مصاحبه كمونیست با خالد حاج محمدی. كمونیست: جنگ و كشتار مردم فلسطین از جانب اسرائیل بعد از یازده ماه كماكان ادامه دارد. تا كنون و بر اساس آمار رسمی بیش از ۴۰ هزار نفر از مردم فلسطین، كه حدود نیمی از آنان كودك اند، كشته شده اند. بیش از صد هزار زخمی، دهها هزار نفر مفقود كه طبق گزارش سازمان نجات كودكان ۲۱ هزار از آنان كودك اند و میلیونها نفر آواره و سرگردان و نوار غزه ویران شده است.
با این وصف اكنون شاهد حملات وسیع به بخش باختری هم هستیم. تلاش دولتها و مدعیان پایان این جنگ و کشتار، مذاكرات تا كنونی میان اسرائیل و حماس با دخالت آمریكا، مصر و قطر، برای چندمین بار بی نتیجه مانده است. این ماجرا به كشمكش بزرگی در سطح جهان و منطقه در میان دولتها ، جنبشهای سیاسی مختلف و مردم متمدن، احزاب و جریانات مختلف شكل داده است. سوالات متعددی، نگرانی ها و مخاطرات تبدیل این جنگ به جنگی منطقه ای همراه با تبلیغات جنگی و صف آرایی های سیاسی، نظامی و دیپلماسی حول این پدیده در جریان است. این ماجرا علاوه بر جمهوری اسلامی كه عملا به یك طرف ماجرا تبدیل شده است، رنگ خود را به صف بندی های سیاسی در میان اپوزیسیون ایران هم زده است. در رابطه با این اوضاع سوالاتی را با خالد حاج محمدی در میان میگذاریم.
به عنوان اولین سوال، تلاش ها برای پایان دادن به این جنگ و حتی وقفه کوتاه مدت در آن علیرغم طرح صلح بایدن و تلاشهای بعدی امریکا و دول منطقه به نتیجه نرسیده است. فکر میکنید اعتراضات و اعتصابات وسیع در اسرائیل و بحران در هیئت حاکمه و فشارهای اخیر حامیان دولت اسرائیل، از بریتانیا تا امریکا تا چه حد میتواند دولت اسرائیل را وادار به عقب نشینی کند؟ اینکه دولت اسرائیل خواهان کشیدن جنگ به منطقه است را تا چه حد واقعی می بینید؟
خالد حاج محمدی: اینکه چرا تا امروز آتش بسی ممکن نشده است را میتوان در یک جمله گفت به این دلیل که دولت اسرائیل حاضر به پایان دادن به نسل کشی و قتل عام مردم فلسطین نیست و دول غربی هم بعنوان حامیان دولت اسرائیل، جز حمایت سیاسی و نظامی هیچ وظیفه دیگری را در مقابل خود قرار نداده اند! ״تلاش״ امریکا برای آتش بس شوخی تلخی بیش نیست!
تا جائیکه به دولت امریکا بر میگردد واقعیت این است که دولت بایدن زیر فشار افكار عمومی و مردم متمدن در خود امریكا و در دل انتخابات ریاست جمهوری این كشور، طرح "صلحی" را طرح کرد و حتی اعلام كرد كه اسرائیل هم با آن مشكلی ندارد و گفت توپ در میدان حماس است. حول این طرح و با پرچم دروغین صلح طلبی و "تلاش های مهم" دولت امریكا و شخص بایدن برای "صلح"، رسانه های غربی، كلی تبلیغات راه انداختند. اما عامل اصلی ادامه كشتار مردم فسلطین و جنایات و توحش اسرائیل، دولت آمریكا و متحدین غربی او است.
