خدامراد فولادی: چپ ِ برخوردار از « دموکراسی ِ غربی» درکنار ِ تروریسم ِ اسلامی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

( جنگ ِ خاورمیانه: محک ِ راستی آزمایی ِ چپ در ضدییت اش با ارتجاع ِ اسلامی) به هزار ویک دلیل،جنگی که ازیک ماه ِ قبل در خاور ِ میانه در جریان است، جنگ ِ فلسطینی ها با اسراییل نیست بلکه جنگ ِ حکومت ِ اسلامی ِ حاکم بر ایران با یهودیان ، یا به زبان ِ ساده تر جنگ ِ اسلام با یهودییت است. چرا جنگ ِ فلسطینی ها نیست؟

زیراکه اولن حماس ِ حاکم بر مقدرات ِ غزه نماینده ی فلسطینی ها نیست و نماینده و کارگزار ِ مستقیم و بی واسطه ی رژیم ِ اسلامی و مشخصن سپاه ِ پاسداران ِ این رژیم است، و ثانیین به همین دلیل برپا کننده ی اصلی ِ این جنگ یعنی حکومت ِ اسلامی که صدها کیلومتر از اسراییل و فلسطین دور است نه نماینده گی ِ فلسطینی ها را برای برپایی ِ جنگ بر عهده دارد و نه آن رسالت و وظیفه ای را به لحاظ ِ تاریخی و به ویژه ماهییت ِ انسان ستیزانه و آزادی ستیزانه اش داردکه بخواهد آنچنان که تبلیغ می کند « ملتی را ازظلم وستم ِیک حکومت ِغاصب ِانسان کش وکودک کش » برهاند. رژیمی که خود در چهل و پنج سال حاکمییت اش بر ایران از همان ابتدا هم غاصب ِخیزش ِضد ِاستبدادی ِدموکراسی خواهانه ی ایرانیان بود،هم به محض ِتکیه دادن برمسند ِ قدرت بر پاکننده ی چوبه های دار و جوخه های اعدام، و زندان شکنجه ی مخالفان ِ عقیدتی- سیاسی، و یعنی رژیمی انسان کش و کودک کش و زن ستیز، نمی تواند خود را مدافع ِ انسان هایی بداند که می خواهند خود سرنوشت شان را به آزادی و اختیار ِ خویش به دست گیرند، یعنی با یک انتخابات ِ آزاد و بدون ِ دخالت ِ هیچ نیروی غیر ِ خودی، به ویژه که این نیروی غیر ِ خودی امتحان اش را در جامعه ای که برآن حکومت می کند پس داده باشد. از این رو، این جنگ جنگ ِ فلسطینی – اسراییلی، و یا اسراییلی- فلسطینی نیست، بلکه جنگ ِ رژیم ِ اسلامی ِ حاکم برایران با یهودی های ساکن ِ اسراییل و دولت ِ منتخب ِ آنهاست. حماس هم یکی از چند کارگزار ِ این رژیم در جنگ اش با یهودیان است.
در واقع، آغاز کننده ی جنگی که اکنون یک ماه از آن می گذردهم نه اسراییل، بلکه حماس یعنی رژیم ِ حاکم برایران بود ومقدمات ِجنگ را نیز رهبر ِهمین رژیم از مدت ها قبل با سخنرانی های یهود ستیزانه اش زمینه چینی و آماده کرد و بارها و گفت که « اسراییل – یعنی یهودی ها- باید از روی زمین محو شود». او بود که در آخرین سخنرانی اش پیش از حمله ی شبیخون آسای حماس به اسراییل، به دولت های منطقه که از ترس ِ تجاوزها و دخالت های این رژیم در مسائل ِ داخلی شان به اسراییل پناه برده اند اخطار نمود که روی اسب ِ بازنده، یعنی اسراییل، شرط بندی نکنند. آیا اعلام ِجنگ با اسراییل،یعنی با یهودی ها از این واضح تر می شود؟
حماس اما، یکی از چندین زیر مجموعه های سپاه ِ پاسداران ِ حکومت ِ اسلامی است که بدون ِ حمایت ِ مالی، تسلیحاتی و حتا نفراتی و انسانی ِ این رژیم حتا یک روز هم نمی تواند در مقابل ِ اسراییل ِ حمایت شونده از سوی غرب و بالاخص آمریکا دوام بیاورد. این واقعییت های عیان همه به آن معناست که هم پیروزی ِ احتمالی ِ حماس پیروزی ِ این رژیم است- ونه پیروزی ِ فلسطینی ها-، و هم شکست ِ حماس شکست ِ رژیم ِ اسلامی- استبدادی ِحاکم بر ایران- ونه شکست ِ فلسطینی ها . آیا چپ ِ مدافع ِ حماس این واقعییت های روشن تر از روز را نمی داند؟ اگرهنوزبعد از چهل و پنج سال حکومت ِ جهل و جنایت ِ اسلامی  پی به ماهییت ِ این حکومت نبرده است، و اگر معیار ِ قضاوت را بر مقایسه ی دو طرف ِ جنگ ِ کنونی قرار دهیم، باید دو حکومت و دولت ِ رو در رو یعنی حکومت ِ اسلامی و دولت ِ اسراییل را به لحاظ ِ تاریخی- دورانی و تاریخی- تکاملی در برابر ِ یکدیگر بگذاریم و از همین دیدگاه ِ ماتریالیستی – تاریخی ارزیابی نماییم. معیارهای این مقایسه ، آن چنان که گفتم در چارچوب ِ مشخص ِ تئوری ِ ماتریالیسم ِ تاریخی و در راستای تکامل ِ جامعه ی انسانی در کلییت ِهمبسته ی آن خواهد بود تا معلوم شود پیروزی ِ کدام یک پیروزی ِ تاریخی ِ بشرییت، و شکست ِکدام یک شکست ِ بشرییت ِ تحول طلب و به ویژه شکست ِ خیزشگران ِتحول طلب و پیشرفت خواه و دموکراسی خواه ِ ایران است. برای روشن شدن ِ مطلب و پرهیز از تکرار ِدلایل ِ بارها و بارها گفته شده به یک مثال ِتاریخی و درعین ِحال نمادین بسنده کرده و نتیجه گیری را به خواننده گان ِ آگاه واگذار می کنم: یعنی کشف ِ قاره ی آمریکا توسط ِ اروپاییان و جنگ ها و زد و خوردها و کشت و کشتارهای متقابل ِ اروپاییان و بومیان ِ آن قاره. ضمن ِ تاکید بر این نکته که در این مثال آوری به هیچ وجه قصد ِ تحقیر ِ هیچ انسانی و برتر شمردن ِ هیچ انسانی بر انسانی را ندارم و نمونه آوری صرفن به قصد ِ نشان دادن ِ تاریخ ِ تکامل ِ انسان در کلییت ِ همبسته و همپیوسته ی آن است. گو که به تریج ِ عبای ملاها و ملا صفتان ِ عوامفریب و واپسگرای دشمن ِ بشرییت ِ واحد با تاریخ ِ واحد بر بخورد.
کسانی که تاریخ ِ آمریکا را خوانده یا اگر نخوانده فیلم های وسترن را دیده اند به خوبی می دانند که اروپاییان با خود تمدن وعلم و تکنولوژی ِ پیشرفته ی آن زمان را به قاره ی آمریکا بردند. در حالی که بومیان یعنی سرخ پوستان با تیروکمان می جنگیدند و اسب تنها وسیله ی جابه جایی و حمله و جنگ و گریزشان با اروپاییان بود. حتا دلیجان هم نساخته بودند. اروپاییان، شهرنشین بودند و از وسائل ِ گرمایشی و سرمایشی استفاده می کردند درحالی که بومیان کوچ نشین بودند و تابع ِوضعییت ِهوا، یعنی درزمستان به گرمسیر ودرتابستان به سردسیر کوچ می کردند. اروپاییان مدرسه ودانشگاه و بیمارستان و پزشک و پرستار ِ تحصیلکرده ی آموزش دیده  داشتند، بومیان جادوگر و طالع بین. با این تفاصیل فرض کنیم که اروپاییان آمریکا را کشف نمی کردند و بومیان ِ قاره تک افتاده از دیگر قاره ها و انسان ها همچنان منزوی و درخود می ماندند. چندین و چند قرن طول می کشید تا به آن مرحله از تکامل ِ اجتماعی- اقتصادی و تولیدی مناسباتی برسند که اروپاییان در یک چشم به هم زدن ِ تاریخی با خود به آمریکا بردند؟ در حالی که بومیان بعد از چند دهه ناسازگاری با تمدن و تجدد سرانجام به همزیستی ِ مسالمت آمیز با اروپاییان یعنی در واقع با دوران ِ نوین ِ تکامل ِ جامعه ی انسانی تن داده و یکباره ازعصر ِ تیرو کمان به عصر ِ ماشین و ماشینیسم گذر نمودند،اگرچه با دادن ِ تلفات ِ انسانی که از هردو طرف ِ پیشرفته و عقب مانده بود، و در نتیجه ی این گذار ِ به اجبار اما تکامل آسا، صاحب ِ تمام ِ آن دستآوردهایی شدند که محصول ِصدها سال تکامل ِ بشرییت تا آن زمان بود. اکنون، چندین سده از تاریخ ِ رو دررویی ِ پیشرفته و عقب مانده با دادن ِ تلفات ِ ناگزیر می گذرد و بومیان و مهاجران ِ آن زمان دارای وحدت ِ انسانی اجتماعی و مناسباتی ِ واحدی با آینده ی واحدی هستند. امروزه مهاجران ِ آن زمان چه دارند که بومیان ِ آن زمان ندارند؟ سر انجام، بعد از آنهمه جنگ ها و کشمکش ها و خون ریزی ها، بومیان و مهاجران تن به همزیستی و زنده گی ِ مسالمت آمیز داده و حتا پیوند ِ خانواده گی با یکدیگر بر قرار نمودند. یعنی به بیان ِ دقیق تر بومیان و مهاجران اکنون همه به طور ِ یکسان شده اند: آمریکایی،یعنی نه بومی و مهاجر بلکه همه اهل ِیک کشور،وهمه بدون ِاستثنا تابع ِ قوانین ِ حاکم بر همان کشور.
