دربارۀ مفهوم شعار "نان، کار، مسکن، آزادی و استقلال"! و چند مطلب دیگر

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

(پاسخ به یک سوال) توضیح پیام فدایی: در تاریخ یکشنبه 29 مرداد 1402، در ارتباط با شرایط جاری در ایران جلسه ای در اتاق چریکهای فدایی خلق ایران (بذرهای ماندگار) در کلاب هاوس برگزار شد و رفیق فریبرز سنجری در سخنرانی ای تحت عنوان "خیزش انقلابی 1401 و درس های ماندگار آن" مواضع چریکهای فدایی خلق ایران در قبال این جنبش و درس های آن برای آینده را مطرح کرد.

در بخش بعدی رفیق سخنران به پرسش های طرح شده توسط حاضرین درباره این جنبش و برخی دیگر از مواضع چریکهای فدایی خلق ایران پاسخ داد. آنچه در زیر می آید پاسخ به یکی از این سوالات در مورد معنای شعار "نان، کار، مسکن، آزادی و استقلال" در شرایط ایران می باشد.

فریبرز سنجری: در طرح بحثی هم که در ابتدا ارائه دادم گفتم که مایلم که روی این مساله صحبت کنم که _چریکهای فدائی خلق که امپریالیست ها رو دشمن اصلی مردم ایران می نامند_ معنای استقلال در شعار مورد تاکید آنها یعنی "نان، کار، مسکن، آزادی و استقلال" چیه. اون موقع به خاطر اینکه از طولانی شدن بحث جلوگیری بشه این کار را نکردم اما حالا در این فرصت که به جمع بندی این بحث داریم می رسیم خوبه به این اشاره کنم چون به خصوص جلوه هائیش هم در این اتاق دیدیم. 
به خصوص که می بینم همچون شرایط بعد از قیام بهمن که آشفتگی بزرگی در بین سازمان های سیاسی شکل گرفت و بیشتر نیروهای سیاسی دچار این توهم ‏شدن که سلطه امپریالیسم با سقوط رژیم شاه از ایران بر افتاده، امروز هم بیشتر نیروهای سیاسی هویت مستقلی برای جمهوری اسلامی قائل هستند. همین جا یاد آوری کنم که در دوره شاه کسی در سرسپردگی رژیم شاه به امپریالیست ها و به خصوص به آمریکا شکی نداشت و این یک واقعیت پذیرفته شده بود که در سطح جنبش انقلابی همه به اون باور داشتند؛ درست بر عکس امروز که تبلیغات ریاکارانه که سردمداران جمهوری اسلامی با شعارهای ضد امپریالیستی و عربده های ضد آمریکائی گاهی وقت ها اشاعه می دهند و تحریم های غرب رو هم چاشنیش می کنند، این ها را نشانه ای از تضاد جمهوری اسلامی با امپریالیست ها و استقلال رژیم جا می زنند. در حالیکه همین خیزش 1401 برای کسانی که اسیر تبلیغات دروغین نمی شوند و یا حتی برای اون کسانی هم که برای سرنگونی رژیم به قدرت های امپریالیستی دل بسته بودند، نشون داد که امپریالیست ها چنان منافع عظیمی در ایران و وجود جمهوری اسلامی دارن که تا می توانند سعی می کنند این رژیم را سر پا نگهدارند واقعیتی که می شه آنرا یکی از دستاوردهای مهم و با ارزش خیزش اخیر هم به حساب آورد. چرا که این خیزش همین واقعیت را نشان داد که آن قدرت هائی که "زن زندگی آزادی" می گفتند و وزرای خارجه شون گیس می بریدند، بیشترین کمک را به این رژیم کردند. و یا اون هائی که در کاخ الیزه مثلا مخالفین جمهوری اسلامی را می دیدند همان روزها با رئیسی هم تلفنی حرف می زدند. این چیزهائیه که رو شد و کمک کرد به درک مردم ما از برخوردهای قدرت های بزرگ یا امپریالیست ها با رژیم.
در همین یک سال اخیر که مردم ما علیه حمهوری اسلامی بپاخاستند و خواهان نابودیش هم بودند همه شاهد بودیم که چگونه امریکائی ها به این رژیم اجازه دادند که روزی بیش از یک میلیون بشکه نفت صادر کند و یا میلیاردها دلار از ذخایر ارزی اش را برایش قابل دسترس کردن. اینها کارهائی نیست که آمریکائی ها برای رژیمی که مخالفشونه و قصد براندازی و یا رژیم چنج اش را دارند انجام بدهند. همه فاکت ها نشان می دهد که امداد های غیبی امپریالیست ها یار و حامی همیشگی جمهوری اسلامی بوده و هنوز هم هست. آمریکائی ها و اروپائی ها به جز در این مورد نفتی که گفتم حالا یک مورد دیگه از کارهاشون را بگم، اخیرا رو شد که این آلمانی ها چند هزار دروبین به جمهوری اسلامی دادند _که یک جا خواندم 8000 عدد اما دقیقشو نمی دانم چقدره_ که این دوربین ها قراره به اسم کنترل ترافیک و اینها زنانی که حجاب اسلامی را رعایت نمی کنند رو شناسائی و چهره آنها رو در اختیار نیروهای سرکوب قرار بده. باید واقعا ساده بود که همه این واقعیت ها را نادیده گرفت و تبلیغات دروغین جمهوری اسلامی و حامیان امپریالیستش را باور کرد و یا در تحلیل بر آنها تکیه کرد. 