استراتژی اسرائیل در ۷۵ سال گذشته، مستقل از مقاطع معینی در این تاریخ، از جمله در دوره اسحاق رابین و ״پیمان اسلو״ که نور امیدی را برای پایان معضل مردم فلسطین در منطقه تاباند و بعد شخص رابین توسط جریانات راست افراطی اسرائیل ترور شد، بدلیل جنگ طلبی دولت اسرائیل با اتكا به میلیتاریسم آمریكا هیچ برنامه روشنی و اقدام جدی انجام نگرفته است. اكنون با گذشت ۲۴ سال از ״پیمان اسلو״، نتانیاهو پس از ۱۵ سال نخست وزیری، استراتژی دولت اسرائیل مبنی بر پایان پدیده ای به اسم فلسطین از اشغال كامل آن از جمله کرانه باختری و الحاق آن به اسرائیل، طبیعتا از طریق پاکسازی و نسل کشی مردم فلسطین، را رسما و علنا به جهان اعلام کرد. طی ۱۵ سال دوره نخست وزیری نتانیاهو در کنار قوانین نژادپرستانه علیه شهروندان فلسطینی و محاصره نوار غزه و ...، حدود ۵۰۰ هزار نفر از متعصب ترین، عقب مانده ترین و مذهبی ترین صهیونیستها، طیفی از مجرمین تحت تعقییب در غرب و بخصوص در امریكا را، بعنوان شهروند وارد اسرائیل كردند و پس از بیرون كردن شهروندان فلسطینی در کرانه باختری از خانه و كاشانه خود و اشغال سرپناه و مصادر زمین هایشان، آنها را در سرزمینهای اشغالی مستقر كردند. این تغییر ترکیب جمعیتی عملا فضای سیاسی اسرائیل را به نفع نیروهای راست افراطی، نژادپرست و فاشیست تغییر داده است. بخشی از این طیف امروز در ارتش اسرائیل در نوار غزه و بخش دیگری را بعنوان ״شهروندان مسلح״ به جان مردم فلسطین در کرانه باختری انداخته اند. اینکه پس از ۷ اکتبر دولت اسرائیل تحت عنوان جنگ با حماس، پاكسازی قومی و مذهبی مردم فلسطین چه در نوار غزه و چه در کرانه باختری را در دستور خود قرار داده است را فقط حامیان و شرکای جرم و جنایات دولت اسرائیل انکار میکنند.
این استراتژی در این دوره بر دوش سیاست میلیتاریستی آمریكا، زور گویی و قلدری میلیتاریستی آن و حمایت دول غربی از دولت اسرائیل پیش رفته است. دولت بایدن بیشترین نقش را در همكاری با اسرائیل و در توحش آن و در جهنمی كه برای مردم فلسطین درست كرده است، داشته و دارد. بازی با كارت "طرح صلح" از جانب بایدن برای فریب مردم آمریكا، تلاشی برای كاهش فشار افكار عمومی مردم متمدن در امریکا و در سراسر جهان و همزمان بخشی از تبلیغات انتخاباتی بایدن است.
اخیرا دولت اسرائیل رسما اعلام كرده است كه از ۷ اكتبر تا مدتی پیش و به فاصله ده ماه، ۵۰ هزار تن تسلیحات از دولت بایدن دریافت كرده است. این را در کنار سایر حمایتهای مالی، اطلاعاتی، امنیتی، دیپلماسی و تبلیغاتی و ارسال كشتی و ناوگانهای جنگی به منطقه، در کنار وتو کردن تمام قطعنامه های شورای امنیت برای پایان این نسل کشی بگذارید تا واقعیت نقش دولت بایدن در كشتار جمعی مردم فلسطین روشن شود. لذا صلح طلبی دولت بایدن جز دروغی بزرگ چیز دیگری نیست و این را امروز بخش اعظم مردم جهان میدانند.
در هیچ كجای دنیا و بر اساس موازین خود دولتها نمیتوان هم ادعا صلح طلبی داشت و هم طرف مذاكره كننده را ترور كرد. یكی از اهداف ترور هنیه در تهران خط بطلان كشیدن بر هر توافقی و هر توقفی در كشتار مردم فلسطین از جانب اسرائیل بود.
در مورد بخش دوم سوال شما و میزان واقعی بودن تلاش اسرائیل برای كشاندن منطقه به جنگی بزرگ و كشاندن پای امریكا به این جنگ، فكر كنم امروز یك واقعیت انكار ناپذیر است و این نه یک ادعا بلکه فاكت است و نه نتانیاهو و نه سایر اعضا فاشیست دولت او آنرا پنهان نکرده اند. دلیل این جنگ طلبی عریان مستقل از بی آینده ای شخص نتانیاهو، به عنوان نسخت وزیر اسرائیل و پرونده های سنگین مالی او و...، بیش از هر چیز موقعیت وخیم كنونی دولت اسرائیل، بن بست کامل سیاسی و نظامی این دولت است. جنگ منطقه ای ظاهرا راه نجات دولت اسرائیل از ناممكن بودن پیروزی ارتش اسرائیل در اهداف خود در نوار غزه و به سرانجام رساندن پروژه های سیاه و ارتجاعی دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین و آینده تاریك دولت نژاد پرست، مذهبی و فاشیست حاكم بر اسرائیل در منطقه است. جنگی که صورت مسئله نسل کشی در فلسطین و جنایت در کرانه باختری را به جنگ ایران و اسرائیل و دخالت امریکا و ناتو تبدیل کند. جنگ منطقه ای راه ، حاشیه ای کردن مسئله فلسطین و تغییر صورت مسئله است.
