امتناع حزب الله به رویارویی گسترده با اسرائیل، علیرغم تحمل خسارات جانی و مادی قابل توجه ، از جمله ترور دبیرکل تاریخی این حزب، حسن نصرالله، سوالات متعددی را در مورد حمایت پدرخوانده ایرانی آن ایجاد کرده است.
آیا تهران تصمیم گرفته بود جنبش لبنان را قربانی کند تا از جنگ علنی با تل آویو جلوگیری کند؟
پس از آغاز جنگ نسلکشی اسرائیل علیه غزه در روز بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، این سوال مطرح شد که ایران تا چه اندازه آماده حمایت از حماس علیه تلآویو بود، علیرغم خطر درگیری مستقیم با اسرائیل که این حمایت برایش داشت. این سوال به سرعت به حزبالله هم مطرح شدکه در ۸ اکتبر جبههای با اسرائیل برای حمایت از غزه گشود.
سازمان لبنانی دلایل سیاسی و نظامی برای رفتن به جنگ داشت. حافظ مفهوم «وحدت در میدان نبرد» که جنبشهای مقاومت را به حمایت از یکدیگر در هر رویارویی با اسرائیل فرا میخواند، حزبالله در توجیه بیطرفی خود با مشکلات زیادی روبرو بود. بی طرفی اعتبار سخنان حزبالله را مورد تردید قرار می داد. از سوی دیگر، این سازمان فکر می کرد که عدم واکنش باعث تشویق اسرائیل در کشیدن جنگ به خاک لبنان می شود.
با این وجود، غیر قابل تصور است که حزبالله بدون تایید حامی اصلی خود، ایران، تصمیم به گشودن «جبهه حمایتی» با غزه را گرفته باشد. این درگیری مسلحانه در خدمت اهداف تهران بود. به این طریق بدون وارد شدن مستقیم به جنگ، ایران همچنان از مشارکت در جنگِ مهمترین متحد منطقه ای خود حمایت کرد. تهران به پتانسیل بازدارنده این متحد به نام مفهوم «دفاع پیشرفته» اعتقاد داشت که بر اساس آن امنیت ایران دور از مرزهایش از طریق متحدان منطقهای خود ساخته میشود. اما مداخله حزبالله همچنین به ایران اجازه داد که تهدیدهای پیش از حمله ۷ اکتبر علیه اسرائیل را افزایش داده، تا جایی که خواستار سرکوب آن در هفت و نیم دقیقه شد (۱) . ایران تمایل به جنگ نداشت، و اصرار داشت که هیچگونه مسئولیتی در حمله حماس نداشته است. حتی رهبر معظم انقلاب علی خامنهای اعلام کرد که از این حمله بیاطلاع بوده و حماس به او اطلاع نداده است که این حمله چه زمانی انجام میشود، از ترس اینکه سرزمین ایران هدف اسرائیل یا حتی آمریکا قرار گرفته و به این ترتیب ایران به جنگ کشیده شود. به یاد داشته باشید که واشنگتن پس از آن بزرگترین ناوهای هواپیمابر خود را به عنوان بخشی از مأموریتی که صرفاً دفاعی و بازدارنده توصیف می شود، به منطقه فرستاد. به این ترتیب، ایران به تدریج متحدان خود را در معرض خطر قرار داد ، ابتدا حماس و سپس حزب الله.
نیاز به نیروی بازدارنده
در سطح داخلی، پیروزی مسعود پزشکیان، رئیس جمهور اصلاح طلب در انتخابات ریاست جمهوری ژوئیه ۲۰۲۴ منجر به تجدید نظر در اولویت های ملی شد. از این به بعد اولویت ها حول محور بهبود اقتصادی و تقویت مشروعیت رژیم میچرخند، به ویژه پس از شورشی که کشور تجربه کرد و همچنین درصد ضعیف مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری. در نتیجه، تهران به منظور حفظ شانس خود برای مذاکرات درجهت راه اندازی مجدد توافق هسته ای که در سال ۲۰۱۵ امضا شده بود و با هدف لغو تحریم های اقتصادی که علیه ایران اعمال شده، تعهدات منطقه ای خود را کاهش داد.