از طرف دیگه همانطور که سیاست های اقتصادی داخلی جمهوری اسلامی تماما در خط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول پیش می ره، دو نهاد سرمایه داری انحصاری جهانی (اسم امپریالیسم را هم نمی برم که برخی ها ناراحت نشوند) که دولت آمریکا تو این نهادها حرف آخر رو می زنه و هر جا رهنمودهاشون اجرا شده باعث گسترش فقر و فلاکت مردم و شورش گرسنگان شده. رهنمودهائی که به حساب پولدار شدن هر چه بیشتر یک مشت انگل و تامین منافع انحصارات امپریالیستی داده میشه و مردم را به خاک سیاه می نشونه تا یک عده انگل پول دار بشوند. سیاست خارجی رژِیم هم درست در جهت تامین همین منافع امپریالیست هاست که در سیاست داخلی داره پیش می بره. علی الاصول در بین چپ ها _حالا اگر این اصطلاح درست باشه_ و یا کمونیست ها معتقدند که سیاست خارجی باید انعکاسی از سیاست داخلی باشه. اما بررسی واقعیت ها روشن می کنه که سیاست داخلی این رژیم به دلیل وابستگی اش، درست ادامه سیاست خارجی امپریالیست ها ست و فاقد هر گونه جنبه ملیه. تنها نگاهی به پروژه ضد ملی اتمی این رژِیم نشان می دهد که چگونه جمهوری اسلامی میلیاردها دلار از بودجه کشور را صرف پروژه ای کرده که هیچ دستاوردی برای اقتصاد کشور نداشته و بر عکس باعث بحران هائی شده که نتیجه اصلی اش گسترش فقر و فلاکت مردم بوده. و به بهانه این پروژه هم امپریالیست ها به خصوص آمریکا کلی حضورشان را در منطقه تقویت کردن و کلی سلاح با دستاویز مقابله با خطر جمهوری اسلامی در اختیار کشورهای منطقه گذاشتند و میلیاردها دلار سود کردن در حالیکه با بخش کوچکی از آن بودجه ای که صرف این پروژه شد می شد از طریق سرمایه گذاری در انرژی خورشیدی کلی برق وارد شبکه سراسری برق کرد، که بعد مجبور نشن به خاطر کمبود برق کل کشور را تعطیل کنند.
با بررسی همین فاکت هاست که باید تاکید کرد که سیاست های جمهوری اسلامی در منطقه دقیقا نشان دهنده تلاش این رژیم در پیشبرد سیاست های امپریالیست ها می باشه. برای نمونه به دخالت نظامی اش مثلا در سوریه نگاه کنیم. جدا از تلفات نیروی انسانی که رژیم کلا درباره اش سکوت می کنه جمهوری اسلامی حداقل چیزی حدود 50 میلیارد دلار در سوریه خرج کرده _این عددی است که خودشون در دعواهای داخلی شون می گویند_ که فعلا یک دلارش هم برنگشته و صدای اعتراض عده ای از طرفداران خود رژیم را هم در آورده. امری که نشان می ده که آنچه باعث دخالت جمهوری اسلامی در سوریه شده نه کسب بازار برای بورژوازی ایران بلکه عمل به ماموریتی ست که اربابش و یا اربابانش بر عهده وی گذاشته اند. بر کسی پوشیده نیست که هیچ کس محض رضای خدا جنگ نمی کند، بالاخره این جنگ باید منافعی را تامین کند اما می بینیم که برای ایران منفعتی ندارد جز نشانی از سرسپرگی جمهوری اسلامی به امپریالیست ها و کلان این سیاست به نفع آمریکا و بقیه امپریالیست ها هم می باشد. من چند روز پیش بود که یک خبری را می خواندم مایلم اینجا بگم، یکی از این مقامات دولت روسیه اعلام کرد که _در این فضاهای مجازی دیدم_ که اگر پروژه اتمی جمهوری اسلامی نبود خیلی از صنایع اتمی روسیه تا حالا مجبور بودند بخوابند (تعطیل شوند) و از کار بیفتند و کلی به ما ضرر می زد ولی این پروژه همه این صنایع را زنده کرد و اون ها توانستند روی پاشون وایسند.
یک نکته دیگه هم بگم گاهی وقت ها شنیده می شود که جمهوری اسلامی به پاس شرکت در این جنگ سهمی در بازار سوریه نصیبش شده و این به نفع بورژوازی ایرانه. اما این استدلال بینهایت مضحک و غیر واقعیه. چون اولا بورژوازی ایران از تامین بازار خود کشور _یعنی بازار کشور بزرگی مثل ایران_ عاجزه چه برسد به اینکه بخواهد بازارهای کشورهای دیگه و از سوی دیگه همین سوریه که برخی فکر می کنند جمهوری اسلامی برای کسب بازار به آنجا رفته را تامین کنه و روش سلطه بیندازد. اتفاقا عملا بازاری در اختیار جمهوری اسلامی در سوریه قرار ندادن و سهم ترکیه که اتفاقا داره با سوریه می جنگه در بازار سوریه خیلی بیشتر از ایرانه. پس نباید فراموش کرد که اگر جمهوری اسلامی یک رژیم مستقل بود به طور طبیعی منافع ملی را بر هر مصلحتی که واقعا وجود داشته باشه ارجح می دانست و نمی آمد همه امکانات یک کشور را بندازه به میدان جنگی که هیچ سودی برای اون کشور نداره؛ آن هم در شرایطی که خودش امکان سیر کردن شکم مردم ش را ندارد و میلیاردها دلار بودجه این کشور را صرف پیشبرد سیاست های ارباباش کرده.