همزمان یازده ماه است چند میلیون انسان با پیشرفته ترین تسلیحات غربی از زمین و هوا بمباران میشوند و غزه را با خاك یكسان كرده اند و هیچ جنبنده ای در این جغرافیا از گزند در امان نبوده است. اما اسرائیل كه قرار بود فوری به موجودیت حماس پایان دهد و كل منطقه را از وجود آن پاك كند، عملا هیچكدام از اهدافش بر آورد نشده است. پیروزی اسرائیل آنطور كه برای خود گذاشته بود، امروز دیگر حتی برای فرماندهان و عناصر بالای دولت به عنوان امری غیر واقعی و ناممكن علنا بیان میشود. این شکست به انشقاق بیشتر در بالا و در هیئت حاکمه اسرائیل دامن زده است.
علاوه بر این کشیده شدن جنگ به لبنان و بمباران و موشک پراکنی های دو طرف، دولت اسرآئیل و حزب الله در کنار تبلیغات میلیتاریستی دولت اسرائیل و فضای جنگ با ایران، خطر جنگ و نا امنی را به زندگی مردم اسرائیل تحمیل کرده است. خواست پایان این جنگ و کشتار و آتش بس و مبادله اسرا، در کنار استعفای نتانیاهو خواستی است که مردم متعرض اسرائیل مدتها است در تظاهراتهای خود مطرح کرده اند. کشته شدن شش اسیر اسرائیلی در نوار غزه توسط ارتش اسرائیل از طرفی شکاف در بالا را بازهم تشدید کرد و از طرف دیگر خشم عمومی مردم اسرائیل را بطور وسیعی دامن زد. تظاهراتهای چند صدهزار نفره برای آتش بس و آزادی گروگانها، برای استعفای نتانیاهو، فراخوان اتحادیه های کارگری به اعتصاب در حمایت از این خواستها، همه و همه دولت اسرائیل را در بن بست قرار داده است.
این بحران سیاسی، دولت حاكم بر اسرائیل و متحدینش در غرب، که مدتها است در سراسر جهان زیر فشار جنبش حمایت از مردم فسلطین قرار گرفته اند، را در موقعیت وخیمی قرار داده است. اعلام عدم مشروعیت دولت نتانیاهو از داخل اسرائیل و شکاف عمیق در هیئت حاکمه اسرائیل، زمینه را برای دولت بایدن، که زیر فشار این جنبش در داخل امریکا کمرش خورد شده است، فراهم کرد تا فشارهای ״قاطع״ تری از سابق به دولت اسرائیل و شخص نتانیاهو وارد کند و تلویحا او را بعنوان عامل شکست مذاکرات معرفی کند. دولت تازه به قدرت رسیده لیبر نیز در بریتانیا از موقعیت بهتری برخوردار نیست. حزب لیبر هم که در انتخابات اخیر بهای سنگینی برای حمایتهای بی قید وشرط خود از جنایات دولت اسرائیل پرداخت کرد، شرایط را برای فاصله گرفتن از جنایات دولت اسرائیل فراهم دید و حمایت نظامی خود را از آن محدود کرد. اینکه این فشارها و "قاطیعت" ها چقدر موثر هستند را نه بالا، بلکه جنبش جهانی حمایت از مردم فلسطین و گسترش آن در شکل اعتصابات کارگری میتواند تعیین کند.