اما، آنچه برای این بحث مهم است این است که : اولن این اروپاییان ِ پیشرفته نبودند که زنده گی به شیوه ی بومیان را پذیرفتند، بلکه بومیان بودند که تن به زنده گی به سبک ِ اروپاییان دادند، یعنی از پوشش ِ ظاهری گرفته تا پذیرفتن ِ ماشینیسم تا شیوه ی تعلیم وتربیت وکنارگذاشتن ِچادرنشینی و کوچگردی و گزینش ِ یکجانشینی وشهرنشینی،همه را بر زنده گی ِ پیشین ِ خود ترجیح دادند. ثانیین، درواقع این خود ِنظام ودوران وساز وکارها و کرد وکارهای آن بود که بومیان را بنا بر جبر ِ دیالکتیکی ِ تکامل وادار به پذیرش ِ زنده گی به روش های نوین نمود، که البته سلاح ِ مدرن ِمهاجران نیز به مثابه ِ وسیله و ابزار ِکمکی ِ نظام دراین فرارفت ِتکاملی تاثیر ِتعیین کننده داشت.
اکنون با توجه به این تجربه ی تاریخی سوآل این است که: آیا فلسطینیان نمی توانند با اسراییلی ها با هم دشمن نباشند، سر ِ یک میز بنشیند و مسائل و مشکلات ِ تاریخ گذشته را فراموش کنند و زنده گی ِ مشترکی با هم بسازند و به تروریست های انسان ستیزاجازه ندهند در مسائل ِداخلی ِ آنها دخالت کنند؟ من مطمئن هستم که می توانند، به شرط ِ آنکه اولن رژیم ِ اسلامی دست از فتنه انگیزی و تبلیغ و تشدید ِاختلافات ِدینی بردارد و ثانیین فلسطینیان نیز همچون اسراییلیان به دموکراسی و آزادی های سیاسی – اعتقادی و ازجمله داشتن یا نداشتن ِ دین اعتقاد پیدا کنند و نخواهند دین ِ خود را به دیگران تحمیل نمایند. یعنی همزیستی ِ مسالمت آمیز را از عرصه ی زنده گی ِ سیاسی به عرصه ی اعتقادی تعمیم دهند.
سخن ِ پایانی این که : از آنجا که این جنگ همچنان که بالاتر نوشتم آغاز کننده اش رژیم ِ اسلامی یعنی دشمن ِ اصلی ِ مردم ِ ایران با هدف ِ قدرت نمایی هم در منطقه و هم به ویژه در خود ِ ایران بوده است و فلسطینی ها در آن نقشی نداشته اند جزآنکه قربانی ِقدرت نمایی ِ تروریسم ِ این رژیم و حماس شده اند، هرگونه دلسوزی ِ دروغین برای اهالی ِ غزه جز دفاع از حماس به طور ِ مستقیم و تایید ِ تروریسم ِ رژیم ِاسلامی به طور ِ غیر ِ مستقیم نیست. من به چپ ِ دموکراسی ستیز و دوران ستیز توصیه می کنم روزنامه های استبداد ِحاکم بر ایران رابخواند وخودرا درآیینه ی وارونه نمای تبلیغاتچی های حکومتی مشاهد نماید.