وقتی ما از استقلال یعنی رهائی ایران از زیر سلطه امپریالیست ها حرف می زنیم به این دلیله که ما جمهوری اسلامی را رژیمی وابسته به امپریالیسم می شناسیم که به طور طبیعی هر انقلابی علیه این رژیم اگر رهبری کارگری و انقلابی و کمونیستی داشته باشه بدون تردید به استقلال ایران می انجامه. اما ما می دونیم که خیلی ها مخالف این نظر هستند و اساسا جمهوری اسلامی رو رژیمی که ما توصیف می کنیم نمی بینن بلکه اون را رژیمی مستقل قلمداد می کنند و یا مضحک تر از آن اینکه اساسا اون رو یک رژیم ضد امپریالیست هم گاهی وقت ها معرفی می کنند. البته این افراد و نیروها نیازی هم به تحقیق و ارائه فاکت و سند ندارند. چون اساس تحلیل خودشون را بر تبلیغات جمهوری اسلامی استوار کرده اند. یعنی تحلیل اون ها از همان جائی شروع می شه که تبلیغات جمهوری اسلامی تمام شده. اما این تبلیغات دروغ محضه برخی از این نیروها که جمهوری اسلامی رو رژیمی مستقل جلوه می دهند اون رو یک رژیم سرمایه داری هم می شناسند. اما به روی خودشون نمی آورند که پس این سرمایه داری مستقل از امپریالیسم چگونه حیات پیدا کرد و این بورژوازی ملی و ضد امپریالیست از کجا شکل گرفت و متکی بر کدام اقتصاد ملی در ایران هست؟ به هر حال در این بحث در مورد وابستگی رژیم که در یک حدی هم به سوال هائی که در اتاق مطرح شد ربط داره باید ما تاکید کنیم که جمهوری اسلامی تا بن استخوان وابسته به امپریالیست هاست و به همین دلیل هم یکی از اهداف انقلاب بزرگ مردم ما باید همانا قطع سلطه امپریالیسم و کسب استقلال باشه که البته بدون رهبری طبقه کارگر هم دست نیافتنی است.
در مورد این بحثی که در این اتاق ارائه شد و جمع بندی صحبت هائی که شد من با اینکه خسته تان هم کردم زیاد صحبت نمی کنم ولی خیلی خلاصه در سالگرد خیزش 1401ما چند تا دستاورد این خیزش رو اسم بردیم، بهش اشاره کردیم، که یکیش نقش زنان و واقعا مبارزات دلاورانه اون ها بود و اینکه الان هم جمهوری اسلامی شروع کرده به سرکوب شدید فکر می کنه که خیزش را شکست داده و حالا تهاجم خودش رو شروع کرده "حجاب بان" راه انداخته که این خودش واقعا به اعتراضات جدید تری حتما دامن خواهد زد. یکی دیگه شکل گیری هسته های سیاسی نظامی است. هسته های مبارزاتیه که در کل این خیزش شکل گرفت و در همه جا این جوان هائی که در این هسته ها بودند مراکز سرکوب رو به آتش کشیدند. کوکتل مولوتف بخش از فرهنگ خیزش 1401 شد و همه از کوکتل مولوتف صحبت می کردند و اون رو به کار می بردند. حتی در نمونه سبزوار که من روش تاکید کردم از "رگبار کوکتل مولوتف" به یکی از مراکز بسیج اسم برده شد. بحث و تحلیل ما این بود که این هسته ها یکی از مهمترین دستاوردهای جنبش و خیزش 1401 ست و باید حتما مورد توجه و تاکید نیروهای انقلابی قرار بگیره و از هر طریقی که می توانند به اون ها کمک کنند و اون ها را تقویت کنند و اساسا به باور ما یکی از امیدهای مردم ما همین وجود این هسته ها و مبارزات جوان هاست که اگر ادامه پیدا کنه و اگر بتوانند خودشون را از زیر سرکوب های "سربازان گمنام امام رمان" حفظ بکنند شرایط رو برای شکل گیری سازمان های بزرگتر، گروه های بزرگتر، مهیا می کنند. یک مورد دیگه هم اشاره کردم _که البته من توی این بحث زیاد روش وقت نگذاشتم_ به آلترناتیو امپریالیستی بودن سلطنت که به نظر من برای همه روشنه. سلطنت یک آلترناتیو امپریالیستیه چه از دوره رضا شاه و چه در دوره محمد رضا شاه همواره سلطنت پهلوی تنیده بوده با سلطه امپریالیسم. رضا شاه را انگلیسی ها روی کار آوردند شاه را هم با کودتای 28 مرداد توسط انگلستان و آمریکا دو باره به قدرت برگرداندند. بنابراین این دو شاه که در سلطنت پهلوی مطرح اند هر دو شون نوکر و سرسپرده بودند. اگر بروید و کتاب تاریخ را بخوانید کتاب هائی که در رابطه با تاریخ سلطنت رضا شاه نوشته شده. می بینید که رضا شاه با چه خفت و خواری بهش دستور می دهند که از ایران خارج بشه تا پسرش بیاید جایش و یا محمد رضا شاه هم که یکی از رفقا در این اتاق گفت که هویزر چطوری بهش امر و نی کرد که باید برود و او با خواری تمام می گفت کجا بروم و کی بروم. به هر حال این اسناد وجود داره حالا البته تبلیغات راه انداخته اند که اصلا این کودتا نبود و کودتای 28 مرداد را می خواهند بکنند قیام ملی و سرنگونی مصدق را هم بکنند خواست مردم. اینها مزخرفاتیه که این روزها تبلیغ می شه به هر حال ما راجع به سلطنت این حد صحبت کردیم که البته کافی نیست و باید سلطنت و سلطنت طلب ها را حتما در ابعادی هر چه وسیع تر راجعبشون حرف زد و افشاشون کرد ولی فعلا خود زندگی زده تو سرشون و اون ها در این فاصله یک سال واقعا چهره ای از خودشون نشون دادند که دیگه کسی، خیلی کمتر کسی حتی در ایران زیر سانسور جمهوری اسلامی گرایشی به چنین شکل حکومتی از خودش نشان بدهد. این چهارچوبه بحث امروز بود که امیدوارم که به هر حال کمکی بوده باشه به شناخت هر چه بیشتر خیزش 1401 که با خودش پرسش هائی هم به وجود آورد که به آنها پاسخ داده شد. به هر حال شاد و تندرست باشید. به امید پیروزی مردم تحت ستم ایران و قدرت گیری کارگران و ستمدیدگان.

