محمود قزوینی: نمادها و شعارها - در باره شعار " نان، کار، آزادی"!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

تعیین سیاست و تاکتیک و تعیین شعار مناسب که سیاست و تاکتیک و یا استراتژی پیش رو را به صورت موجز بیان کند یک چیز است و شعارها و نمادها، چیز دیگر. شعار " نان، کار، ازادی " و یا ترانه " یک جنگل ستاره داره" و... توسط سازمان چریکهای فدایی در دوران انقلاب 57 در ایران مطرح و عرضه شدند. حالا هم برخی از محافل جوان چپ، بخصوص دانشجویی در ایران آن شعارها و ترانه ها را تکرار میکنند. شاید هم نوستالزی است اما مهم نیست دارند به این طریق میگویند ما به جریان چپ در جامعه تعلق داریم. در برخی از محافل چپ در ایران به عنوان نماد چپ از این شعارها و ترانه ها استفاده میشود.

تا اینجا هیچ مشکلی نیست. کسی و جمعی و حتی تحرکی برای بیان تعلق خود به چپ از یک نماد استفاده کرده است و هر انسان سوسیالیستی هم از این امر خوشحال میشود. این نمادها نقش بسیار کمی در تعیین سیاست و تاکتیک و " آلترناتیو" سازی بازی میکنند. تا همین حد که کسانی با بیان و سرودن آنها خود را چپ و سوسیالیست معرفی میکنند، باید آن را به فال نیک گرفت.
جنبشهای سیاسی گاها با نمادها و پرچمهایی شناخته میشوند، این نمادها و پرچمها، نه سیاست تاکتیکی است و نه استراتزیک و نه تشکیلاتی، این نمادها در اثر سنتها و مقاومتها در جامعه شکل میگیرد و در دوره های مختلف در اشکال مختلف بیان میشود. مثلا در دوران انقلاب 57 عکس صمد بهرنگی و خسرو کلسرخی در تظاهراتها نشان و نماد چپ بودن آن تظاهرات بوده است. امروز هم هنوز در برخی جاها اشخاص و چمعها برای نشان دادن چپ بودن از این لگوها در جلسه و تجمع خود استفاده میکنند. وقتی دانشجویی در دانشگاه لرستان هنگام سخنرانی حرفش را با جمله ای از خسرو گلسرخی شروع میکند، میخواهد به حضار و به همه جامعه بگوید من به صف سوسیالیستها تعلق دارم. میخواهد به دولت و نیروهای امنیتی بگوید من به صفی مبارز و مقاوم تعلق دارم که در مقابل شما ایستاد و حتی مرگ را اختیار کرد. پس فکر تسلیم شدن ما را از سرتان بیرون کنید. البته علت اینکه جوانان کمونیست و مردم عکسهای سعید سلطانپور، فواد سلطانی، منصور حکمت و صدها چهره کمونیست شناخته شده جان باخته دیگر را در دست نمیگیرند، تنها به علت اختناق جمهوری اسلامی میباشد. عکس گلسرخی و صمد به دلیل سمبل چپ در دوران حکومت سلطنتی آن بار مقابله مستقیم با رژیم جمهوری اسلامی را ندارند. وگرنه در هر محله و شهری سمبلهای کمونیست در ایران فراوان وجود دارد و در زمان فروریختن و نابودی رژیم اسلامی آن سمبلها در دستان خانواده های اعدامی و مردم شهر در تظاهراتها جای میگیرد.
جنبش کارگری در شرائط امروز، در مبارزه جاری اقتصادی احتیاج به نماد ندارد. بلکه تشکل او و پیروزیهای کوچک و بزرگش نماد و پرچم مبارزه اش است. در هیچ تحرک کارگری اقتصادی در شرائط امروز جامعه ما شاهد بکار بردن نماد و پرچم برای بیان خود نیستیم. فردا در تحرک های بزرگ سیاسی حتما جنبش کارگری هم نمادهای و پرچمهای خود را میافرازد. ممکن است عکسهای رهبران کارگری شناخته شده ایران و جهان نماد این جنبش شود. ممکن است اسماعیل بخشی، جوهیل، ... نمادها و پرچمهای این جنبش شوند. در توازن قوای فعلی نشان دادن نمادی خارج از خود جنبش کارگری حاضر در ایران، حرکت کارگری را تضعیف میکند و در معرض سرکوب قرار میدهد، اما جنبشهای سیاسی در تحرکات دانشجویی بیشتر با ورود به عرصه سیاسی است که خود را بیان میکنند و برای بیان خود در آنجا نمادها دارای اهمیت میشوند. شعار " نان، کار، ازادی" تنها یکبار در جنبش کارگری آنهم توسط اسماعیل بخشی طرح شد که باز هم او به عنوان یک نماد و برای بیان خود به عنوان یک سوسیالیست از آن استفاده کرد و نه به عنوان یک شعار "آلترناتیوی". آلترناتیو او مجمع نمایندگان و اداره شورایی بوده که آن را سازماندهی کرده است.
برخی از شعارها در بهترین حالت همین خاصیت نمادین را دارند. مثل شعار " نان، کار، ازادی" که برخیها ادعا دارند حول این شعار باید آلترناتیو ساخت. حول این شعار به همان اندازه میتوان آلترناتیو ساخت، که حول عکس صمد و خسروگلسرخی میشود آلترناتیو ساخت. هر کمونیستی با دیدن عکس صمد و گلسرخی و شعار " نان، کار، زادی و یا شعار ازادی و برابری... در تظاهرات و نمایشی در شرائط کنونی میداند این تحرک به سوسیالیستها تعلق دارد. خاصیت این شعار در حد یک نماد میباشد. اگر این شعار از حالت نمادینی خود که اینجا و آنجا طرح میشود خارج شود، دیگر جنبه های منفی آن بیرون میزند. اتفاقا این شعار برخلاف نمادهای دیگر حتی خاصیت توده ای شدن را هم ندارد. شعار " نان، کار، ازادی" به عنوان یک شعار بی ربط به مطالبات جامعه میباشد. این شعار، شعاری در مبارزه اعتصابی کارگران، شعاری در مبارزه در لغو حجاب اجباری، شعاری برای جدایی دین از دولت و.....نیست. این شعار مفهوم کلی و گنگی است، شعاری فرقه ای است. اگر کمونیستها میخواهند در ایران مطالباتی را به شکل تثلیت بیان کنند حداقل مطالبات اساسی مردم ایران را در آن میگنجانند. هر چند بیان تثلیثی حتی یک شعار درست مشکلی را حل نمیکند، بلکه مسئله سازماندهی مبارزه برای آن مطالبات و وجود حزب و سازمانی که مظهر آن مطالبات شود و مردم دستیابی به آن مطالبات را در آن حزب و سازمان ببینند است. بلشویکها مطالبات مردم روسیه را در تثلیت "صلح، زمین، ازادی" گنجاندند. اما مسخره است که تصور شود که این شعارها برای فریاد زدن در تظاهرات خیابانی و اعتصابی تنظیم شده بود و حالا هم باید اینجا و آنجا مردم با فریاد یک شعار تثلیثی در خیابان و اعتصاب آن را توده گیر کنند و "آلترناتیو" درست شود. این تصورچپ اصحاب کهفی از مبارزه اجتماعی است. تصوری که برخی محافل حاشیه ای چپ از این شعارها دارند و فکر میکنند با تنظیم یک شعار " الترناتیو " درست میشود . تثلیت بلشویکها را احدی در خیابان فریاد نزد، بلکه این شعار چکیده کلی سیاست بلشویکها در سال 1917 در جامعه بود.
میتوان چکیده مطالبات مردم ایران را در یک تثلیت و یا یک شعار تعیین کرد. البته ایناهمیت کمی در مبارزه دارد و مشکلی را حل نمیکند. زیرا زمانی که سازمان و حزب سوسیالیستی در صدها سوراخ و سمبه و به صدها و هزاران شکل مشغول سازماندهی مطالبات مشخص و نزدیک کردن مردم به خود به عنوان مظهر و چکیده این شعارها نباشد، آن تثلیث پای نشریه محفل و حزب مربوطه درج میشود و تمام. بلشویکها به خاطر تعیین شعار تثلیثی درست قدرتمند و پیروزو " آلترناتیو" نشدند، بلکه بدلیل اینکه توانستند به طور واقعی نماینده امیال و مطالبات مردم شوند و اراده آن را داشتند که آن امیال و مطالبات را تا کسب قدرت دولتی پیش ببرند، قدرتمند و " آلترناتیو" شدند.
حالا کسی و یا محفلی در ایران مسئله حکومت و قوانین اسلامی، سکولاریسم و دولت سکولار که یک مطاابه پایه ای مردم است را خط زده، مسئله زنان و حجاب اجباری را خط زده، برابری و رفاه را خط زده.....و فکر میکند با سر دادن یک شعار تثلیثی خارج از متن جامعه و گنگ میتواند " الترناتیو" ایجاد کند. اگر پایان جنگ مسئله جامعه است باید شعار صلح داد و برایش کار کرد، نمیشود پایان جنگ مسئله جامعه باشد و گروه سیاسی برای خودش شعار و مطالبه ای گنگ و بی ربط به جامعه را سر دهد. اگر حکومت اسلامی و قوانین اسلامی یکی از عرصه های اصلی نبرد است، سکولاریسم و جدایی دین از دولت یک مطالبه پایه ای جامعه است. به جای رفاه هم میگویند "نان". مفهوم عمیق و "فلسفی" شعار نان را فقط محافل " فلسفی" میتوانند بفهمند. اما با شعار نان مردم در ایران میگویند طرف احتمالا عمرش به دوره قاجار و یا دوره قحطی جنگ جهانی دوم میرسد که فکر میکند مردم نان ندارند و او باید نان را تامین کند.
شعار نان، کار، ازادی نه شعار استراتژیک سوسیالیستی است، نه شعار تاکتیکی و نه پاسخی به سوالهای مطرح در جامعه. این شعار اگر از حالت نمادینش به عنوان یک نشان چپ مانند فلان ترانه و عکس.... خارج شود، دیگر یک شعار سکتی و کهنه میباشد که تنها بدرد محافل اصحاب کهف میخورد.
محمود قزوینی
19 سپتامبر 2021
این مطلب را حدود یکماه قبل در پاسخ به رضا مقدم نوشتم. پس از نوشتن از پخش آن پشیمان شدم. این بحث را بی ربط به مسائل روز جامعه و مسائل آن و بی ربط به مباحث کمونیستی و کارگری دانستم. امروز دیدم رفیق رحمان حسین زاده در تلویزیون پرتو مفصل به این بحث پرداخته است. نقدهای خوبی را مطرح کرده است. اما نقد من از زاویه دید دیگری است. فکر کردم بد نیست علاقه مندان مبحث نگاهی به این مطلب من بندازند.