از اکثریت عظیم تولیدکنندگان که با لغو تمامی امتیازات ویژه بنیادهای رنگارنگ بورژوایی، سرمایههای مالی و تجارت خارجی و سیاست تولید در داخل ایران را در کنترل نمایندگان مستقیم مردم قرار خواهد داد!
جایگزینی از اکثریت عظیم تولیدکنندگان که ملل جهان را دوست و متحد خود می شمارد و استقلال خود از کلان سرمایههای جهانی را به همت همین اکثریت عظیم تولیدکنندگان، تامین و حفظ خواهد کرد!
جایگزینی از اکثریت عظیم تولیدکنندگان که نظم و انتظامات هر آبادی و محل زندگی خود را بکمک معتمدان خود تامین خواهد کرد و در دفاع از دستاوردهای حاکمیت مستقیم، اکثریت عظیم تولیدکنندگان و دیگر شهروندان را به انواع تاکتیک ها و تکنیک های دفاعی، مجهز خواهد کرد!
باری در چنین شرایطی ست که «چپ» در دفاع از حاکمیت اکثریت عظیم تولیدکنندگان تعریف می شود و شایسته و بایسته است، به سازماندهی خود پردازد!
سوالی که در این مقطع مطرح می شود، آسیب شناسی کوشش های تاکنونی ناموفق «چپ»، در کمک به ایجاد چنین جایگزینی برای آینده ایران است.
براستی آیا در لحظه حاضر، گرایشات گوناگون «چپ»؛ همچون بورژوازی در حال موت ایران؛ باید طبق سنت قرن کذشته، همچنان بدنبال هژمونی خود باشند؟
در لحظه کنونی آنارشیست ها و اروکومونیست ها و سوسیال دموکرات ها و سوسیالیست های آزادیخواه و کمونیست ها، آیا بهتر است جدا جدا سازماندهی شوند و برای کسب هژمونی در درون اکثریت عظیم تولیدکنندگان به رقابت پردازند؟
بواقع سوال فوق در مورد آرایش کنونی «چپ» دو بخش دارد:
- الف) بخش اول سازماندهی گرایشات گوناگون «چپ» جدا جدا و یا با هم
- ب) بخش دوم مبارزه برای کسب هژمونی
نویسنده بر این باور است که بدلیل گستردگی و رشد کمی و کیفی و وجود فرهنگ ها و تمایلات اقشار گوناگون طبقه کارگر ایران، «چپ» ایران در یک تشکیلات واحد جا نمی گیرد. از طرف دیگر بر مبنای تجربه و مشاهدات، این قلم بر این نظر است که شکل ارتباطات و سازماندهی در آزادی و امن و رفاه نسبی خارج و حاکمیت پلیسی نظامی در داخل کشور، کیفا متفاوت هستند و اما این دوگانه، مکمل یکدیگر هستند. بعبارت دیگر همگرایی و شکل ایجاد ارتباط کارگران پیشرو در داخل و خارج از کشور، با هدفی مشترک جهت کسب تمامی قدرت بوسیله اکثریت عظیم تولیدکنندگان، بلحاظ شکل کیفا متفاوت هستند!
این تفاوت شکل سازماندهی، بخاطر تفاوت کیفی در شرایط پلیسی-نظامی-حقوقی ست و ناشی از سرکوب عیان بورژوازی ایران به فعالان کارگری در داخل و حتی اگر دستشان برسد، در خارج از ایران است!
هرچه سازماندهی علنی برای ادامه مبارزه در ایران پربها و پرخطرست و در نتیجه با دخالت های مستمر پلیس سیاسی، موقت و کم اثر است، درست برعکس فعالیت های کارگران پیشرو در امن و رفاه نسبی خارج از کشور می تواند علنی، متمرکز، مستمر و پرثمر باشد!
این حقیقت را نمی توان کتمان کرد که با رشد تولید و بویژه رشد کمی و کیفی پرولتاریای خدماتی در سراسر جهان، طبقه کارگر بمثابه نیروی مادی کار، از رشد کمی و کیفی بی سابقه ای در جهان امروز برخوردار شده است. به روایت آمار و ارقام، اکثریت عظیم ۸ میلیارد جمعیت ساکنان مادر همه ما زمین، کارگر و خانواده های کارگران هستند!
