یک دختر نوجوان بودم که انقلاب شد. مثل همه جوانان دنیا در یک مملکت بحران زده به سیاست کشیده شدم. سال شصت اما در تلاش برای زنده ماندن، دست این دختر نوجوان از دست من در خیابانهای تهران ول شد. من در جریان کشتار سال شصت که ابراهیم رئیسی از ما جایزه طلب میکند، برای همیشه بخشی از وجودم، جوانی ام را با تمام متعلقاتش از دست دادم. برای همین شاکی ام. جنایت علیه بشریت که میگویند، مصداق بارز محو کردن یکی از بهترین دوره های زندگی من و بخش هایی از وجودم هست.

آوار تنهایی و رنج بی‌پناهی: شبنم، غزاله، مونا و رها چهار زن پناهجوی ایرانی در ترکیه هستند و نمونه‌ای از هزاران زن پناهجوی ایرانی که در کشورهایی مثل ترکیه و یونان، از شرایط نابه‌سامان، نا امنی، خشونت خانگی و آزارهای اجتماعی رنج می‌برند. شبنم زنی ۳۱ ساله است به عنوان پناهجو در شهر اسکی شهیر ترکیه زندگی می‌کند. شوهرش او و فرزند یک‌ساله‌اش را پس از اینکه بارها مورد خشونت و آزار قرار داد، رها کرد و رفت. می‌گوید:

«زنان و مردان مساوی نيستند، چنين چيزی خلاف طبيعت است… زنان نمی‌توانند آن گونه که کمونيست‌ها می‌گويند، هر کاری را که مردان می‌کنند، انجام بدهند… نهضت زنان با مذهب و فرهنگ ما سازگاری ندارد… زنان نبايد در انظار عمومی با صدای بلند بخندند.» اين بخشی از سخنان خشونت‌آمیز طيب اردوغان رئيس جمهور ترکيه عليه زنان است که در تاريخ 24 نوامبر 2014 (يک روز قبل از 25 نوامبر، روز جهانی مبارزه عليه خشونت بر زنان) در انجمن زنان «کادم» ايراد شد!

سازمان رهائی زن: گورستان زنان گمنام سلیمانیه کردستان عراق نوک کوه یخی از جنایتی نابخشودنی از قربانیان قتلهای ناموسی که در دل تاریک بی فرهنگی حاکم بر جامعه سنتی، و مذهب زده نمایان شده و وجدان هر آنکس که خود را انسان میداند را به چالش میکشد. مسلما ما هم بهمراه هزاران فعال حقوق بشر، مدافعین حقوق زنان این جنایات را شدیدا محکوم میکنیم و خواهان پیگرد قضائی قاتلین هستیم. ولی این محکوم کردنها تا زمانیکه توازن قوا را در هر کوی و برزن و هر خانواده و طایفه علیه این توحش برنگرداند و مانع بازتولید این تراژدیهای انسانی نشود پشیزی ارزش ندارد زیراکه مانع وقوع قتل ناموسی بعدی نخواهد شد.

زنان مبارز جهان همرزم بزرگی را از دست دادند که صلابت زندگی و پیکارش کم‌نظیر بود. داکتر نوال‌السعداوی زن شورشگری که در دهکده‌ای در سرزمین مصر زاده شد و با فراست ذاتی‌اش از نوجوانی متوجه نابرابری زنان با مردان و ستم‌های اجتماعی و مذهبی جامعه‌اش گردید. به قول یکی از دوستانش امینه امین «او با روحیه مبارزه‌طلبی به دنیا آمده بود» و همین آگاهی‌اش بود که ازدواج اجباری را در ده سالگی نپذیرفت. به درستی که سعداوی «مادر کلان» جنبش زنان مصر لقب گرفته بود.

یک نامه مهم و تکان دهنده از طرف مادرانی که فرزندان آنها را جمهوری اسلامی کشته است! خاوران باید دست نخورده باقی بماند! ما زنانی هستیم که شاهد خاکسپاری فرزندان به خاک و خون کشیده‌مان بوده‌ایم. ما پسران و دختران‌مان را دیدیم که مغزهای‌شان با گلوله متلاشی، قلب‌های‌شان با گلوله سوراخ، و بد‌ن‌های‌شان با ماشین نیروی انتظامی و شوکر الکترونیکی له شده است. ما بدن تکه پاره شده زیر شکنجه و گردن‌کبود فرزندان‌مان را دیده و بر آن‌ها بوسه گذاشتیم.

فکر می‌کردم برای جشن به خانه همسایه می‌رویم ولی وقتی وارد خانه همسایه شدیم از مهمان‌ها و جشن خبری نبود گیج شدم و وقتی مادرم با تحکم گفت که زیر شلوارم را در بیاورم شروع به ناله کردم و از ترس تمام بدنم می‌لرزید. مادرم من را به روی زمین خواباند و با کمک زن‌های دیگر به زور پاهایم را از هم باز کرد. یک زن که وظیفه ختنه کردن را برعهده داشت با یک تیغ در مقابلم ظاهر شد او تیغ را بالا برد و با صدای بلند گفت: «این کار را برای خدا انجام می‌دهم.!»