راهبرد بازدارندگی جمهوری اسلامی در قبال اسرائیل بر شبکه منطقهای از شبه نظامیان قوی تکیه داشت که میتوانستند به تلآویو به قدری مؤثر حمله کنند که آن را از حمله مستقیم به ایران منصرف کنند. از این رو، ایده مکرر از آغاز جنگ این است که تهران نمیخواهد حزبالله را «بیش از حد لازم» وارد درگیری کند، زیرا در صورتی که اسرائیل تصمیم حمله به برنامه هستهای ایران را بگیرد، ایران به حزبالله به عنوان یک نیروی بازدارنده نیاز خواهد داشت. این نیاز به حزبالله توضیحی است برای عملیات «محاسبهشده» حزب خدا که با حمله همهجانبهای که اسرائیل از اواسط سپتامبر ۲۰۲۴ علیه اش شروع کرد، تضعیف شده است. تهران با آگاهی از ظرفیت اسرائیل برای آسیب رساندن به متحد خود، تلاش کرد حزبالله لبنان را از طریق پایین نگه داشتن میزان حملاتش علیه اسرائیل «حفظ» کند.
در این زمینه، اولین سخنرانی حسن نصرالله، دبیرکل سابق حزبالله پس از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نشاندهنده استراتژی این حزب برای مقابله با «جبهه حمایتی» در جنوب لبنان بود. او در ۳ نوامبر ۲۰۲۳ اعلام کرد: «در این جبهه، همه گزینهها روی میز است و ما میتوانیم در هر زمانی به آنها متوسل شویم. اگر دشمن علیه لبنان عملیات پیشگیرانه انجام دهد، بزرگترین حماقت تاریخ خود را مرتکب شده است. بر خلاف تبلیغات سیاسیاش حزب الله قصد تشدید عملیات نظامی را نداشت تا بهانه ای برای آغاز جنگ علنی علیه لبنان، مشابه جنگی که در نوار غزه به راه انداخته شد، به اسرائیل داده نشود. به خصوص که تشدید تنش در منطقه فشار آمریکا و اسرائیل را بر ایران افزایش می داد و ایران را به حمایت فعال سازمان لبنانی متهم می کرد.
از طرف دیگر شدت حملات اسرائیل به لبنان به نسبت مقدار حملات حزبالله به اسرائیل تغییر میکند. تل آویو هر از گاهی ابتکار عمل را برای چالش صبر شبهنظامیان حزب الله به دست میگیرد، یک مثال آن ترور صالح العاروری معاون دفتر سیاسی حماس در روز ۳ ژانویه ۲۰۲۴، در حومه جنوبی بیروت است که دژ حزبالله محسوب میشود. این بار هم پاسخ حزبالله ملایم بود. حزبالله به جای هدف قرار دادن تل آویو در پاسخ به هدف قرار دادن بیروت طبق معادله «تل آویو در مقابل بیروت»، یک پایگاه کنترل ترافیک هوایی در نزدیکی مرز را بمباران کرد. و بدین ترتیب بار دیگر به عنوان طرفی ظاهر شد که نمی خواست بهانه ای برای جنگ علیه لبنان به اسرائیل بدهد.
با این حال، این مانورها نه در مهار تجاوز اسرائیل به خاک فلسطین موفقیت آمیز بود و نه در جلوگیری از آغاز جنگ بعدی تل آویو علیه لبنان.
«صبر راهبردی» و وعده های آمریکا
در واقع، رفتار حزب الله از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ از رفتار ایران جدایی ناپذیر بود. ایران استراتژی «صبر استراتژیک» را دنبال می کرد. اولین آزمون جدی که تهران پس از عملیات حماس با آن روبرو شد، حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق در اول آوریل ۲۰۲۳ بود. این حمله چالشی آشکار بر ضد خطوط قرمز تعیین شده توسط تهران بود. جمهوری اسلامی بمب گذاری در کنسولگری خود و ترور محمدرضا زاهدی فرمانده سپاه قدس را حمله به خاک خود تلقی کرد و تهدید کرد که بلافاصله به این حمله تل آویو واکنش نشان دهد.
چند روز بعد، ۲۰۰ پهپاد و حدود صد موشک در شب ۱۳ تا ۱۴ آوریل ۲۰۲۴ علیه اسرائیل پرتاب شد. اگرچه این نقطه عطفی در درگیری بین اسرائیل و ایران بود، و این دو بازیگر را از جنگ «سایهای» بیرون آورد، این پاسخ از خطوط قرمزی که به نظر میرسید تهران با واشنگتن در آن به توافق رسیده بودند عبور نکرد، تا از گسترش منطقهای درگیری که هدف مشترک ایران و آمریکا بود جلوگیری شود.