از این رو اقشار گوناگون اکثریت عظیم تولیدکنندگان، برغم منافع مشترک در تقابل با منافع اقلیت کوچک سرمایهداران، از فرهنگ های گوناگون برخوردار هستند و نسل های گوناگون، از ذوق و سلیقه و ظرفیت های متفاوتی در شکل سازماندهی برخوردارند. نویسنده با در نظر گرفتن این حقیقت، بر این نظر پامی فشارد که کارگران پیشرو؛ چه منفرد و چه متشکل؛ با هدف مشترک کسب تمامی قدرت از یک سو و از سوی دیگر برسمیت شناختن یکدیگر، می توانند در یک شبکه سراسری در خارج از کشور متحد و متشکل شوند تا بطور همزمان و هماهنگ از مبارزات سراسری گسترده و غیرمتمرکز کارگران پیشرو در ایران دفاع و حمایت کنند، در حد توان به سازماندهی مستقل کارگران پیشرو کمک کنند و به خانواده های این کارگران یاری رسانند!
خب اگر این بحث زمینی ست و ایجاد چنین شبکه ای در خارج از ایران لازم و ممکن و مفید است، چرا چنین شبکه ای در آزادی و امن و رفاه نسبی خارج از کشور، ۴۴ سال بعد از انقلاب، کماکان شکل نگرفته است؟
نویسنده سعی می کند تا به سهم خود درک خود از موانع ایجاد چنین شبکه ای از کارگران پیشرو در خارج از کشور را توضیح دهد:
۱- توهم نسبت به بورژوازی ایران
۲- یخ های دوران جنگ سرد
۳- هژمونی طلبی بمثابه جوهر نظری تکروی فردی و فرقه گرایی جمعی
۱- توهم به بورژوازی ایران
بخشی از کارگران ایران بر این باورند که بخشی از بورژوازی شیک و پیک و تر و تمیز ایران با بدست گرفتن قدرت، قادر به ایجاد یک دولت مدرن است و قادر است حداقل های جمهوری و دموکراسی و لاییسیته را در ایران برقرار کند و بشکل حکومت های بورژوازی کشورهای امپریالیستی، این دولت مدرن با پذیرفتن حداقل های اعلامیه جهانشمول حقوق بشر و اسناد الحاقی آن، آزادی و حقوق برابر شهروندی را اعاده، تضمین و اجرا نماید!
به باور نویسنده این بخش از مصلحان اجتماعی درک درستی از تاریخ شکلگیری بورژوازی بنجل دلال رانت خوار نظامی ایران، در حاشیه تضمین منافع کلان سرمایههای امپریالیستی ندارند. این امر که بورژوازی ایران در جهت حفظ منافع کلان سرمایههای جهانی شکل گرفته است و بند نافش هنوز از مراکز کلان سرمایه های جهانی قطع نشده است، از طرف این دسته از مصلحان خوشبین درک نشده است!
از آنجایی که بحث شکلگیری ناموزون سرمایه در ایران در حوصله این مقاله کوتاه نیست، تحقیق و توضیح این معضل تاریخی سرمایه داری ایران و رشد پارازیتی سرمایهداری ایران در کنار کلان سرمایههای جهانی را به فرصتی دیگر موکول می کنم و خواننده را برای شناخت بهتر از ماهیت بورژوازی ایران به سه شماره خاطرات آقای خیامی مراجعه می دهم (۱).
۲- یخ های دوران جنگ سرد
برغم گرم شدن زمین، یخ های مابین ایدیولوژیست های دوران جنگ سرد، آب نشده اند!
بخشی از کارگران پیشرو ایران و جهان، هنوز در سرمای تفرقه انگیز و فاجعه بار دوران جنگ سرد بسر می برند. این دسته از کارگران اکثراً بازنشسته و فرسوده، با احساسی رمانتیک، کماکان از ایسم اختراعی خود در قرن گذشته دفاع می کنند و با پیروان دیگر ایسم ها احساس دشمنی و در بهترین حالت، در رقابتی دایم و بی حاصل، زندگی را سپری می کنند!
فراموش نمی کنیم که ایجاد مذاهبی به نام این و آن رفیق قرن گذشته، بدعتی روشن در دکترین کمونیسم است که باعث تجزیه ایدیولوژیک طبقه کارگر جهانی و رشد هرچه بیشتر سرمایههای امپریالیستی و استثمار هرچه بیشتر طبقه کارگر کشورهای گوناگون شد. فاجعهای که بیش و کم همچنان در سراسر جهان ادامه دارد!
رقابتی خانمانسوز که اتحاد بین المللی پرولتاریا را درهم شکست و در تفرقه پرولتاریای جهانی، کلان سرمایههای امپریالیستی چنان بهره بردند که در عرض کمتر از نیم قرن، سیطره خود را در پنج قاره اعمال کرده اند!
۳- هژمونی طلبی بمثابه بیماری مزمن «چپ»!
هژمونی طلبی فرهنگی غیرپرولتری و ناشی از توهمات مذهبی نسبت به «رسالت» فرد و جمع است. مذاهب بدعت گذاشته شده، هریک بر این باورند که ایسم مورد نظرشان عالیترین مذهب برون آمده از دکترین کمونیسم است!
بواقع پیروان این مذاهب، دکترین علمی و رهایی بخش کمونیسم و سه منبع و سه جزء آنرا در حد یک دین الهی تقلیل می دهند و آنگاه یکی از رفقای قرن گذشته را قدیس پنداشته و مذهبی نوین در نفی دیگر مذاهب، پایه گذاشته اند!
با آنچه در بالا گفته شد و تسلط نادرست نیم قرن بدعت ها و مذاهب ساخته شده و تاثیر ناگزیر آن بر جنبش کارگری و بازماندن خاطرات غم انگیز فاجعه تجزیه ایدیولوژیک طبقه کارگر در قرن گذشته، ایجاد تشکلی یگانه از کارگران پیشرو ایران در خارج از کشور، امری ناممکن است. اما درست به همین دلایل، ایجاد شبکه ای سراسری از کارگران گرایشات گوناگون، با هدف کسب تمامی قدرت بوسیله تولیدکنندگان و در مسیر عمل هماهنگ و مداوم در دفاع و حمایت از سازماندهی و مبارزات کارگران پیشرو در ایران، امری بشدت لازم و ممکن ومفید است!
طبیعتاً وظیفه چنین شبکه سراسری از کارگران پیشرو مقیم آزادی و امن و رفاه نسبی خارج از ایران، ایجاد کارزارهای همگانی و همیشگی در دفاع و حمایت از مبارزات کارگران پیشرو در ایران و سراسر جهان است!
بطور مثال:
- سالگرد انقلاب مظلوم بهمن ماه ۱۳۵۷
با شعار: نه خدا، نه شه، نه قهرمان، آزادی، برابری، عدالت!
- هشت مارس
با شعار: زن، زندگی آزادی
- اول ماه مه
با شعار: همه قدرت بدست تولید کنندگان
روزهایی هستند که از طرف جامعه جهانی در بزرگداشت مبارزات تاریخی جامعه بشر شناخته و ثبت شده اند. این روزها می توانند برای ایجاد کارزار سراسری از طرف شبکه کارگران پیشرو کشور میزبان در خارج از کشور، مورد توجه قرار گیرند!
رفقای کارگر، کمونیستها؛
سازماندهی مستقل و کم سر و صدا و غیرمتمرکز در شرایط پلیسی نظامی ایران امری لازم و حیاتی است. روی دیگر این ضرورت جهت حضور اجتماعی طبقه کارگر ایران، سازماندهی شبکه ای سراسری با عمل مداوم و مشترک و همزمان، در دفاع و حمایت از مبارزات کارگران پیشرو در داخل ایران است!
رفقای کارگر، کمونیست ها؛
فراموش نکنیم که در لحظه حاضر این دو جبهه؛ سازماندهی کم سر و صدا و غیرمتمرکز اکثریت عظیم تولیدکنندگان در داخل ایران و سازماندهی شبکه ای علنی و پر سر و صدا و سراسری از فعالان کارگری در خارج از ایران؛ جهت دفاع و حمایت از مبارزات کارگران پیشرو در داخل؛ دو روی یک مجموعه و مکمل یکدیگر جهت دستیابی به آزادی و برابری هستند و ضعف هریک از این دو جنبه کار، باعث کند شدن حرکت و بالا رفتن هزینه های جامعه ایران در راه «رهایی» از ستم و تبعیض و فساد خواهد شد!
رفقای کارگر، کمونیست ها؛
دستتان را در کمک به ایجاد چنین شبکه ای سراسری از کارگران پیشرو، در امن و رفاه نسبی خارج از ایران، می فشارم!
هادی میتروی
بهمنماه ۱۴۰۱، در آزادی و امن و رفاه نسبی فرانسه