كمونیست: این نسل کشی، جنگ و کشتار تا كنون علاوه بر امریكا و دول غربی پای دولتهای منطقه و خصوصا جمهوری اسلامی و جریانات اسلامی در منطقه، از حزب الله تا حوثی های یمن و گروههای اسلامی، را به میدان كشیده است. امروز این نیروها بعنوان ״نیروهای محور مقاومت״ با پرچم "مدافع مردم فلسطین" علیه دولت اسرائیل و حامیان غربی آن ایستاده اند. از طرف دیگر اسرائیل مدعی است عامل اصلی و محور معضلات منطقه ایران است و راه پایان دادن به معضلات در منطقه را جمهوری اسلامی به عنوان ״محور شر״ معرفی میكنند و بر لزوم مقابله با آن به كمك آمریكا و ناتو تاكید دارند. این تصویر چقدر واقعی است و ایران كجای ماجرا قرار دارد؟
خالد حاج محمدی: ابعاد جنایت اسرائیل و توحشی كه با حمایت كامل دولت آمریكا مرتكب شده، نفرت عمیق و بر حقی را در جهان علیه دولت اسرائیل و دول غربی حامی او دامن زده است. ایران و تمام جریانات اسلامی در منطقه كه اختلافاتی قدیمی تر با اسرائیل داشته اند، امروز روی این نفرت سرمایه گذاری كرده اند و با پرچم دروغین "دفاع" از مردم فلسطین منافع خود را در دل تخاصمات منطقه ای دنبال میكنند. اگر توحش اسرائیل نبود حماس شاید هیچ زمانی موقعیت امروزرا پیدا نمیكرد، حماس به عنوان جریانی ارتجاعی امروز قدرتمندترین و با نفوذترین نیرو نه فقط در نوار غزه بلکه در کرانه باختری و در كل فلسطین است. دلیل آن از یکطرف توحش اسرائیل علیه مردم فلسطین، سازشکاری محمود عباس و معامله گری دول عربی بر سر مصائب مردم فلسطین و از طرف دیگر مقاومت و جنگیدن حماس با دولت اسرائیل است. همانطور که اگر توحش امریكا و ویرانی افغانستان و اشغال آن نبود، شاید طالبان هیچ زمانی به قدرت نزدیك نمیشد، اگر حمله به عراق و كشتار وسیع و محاصره اقتصادی و نابودی آن مملكت توسط غرب نبود، باندهای قومی و مذهبی از نوع حشدالشعبی شاید هیچ وقت امكان تبدیل شدن به نیرویی كه موی دماغ مدنیت شوند را پیدا نمیكردند.
اگر توحش اسرائیل علیه مردم فلسطین نبود، كسی در منطقه برای جمهوری اسلامی، كه با جنبشی توده ای و رادیکال برای سرنگونی آن دست و پنجه نرم میکند و شمارش معکوس حیاتش آغاز شده است، تره هم خرد نمیكردند. اما امروز در غیاب نیروهایی رادیکال، توده ای و قدرتمند و ضد توحش اسرائیل در كشورهای عربی و خاورمیانه، نیروهای ارتجاعی در این منطقه از جمله جمهوری اسلامی فرجه ای یافته اند تا با پرچم دروغین دفاع از مردم فسلطین، تلاش كنند سمپاتی بخشی از مردم صلح دوست و حامی مردم فسلطین و خشمگین از جنایات سرائیل و متحدین غربی او را به خود جلب کنند. فراموش نکنیم که قبل از این نسل کشی و جنایات، مردم لبنان، مصر، عراق و... از اعتراضات آزادیخواهانه زنان و كارگران و مردم ایران حمایت میكردند و به تحولات انقلابی در ایران چشم امید دوخته بودند. امروز متاسفانه در نبود نیرویی قدرتمند و رادیكال در این منطقه، بخشی از همین مردم در دفاع از مردم فلسطین چشم امید به جمهوری اسلامی و نیروهای ״محور مقاومت״ بسته اند.
بهرحال این خلاء و معامله گری دول عربی بر سر مصائب مردم فلسطین، سوء استفاده تاریخی آنان از معضل فلسطین، پرو امریکایی بودن سنتی و تاریخی آنان، به ایران و متحدین او در منطقه امكانی داده است تا به عنوان طرف حساب مردم فسلطین و "مدافع" آنها و "مخالف" توحش و جنایات دولت اسرائیل ظاهر شوند. جمهوری اسلامی میكوشد با استفاده از این شرایط از طرفی موقعیت منطقه ای خود را بهبود بخشد و مهمتر از آن، علیه دشمن واقعی و اصلی خود كه طبقه كارگر و زنان و مردم آزادیخواه ایران است، نهایت استفاده را ببرد.
