جمشید هادیان: و سرود انترناسیونال بدنیا آمد!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

در پست زیر ابتدا مقدمه من بر ترجمه نسخه اصلی فرانسه انترناسیونال، بعد از آن خود ترجمه، و در آخر مقاله موجز لنین در معرفی اوژن پاتیه سراینده انترناسیونال را می خوانید.

و سرود انترناسیونال بدنیا آمد!

مقدمه مترجم (جمشید هادیان)

روز ۴ سپتامبر ۱۸۷۱ در پاریس جمهوری اعلام شد، و از ۱۸ مارس تا ۲۸ مه ۱۸۷۱ کارگران و شهروندان رادیکال در این شهر «کمون» برقرار کردند. کمون به نشر ایده اصلاحات رادیکال مانند قانونگذاری بدست کارگران، حقوق برابر برای زنان، میلیس مردمی پرولتری، کنترل بر قیمت‌ها، و سوادآموزی اجباری پرداخت. کمون با کمک نیروی نظامی دولت پروس سرنگون شد.
اوژن پاتیه که از اعضا و فعالین کمون بود سرود انترناسیونال را به تعبیر لنین «در فردای شکست خونین ماه مه» کمون سرود. هفده سال بعد پیر دوگتیه Pierre Degeyter، سوسیالیست بلژیکی، برای این شعر آهنگی ساخت، و سرود انترناسیونال بدنیا آمد.

منظور ما از ترجمۀ لغت به لغتی که در اینجا از شعر این سرود بدست داده‌ایم، در یک کلام آگاه کردن خوانندگان فارسی زبان از مضمون دقیق و حتی الامکان لغت به لغتِ خود شعر است. و به این منظور به ترجمه لغت به لغت انگلیسی اکتفا نکرده و در موارد اختلاف متن فرانسه را مبنا قرار داده‌ایم. دلایل ما برای ارائه این کار اینهاست: اولا، آنها که به هر زبانی با سرود انترناسیونال آشنایند، تقریبا همیشه تنها سه بند از شش بند آن به گوششان خورده و اطلاع‌شان از آن از لحاظ کمّی در همین حد بوده است. ثانیا، آنچه در این ترجمه‌ها به زبان‌های مختلف بدست داده شده ترجمه‌های تنظیم شده برای آهنگ بوده است. در این ترجمه‌ها، طبعا، شاعران دست خود را در تغییر کلمات تا حد زیادی باز گذارده‌‌اند، و گاه حتی، بسته به درک‌شان از مضامین مارکسیستی شعر، از آن فواصل غریبی گرفته‌اند. این سرودها، یا ترجمه‌های اقتباسی برای آهنگ، گاه حتی تا مثلا گنجاندن اشاراتی به انقلاب ۱۹۱۷ در روسیه، پیش رفته‌اند! ثالثا، تا آنجا که ما خبر داریم، در زبان فارسی جز ترجمه خوب لاهوتی از تمام شش بند شعر که امروزه با آهنگ و بصورت سرود به زبان فارسی خوانده می‌شود، تنها یک ترجمه فارسی دیگر از این شعر وجود دارد. این ترجمه ظاهرا تلاشی است نه بهمان منظور ترجمه لاهوتی، بلکه بهمین منظوری که ما در اینجا داریم؛ و آن ترجمه شاملو است با عنوان «سرود بین‌الملل». جای صحبت از آن ترجمه طبعا در اینجا نیست. اما اگر کسی بخواهد در این زمینه تحقیقی بکند، مقایسه این دو ترجمه بدردش خواهد خورد. در این رابطه شاید فقط تذکر یک نکته لازم باشد. شاملو در این ترجمه لغت تریبیونTribune را «خطیب» ترجمه کرده است. احتمالا «تریبیون» را با «تریبون ِ» سخنرانی (خطابت) اشتباه گرفته، و بعد لابد «خطابت» و بعد هم «خطیب» برایش تداعی شده است.

«تریبیون»، که لاهوتی آن را بدرست «پارلمان» ترجمه کرده، عنوانی بود برای هیئتی متشکل از دو یا سه قاضی منتخب با یا بدون سایر مقامات نظامی یا شبه‌نظامی در جمهوری و امپراطوری رم. نام آن در اصل مشتق از هیئت نمایندگان قبایل (tribi) بود که مردم در سرزمین‌های تحت سلطه رم بمنظورهای نظامی و رای‌گیری به آنها تقسیم شده بودند؛ چیزی شبیه لویه جرگه در افغانستان، که کار نظامی هم در دستور کارش بود. بهمین دلیل ما آن را در اینجا به «جرگه» برگردانده‌ایم تا به هدف اصلی که ترجمه لغت به لغت شعر است وفادار مانده باشیم، بخصوص که جنبه نظامی «تریبیون»، آنهم در کنار «خدا» و «قیصر»، شاید برای شاعر محمل معنای انقلابی خاصی بوده است.