به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره 289، مهر1402

 


به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره 289، مهر1402

به یاد عاشق ترین زندگان دهۀ 60!

توضیح پیام فدایی: آنچه در زیر می آید متن صحبت های رفیق لیلا در جلسه کلاب هاوس مورخ 17 سپتامبر 2023 می باشد که از طرف چریکهای فدایی خلق ایران در اتاق بذرهای ماندگار با عنوان "به یاد عاشق ترین زندگان دهۀ 60" برگزار شد. 
پس از اینکه خمینی در جنگ با عراق در سال 1367 قبول شکست کرد و جام زهر را سرکشید، کشتار زندانیان سیاسی در دهه ۶۰ و بخصوص اوج آن قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ یکی از موضوعات مطرح در کارنامه ۴۴ ساله جمهوری فاسد و جنایتکار اسلامی است که هنوز زوایا و ابعاد آن بر مردم ما کاملا روشن نشده است. مردم ما در روزها و ماه های دهه ۶۰ شاهد رویدادهای خونین و جنایات دردناکی بودند که چون زخمیست همچنان خون چکان. این دهه را باید دهه خونبار نامید مانند دهه پنجاه که، سال خون بود برای مبارزین جان برکف فدایی. آنچه که در این دهه بر زندانیان گذشت بی شباهت با شرائطی نیست که بر زندانیان سیاسی دهه پنجاه گذشت، با این تفاوت که در دهه ۶۰ زندانیان سیاسی بعد از طی مراحل اولیه بازجویی و محاکمه و محکومیت، به طور مدام در بندها تحت آزار و اذیت گردانندگان زندان و پدیده توابین که خود نیروی سرکوبگر و همکار و شکنجه گر بی جیره و مواجب رژیم درون بندها بودند قرار داشتند‫.‬‬‬

البته که تاکید بر شکنجه ها در این دهه نباید باعث فراموشی شکنجه های قرون وسطی در زندان های دهه پنجاه شود و بر وجدان های بیدار و انسان های آزاده است که شرائط اسفبار زندان را در هر دو رژیم ضد خلقی افشاء نمایند.

در این فرصت کوتاه من می خواهم به طور مختصر به این مسئله که چه شرائط و زمینه ای باعث به وجود امدن این وضعیت شد اشاره کنم.

واقعیت این است که در هر دو دهه ۵۰ و ۶۰، آنچه که رژیم سرسپرده و مزدور محمدرضا پهلوی و فرزند خلفش رژیم جمهوری اسلامی ماحصل گوادلوپ را بر آن داشت که اینچنین جنایت های هولناکی را در ایران قبل و بعد از قیام ۵۷ مرتکب شوند و این دو رژیم ضد خلقی این فجایع را در حق جوانان مبارز و انقلابی و آزادیخواه روا بدارند، جنایاتی که از طرف اربابان امپریالیستشان نادیده گرفته شود، یعنی در حقیقت امر با چراغ سبز آنها انجام گیرد در ارتباط مستقیمی قرار دارد با فراهم شدن بستر مناسب برای استثمار کارگران و زحمتکشان و غارت منابع و ثروت های ایران توسط سرمایه داران غارتگر داخلی و خارجی. ‫امری که جوانان مبارز ایران برای دفاع از دست آوردهای انقلاب به غارت رفته در فردای ۲۲ بهمن ۵۷ کمر همت بدان بسته و نمی خواستند بگذارند بساطی را که ۴۴ سال شاهد آن هستیم دوباره برقرار شود.‬‬‬

سیستم سرمایه داری وابسته در ایران برای تامین منافع امپریالیست ها و سرمایه داران وابسته داخلی بر سر کار آورده شده بود و دارای ماهیت یکسان با رژیم گذشته بود یعنی در حقیقت ادامه همان سیستم غارتگرانه سرمایه داری بود‫. اینکه این رژیم در مقایسه با رژیم سلطنتی بساط دار و شکنجه اش گسترده تر بود اگر عامیانه بگویم در این زمینه روی رژیم گذشته را سفید کرده است هم ارتباط مستقیم به شدت و حدت مبارزه گسترده طبقاتی در کل جامعه داشته و دارد. یعنی اگر رژیم گذشته هم با این حجم گسترده و عظیم مبارزاتی روبرو می شد، دست کمی از این رژیم در کشتار انقلابیون نمی داشت.‬

من با افرادی که در زندان های رژیم گذشته بوده اند ارتباط نزدیک داشته و همچنین سیاهچال های رژیم جمهوری اسلامی را هم خودم شاهد بوده ام و ارزیابی من از شکنجه گاه های هر دو رژیم یکسان است‫. این را برای سلطنت طلبانی می گویم که با تکیه بر جنایات جمهوری اسلامی می خواهند جنایات رژیم شاه را لاپوشانی کنند.‬‬‬

ما در سال های دهه ۶۰ شاهد شکست ناپذیری و ایستادگی زندانیان سیاسی هستیم که بر باورها و اعتقادات خود قهرمانانه ایستادند و روزهای زندان را با مرگ و زندگی با هم گذراندند‫.‬‬‬

چه زیبا زیستند و زیباتر با مرگ خود سرود زندگی را سر دادن‫. تنها مبارزه و مقاومت این عزیزان بود که نوری شد در دل تاریکی های آن روزهای پر زخون که آن جان های شیفته در مقابل رژیم وابسته و دست نشانده امپریالیسم جمهوری اسلامی ایستادند‫.‬‬‬‬‬‬

برای توصیف آن مقاومت ها، آن قهرمانی ها، آن از خودگذشتگی ها براستی که باید کلمات جدیدی خلق شود. 