همزمان این جنایت امکانی بود برای جمهوری اسلامی که به درجه ای فشار جنبشهای اعتراضی و مردم معترض را از سر خود کم کند. جمهوری اسلامی در داخل با معضلات غیر قابل حلی روبرو است. مهمترین معضل جمهوری اسلامی جامعه ای به پا خواسته، مردمی مدعی و طبقه كارگر و زنان ونسل جوانی كه از جمهوری اسلامی عبور كرده و راه هر نوع بهبودی در زندگی خود را سرنگونی او میدانند. این پدیده و سیر اعتراضات مردم آزادیخواه در این جامعه، اعتصابات وسیع كارگری، اعتراضات همه جانبه زنان و اقشار محروم جامعه، برای جمهوری اسلامی هیولای بزرگی است كه تصور هر نوع آینده روشنی را برایش تیره و تار كرده است. جنایت دولت اسرائيل طی ده ماه گذشته ظاهرا فرصت مناسبی برای جمهوری اسلامی بود تا قدرت منطقه ای خود، حضور در عراق و سوریه، لبنان و یمن و انواع جریانات متحد خود در این منطقه را به رخ جامعه بكشد و از موقعیت منطقه ای خود در خدمت سركوب داخلی استفاده كند.
تا جائیکه به اسرائیل بر میگردد، همانطور که اشاره کردم هیئت حاكمه اسرائیل راه نجات خود از معضلات كنونی را تبدیل جنگ در فلسطین به جنگ منطقه ای میداند و ظاهرا ایران، به دلایل اختلافات قدیمی تر جمهوری اسلامی با دولت اسرائیل، كاندید مناسب این سناریو است.
ایران طی چند دهه گذشته و پس از حمله امریكا به عراق بر نفرت عمومی از اشغال و توحش غرب در عراق و كشتار یك میلیون انسان و هزاران جنایت، سرمایه گذاری کرد و با پرچم مخالفت با اشغال عراق برای بهبود موقعیت منطقه ای خود تلاش کرد. در این مدت انواع جریانات ارتجاعی، مذهبی و باند های تبهکار و تروریستی به نام مقابله با سناریو سیاهی که امریکا و متحدین آن به مردم عراق تحمیل کرده بودند شکل گرفته و رشد كردند و ایران نقش مهمی در شكل گرفتن آنها ایفا كرد. در سوریه و حمله به این كشور نیز به همین صورت. ویرانی عراق، افغانستان و اشغال آنها توسط غرب، تحمیل جنگی بزرگ به مردم سوریه به نام دفاع از آنها و سازمان دادن انواع باندهای آدمكش در ارتش آزاد سوریه و از جمله داعش كه همگی را دولتهای غربی انجام دادند، برای ایران و گروههای اسلامی امكان و فرجه ای باز كرد تا به نام مقابله با غرب و بر متن استیصال و سناریوی سیاهی كه به مردم محروم تحمیل شده بود، انواع جریانات و نیروهای مسلح را سازمان دهند.
بر متن این اوضاع ایران به یكی از قدرتهای منطقه، كه از عراق و لبنان تا سوریه و سرانجام یمن ایفای نقش میكرد، تبدیل شد و همزمان و در اذهان مردم متنفر از غرب در منطقه، به عنوان تنها دولتی که موی دماغ آمریكا است شناخته شد. تخاصمات امریكا با ایران، تحریمها و تهدیدهای ایران از جانب آمریكا و متحدینش و بحث "خطر ایران اتمی" هم، كل این تصویر را تكمیل كرد. در شرایطی كه جمهوری اسلامی، مستقل از شعارهای توخالی ضد امریكایی، منافع درازمدت بورژوازی و حكومتش را در آشتی و توافق با غرب میدانست و توافقات برجام را راهی برای خود در این مسیر ارزیابی میكرد و هنوز هم میكند.
شکست سیاست میلیتاریستی غرب در منطقه و از دست رفتن موقعیت هژمون گذشته دول غربی چه در جهان و چه در خاورمیانه، جمهوری اسلامی را در ذهن مردم خاورمیانه و خصوصا در كشورهای عربی و در میان اقشار عقب مانده تر مردم، به تنها دولت "دشمن" غرب، و مشخصا اسرائیل و امریكا، تبدیل كرده است. بر متن این اوضاع و با وجود اسرائیل به عنوان بازوی مسلح و نظامی آمریكا در منطقه، با وجود دولتی بشدت قومی، مذهبی و متعصب، عملا ایران امكانی پیدا كرده است كه اهداف خود در منطقه را با پرچم دروغین دفاع از مردم فسلطین و با پرچم ضد اسرائیلی و ضد جنایات دول غربی در فلسطین و منطقه پیش ببرد. لذا ایران و كشاندن پای ایران به جنگ از نظر اسرائیل آن حلقه ای است كه اسرائیل برای نجات خود و برای كشاندن پای آمریكا به جنگ مستقیم با ایران در دستور دارد و برایش هر تلاشی را كرده است.
اسرائیل با هدف وارد كردن ایران به جنگ مستقیم و مجبور كردن امریكا به دخالت و جنگ مستقیم با ایران، میكوشد صورت مسئله را از پدیده فلسطین و نسل کشی مردم آن توسط خود به ״جنگ اسرائیل و ایران״ تغییر دهد.
اقدامات جنگ طلبانه و تحریك آمیز مستقیم اسرائیل در این دوره، ترورهای مكرر در ایران، حمله به كنسولگی جمهوری اسلامی در دمشق و نهایتا ترور هنیه در تهران با هدف وارد شدن جمهوری اسلامی به جنگی مستقیم و مجبور شدن امریكا به دخالت مستقیم در این جنگ و به آتش كشیدن منطقه است. هنیه را میتوانستند هر جای دیگر راحت تر ترور كنند، او در همه مذاكرات به عنوان عضو ارشد و مسئول هیئتهای مذاكر كننده حماس بود و انتخاب تهران فقط با هدف مجبور كردن و تحریك ایران برای جنگ مستقیم با اسرائیل انجام گرفت. تلاش اسرائیل در تمام این مدت برای اینكه وانمود كند كه جنایاتش در فلسطین و كل این پدیده، جنگ با ایران است و باید غرب متقاعد شود كه ایران خطر اصلی و محور شر است، مستقل از ماهیت جمهوری اسلامی، برای نجات خود اسرائیل از بن بست كنونی است.
بهرحال پشت ادعاهای دروغین هر دو طرف، جمهوری اسلامی بعنوان ״مدافع مردم فلسطین״ و دولت اسرائیل بعنوان جنگ با ״محور شر״ برای بازگرداندن امنیت به منطقه و اسرائیل، اهداف ارتجاعی دیگری خوابیده است.
كمونیست: معضل فلسطین، حملات نظامی و كشتار مردم فلسطین واقعه جدیدی نیست. اما آیا با حمله حماس در ۷ اكتبر و ضربات نظامی و سیاسی كه اسرائیل خورد، این کشمکش وارد فاز جدیدی نشده است؟. از آن زمان تا كنون ایران با حمایت از جریانات اسلامی در منطقه و دفاع از حماس به عنوان متحد خود، به یك پای ماجرا تبدیل شده است. آیا این پدیده اصل صورت مسئله را یعنی کشتار و نسل کشی مردم فلسطین، معضل تاریخی مردم فلسطین و بی حقوقی و تعرض سیستماتیک به آنان از طرف دولت اسرائیل، صورت مسئله وجود آپارتاید نژادی حاکم در اسرائیل را تغییر نداده است و آنرا به جنگ و كشمكش منطقه ای حول محور ایران و اسرائیل، به عنوان دو دولت قدرتمند در منطقه، تبدیل نكرده است؟
خالد حاج محمدی: معضل فلسطین به قول شما جدید نیست و این معضل و جنگ از ۷ اكتبر شروع نشده است. ۷ اكتبر مقطعی است كه اینبار حماس ابتكار حمله به اسرائیل را با اهدافی كه داشت در دست گرفت. حمله ای که نه فقط قدرت نظامی بلکه ساختار امنیتی و جاسوسی دولت اسرائیل را زیر سوال برد. این حمله ظاهرا ضربه بزرگی بود که دولت اسرائیل باید به آن جواب میداد. حمله ۷ اکتبر زیر حمایت بی قید و شرط دول غربی محملی شد برای پاکسازی قومی مردم فلسطین از طریق یک نسل کشی عریان و جنایت لجام گسیخته دولت اسرائیل!