در دست داشتن اصل این شعر، که طبعا هیچ سرودی جز به زبان فرانسه حقش را ادا نمی‌کند، اینست که می‌توان این بار، پس از ده‌ها سال شنیدن کلمات ورژن سرودی ِ آن، در مضامین زیبای حماسی، لطیف و در عین حال عمیقا مارکسیستی شعر اصلی دقیق شد، و لذتی دوباره برد. مفاهیم و تصاویری مانند «آتشفشان عقل» بعنوان «آتشفشان ناگزیر ِ آخر»، «نبرد نهائی»، جامعه‌ای که در آن «دزد گردن به اختیار پیش ‌آورد» و... می‌تواند برای این روزها خوراک فکری لذیذی باشد.

***

برخیزید، ای فلک زدگان!
برخیزید، ای در بند گرْسنگی اسیران!
عقل در دهانۀ آتشفشان در غرش است،
این آتشفشان ناگزیر ِ آخر است،
لوح از نقش گذشته پاک کنیم،
مردمان! بردگان! بپا خیزید! بپا خیزید!
زیربنای جهان در تحول است،
و ما که هیچیم همه چیز خواهیم شد!
نبرد نهائی است این،
گرد هم آئیم!
و فردا
انترناسیونال
بشریت را گرد هم خواهد آورد!

نه ناجی اعظم و اعلائی در اندیشۀ نجات ماست، نه خدائی، نه قیصری، نه جرگه ای.
کارگران! ما خود باید به نجات خویش برخیزیم!
بیائید فرمان رهائی و خوشبختی همگانی صادر کنیم
تا دزد گردن به اختیار پیش آورد،
تا ذهن از سیاهچال نجات یابد.
در کورۀ آهنگری‌مان خود بدمیم،
و آهن را تا داغ است بکوبیم!

نبرد نهائی است این،
گرد هم آئیم!
و فردا
انترناسیونال
بشریت را گرد هم خواهد آورد!

دولت سرکوب می‌کند، قانون کلاهبرداری،
زالوی مالیات خون محنت‌کشان را می‌مکد،
هیچ وظیفه‌ای بر عهده اغنیا نیست،
«حقوق فقرا» عبارتی تو خالی بیش نیست،
بس است دیگر در کنج حبس پوسیدن،
برابری قوانین دیگری می‌خواهد
که حق بدون وظیفه و وظیفۀ بدون حق را در آن جائی نباشد!

نبرد نهائی است این،
گرد هم آئیم!
و فردا
انترناسیونال
بشریت را گرد هم خواهد آورد!

جلال و جبروت سلاطین معدن و راه آهن منظره کراهت‌باری است،
چه اینان هیچگاه کاری جز دزدیدن کار ما نکرده‌اند،
شمش‌های درون خزاین این جماعت حاصل کارهای ماست که ذوب شده و در هم آمیخته‌اند.
مردم با اعلام فرمان استرداد این اموال
چیزی بیش از حق‌ خود طلب نمی‌کنند.

نبرد نهائی است این،
گرد هم آئیم!
و فردا
انترناسیونال
بشریت را گرد هم خواهد آورد!

شاهان ما را با هویٰ‌های دروغین تخدیر می‌کنند.
صلح کنیم با خود، جنگ کنیم با جباران!
در ارتش‌ها اعلام اعتصاب کنیم!
لولۀ تفنگ‌ها را رو بالا بگیریم، صفوف‌شان را در هم بریزیم!
این آدمخواران اگر عزم قهرمان ساختن از ما کنند،
دیری نخواهد پائید که درمی‌یابند گلوله‌های ما برای ژنرال‌های خودی است!

نبرد نهائی است این،
گرد هم آئیم!
و فردا
انترناسیونال
بشریت را گرد هم خواهد آورد!

ما کارگرانیم، ما برزیگرانیم، ما اردوی عظیم زحمتکشانیم،
کره زمین متعلق به انسانهاست،
بیکارگان باید جای دیگری بدنبال مسکن باشند!
بساط سور و سات اینان از گوشت تن ما بر پاست،
اما چون این کرکسان و لاشخوران در روزی از همین روزها ناپدید شوند،
خورشید دیگر جاودانه خواهد درخشید.

نبرد نهائی است این،
گرد هم آئیم!
و فردا
انترناسیونال
بشریت را گرد هم خواهد آورد!

**********************
لنین
فریاد «زنده باد پاتیه!» از هر سو بلند بود
بمناسبت بیست و پنجمین سال درگذشت اوژن پاتیه، سراینده سرود انترناسیونال

(ترجمه جمشید هادیان. نقل از نشریه انترناسیونال شماره ۱۸۹، اردیبهشت ۸۶، آوریل ، ۲۰۰۷ ، با کمی تغییر.)

نوامبر سال گذشته، سال ۱۹۱۲، بیست و پنجمین سالگرد درگذشت کارگر شاعر فرانسوی اوژن پاتیه سراینده سرود معروف پرولتری انترناسیونال، «برخیزید ای فلک زدگان...الی اخر»، بود. این سرود امروزه به همه زبان‌های اروپایی و چند زبان‌ دیگر تجربه شده. هر کارگر آگاه به منافع طبقاتی خود در هر کشوری که باشد و هر جا که دست سرنوشت پرتابش کرده باشد، هر قدر احساس غربت کند، زبان نداند، دوستی نداشته باشد، از زادبومش دور افتاده باشد، می‌تواند با ترجیع بند آشنای آن («نبرد نهائی است این، گرد هم آئیم! و فردا انترناسیونال بشریت را گرد هم خواهد آورد!») برای خود دوست و رفیق پیدا کند. امروزه کارگران در همه کشورها سروده شاعر پرولتری‌شان، سرود رزمنده پیشتاز‌شان را بدست گرفته و آن را به سرود جهانی پرولتاریا تبدیل کرده‌اند. کارگران جهان خاطره پاتیه را به اینصورت گرامی می‌دارند.

همسر و دختر پاتیه هنوز زنده اند، و در فقر به سر می‌برند، همچنان که سراینده انترناسیونال خود در تمام طول عمر بسر برد. اوژن پاتیه روز ۴ اکتبر سال ۱۸۱۶ در پاریس بدنیا آمد. ۱۴ ساله بود که اولین سرودش «زنده باد آزادی!» را سرود. در ۱۸۴۸ در باریکادهای پیکار کبیر کارگران علیه بورژوازی پیکار کرد. او در خانواده‌ای فقیر چشم به جهان گشود، و در سراسر عمر یک مرد فقیر، یک پرولتر، باقی ماند. زندگیش را نخست از راه کار بسته‌بندی و سپس کار چاپ نقش بر پارچه تامین می‌کرد.

از ۱۸۴۰ ببعد با سرودهای رزمیش در همه رویدادهای بزرگ حیات فرانسه دخالت کرد. در این سرودها آگاهی را در صفوف عقب ماندگان بیدار می‌کرد، کارگران را به اتحاد فرامی‌خواند، و بورژوازی و دولت‌های بزرگ بورژوائی فرانسه را به باد انتقاد می‌گرفت و گوشمالی می‌داد. در ایام کمون کبیر پاریس در۱۸۷۱ پاتیه با ۳۳۵۲ رای از مجموع ۳۶۰۰ رٲی به صندوق ریخته شده به عضویت کمون انتخاب شد. پاتیه در همه فعالیت‌های کمون، این نخستین حکومت پرولتری جهان، شرکت داشت.

پس از سقوط کمون پاتیه اجباراً به انگلستان و سپس به آمریکا گریخت. سرود مشهور انترناسیونال را در ژوئن ۱۸۷۱ سرود؛ به تعبیری در فردای شکست خونین ماه مه. کمون در هم کوبیده شد، اما انترناسیونال ِ پاتیه ایده‌های آن را در سراسر جهان پراکند، و امروز نهال آن سرزنده تر از همیشه زنده است.

پاتیه در سال ۱۸۹۰ در تبعید شعری سرود با عنوان «از کارگران امریکا به کارگران فرانسه». در این شعر زندگی کارگران در زیر یوغ سرمایه را، فقرشان را، رنج کمرشکن‌ شان را، استثمار شان را، و ایمان استوارشان به پیروزی در راه‌شان را به تصویر کشید. از شکست کمون هنوز ۹ سال نگذشته بود که پاتیه به فرانسه بازگشت و بیدرنگ به حزب کارگران پیوست. دفتر اول اشعارش در ۱۸۸۴ و دفتر دوم آن با عنوان «سرودهای انقلابی» در سال ۱۸۸۷ بچاپ رسید. برخی سرودهای دیگر این کارگر شاعر پس از مرگش منتشر شد.
روز ۸ نوامبر ۱۸۸۷ کارگران پاریس پیکر بیجان اوژن پاتیه را به گورستان پرلاشِز، محل دفن کموناردهای اعدام شده حمل کردند. پلیس در تلاش برای پایین کشیدن پرچم سرخ وحشیانه به جمعیت حمله کرد. جمعیت عظیمی در این تشییع جنازه مدنی و غیردولتی شرکت کرده بودند. فریاد «زنده باد پاتیه!) از هر سو بلند بود.

پاتیه در فقر مرد، اما یادگاری از خود بجا گذاشت که براستی از مصنوعات دست بشر بادوام‌تر بوده است. پاتیه یکی از بزرگترین مروجین شعری بود. وقتی اولین سرودش را سرود تعداد کارگران سوسیالیست به چند ده نفر می‌رسید. سرود تاریخی انترناسیونال او امروز برای ده‌ها میلیون پرولتر سرودی آشناست.

لنین، مجموعه آثار به انگلیسی، جلد ۳۶ . اولین بار در ۳ ژانویه ۱۹۱۳ در «پراودا» با امضای ن.ل. بچاپ رسید.