امروز یاد آن جان های شیفته را گرامی می داریم که یاد و خاطره شان در فضای مبارزاتی و امروز جامعه ما و توده های ستمدیده ما موجب افتخار است. یاد غرورانگیزشان گرامی باد!
"لیلا"

 


به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره 289، مهر1402


گفتگوی پیام فدایی با رفیق فریبرز سنجری درباره روزهای منتهی به قیام بهمن 57 و تکوین تشکیلات چریکهای فدایی خلق ایران (24)

توضیح پیام فدایی:
با اوج گیری انقلاب سال های 56 و 57 که آزادی زندانیان سیاسی در جریان آن، یکی از خواست های توده های ‏میلیونی بپاخاسته بود، رژیم وابسته به امپریالیسم شاه که زیر ضربات انقلاب، آخرین نفس های خود را می ‏کشید، مجبور به تن دادن به خواست انقلاب و آزادی زندانیان سیاسی از زندان های سراسر کشور گشت. در 30 ‏دی ماه سال 1357 آخرین دسته از زندانیان سیاسی از سیاهچال های رژیم شاه آزاد گشتند. به همین مناسبت ‏گفتگوئی ترتیب داده ایم با رفیق فریبرز سنجری که در آن سال جزء آخرین دسته زندانیان سیاسی بود که از زندان ‏آزاد شدند. در این گفتگو به این واقعه و سیر پر شتاب رویدادها در آن روزهای پر خروش انقلاب می پردازیم و به ‏خصوص تلاشمان این است که برای روشنی افکندن بر گوشه ای از تاریخ پر فراز و نشیب آن دوره به ویژه برای ‏نسل جوان، از چرایی و چگونگی جدایی رفقای معتقد به نظرات اولیه چریکهای فدائی خلق _که با نام رفیق ‏مسعود احمدزاده شناخته می شود_ از سازمان چریکهای فدائی خلق بعد از قیام بهمن جویا شویم و به خصوص ‏دید واقعی تری از چگونگی تشکیل مجدد چریکهای فدائی خلق ایران و روندی که طی کرد، به دست آوریم.
پیام فدایی: شکل گیری اقلیت و اکثریت بعد از انشعاب در سازمان چریکهای فدائی خلق که کاملاً تحت سلطه اپورتونیسم قرار داشت موضوع مورد بحث است. ولی بگذارید این بحث را بگذاریم برای بعد و برگردیم به فعالیت های چریکهای فدائی خلق ایران در آن مقطع، یعنی دوره ای که در سطح جامعه هر روز بین نیروهای مبارز با پاسداران و حزب اللهی ها درگیری بود. لطفا در این رابطه توضیح بدهید که موضع شما در آن زمان چه بود؟
پاسخ:
از همان آغاز سال 1359 روزی نبود که پاسداران جمهوری اسلامی و لباس شخصی هائی که سردمداران جمهوری اسلامی سازمان داده بودند مردم معترض را آماج حملات خود قرار ندهند. لباس شخصی ها آن موقع تحت نام "حزب اللهی" با فریاد "حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله" به مردمی که خواهان رسیدن به مطالباتشان بودند، حمله می‌کردند و همچنین نیروهای سیاسی را مورد تعرض قرار می‌دادند. در رابطه با این امر، سردمداران جمهوری اسلامی بدون پذیرش هر گونه مسئولیتی درباره فجایعی که این اراذل و اوباش می آفریدند، این جماعت مزدور خود ساخته را "نیروهای مردمی" خوانده و اعمال ضد‌مردمی آنها را به حساب عکس العمل مردم در مقابل مخالفان حکومت می گذاشتند! سازمان چریکهای فدائی خلق تحت سلطه اپورتونیسم و سازمان های مشابه هم با تبعیت از حکومت، این باندهای سیاه سازمان یافته توسط حاکمان را را افراد خود سر می خواندند و به این طریق کل جمهوری اسلامی را از زیر آماج خشم توده ها بیرون می کشیدند.
اما، موضع تشکیلات ما در رابطه با تعرضات حزب اللهی ها به مردم و نیروهای سیاسی تشویق به مقاومت و افشای فریبکاری های هیئت حاکمه بود. به همین دلیل هم هواداران سازمان ما در همه شهرها و در هر محلی که بودند این خط را پیش می بردند و در مقابل تهاجم لباس شخصی‌های رژیم می ایستادند. از طرف دیگر در حالی که سازمان های اپورتونیست موجود در تضاد بین جناح‌های حکومتی، جانب این یا آن جناح را گرفته و بر این اساس حمله چماقداران رژیم جمهوری اسلامی به مردم و نیروهای اپوزیسیون را به جناح های خاصی در رژیم نسبت می‌دادند و برخی از آنها حتی با وقاحت سیاست سرکوب رژیم را به دلیل "چپ روی" بعضی از نیروهای سیاسی قلمداد می‌کردند، ما، چریکهای فدائی خلق ایران، در بررسی این سرکوب ها و منشاء آنها لبه حمله را متوجه کلیت جمهوری اسلامی قرار داده و لحظه ای سیاست ها و مواضع خود را در چهارچوب تضادهای هیات حاکمه محدود نمی‌کردیم. 