وقایع بعدی نشان داد که عدم تمایل ایران به رویارویی مستقیم با اسرائیل، تلآویو را بر آن داشت تا به تدریج حملات خود را علیه حزبالله تشدید کند، زیرا مطمئن بود که مداخله تهران برای دفاع از آن محدود خواهد بود.
با این حال، این تشدید تنش اسرائیل به حزب الله محدود نشد، بلکه ایران را نیز تحت تأثیر قرار داد. در ۳۰ جولای ۲۰۲۴ اسرائیل فواد چاکر، یکی از رهبران اصلی نظامی حزب الله را در قلب حومه جنوبی بیروت ترور کرد. هفت ساعت بعد، در قلب تهران، اسماعیل هنیه، مدیر دفتر سیاسی حماس نیز به همین سرنوشت دچار شد.
همانطور که نصرالله پس از آن اعلام کرد، حزبالله در ۲۵ اوت ۲۰۲۴ با سازماندهی حمله هوایی بیش از ۳۰۰ موشک به پایگاه نظامی گالیلوت در نزدیکی تل آویو، به ترور فواد چاکر پاسخ داد. خبری از پاسخ ایران که آن همه پس از ترور هنیه وعده هایش را میداد نبود. واشنگتن در این تأخیر دست داشت و ادعا کرد که چنین عملیاتی به روند آرام مذاکرات آتش بس در غزه آسیب می رساند. مذاکراتی که دولت آمریکا مستقیماً پس از ترور هنیه از سر گرفته بود و تهران خواستار موفقیت آن بود.
در این ارتباط چندین سیاستمدار ایرانی - از جمله رئیس جمهور مسعود پزشکیان - متعاقباً اعلام کردند که توسط ایالات متحده فریب خورده اند. ایران از گرفتن انتقام ترور هنیه خودداری کرد بدون اینکه تصمیمش منجر به آتش بس در غزه شود. بدتر از آن، این به اسرائیل اجازه تشدید حملات خود علیه حزب الله را داد.
در شب ۱۷ تا ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۴، اسرائیل در یک عملیات امنیتی و اطلاعاتی پیچیده، پیجرها و تاکی واکی ها را در لبنان منفجر کرد. هزاران نفر از جمله تعدادی از اعضای حزب الله کشته و زخمی شدند. این حمله علاوه بر نشان دادن برتری اطلاعاتی اسرائیل، این ترس را تقویت کرد که اسرائیل در حال آماده شدن برای به راه انداختن یک جنگ عظیم علیه حزب الله است.
دو روز بعد، در ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۴ اسرائیل فرماندهی نیروهای نخبه حزب الله، یگان ردوان را ترور کرد به این بهانه که به گفته اسرائیل او تدارک حمله ای مشابه حمله حماس در ۷ اکتبر را به شمال کشور را میدید. با این حال، حزب الله تاکید کرد که آتش بس در غزه برای بازگرداندن آرامش به مرز لبنان و اسرائیل کافی است.
این احتمال وجود دارد که اسرائیل می خواست با انفجار پیجرها یا ترور رهبران واحد ردوان، حزب الله را تحریک کرده و آن را به جنگ وسیع بکشاند. همچنین این احتمال وجود دارد که تلآویو در هر صورت بدون توجه به واکنش های سازمان شیعه، قصد داشت که تهاجم خود را گسترش دهد. در هر صورت، عملیات های انجام شده توسط تل آویو شروع به ایجاد شک و تردید در مورد «توازن ترور» کرد که به گفته این حزب برای جلوگیری از حمله اسرائیل به لبنان کافی است. این عملیات همچنین ثابت کرد که اسرائیل اطمینان داشت که علیرغم آسیبهای سنگینی که حزبالله متحمل شده، ایران هیچ قصدی برای نجاتش ندارد.
