حامد اسماعیلیون: امروز هزار روز گذشت. بر باد نوشتیم که به قتل رسیدند و بر همان باد توفانی درو میکنند که آتش به خانهی آدمکش خواهد انداخت. گفتم شاید بد نباشد گزارشی بدهم از فعالیتهای یکی دو هفتهی اخیر انجمن خانوادهها.از هفتهها پیش و شاید ماهها پیش برای روز هزارم برنامهریزی کرده بودیم. چون روند ارجاع پرونده به نهادهای بینالمللی کند و آهسته پیش میرود برنامهریزی کرده بودیم که با ابزاری که در اختیارمان هست به دولتها فشاری دوچندان بیاوریم.
در همین اثنا مهسا امینی را با بیرحمی کشتند و خود باقی داستان را میدانید. خشم و اعتراض، ایران و جهان را در خود فرو برد و این بار همهچیز تفاوت داشت. در سنگدلیِ قاتل تفاوتی نبود اما در شجاعت و جسارت معترضین چیزی بود که میتوانیم "امید" بنماییم. نه. دیگر نمیشود. همه با خود تکرار کردند. اعتراضی تازه از نسلی دیگر که او هم عاشق زندگیست. نسلی که مطمئنا به خواستهاش خواهد رسید.
هفتهی گذشته که با برخی دوستان فعال در تورنتو فکر تظاهرات به سرمان زد درحالیکه هر روز از این تجمع به آن تجمع میرفتیم، نیویورک یا تورنتو یا کلگریاش فرقی نمیکند، مقرر شد به شهرهای دیگر جهان هم پیشنهاد کنیم همراهی کنند چون میدیدیم هر روز در جایی این خشم فوران میکند اما همزمان نیست، کمتر دیده میشود و شاید زمانبندی مناسبی ندارد.
فراخوان "شنبه اول اکتبر" از همین دیدارهای کوتاه در پلتفرمهای آنلاین متولد شد و شاید گفتنش سخت باشد که بگوییم به هیچ عنوان انتظار چنین استقبالی در تصورمان نبود. انجمن هم فعالانه به کمک آمده بود و در ابتدا فقط به انتشار پوستر برای هشت شهری بسنده کردیم که برگزارکنندگان را میشناختیم و برخی اعضای خانوادهها در آن شهرها زندگی میکردند. اما پاسخ جامعهی ایرانیِ خارج از کشور همهی ما را به شگفتی واداشت.
ده دقیقه بعد از انتشار پوسترهای اولیه، هیوستون تگزاس پوستر خودش را فرستاده بود، دقایقی بعد سادبری کانادا. بلافاصله به فکر افتادیم که پوسترها را خودمان طراحی کنیم. سه روز بعد باور نمیکردیم برای بیش از ۱۵۰ شهر کوچک و بزرگ در دنیا پوستر طراحی شده است. کاری که شیفتی در شب و روز ادامه داشت. بسیاری از برگزارکنندگان را نمیشناختیم و بر اساس اعتماد عمومی پیش رفتیم. البته اشتباهاتی قطعا مرتکب شدیم که با قطعیت میگویم ناخواسته بوده است اما از روز دوم و سوم به بعد تیم بزرگی از داوطلبان در حال تماس با شهرهایی بودند که گمان میکردیم ممکن است در موردشان اشتباه کرده باشیم یا به دقت اطلاعرسانی نکردهایم.
چند روز پرفشار گذشت و به اول اکتبر نزدیک شدیم. شب قبل از برگزاری راهپیمایی اول اکتبر در تورنتو که دیگر توان انتشار پوسترهای بیشتر در ما نبود به محل راهپیمایی رفتیم تا همه چیز را دوباره بررسی کنیم. در آخرین ساعات سیستمهای صوتی را برای ده هزار نفر ارتقا دادیم با این خیال که با جمعیتی کمتر از آن مواجه خواهیم شد.
اما شنبه اول اکتبر روز دیگری بود. در سه روز گذشته با افراد بسیاری حرف زدهام که میگویند از آن روز سر خودشان را بالا میگیرند و از این اتحاد بسیار خرسندند. ۴۳ سال تلاش ج ا برای اختلافاندازی طبقاتی و سیاسی بین دو سوی مرزها یکباره ناپدید شده بود. خیلیها دربارهاش نوشتند و تصاویر و ویدئوهای بسیاری منتشر شد که حاصل اتحاد آدمها بود، آدمهای معمولی که میخواهند زندگی کنند، میخواهند دوست بدارند شاد باشند و هر صبح خود را با خبرهای ایران و گریستن آغاز نکنند. آدمهایی که میخواهند به موطن خود بازگردند. آدمهایی که دیگر نمیخواهند عدهای فاسد و آدمکش را تحمل کنند که بر تمام زندگی آنها و بستگانشان در داخل کشور چنگ انداختهاند.
روز هزارم هم ناخواه ناخواه به وقایع ایران گره خورد. با دوستانم در انجمن خانوادهها دیروز و امروز در اتاوا بودیم. فیلم "۷۵۲ یک عدد نیست" به لطف علی احساسی در سالنی در پارلمان به نمایش درآمد و فرصتی فراهم شد تا با تعدادی از نمایندگان مجلس حرف بزنیم. بحثهای بسیاری در مورد شرایط امروز ایران درگرفت و این توضیح که شما با یک انقلاب مواجه هستید. ویدئوهای روز هزارم هم گویاست. سعی کردیم خواستهی ایرانیان داخل کشور را در مورد اخراج مقامات ج ا و خانوادههای آنها از کانادا و مبارزه با پولشویی ج ا در این کشور را هم در خواستههای انجمن قرار بدهیم. مردم از خود اتاوا و شهرهای تورنتو و مونترآل و حتا ونکوور به اتاوا آمده بودند. بیست سی نمایندهی مجلسی که حضور یافتند، معاون نخستوزیر و برخی وزرا بیواسطه روبروی مردم قرار گرفتند. در روز شنبه هم سعی کرده بودیم سیاستمداران بیایند و بشنوند. شک ندارم سیاستمداران شنیدند و به فکر وادار خواهند شد.
در آینده چه میتوانیم کرد؟ بارها در روزهای اخیر و حتا امروز در اتاوا با این سوال مواجه شدیم که در مورد داخل ایران چه میشود کرد؟ سعی کردم در اتاوا پاسخ بدهم اما حالا در نوشتن شاید بتوان راحتتر سخن گفت.
فقط از سوی خودم حرف میزنم و نمیدانم بقیهی همراهانم چه فکر میکنند. من عزیزترین کسانم را در یک جنایت از دست دادهام. چون تمام خانوادههای این پرواز رنج بسیار بردهام و هر لحظهاش برایم سنگین و طاقتفرسا بوده است. تصمیمگیری برای ایران و فکر کردن به اینکه حتا یک نفر، مرا مقصر مرگ کسی بداند برایم کشنده و غیرقابل تحمل است. ممکن است بگویند بزدلی میکند یا مردد است اما ترجیح میدهم صادقانه حرف بزنم. باور کنید قضاوت دیگران در تصمیمم خللی وارد نمیکند. من میدانم الان در خانهی نیکای زیبا و پرشور، حدیث نجفی و مهسا امینی چه خبر است. خیلی خیلی خوب میدانم. میدانم الان چطور مادر نیکا با زانویی در بغل در تختخواب در خودش مچاله شده و فقط به آنها که شربت یا جوشانده یا چیزی دیگر برایش میآورند با خشم و اندوه نه میگوید. یا مادر و پدر مهسا یا والدین حدیث و آنهمه جوان که در این سه هفته از کردستان تا بلوچستان به خاک افتادند.
مثل هرکس دیگری اندوهگین و خشمگینم و با خودم میگویم کاری باید کرد اما مثل گذشته که از خانوادههای پرواز در داخل ایران میآموختم از جوانان داخل ایران یاد میگیرم. مثل همهی آن کسانی که روز شنبه بدون ماسک و عینک آفتابی در خیابانهای دنیا ظاهر شدند و به ج ا گفتند "ببین! این ما هستیم. ما از تو نمیترسیم. تویی که باید وحشت کنی." جسارت مسریست، آزادیخواهی مسریست و عدالتخواهی مسریست. به نظرم باید در خارج از کشور در حمایتی فعال مشارکت کرد و دید جوانان داخل کشور چه تصمیماتی میگیرند و بهترین شیوه را چه میدانند.
شاید باورش سخت باشد که بارها در این سه سال چمدان بستهام که به ایران برگردم. برای تمام شدن. اما از دوستانم به ویژه در انجمن خانوادهها شنیدهام که در این سو بیشتر به درد میخوریم و درنگ کردم. پس ما در خارج از کشور ادامه میدهیم. ادامه دادن ما در خارج از کشور قطعا مکمل آن چیزیست که در ایران اتفاق میافتد. به پارلمانهای کشورهای مختلف نگاه کنید که یکی یکی واکنش نشان میدهند. در غرب نمیتوان تا ابد در برابر افکار عمومی خاموش ماند و خود همه میدانید با تجربیات تلخ خیانت دیدن از سیاستمداران غربی تا چه اندازه مهم است که فشار فزایندهی مدنی و اخلاقی بر آنها وارد کنیم. برای آیندهی نزدیک گزینههایی را در نظر گرفتهایم که باز هم به یک راهپیمایی سراسری در خارج کشور پیوندش بزنیم. این بار با آموختن از تجربههای اولیه. شاید هم به طور کلی در تحلیلم اشتباه کرده باشم. خواهیم دید.
فعلا باید خودم را برای روزهای آینده آماده کنم که در کمیسیون عدالت و حقوق بشر پارلمان کانادا به عنوان شاهد حاضر خواهم شد. ما ادامه خواهیم داد.
#دادخواهی
#مهسا_امینی
#MahsaAmini
#ps752justice