در آن زمان، رئیس جمهور رژیم، بنی صدر بود و همه تلاش اش این بود که ضمن پیش بردن خط سرکوب جمهوری اسلامی، خود را از این سرکوب ها کنار بکشد. یکی از برجسته ترین نمونه های این یورش سرکوبگرانه حمله به دانشگاه ها تحت نام "انقلاب فرهنگی" بود که در هر شهری و هر دانشگاهی به شکلی پیاده شد. این تهاجم به جمهوری اسلامی امکان داد ضمن سرکوب خونین دانشجویان، مراکز علمی و دانشگاه ها را برای مدتی کاملاً تعطیل نماید. یکی از فحایعی که در این چهارچوب رخ داد و خیلی صدا کرد در شهر رشت و مربوط به حمله اراذل و اوباش حکومتی تحت رهبری جنایتکاری به نام هادی غفاری به دانشگاه گیلان بود. در 4 اردیبهشت ماه در جریان این یورش به دلیل مقاومت دانشجویان و مردم چیزی حدود 1400نفر مجروح و حداقل 14 نفر شهید شدند. این وحشیگری ها در شرایطی رخ داد که بنی صدر این سال را "سال امنیت" نامیده بود، امنیتی که روشن بود برای چه کسانی و علیه چه مردم رنجدیده ای می‌باشد. ابعاد و وسعت درگیری در شهر رشت و همچنین در اهواز که تعداد زیادی از دانشجویان مبارز را در این شهر کشتند، بیانگر عزم ضدانقلاب حاکم در سرکوب انقلاب مردم برای رسیدن به رفاه و آزادی بود. در همین حال مقاومت دانشجویان در تهران و شهرهای مختلف و به خصوص در رشت و اهواز نشان داد که جوانان مبارز و انقلابی برخلاف سازمان‌های سازشکار آن دوره با رژیم حاکم برخورد می کنند. آنها با اینکه دستشان خالی بود اما به مقابله با مزدوران رژیم برخاستند.
با این توضیحات چون سوال کردید که تشکیلات ما در آن زمان چه می‌کرد همانطور که گفتم باید بار دیگر تأکید کنم که ما ضمن افشای ماهیت ضد مردمی رژیم حاکم، توده‌ها را به مقاومت و مقابله با این سرکوبگری ها دعوت می کردیم و هر کجا هم که امکان حضور داشتیم رفقای ما در کنار مردم در این مقاومت فعالانه شرکت می کردند و هر جا قادر بودند به سازماندهی این مقاومت مبادرت می کردند.
ما همچنین پشتیبانی از جنبش خلق کرد را که از نظر ما سنگر انقلاب مردم علیه جمهوری اسلامی بود را وظیفه تخطی ناپذیر خود و همه نیروهای انقلابی می دانستیم. در پاسخ به این وظیفه ما از همان ابتدا در مبارزات مسلحانه خلق کرد علیه حکومت در حد توان خود شرکت داشتیم و معتقد بودیم که مبارزات مردم در شهرهای مختلف و مقاومت آنها در مقابل سرکوب پاسداران، عملا کمکی است به جنبش خلق کرد چرا که به جمهوری اسلامی اجازه نمی دهد همه نیروهایش را برای سرکوب خلق کرد متمرکز و به کردستان اعزام نماید.
پرسش: با توجه به صحبت های شما در طول این گفتگو برداشت ما این است که تشکیلات در مازندران و گیلان نیروهای زیادی داشت. آیا این برداشت درست است؟
پاسخ: برداشت شما با واقعیت آن سال ها به خصوص در مازندران منطبق است. واقعیت این است که یکی از مناطقی که تشکیلات ما از نفوذ زیادی برخوردار بود مازندران بود. نگاهی به اخبار مندرج در خبرنامه مازندران این واقعیت را تا حدی نشان می دهد. جدا از اخبار متنوع و گسترده و منطبق با واقعیت‌های رخ‌داده که از طریق رفقای هوادار به دست مسئولین خبرنامه می رسید و در این نشریه درج می‌شد این نشریه منعکس کننده فعالیت های نیروهای هوادار در شهرهای مختلف نیز بود که خود گستردگی این نیروها را نشان می داد. بگذارید برای روشن کردن این واقعیت نمونه ای ارائه دهم. سرمقاله خبرنامه شماره 21 به تاریخ یازده اردیبهشت 1359درباره اول ماه مه روز جهانی کارگر می باشد. این سرمقاله در آخرین سطور خود با نام بردن از تعدادی از گروه های هوادار در این منطقه، روز جهانی کارگر را از طرف اعضاء و هواداران چریکهای فدائی خلق به کارگران تبریک می گوید. اگر چه برشمردن نام گروه‌های هوادار ذکر شده در این نشریه ها ممکن است بحث را کمی طولانی کند اما جهت اطلاع جوانانی که آن دوره را به عینه ندیده‌اند و از گستردگی صفوف تشکیلات در این منطقه مطلع نیستند، آن نام ها را در اینجا قید می‌کنم. هواداران چریکهای فدائی خلق ایران در آمل، بابل، بابلسر، قائم شهر، ساری، بهشهر، شهسوار، رامسر، ورسک و گروه آرقالار در ترکمن صحرا، جنبش دانشجوئی 19 بهمن ساری، جنبش دانش آموزی 19 بهمن ساری، جنبش دانش آموزی 19 بهمن بابل، دانش آموزان هوادار در بهشهر، معلمین هوادار در بابل. همانطور که دیده می شود تشکیلات چریکهای فدائی خلق ایران در آن زمان در بیشتر شهرهای مازندران دارای هواداران فعال و متشکل بود. 
پرسش: با توجه به حضور فعال رفقا در مازندران و افشاگری‌های روزانه‌ای که علیه دار و دسته ضد انقلابی حاکم انجام می‌دادند، برخورد جمهوری اسلامی بانیروهای این جریان چگونه بود؟
پاسخ: مسلم است که با توجه به مواضع قاطع تشکیلات ما علیه جمهوری اسلامی نیروهای ضدانقلاب حاکم حساسیت بیشتری روی نیروهای تشکیلات ما داشتند. به طور کلی در آن شرایط که جمهوری اسلامی هنوز نتوانسته بود ارگان‌های خود را به طور کامل سر و سامان داده و سازماندهی کند، امکان فعالیت علنی وجود داشت. به همین خاطر برگزاری نمایشگاه عکس و گذاشتن میز کتاب همراه با پخش نشریه و اعلامیه یکی از روش های تبلیغاتی سازمان های سیاسی آن دوره بود. رفقای ما هم در اکثر شهرها چنین فعالیتی را پیش می‌بردند. اما این مراکز، همواره آماج حملات حزب اللهی ها و پاسداران قرار داشت. آنها با حمله به این مراکز هم نشریات را پاره می‌کردند و هم فعالین سیاسی را مورد ضرب و شتم قرار داده و گاه مضروب و یا دستگیر می‌کردند. رفقای ما ضمن مقابله با این چماق‌داران و دفاع از حق پخش نشریات‌شان که یکی از دستاوردهای قیام بهمن بود هر کجا که می‌توانستند مزدوران رژیم را تنبیه می‌کردند. به همین دلیل هم در آن زمان حزب اللهی‌ها می‌دانستند که حمله به هواداران این تشکیلات با مقاومت سر سختانه آنها مواجه می‌شود.
از طرف دیگر با توجه به این که نیروهای مختلف سیاسی در محل‌هائی که نشریه پخش می‌کردند، با یورش چماق‌داران جمهوری اسلامی مواجه می‌شدند برای مقابله با این مزدوران نوعی اتحاد بین فعالین سیاسی پیش می‌آمد. سیاست ما این بود که در این اتحاد‌ها فعال باشیم و همچنین در دفاع از حق نیرو‌های سیاسی دیگر در فروش نشریاتشان کوتاهی نکنیم. رشد روزافزون زد و خورد فعالین ما با لباس شخصی‌های جمهوری اسلامی در روند خود کار را به آنجا رساند که حاکم شرع بابل رسما اعلام کرد که دفتر چریک ها را در بابل تعطیل نموده است. که البته رفقای ما در پاسخ به این ادعای احمقانه اعلام کردند که ما اصلا به صورت علنی دفتری در بابل نداریم که حالا شما تعطیل کردن آن را اعلام می کنید! البته همین ادعا نشاندهنده حد نفوذ تشکیلات چریکهای فدائی خلق در مازندران بود.
پرسش: در اینکه در آن موقع بین جمهوری اسلامی و سازمان های سیاسی اپوزیسیون جنگ و جدال واقعی جریان داشت شکی نیست اما سئوال این است که در مازندران توده ها در این جدال کجا ایستاده بودند ؟ آیا از سازمان های سیاسی دفاع می کردند؟ 
پاسخ: آگاهی مردم در مازندران نسبتاً بالا بود و به‌طور نسبی کمتر فریب تبلیغات ریاکارانه جمهوری اسلامی را می‌خوردند. با این همه در خیلی جاها با اینکه به‌طور معنوی از نیروهای سیاسی و مطالبات بر حق آنها دفاع می کردند اما وارد جنگ وجدال نمی‌شدند و بیشتر نظاره گر بودند. این امر همانطور که در خبرنامه شماره 32 به تاریخ 31 مرداد 1359 در مقاله "در مازنداران چه خبر است؟"نوشته شده، نشان می‌داد که هنور "ارتباط لازم بین نیروهای سیاسی و توده‌های مردم برای مقابله منظم در برابر هجوم منظم چماقداران به‌وجود نیامده" است. اما موارد زیادی هم بود که مردم فعالانه علیه چماق داران جمهوری اسلامی بلند می‌شدند و آنها را حسابی گوش‌مالی می‌دادند. برای نمونه در جریان حمله پاسداران و چماق‌داران رژیم به محله "پشت پرورشگاه" در ساری که معروف بود هواداران ما و برخی سازمان های دیگر در آنجا زیاد و فعالند آنها از همان ابتدا مردم محله را مورد تهاجم خود قرار دادند. مردم هم از زن و کودک و پیر و جوان به مقابله با آنها برخاستند و "پذیرائی شایسته‌ای" از مزدوران جمهوری اسلامی کردند. در واقعیت مردم با هر چه به دستشان می‌رسید اراذل و اوباش جمهوری اسلامی را گوشمالی داده و مجبور به فرار کردند. از این نمونه ها کم نبود اما در مجموع هنوز در بیشتر مواقع مردم با نیروهای سیاسی در‌نیامیخته بودند.
پرسش: در مقاله ای که نام بردید به "سازماندهی محله ای" به عنوان نوعی از سازمان یابی مردم اشاره شده است. آیا همین مقاومت های توده‌ای که به یک نمونه‌اش در محله "پشت پرورشگاه" در ساری اشاره کردید سبب نوشتن آن مقاله بود؟ 
پاسخ: خوب روشنه که سرمقاله های خبرنامه مازندران در رابطه با مجموعه گزارشاتی که از شهرها و روستاها می رسید تنظیم می شد. فراموش نکنید که این نوع درگیری ها در آن دوره زیاد رخ می داد و به یک نمونه خلاصه نمی شد. در آن مقاله تأکید شد که برای "ارتباط با توده ها و بسیج آنها در مقابله با چماق داران نیز شیوه‌های گوناگونی وجود دارد" و البته به این شکل از سازماندهی هم به خصوص برای مقابله با چماق داران جمهوری اسلامی اشاره شده و گفته شد که "این کار در مواردی اثرات بسیار مثبتی داشته است". با این حال، نویسنده بیشتر از این به باز کردن این موضوع نپرداخته است. اما در خبرنامه شماره 34 مفصل تر به این موضوع پرداخته شد.
پرسش: شما در رابطه با جدال بین مردم و مأموران و افراد وابسته به رژیم، از سازمان های سیاسی صحبت کردید اما شکی نیست که این سازمان ها خود به دستجات مختلفی با ماهیت های گوناگون تقسیم می‌شدند. آیا ممکن است کمی روشن تر در این زمینه صحبت کنید؟
پاسخ: همانطور که گفتید روشن است که سازمان های سیاسی گروهبندی‌های مختلفی را تشکیل می‌دادند. برای نمونه حزب توده تهاجمات جمهوری اسلامی و چماق‌دارانش را نه به دلیل سیاست سرکوبگرانه این رژیم جهت سرکوب کامل انقلاب بلکه به حساب "چپ روی" سازمان‌هائی مثل ما می‌گذاشت. مثلاً در شرایطی که چماقداران رژیم به دفتر این حزب در بابل هم یورش بردند، یکی از مسئولین این جریان برای حزب اللهی ها سخنرانی کرد و آنها را جز نیرو‌های انقلابی بر شمرد و در همان حال در این سخنرانی او مسئولیت تهاجمات اراذل و اوباش رژیم را به حساب "چپ روی" و "آنارشیسم" سازمان های سیاسی گذاشت.!
یک مورد دیگر از برخورد برخی از نیروهای سیاسی مربوط به تظاهرات رفقای هوادار ما همراه با اهالی شهر بابل در مقابل شهربانی در اعتراض به دستگیری تعدادی از رفقای هوادار بود. حزب اللهی‌ها طبق معمول به این تظاهرات حمله کردند و افرادی از حزب رنجبران که البته تعداد معدودی بودند در صفوف آنها قرار گرفته و شروع به دادن شعار علیه نیروهای انقلابی و از جمله چریکهای فدائی خلق نمودند. 
در رابطه با گروه‌بندی‌های سیاسی که اشاره کردید برخورد جریان پرقدرتی که "سازمان چریکهای فدائی خلق ایران" خوانده می‌شد و ما از آنها به عنوان "جریان منحط کار" نام می بردیم، داستان گویائی است. آنها در نشریه "کار" ما را "آنارشیست" می‌خواندند و با بی‌شرمی در جهت تطهیر رژیم، نیروهای مبارز و به خصوص رفقای هوادار ما را عاملی معرفی می‌کردند که مسبب "تحریک ارتجاع" هستند. مضمون تبلیغات آنها در ارتباط با عملکرد وابستگان به رژیم علیه مردم و نیروهای اپوزیسیون اساساً بر مقصر جلوه دادن نیرو‌های مبارز و به خصوص رفقای هوادار ما قرار داشت. آنها این‌طور تبلیغ می‌کردند که گویا رفقای ما از درگیری خوششان می آید! این سازمان سازشکار با این تهمت‌ها هم برای حاکمیت خوش رقصی می‌کرد و هم می‌کوشید رفقای ما را در نزد مردم بی‌اعتبار کند. بخشی از این سازمان از وقتی که "اکثریت" شد با سرعت باور نکردنی به سمت ارتجاع خیز برداشت و افراد آن با دست زدن به اقدامات ارتجاعی و ضد انقلابی کوشیدند تا از همفکران توده ای خود عقب نمانند. 
پرسش: شما از جنبش خلق کرد به عنوان سنگر انقلاب مردم ایران علیه جمهوری اسلامی نام بردید اما می‌دانیم که رهبران جریان منحط کار اساساً معتقد به مقابله مسلحانه با جمهوری اسلامی نبودند آیا عدم دفاع از سنگر انقلاب عملا آنها را از جنبش انقلابی کنار نمی‌گذاشت؟
پاسخ: به باور ما جنبش خلق کرد یکی از دستاوردهای مهم قیام بهمن بود. خلق کرد در این فاصله با جسارت و فداکاری در مقابل دسیسه‌های دار و دسته خمینی ایستادگی کرده بود. این خلق رزمنده در مقابل خمینی مزدور که در 28 مرداد سال 1358 علیه‌اش اعلام جهاد نموده بود با اتکاء به شجاعت و فداکاری فرزندان پیشمرگ خود یورش سراسری جمهوری اسلامی را شکست داد. شکست جمهوری اسلامی از توده‌های انقلابی کرد در حدی بود که خمینی مجبور شد در 26 آبان همان سال در خواست مصالحه بکند. جالب است که این پایداری ها در شرایط فقدان یک رهبری انقلابی واحد حاصل شده بود. بنابراین ما کاملا محق بودیم که جنبش خلق کرد را سنگر انقلاب مردم ایران بنامیم و بشناسانیم. از سوی دیگر باید توجه کرد که جنبش خلق کرد در جنبش ضد امپریالیستی خلق های ما از اهمیت تاکتیکی و استراتژیکی بزرگی برخوردار بود. به همین دلیل هم در تفکر حاکم بر تشکیلات ما یکی از معیار‌های انقلابی پیگیر بودن، صحه گذاشتن بر مقاومت خلق کرد و آن را به مثابه مقاومتی عادلانه مورد پشتیبانی قرار دادن بود. بنابراین به باور ما سیاست‌های جریان منحط کار که در مناظره تلویزیونی در رابطه با فجایع ترکمن صحرا رسماً اعلام کردند که "ما حکومت را ملی می دانیم، ما در کردستان نمی جنگیم. ما در ترکمن صحرا نجنگیدیم" نشان می داد که آنها در مسیری قرار گرفته‌اند که به طور طبیعی عاقبتی جز آن که در خارج از جنبش انقلابی مردم قرار بگیرند، نخواهند داشت. با توجه به استقبال مردم از مبارزات انقلابی چریکهای فدائی خلق قبل از قیام بهمن، نیروی زیادی در کردستان دور جریان منحط کار گرد آمده بودند. اما بعد از انشعاب در درون آن جریان و به وجود آمدن "اقلیت" و "اکثریت"، بخش اکثریت به طور علنی از نیروهایش خواست که اسلحه به زمین بگذارند و در آنجا به قول کردها "آشپیتال" کردند. بگذارید همین جا این را هم اضافه کنم که سازمان مجاهدین هم که مطرح کرده بود در "مساله کردستان" بیطرف می‌باشد، در آن مرحله مهم از انقلاب ایران سیاست تنها گذاشتن خلق کرد را اتخاذ نموده و در شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی برای سرکوب این خلق به جنایات متعددی دست می‌زد، عملاً ‌آب به آسیاب رژیم وابسته امپریالیسم جمهوری اسلامی می‌ریخت.
(ادامه دارد)