بازی دوگانه تهران
در شب ۲۳ به ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۴، اسرائیل به بهانه هدف قرار دادن انبارهای نظامی حزب الله، حملات هوایی شدیدی را به جنوب لبنان انجام داد که به حومه جنوبی بیروت و سپس به سایر مناطق این کشور گسترش یافت. سه روز بعد، تل آویو حسن نصرالله را ترور کرد.به نظر میرسید اسرائیل که مطمئن از حمایت ایالات متحده بود، مصمم به ادامه جنگ خود علیه این سازمان تا پایان خط است. ترور نصرالله این سوال را مطرح کرد که آیا ایران با توجه به نقش اصلی رهبر شیعیان نه تنها در سطح حزب الله، بلکه در سطح «محور مقاومت»، «صبر راهبردی» خود را خواهد شکست یا نه. اگر ایران پس از این حملات ، آغاز به نشان دادن واکنش متفاوتی کرد ، از استراتژی خود که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ اتخاذ شده بود عدول نکرد و هر چقدر هم که متحدانش تلفات میدادند در این جنگ شرکت نکند. جمهوری اسلامی می ترسید که اسرائیل پس از عبور از خطوط قرمز با ترور نصرالله، حملاتی را در قلب کشور انجام دهد. به این دلیل، ما نباید پرتاب نزدیک به ۱۸۰ موشک بالستیک در ۱ اکتبر ۲۰۲۴ را تنها به عنوان پاسخی به ترور نصرالله، بلکه به عنوان تلاش ایران برای برقراری مجدد سیستم بازدارندگی خود در برابر اسرائیل تفسیر کنیم. تهران تا به امروز هنوز به حمله ای که در ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴ توسط حدود یکصد هواپیمای جنگنده اسرائیلی که پایگاه های نظامی این کشور را هدف قرار دادند، پاسخ نداده است. این عملیات در پاسخ به حمله ۱ اکتبر ایران انجام شد.
با این حال، تهران پس از ترور حسن نصرالله، حمایت سیاسی خود از حزب الله را افزایش داد و رهبران سیاسی آن سفرهای خود را به لبنان افزایش دادند. حزب الله نیز به نوبه خود بمباران های خود را علیه اسرائیل افزایش داد و حتی برای اولین بار این حملات به تل آویو رسید. پس از ضربات سخت فراوان، سرانجام به نظر می رسید که سازمان نفس تازه کرده و تعادل قوا را حتی به طور نسبی مجدداً متعادل کرده است. چیزی که کاخ سفید را به از سرگیری مذاکرات برای آتشبس بین حزبالله و اسرائیل با میانجیگری آموس هوچستاین فرستاده ویژه آن سوق داد.
از سرگیری مذاکرات با استقبال خوبی در تهران مواجه شد. در ۱۵ نوامبر ۲۰۲۴، علی لاریجانی، مشاور اصلی رهبر ایرانیان، از بیروت حمایت کشورش از هرگونه تصمیم مقامات لبنانی و حزبالله را اعلام کرد: «ایران به دنبال خرابکاری نیست، بلکه به دنبال یافتن راه حل است. »
آیندهای نا معلوم
با توافق آتش بس ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴ که تا ۱۸ فوریه تمدید شد، سؤالات متعددی در مورد آینده حزب الله که بر خلاف جنگ ۲۰۰۶ از آن تضعیف شده بیرون آمده، مطرح میشود. حزبالله در ۲۰۰۶ با سر بلندی و قدرت از جنگ بیرون آمد. در آن زمان، حزب به تدریج توانایی های نظامی خود را توسعه داده بود، به ویژه از طریق زرادخانه ای متشکل از صد هزار موشک - بر اساس اظهارات این سازمان - که اسرائیل ادعا می کند ۸۰٪ از آنها را منهدم کرده است. صرف نظر از صحت ادعاهای اسرائیل، چالش اصلی این توافقنامه برای حزب الله در توانایی آن برای جبران خسارات در توپخانه سنگین آن نهفته است، در شرایطی که تحویل تسلیحات ایران از طریق سوریه پس از سقوط رژیم بشاراسد جمهوری اسلامی ایران غیر ممکن شده است. جناح های مسلحی که اکنون کاخ ریاست جمهوری در دمشق را اشغال کرده اند با ایران خصومت دارند و . اظهارات مختلف رهبران دمشق گواه آن است.
با انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا، سوال راجع به اینکه ایران در آینده چگونه قصد دارد عمل کند مطرح است. به نظر نمیرسد ترامپ خودش در مورد سیاست ایران تصمیم گرفته باشد: آیا این سیاست مانند دوره اول ریاست جمهوریاش «فشار حداکثری» خواهد بود؟ یا همان طور که در جریان مبارزات انتخاباتی خود پیشنهاد کرده بود، انعطاف پذیرتر خواهد بود و آیا توافقی را که تهران به آن امیدوار بود، امضا خواهد کرد؟ در این صورت، آیا ایران سیاست منطقهای «معتدل» را اتخاذ خواهد کرد که نتیجه آن کاهش کمکهای تسلیحاتی به متحدان منطقهای خود و عمدتاً حزبالله خواهد بود؟
در هر صورت، توافق آتش بس گام حیاتی غیرقابل انکاری برای حزب الله است. این امر اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل را که به جنگ بین حزب الله و اسرائیل در سال ۲۰۰۶ پایان داد تقویت می کند، از طریق یک کمیته نظارتی به رهبری ایالات متحده و شامل فرانسه، لبنان، نیروهای مستقل سازمان ملل در لبنان (یونیفل) و اسرائیل. فعالیت های آن بر منطقه جنوب رودخانه لیتانی متمرکز خواهد شد، جایی که حزب الله باید نیروهای خود را از آنجا خارج کند. در عین حال، یک توافق دیگر اسرائیلی-آمریکایی به تل آویو چراغ سبز نشان می دهد که در صورتی که حزب الله از نظر اسرائیل توافق را نقض کند، به حزب الله حمله کند. از سوی دیگر، نیروهای اسرائیلی همچنان در روستاهای مرزی جنوب لبنان مستقر هستند و مهلت مقرر در توافق آتش بس تمدید شده است. بهانه ارتش اشغالگر برای اینکار اینست که ارتش لبنان به اندازه کافی در این روستاها حضور ندارد و حزب الله در تلاش است تا مواضع خود را در آنجا بازسازی کند.
این توافق که مرتباً توسط اسرائیل نقض میشود، مانع بزرگی بر سر راه استقرار مجدد حزبالله در جنوب رودخانه لیتانی و بازسازی زرادخانه نظامی آن است. خویشتنداری حزبالله در برابر تاخیر ارتش اسرائیل در عقبنشینی از جنوب لبنان به وضوح نشان میدهد که دستکم در حال حاضر از بازگشت به جنگ اجتناب میکند و در عین حال از مردمی که بدون سلاح با ارتش اسرائیل در مقابله هستند، حمایت میکند تا به روستاهای خود بازگردند. ارتش اسرائیل مرتباً به سمت آنها شلیک می کند و در پایان ژانویه بیش از ۲۰ نفر را کشته و بیش از صد نفر را مجروح کرده است.
شکی نیست که حزب الله خسارات متحمل شده و تخریب گسترده مناطق تحت نفوذ خود به ویژه در جنوب و حومه بیروت را در نظر گرفته و بازسازی را برای خود در اولویت قرار می دهد. اما منابع مالی کافی برای دستیابی به این هدف را ندارد. صدای برخی از قربانیان به صورت علنی برای انتقاد از عدم پرداخت غرامت بلند شده است. این سازمان شیعه همچنین اعلام کرد که تمدید توافق آتشبس اعلام شده در روز یکشنبه ۲۶ ژانویه ۲۰۲۵ توسط دولت آمریکا را به دلیل عدم شرکت در مذاکرات به خود مربوط نمیداند. در این شرایط واکنش حزب الله در صورتی که ارتش اسرائیل به تعلل در عقبنشینی از جنوب لبنان ادامه دهد قابل تفکر است. اما موافقت متحد اصلی حزب الله، نبیه بری، رئیس پارلمان و رهبر جنبش شیعه امل، برای تمدید توافق، خطر تشدید تنش را کاهش می دهد.
از سوی دیگر، انتخاب فرمانده ارتش جوزف عون به عنوان رئیس جمهور پس از بیش از دو سال خلاء در راس دولت و انتصاب قاضی نواف سلام به عنوان رئیس دولت، وضعیت سیاسی جدیدی را ایجاد می کند. این دو نفر قول دادند که موضوع بازسازی اولویت اصلی آنها خواهد بود و اشاره کردند که کمک های خارجی بدون شک مشروط به تغییر در سیاست حزب الله در سطح ملی و منطقه ای خواهد بود.
یک سوال دیگر آینده روابط ایران و حزب خدا میباشد. ۷ اکتبر حد و مرز تمایل تهران به دفاع از متحدش را آشکار کرد.با وجود اینکه حزبالله سرلوحه راهبرد منطقه ای آن بود و در این زمینه فداکاری های زیادی کرد. به ویژه در دوران حضورش در سوریه. حامیان مردمی حزب الله نیز قطعاً این سوالات را می پرسند، زیرا بهای گزاف تعهد این حزب را در این جنگ آخر پرداخته اند.
۱- به گفته مشاور نظامی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران.