بنیاد ستار بهشتی روز جمعه ۱۹ آذرماه در حساب کاربری خود در اینستاگرام، ضمن انتشار تصویری از خانم عشقی از سوءقصد به جان او در تاریخ ۱۸ آذر ماه خبر داد. گوهر عشقی در ویدئویی که روز شنبه ۲۰ آذر ماه تنها دو روز پس از حادثه سوءقصد به او در حساب کاربری اینستاگرام بنیاد ستار بهشتی منتشر شد، در رابطه با این سوءقصد گفت: «داشتم میرفتم امامزاده، یک موتوری دو نفر بودند، یکیشان پیاده شد، من را هل داد روی میلگردها. بعد دیگر نفهمیدم کجا هستم. چشمم را باز کردم، به هوش آمدم دیدم در بیمارستان هستم.»
«به تو میاندیشم»
به تو میانديشم.
بوی مادر به مشامم میرسد.
مادرم! زيبای زيبايان جهان.
و در جشن درونم در فلکی
چرخ كه میزنی
زلفانت و دامنت به رقص درمیآيد.
رخسار گل گلیات را
گاهی بهياد میآرم، و گاهی فراموش میكنم.
علت چيست، كه ترا
همچون زخم خنجری، به خاطر میآورم؟
علت چيست؟
كه با چنين دوری
صدايت را میشنوم.
زانو میزنم و به دستانت خیره میشوم
میخواهم لمسشان كنم
نمیتوانم.
تو در پشت شيشهای.
گل من!
من، تنها نظارهگری سرگشتهام
در نمایشی که سپیدهدمان در آن نقشم را ایفا میکنم.
ناظم حکمت
(ترجمه شعری از ناظم حکمت)
بنیاد ستار بهشتی روز جمعه ۱۹ آذرماه در حساب کاربری خود در اینستاگرام، ضمن انتشار تصویری از خانم عشقی از سوءقصد به جان او در تاریخ ۱۸ آذر ماه خبر داد. گوهر عشقی در ویدئویی که روز شنبه ۲۰ آذر ماه تنها دو روز پس از حادثه سوءقصد به او در حساب کاربری اینستاگرام بنیاد ستار بهشتی منتشر شد، در رابطه با این سوءقصد گفت: «داشتم میرفتم امامزاده، یک موتوری دو نفر بودند، یکیشان پیاده شد، من را هل داد روی میلگردها. بعد دیگر نفهمیدم کجا هستم. چشمم را باز کردم، به هوش آمدم دیدم در بیمارستان هستم.»
موسی غضنفرآبادی، رییس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی وحوش، روز یکشنبه ۲۱ آذر، یعنی یک روز پس از انتشار این ویدیو، در اولین واکنش مقامات جمهوری اسلامی ایران به سوءقصد علیه گوهر عشقی، در گفتوگو با وبسایت خبری «عصر ایران» و با اشاره به حمله موتور سواران ناشناس به مادر ستار بهشتی پیشاپیش خبر داده است که کسی منتظر رسیدگی به پرونده تهاجم به مادر عشقی نباشد:
«ممکن است امکان شناسایی موتور سواران ضارب وجود نداشته باشد، اما دستگاههای امنیتی و انتظامی باید اقدامات لازم را انجام دهند.»
مردم محل با دیدن پیکر بیجان مادر در کنار خیابان، او را به بیمارستان رساندند و خوشبختانه خطر رفع شد. تصویری که از مادر در رسانهها منتشر شد؛ با ضربهای که به سر او زدهاند، خونریزی داخلی کرده و از چشمهایش هم گذشته بهصورتش رسیده است.
درست همان روز وزیر کشور دولت ابراهیم رئیسی پاسدار وحیدی به سایت انتخاب گفته بود: ما باید فرصتها و تهدیدها را در حوزه زنان بشناسیم، اگر انقلاب بخواهد ضربه ببیند از ناحیه زنان است. شناخت فرصتها و تهدیدها در حوزه زنان بسیار مهم است و کارکرد دشمن بر فکر، اندیشه، روان، اخلاق و عملکرد بانوان خیلی مهم است.
و... کار فرهنگی لازم است اما کافی نیست ترکیبی از کار سخت و نرم، اجبار و اختیار و الزام و تمایل باید کنار هم باشند.
بنابراین بر کسی پوشیده نیست که با توجه به اظهارات رسمی وزیر کشور این سوءقصد از جانب عوامل حکومتی بوده است. عواملی که مدتهاست خامنهای به آنها فرمان آتش به اختیار داده است!
پس از انتشار تصاویر و اخبار مربوط به حمله دو فرد ناشناس به گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، طی روزهای گذشته، بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی به این سوءقصد واکنش نشان دادند.
ستار بهشتی، وبلاگنویس و فعال کارگری بود که ۹ سال پیش در زیر شکنجه در بازداشتگاه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران جان خود را از دست داد.
گوهر عشقی اوایل آبانماه، در آستانه سالگرد کشته شدن ستار بهشتی، در ویدیویی با مرور وقایع روز بازداشت فرزندش، گفت: «خامنهای، به داغ فرزندت بنشینی!»
پس از آن بود که مقامات امنیتی دوازدهم آبان او را به همراه دختر و دامادش بازداشت کردند تا از برگزاری مراسم سالگرد ستار بهشتی جلوگیری کنند.
گوهر عشقی از معترضان صریح جمهوری اسلامی و شخص آیتالله خامنهای است و بسیاری او را یک نماد مقاومت میدانند.
جمهوری اسلامی از مادر گوهر عشقی و حتی جان باختگان وحشت دارد به همین دلیل، مادر گوهر را وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار دادند.
مادر عشقی همانند بسیاری از مادران جسور و داغدیده و مادران خاوران، نمای ایستادگی و مقاومت و نماد دادخواهی در جمهوری اسلامی ایران است. چرا که اکثریت شهروندان آزاده جامعه ایران، مدافعان سرسخت مادران دادخواه هستند! بنابراین تعرض به مادر عشقی تعرض به اکثریت شهروندان آزاده جامعه ایران محسوب میشود و عاملان آن و در راس همه جمهوری اسلامی را شدیدا تنبیه خواهند کرد.
زنده و پاینده باد مادر عشقی و همه مادران داغدیده و مقاوم سراسر ایران!
سهشنبه 23آذر 1400- دسامبر 2021
*****************
صداهایی نو، دوباره میخوانند!
نگاهی به برگزاری پانزدهمین دوره جشنواره بینالمللی سینمای تبعید – سوئد
بهرام رحمانی
ویکتوریا هاوس – Viktoria hus محل دفتر جشنواره و سینما هاگا - Hagabion سینمای مرکزی جشنواره بینالمللی سینمای تبعید – سوئد
برای من بهعنوان فعال حرفهای عرصههای فرهنگی - هنری و سیاسی خبر برگزاری دوره جدید جشنواره بینالمللی سینمای تبعید – سوئد، آنهم درسالنهای باز سینماها و با حضور فیزیکی تماشاگران وسوسهبرانگیز میآمد. آنهم در دورهای که همه جهان تحت تاثیر کرونا و محدودیتهای ناشی از آن قرار گرفتهاند. روزهایی که درواقع اکثر فعالیتها و مراسمها در عرصههای عمومی و فضاهای زندگی مردم "بسته" و" ایستا" بود. انعکاس اطلاعیه مطبوعاتی جشنواره و برگزاری برنامههای گسترده آن در فضاهای باز به نظر خبری دور از واقعیت مینمود. با این وجود بهعنوان علاقمند دیرینه به جریان حرکت این جشنواره کنجکاو بودم تا از نزدیک چگونهگی برگزاری این دوره را ببینم. جدا از شناخت دیرینهام از جمع خستگیناپذیر حسین مهینی و یارانش، برای پیگیری مداومشان درواقعیت بخشیدن به این رویداد با تمام دشواریها و موانع موجود. از 1993 تا به امروز و با تجربه سی ساله کار برگزاری جشنواره، آنهم در وضعیت امروز، و در این بحبوبه هول وهراس عمومی کرونایی چرایی و چگونهگی برگزاری آن برای من پرسش برانگیز بود.
دغدغههای ذهنیام متوجه حفظ سلامتی و وضعیت جلسههای نمایش با حضور تماشاگران و سینماگران بود. تصور منطقیام از اجرای برنامهها در فضای کنونی کرونایی این روزها اجرای اینترنتی آن میتوانست باشد؟ یا شاید هم حد اکثر در راستای کارکرد تبلیغاتی بیرونی! آیا تعداد محدودی از جلسههای نمایش فیلمها را با حضور انگشت شمار تماشگران برگزار خواهند کرد؟
با چنین تصورات و تردیدهایی و با وجود مشغلههای دیگرم، باتوجه به اهمیتی که کار برگزاری جشنواره برای من داشت، راهی شهر گوتنبرگ، این دومین شهر و مهمترین بندر صادراتی و کارگری سوئد شدم تا همراه با دیگرعلاقمندان وفادار به جشنواره در آن شرکت کنم.
البته در طول سالهای گذشته شانس آن را داشتم تا در برخی از دورههای آن شرکت کرده و از نزدیک شاهد کار سترگ این جشنواره در عرصه ارایه فیلمهای سینمای تبعید باشم.
در ابتدای ورودم به محل دیدار مهمانان جشنواره، مسئول ارتباطات آن نادر جعفری از من استفبال میکند. اسم من بهعنوان روزنامهنگار در لیست مهمانان مطبوعاتی جشنواره ثبت شده است. او پوشهای را به من میدهد. پوشه حاوی کتابچه وزین سی و دو صفحهای تمام رنگی همراه با تصویر و توضیح برنامههای جشنواره و اطلاعات مربوط به فیلمها و ساعتها و محل نمایش آنها است. کتابچه به صورت وسیع در سطح شهر و مراکز فرهنگی و عمومی به رایگان توزیع شده است. پوشه علاوه بر کتابچه، و کارت خبرنگاری من حاوی نقشه و اطلاعات مربوط به محلهای نمایش فیلمها، محل جلسههای بحثهای آزاد -Open Forum ، محل اقامت مهمانان و محل دفتر جشنواره بود.
جنب و جوش جمع برگزارکنندگان جشنواره و مهمانان آن تصورات تردیدآمیز اولیهام را کنار میزند. از ایستایی و هول و هراس خبری نیست. همه چیز زنده و پرشوراست. دکتر یونس کهوری از همکاران جشنواره مهمانان کرد را، سازندگان فیلمهای "برای آزادی(اسم کردی واصلی فیلم) - The End Will Be Spectacular" (1) و "زندان یا تبعید -Prison or Exile " از فرودگاه آورده است. اما با این تفاوت که مهمانان کرد دعوت شده به جشنواره قرار بود سه نفر باشند. اما حالا اکثر گروه سازنده فیلمها، یعنی پنج نفرشان با اشتیاق برای شرکت در جشنواره از آلمان و ترکیه به گوتنبرگ آمدهاند. رفقای مسئول تدارکات و هماهنگی جشنواره: نادر جعفری ، اصغر رجبی و علی کلایی به دنبال چارهجویی برای اسکان مهمانان ناخوانده میباشند! مشکل اساسی این است که همه هتلهای مناسب با بودجه محدود جشنواره در شهر، اشغال هستند و اطاق خالی ندارند. من هم که به زبان ترکی استانبولی آشنا هستم در ترجمه گفتگوها به آنها کمک میکنم.
در این لحظههای اولیه آشنایی فرصتی پیش میآید که با دوستان سازنده فیلم "ستاره گمشده - Lost Stars" عبدالرضا کهن روز و هومن میرفتحی که از آلمان آمدهاند گپ کوتاهی بزنم.
***
همه با اشتیاق در انتظار افتتاح جشنواره هستیم. که قرار است فردا روز جمعه دوازدهم نوامبر آغاز شود. اگرچه با خبر میشویم که دو روز قبل از افتتاح رسمی جشنواره، یعنی روز چهارشنبه دهم نوامبردر منطقه مهم حاشیهنشین شهر گوتنبرگ - منطقه آنگرد - Angered با برنامه فوقالعاده بسیار مهمی به پیشواز افتتاح جشنواره رفتهاند. برنامه ای با نمایش فیلم "دشمنان بچهها Children of the Enemy – " با حضور کارگردان فیلم "گورکی مولر- Gorki Muller " و شخص اول فیلم "پاتریسیو گالوز – Patricio Galvez". مرد خارجی تبار شیلیایی که دخترش به جهادیستها پیوسته بود و در آنجا نیز کشته میشود.
فیلم دشمنان بچهها و پاتریسیو گالوز- پدر بزرگ کودکان اسیر در اردوگاه "الهول" سوریه
فیلم روایت مستند و بیواسطه تلخی از تلاشهای رنجآور پاتریسیو در چنبره دیوان سالاری دولتها، برای نجات هفت نوه خود از اردوگاه جهادیها در سوریه و انتقال آنها به سوئد است.
این برنامه با همکاری مشترک جشنواره، تاتر آنگرد و چند انجمن مهم همراه با بحث و گفتگو پیرامون مسئولیتهای فردی و جمعی در این تراژدی برگزار شد. اساسا برگزاری جلسات نمایش فیلم و برنامههای جشنواره در مناطق حاشیهنشین شهر گوتنبرگ همواره از سیاستهای پایهای جشنواره در راستای غیرمتمرکز کردن فرهنگ و هنر، به ویژه سینما بوده است.
حسین مهینی، دبیر هنری جشنواره در بخشی از سخنان افتتاحیه خود، درباره روند تدارک برنامههای این دوره از جشنواره و شعار محوری آن "هنوز امید" چنین آغاز کرد:
«من در تبعیدم
چون هنوز امیدوارم"
سالها پیش بود که تئو"آنجلوپلوس - Theo Angelopoulos" شاعر و سینماگر بلند آوازه یونان این پیام را برای من و یارانم در جشنواره فرستاد.
در طول این نزدیک به سی سال، همین باورمندی امیدواری به آینده روشن، نیروی پیش برنده برگزاری این دوره جشنواره ما بوده است. حتی در این دوران کرونایی!
ما متاثر از کلام جادویی تئو آنجلوپلوس، با شعار محوری "هنوز امید"، کار تدارک دوره پانزدهم جشنواره را آغاز کردیم.
با توجه به مصوبات اداره بهداشت سوئد، برنامه ما برگزاری نمادین جشنواره در موعد مقرر - که به سنتی با فاصله دو ساله تبدیل شده است - در یک محدوده کوچک و بهصورت برگزار اینترنتی آن بود. که ناگهان بهطور غیر منتظره فضا برای برگزاری برنامههای عمومی باز شد. طبیعتا این امکان مهمی برای ما بود. چراکه ما میتوانستیم به روال عادی و در موعد دورهای جشنواره را برگزار کنیم. ما از باز شدن این فضا استقبال کردیم. و با وجود محدویت زمانی و کوتاه بودن فرصت، برای تدارک دوره جدید جشنواره بسیج شدیم تا این دوره را هم همچون دورههای گذشته با کیفیت مطلوب برگزارکنیم. تدارک جشنواره با سرعت پیش میرفت و ما برنامههای متنوع گستردهای را از لحاظ موضوعها و تمها آماده ساخته بودیم که با ورود طالبان به کابل در ۱۵ آگوست فصل دیگری هم در تاریخ افغانستان و هم در تاریخ دورهای برگزاری جشنواره ما پیش آمد.
در دورههای گذشته، همواره جشنواره ما، صحنه آزاد ارایه آثار سینماگران افغانستان به ویژه زنان سینماگر افغاستانی بوده است. نه تنها به مناسبت چنین رابطه ارگانیک که جشنواره ما با مقاومت آزادیخواهانه هنرمندان افغانستان داشت، بلکه با تراژدی که در شرف وقوع بود و زندگی هزاران انسان نجیب و شریف افعانستان را به نابودی می کشاند، نمیتوانستیم بهعنوان جریانی متعهد بیتفاوت باشیم. به خصوص در رابطه با موقعیت زنان.
در نتیجه کل برنامههای از پیش تعیین شده را تغییر دادیم و با مشارکت خود زنان سینماگر افغاستان برنامهای را با عنوان "زنان افغانستان میتوانند!" تنظیم کردیم. البته مجبور شدیم که تعدادی از برنامهها را که تنظیم کرده بودیم حذف کنیم و بخش عمدهای از امکانت نمایش فیلم این دوره از جشنواره را به برنامه ویژه افغانستان اختصاص دهیم."
سینما روی- Roy ، مراسم افتتاح جشنواره
برنامه افتتاح جشنواره غروب جمعه ۱۲ نوامبر ۲۰۲۱ در سینمای قدیمی و تاریخی شهر، سینما روی- Roy آغاز شد.
بخش عمده مراسم افتتاحیه را برنامه فوقالعاده افغانستان "زنان افغانستان میتوانند!" تشکیل میداد. برنامه با سخنان خانم آزاده نجفی - مجری برنامه، و از شاعران و کنشگران رهاییخواه افغانستانی، آغازکرد. او در سخنانش به قدرت رسیدن مجدد حکومت زنستیز طالبان را سرآغاز دورانی سیاه در افغانستان بهویژه برای زنان و کودکان نامید. وی گفت: "امروز زنی که حامله است نمیتواند از خانهاش بیرون بیاید و به درمانگاه و بیمارستان و دکتر برود. چرا که به دستور طالبان زنان حق ندارند از خانه بیرون بیایند. و آنها مجبور هستند که با آن وضع خطرناکشان در خانه بماند و ببیند چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد."
خانم آزاده در ادامه گفت: "در تمام افغانستان فقط دو مدرسه دخترانه باز شده است و بقیه همه تعطیل هستند و دختران دانشآموز باید در خانه بمانند."
سخنران بعدی روزنامهنگاری بود که با ورود نیروهای طالبان به کابل مجبور به فرار از افغانستان شده و به سوئد پناه آورده بود. مشاهدات مسقیم او از چگونهگی هجوم طالبان و سرکوب مردم بهویژه زنان، شهادتهای زنده و تکاندهندهای بود.
آزاده نجفی مجری برنامه افتاحیه و از کنشگران رهاییخواه افغانستانی.
سپس "رئوف سرخوش" خواننده و نوازنده افغانستانی ترانههای "لعل بدخشان" و "سرزمین من" را اجرا کرد:
"بیآشیانه گشتم، خانه به خانه گشتم
بی تو همیشه با غم، شانه به شانه گشتم
عشق یگانه من، از تو نشانه من
بی تو نمک ندارد، شعر و ترانه من
سرزمین من، خسته خسته از جفایی
سرزمین من، بیسرود و بیصدایی
سرزمین من، دردمند و بیدوایی
سرزمین من..."
سپس آقای" کنی پترشون - Conny Pettersson " رئیس "آ. ب .اف - ABF "- اتحادیههای آموزشی سندیکاهای گارگران سوئد(2)، در واقع حامی اصلی جشنواره صحبت کرد. او گفت: آ.ب.اف از این جشنواره حمایت کرده است. چرا که برگزاری چنین جشنوارههایی به همبستگی انسانی کمک میکند. نمیتوان درباره این فستیوال سخن گفت و به تلاشهای حسین توجه نکرد. حسین سالهای زیادی است در این عرصه تلاش کرده و هنوز هم تلاش میکند."
پس از این سخنرانی نوبت به مهینی و لحظههای افتتاح جشنواره رسید.
حسین مهینی نیز در ادامه این مراسم گفت:
"به طور سنتی ما همواره دورههای جشنواره را با پیامی افتتاح میکردیم. پیامی که محتوای آن نماد آرزوها و باورهای ما به آینده بود. آیندهای با جهانی دیگر، جهان آزادی و برابری انسانها، جهان بدون سلطهگرها و سلطهپذیرها. برگزاری جشنواره ما، تلاشی است در راستای تحق چنین جهانی با اتکاء به نمایش و تاثیر گذاری فیلمهای سینماگرای تبعیدی.
اما امسال در این دوره ایدهالهایمان را در ترانه جاودانه "صداهای نو میخوانند –Ska Nya Röster Sjunga " از "میکاییل ویه - Mikael Wiehe(3) یافتهایم. این ترانه جاودانه را دانشآموزان مدرسه "اینگرید سگراشتد Ingrid Segersted"، در پردهبرداری از مجسمه اینگرید سگراشتد، این زن مبارز ضدفاشیسم و ضد راسیسم در هفته قبل خواندند. ما از دانشآموزان دعوت کردیم تا این ترانه را در افتاحیه جشنواره ما هم اجرا کنند. ما امشب افتخار میکنیم که این جوانان با ترانه جاودانه «صداهای نو دوباره میخوانند» جشنواره ما را افتتاح میکنند."
در این لحظهها طنین ترانه جاودانه میکاییل ویه - Mikael Wiehe با صدای شش نفر از دانشآموزان همراه با نوازندگی استاد موسیقیشان سالن سینما را لبریز از شور و امید میکند:
"یک چیز قطعی است
و آن جریان زندگی است
بازگشت مجدد هرچیز
شروع دوباره همه چیز
هرچند صدای ما ضعیف و خاموش میشود
اما صداهایی نو، دوباره میخوانند
صداهایی نو، دوباره میخوانند
وقتی پا به سن گذاشتهایم
و موهایمان سپید شده است
وقتی زندگی رو به تاریکی مینهد
و روزهایمان سپری شده است
وقتی قامتمان خمیده است
و گامهایمان سنگین...
آنگاه صداهایی نو، دوباره میخوانند
ترانههای آزادی، عدالت و صلح را
ترانههای خلقی که هیچگاه کمر خم نخواهد کرد
ترانههای عشقی که هرگز خاموش نخواهد شد
آری، صداهایی نو، دوباره میخوانند
صداهایی نو، دوباره میخوانند." (4)
***
و برنامه فیلم شب افتتاحیه با نمایش یک مجموعه هفت قسمتی از فیلمهای کوتاه انیمیشن آغاز میشود. این مجموعه را دانشجویان رشته انیمیشن - سه بعدی دانشگاه غرب سوئد، براساس تمهای برنامههای جشنواره، بهعنوان پایان نامه دورههایشان ساختهاند. این دانشجویان در سه گروه و متشکل از یازده نفر بودند. این فیلم ها به عنوان تیزر در برنامههای نمایش فیلمها در طول جشنواره نشان داده شدند.
فیلم سینمایی افغانستانی "حوا- مریم - عایشه" ساخته صحرا کریمی پایان بخش برنامه شب افتتاحیه بود.
در این دوره از جشنواره در مجموع 30 فیلم از 17 کشور مختلف در پنج مرکز فرهنگی و سینما در طول یک هفته به نمایش گذاشته شد.
فیلمهای ایرانی انتخاب شده این دوره از جشنواره عبارت بودند از:
میترا - ساخته کاوه مدیری - از آلمان
فردا آزاد خواهیم شد - ساخته حسین پورسیفی - از آلمان
داخل جعبه شرودینگر - Into Schrodinger`s Boxساخته نسیم تقوی و امیر گنجوی - از کانادا
دیگری در سرزمین خود - Others ‘In Their Own Land _ sub _ light ساخته فرید حائری نژاد - از کانادا
بنزین خونین - ساخته رضا آزادی - از هلند
پرندگان مهاجر- Migrant Birds Fly- ساخته ارسلان براهنی - از کانادا
ستاره گمشده - ساخته عبدالرضا کهن روز- از چکسلواکی
از نکات مهم جشنواره رایگان بودن جلسههای نمایش فیلم و برنامههای آن برای پناهندگان و دانشآموزان مدارس بود.
به گفته حسین مهینی بیش از پانزده مهمان خارجی از اروپا و کانادا مهمان جشنواره بودند و در جلسات نمایش فیلمها و بحث و گفتگوها شرکت داشتند.
از اتفاقهای مهم در طول برگزاری جشنواره، حمله سایبری و خرابکاری در وبسایت جشنواره بود. این خرابکاریها چندین بار تکرارشد، به خصوص در روزهای اصلی برگزاری جشنواره و کلا بخش انگلیسی وبسایت را از مدار خارج کرده و از کار انداخت. آسیب وارده به حدی بود که از نظر فنی امکان بازسازی آن در محدوده زمانی کوتاه امکانپذیر نبود. حادثهای که منجر به قطع ارتباطات جشنواره با خارج از جغرافیای اسکاندیناوی شد. به باور مهینی حملهکنندگان سایبری به سایت جشنواره، افراد، گروهها و وابستگان به دستگاههای فکری و سیستمهای حکومتی از جمله رژیم جمهوری اسلامی بودهاند که گفتگوهای آزاد فرای ایدئولوژیها و فرای مرزهای نژادی و جنسیتی را حتی در اشکال بیانی هنری از جمله سینما بر نمیتابند و در پی سلطه دیکتاتوری، استثمار و اختناق میباشند.
از مشکلات دیگر این دوره پخش اطلاعات گمراه کننده از طریق رسانههای اجتماعی در باره تاریخ و زمانهای نمایش فیلمها بود. این خرابکاریها در مورد فیلمهای کردی شدت بیشتر و دامنه گستردهتری داشت.
در این جشنواره دو فیلم از کردستان ترکیه و مبارزات مردم نمایش داده شد که هم کارگردانها و هم دو تن از بازیگران آن در جلسات نمایش فیلم شرکت داشتند.
فیلمهای سینمایی "برای آزادی" ساخته ارسین چلیک - Ersin Celik و "زندان و یا تبعید"
ساخته شریف چیچک Cicek Serif از ترکیه و آلمان - در ارتباط با مبارزات مردم کرد ترکیه در این جشنواره بودند.
ارسین چلیک کارگردان فیلم برای آزادی
جهتگیری این دو فیلم علیه دولت فاشیستی ترکیه و جنگ نابرابر ارتش و پلیس ترکیه علیه مردم کرد و همچنین دفاع از آزادی و برابری انسانها میباشد. رفتار و منش کارگردانان این فیلمها و همچنین بازیگران آنها نشان میدهد که چقدر به آزادی و برابری و احترام متقابل پایبند هستند. بیتردید چنین روحیهای در آثار هنرمندان و نویسندگان نیز انعکاس یافته وتوجه خواننده و بیننده را به خود جلب میکند.
اما متاسفانه از کردهای ایرانی ساکن گوتنبرگ برای دیدن این فیلمها در جشنواره خبری نبود.
***
روز دوشنبه 15 نوامبر، در سومین روز برگزاری جشنواره فیلم "بنزین خونین" ساخته رضا آزادی به نمایش گذاشته شد. این فیلم مستندی است در باره اعتراضهای سراسری مردم در ایران علیه گرانی بنزین در آبانماه 1398؛ و کشتار مردم به جان آمده از فقر توسط جمهوری اسلامی است. فیلم با استفاده از اسناد تصویری مستقیم و بیواسطه منتشر شده در رسانههای اجتماعی و اسناد صوتی محرمانه نیروهای امنیتی ساخته شده است. فیلم روایت تکاندهنده و روشنگرانهای از رویدادهای خونین آبان 1398 میباشد.
رضا آزادی کارگردان فیلم بنزین خونین - حسین مهینی در بحث و گفتگوی بعد از نمایش فیلم
تاریخ و روز انتخاب شده برای نمایش این فیلم، نشانه هشیاری سیاسی برگزارکنندگان جشنواره بود، چرا که روز نمایش فیلم همزمان بود با 25 آبان، سالروز این رویداد تاریخی.
پس از نمایش فیلم بحثها و جدلهای گستردهای میان تماشگران، فعالان حوزههای مسائل حقوق بشری، منتقدین هنری و همینطور کارگردان فیلم صورت گرفت. دامنه بحثها ازحدود مسئولیتها در کم و کیف گزینش و کارکرد اسناد در این گونه فیلمها تا چگونهگی پرداختهای سینمایی و شکلهای بیانی این نوع آثار در کشاکش بود. گفتگوهایی که در نوع خود حساس و مسئولانهای بودند.
فیلم دیگری که توجه بینندگان را به خود جلب کرد فیلم مستند "ستاره گمشده" ساخته عبدالرضا کهن روز بود. فیلم، روایت یک سرباز ایرانی است که در جنگ ایران و عراق اسیر عراقیها میشود.
Open Forum - جلسه بحث و گفتگوی فیلم ستاره گمشده(از راست به چپ) بهرام رحمانی، هومن میرفتاحی – شخص اصلی فیلم، عباس یوسفپور فیلمساز و منتقد فیلم، عبدالرضا کهن روز کارگردان فیلم، یوهان بری استروم فیلمساز- نویسنده و عضو کمیته انتخاب فیلم جشنواره، یدی شیشوانی تحلیلگر سیاسی - اجتماعی و از رهبران سیاسی چپ.
هومن میرفتاحی پنج سال از جوانی خود را دراردوگاههای هولناک عراق و در زیر انواع و اقسام شکنجههای روحی و جسمی میگذراند. به قول خود وی، او معتقد و باورمند به مذهب بود، اما به هنگام آزادی از اسارت ایمان خود به مذهب را از دست داده بود و از این رو جهتگیری او نه برای حاکمیت اسلامی ایران و نه حتی برای برخی از اسرای مذهبی - که سالها در کنار هم بودند - قابل قبول نبود. سرانجام او در اثر فشارهایی که از سوی حکومت و اطرافیان در ایران با عنوان " مرتد" بر او وارد شده بود، مجبور به فرار ایران شده و پناهنده آلمان میشود.
فیلم دیگری که جذاب و دیدنی بود فیلم مستند "دشمنان بچههاChildren of the Enemy - " بود که شرح حال پدر بزرگی است که دخترش به داعش پیوسته بود و او توانست از گوتنبرگ به روژاوا برود و نوههای خود را از آنجا به سوئد بیاورد.
دهها تن از کودکان سوئدی تبار در اردوگاههای تحت کنترل نیروهای سوریه دموکراتیک در مناطق شرق سوریه به سر میبرند. در این میان اما داستان این هفت کودک سوئدی که در اردوگاه "الهول" سوریه به سر میبرند، افکار عمومی سوئدیها را به خود جلب کرد. این ۷ کودک فرزندان یکی از جنگجویان داعش به نام "مایکل اسکرومو" هستند که به داعش پیوست و در سوریه کشته شد.
این فیلم بهعنوان برنامه اختتامیه جشنواره با حضور کارگردان فیلم و پدر بزرگ بچهها دوباره به نمایش گذاشته شد. بعد از نمایش فیلم بحث و گفتگو و همچنین شعر خوانی و موسیقی "پاتریسیو گالوز - Patricio Galvez" پایان بخش به شدت تاثیر گزار برگزاری دوره پانزدهم جشنوازه بینالمللی سینمای تبعید - سوئد بود.
بحث و گفنگوی بعد از نمایش فیلم دشمنان بچهها در مراسم اختتامیه جشنواره(از راست به چپ) - پاتریسیو گالوز- پدر بچهها، گورکی مولر کارگردان فیلم، یوهان بری استروم هماهنگکننده جلسه نقد و بحث، آزاده نجفی مجری برنامه.
***
در رابطه پرداختن و نوشتن درباره مجموعه فیلمهای این دوره از، به خصوص فیلمهای سینماگران ایرانی؛ که به گواهی اکثر تماشاگران و منتقدین سینمایی از آثار درخشان سینمای امروز در سطح جهان میباشند؛ برای من این گزارش محدود با نگاه کلی امکانپذیر نیست.
امیدوارم که نویسندگان سینمایی و همینطور همکاران مطبوعاتی جشنواره همت کنند و مقالههایی در معرفی و بررسی فیلمها برای به فارسی برای آگاهی ایرانیان نوشته و منتشر کنند. البته درباره فیلمهای بسیار خوب غیرایرانی هم که خوشبختانه تعدادشان کم نبودند؛ به شماری از مهمترین آنها اشاره میکنم:
سگهای ولگرد کلنل - The Colonel's Stray Dogs، ساخته خالد شمیس؛ از آفریقای جنوبی، لیبی و انگلستان
دیوار - Wal ، ساخته سیمون بیتون؛ از فرانسه و اسرائیل
فرار کن - Flee، ساخته یونس پوهر راسموسن؛ از دانمارک
کشور کوچک - Petit Pays، ساخته ازیک باربر؛ از فرانسه و بلژیک و فردا همه جهانAnd Tomorrow the Entire World، ساخته ژولیا فون هاینر؛ از آلمان ... و فیلمهای برنامه فوقالعاده "زنان افغانستان میتوانند!"؛ البته این اشارههای گذرای من ادای دین به ارایه طرح جامعتری از فیلمهای این جشنواره معتبر و متفاوت در این نگاه نوشتاری میباشد.
مراسم اختتامیه جشنواره(از راست به چپ) - پاتریسیو گالوز- پدر بزرگ بچههای اسیر، گورکی مولر کارگردان فیلم دشمنان بچهها، حسبن مهینی مدیر هنری جشنواره و آزاده نجفی مجری برنامه.
***
در قطار نشستهام و راهی استکهلم هستم. در امتداد چشماندازهای مه گرفته پنجره قطار، لحظههای پرشور روزهای جشنواره، همچون نوارهای صحنههای فیلم ها شتابان ظاهر میشوند؛ لحظههایی که شادمانه در رقص نور جشنواره در امتداد چشمانداز پشت شیشه پنجره قطار پایکوبی میکنند. فیلمها را میبینم، سینماگران را، تماشاگران آشنا و نا آشنا را، گفتگوهای گذری را، کنکاشهای شبانه را که تا آستانههای صبح ادامه داشتند. بحثهای بعد از جشن شبانه افتتاحیه جشنواره که تا استانه صبح – چهارصبح - ادامه داشت و جمع را میل به گذاشتن نکته پایان به آن لحظههای شبنشینی نبود. حتی عزیز سینماگری که قراربود طبق برنامه اعلام شده فیلمش در ادامه همان سحرگاه، در ظهر آن روز، روز دوم جشنواره به نمایش گذاشته شود، اما اوهمچنان در پی پیالههای دیگر در تشنگی، نوش شیدایی حضور جمع بود.
در حاشیه جشنواره؛ برشی از بحثهای ممتد شبانههای جشنواره.
... و میشنوم میکائیل ویه را که در پهندشت مه گرفته چشماندازم؛ نوید طلایهداران پر از شور و امید - نسل نو را میدهند:
"وقتی پا به سن گذاشتهایم
و موهایمان سپید شده است
وقتی زندگی رو به تاریکی مینهد
و روزهایمان سپری شده است
وقتی قامتمان خمیده است
و گامهایمان سنگین...
آنگاه صداهایی نو، دوباره میخوانند".
شور وسرمستی؛ واقعا نمیتوانم از حسهای درونیام از لذت و شادیهایم در باره اینکه توانسته بودم در برگزاری این دوره از جشنواره شرکت بکنم، پارههایی را ننویسم.
... و کوتاه؛ به نظر من این جشنواره یکی از اقدامهای مهم فرهنگی - هنری نهادینه شده جمع ایرانیان در تبعید است که در این سه دهه بیوقفه به جریان کاری خود ادامه داده است.
آرزو میکنم دستاندرکاران این جشنواره به مدیریت حسین مهینی در سالهای آتی نیز این جشنواره را پربارتر برگزار کنند، مگر این که جمهوری اسلامی ایران با قدرت مردم سرنگون گردد و بازگشت ما تبعیدیان واقعیت پیدا کند و چنین جشنوارهای در ابعاد گستردهتری در تهران برگزار شود و فیلمسازها با فیلمهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه خود در این جشنواره شرکت کنند و با فضای جامعه رها شده از چنگال خونین و دوران سیاه جمهوری اسلامی آشنا گردند! به امید آن روز!
***
1- در ارتباط با فیلمها اسامی انگلیسی آنها ذکر میشود تا جستجوی علاقمندان برای کسب اطلاعات بیشتر در باره آنها آسانتر شود.
2- ABF اتحادیه آموزشی سندیکاهای کارگران سوئد، بزرگترین تشکیلات آموزشی آزاد غیرحزبی در سوئد است. این اتحادیه از شصت سندیکای کارگری و انجمنهای مردمی تشکیل شده است.
3- میکاییل ویه - Mikael Wiehe، متولد 1946، خواننده، ترانهساز و آهنگساز. از چهرههای اصلی جنبش موسیقی چپ - پاپ دهه هفتاد؛ و موسیقی مترقی امروز سوئد است. میکاییل ویه در سالهای 1988 و 200 برنده جایزه معتبر جهان موسیقی "گرمی- Grammy Award" شده است. از منظر سیاسی میکاییل ویه عضو حزب کمونیست انقلابی سوئد میباشد.
4- ترجمه فارسی ترانه صداهایی نو دوباره میخوانند از سلیمان قاسمیانی.