دولت اسرائیل اهداف حمله به نوار غزه را در درجه اول نابودی کامل حماس و سپس آزادی اسرار اعلام کرد. اهدافی که پس از بیش از یازده ماه بمباران و کشتار و نابودی بخش عمده نوار غزه هنوز بدست نیامده و همگان، حتی وزیر دفاع اسرائیل، از شکست دولت و ارتش اسرائیل حرف میزنند. همانطور که قبلا اشاره کردم امروز دولت اسرائیل و حامیان آن با بن بستی کامل روبرو شده اند و دنبال راه فراری از آن هستند. انزوای دولت اسرائیل در میان بشریت متمدن و انساندوست، بحران سیاسی و اجتماعی در داخل اسرائیل و وضعیت دولت اسرائیل را باید به این شکست سیاسی و نظامی اضافه کرد.
به دلایلی كه اشاره كردم تلاش اسرائیل تغییر صورت مسئله از نسل كشی مردم فلسطین توسط خود به جنگ با ایران و فراموش شدن اصل مطلب است. در این رابطه نه تنها در تبلیغات بلكه عملا هم برای تغییر صورت مسئله و بر پا كردن جنگی با ایران و به آتش كشیدن منطقه برای رهایی خود از بن بست، دست به هر ریسكی زده است.
از طرف دیگر تبلیغات و فضای جنگی برای جمهوری اسلامی اساسا خاصیتهای دیگری دارد که قبلا به آنها اشاره کردم. به نظر من ایران خواهان وارد شدن به جنگی مستقیم و وسیع با اسرائیل و امریكا نیست و این را به زیان خود میداند. بحث بر سر صلح طلبی ایران نیست، بحث بر سر عقل معاش و اینكه چه به نفع بورژوازی ایران است و چه به زیان ، جمهوری اسلامی چنین جنگی را به زیان خود میداند. جمهوری اسلامی در این مدت در کنار تبلیغات جنگی خود و قول به انتقام جویی و خونخواهی، بیشترین تلاش را کرد که اولا از تروریسم و تحریکات جنگی دولت اسرائیل بیشترین استفاده را برای بهبود موقعیت منطقه ای خود بعنوان مدافع سرسخت مردم فلسطین بکند. اعلام چند باره حمایت از حماس در مذاکرات و تلاش برای آتش بس و پایان دادن به کشتار مردم فلسطین بعنوان مهمترین سیاست خود در کنار تاکید بر ״حق محفوظ دفاع از خود״، بیان روشن این سیاست دوگانه، تبلیغات جنگی و امتیازگیری و بهبود موقعیت خود، است.
خاورمیانه چند دهه است که اساسا توسط غرب به مركز انواع جنگ و جدال تبدیل شده است و سرمایه در منطقه برای رشد، برای تامین سود، احتیاج به درجه ای از ثبات و امنیت داد و به همین دلیل جز اسرائیل هیچ دولتی تمایلی به چنین جنگی ندارد. جمهوری اسلامی از این فضا و از تحریکات جنگی اسرائیل، از اینكه جمهوری اسلامی تنها دولت مخالف اسرائیل و كشتار او است، نفع میبرد و از این فضا استفاده میكند. ایران خواهان تغییر صورت مسئله نیست، جنگ را به نفع خود نمیداند، اما از اینكه به عنوان مدافع فلسطین و دولتی که حاضر است برای دفاع از مردم فلسطین حتی وارد جنگ شود شناخته شود، استقبال میكند و سعی میكند این پدیده به عنوان حقیقت در اذهان مردم منطقه جا بیفتد. اقدامات اسرائیل و تبلیغات علیه ایران و معرفی ایران به عنوان طرف حساب، چه توسط اسرائیل و میدیا و دولتهای غربی و حتی از جانب بخش بزرگی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی، عملا به پیش برد سیاست نتانیاهو كمك كرده و به اهداف ایران كمك میكند و قطعا به زیان حل معضل فلسطین و خدمتی به سیاست دولت اسرائیل در به فراموشی سپردن آن است.
اما به باور من این صورت مسئله علیرغم تمام تلاش اسرائیل و متحدین او، تغییر نکرده است. تا زمانیکه کشتار مردم فسلطین ادامه دارد مسئله فلسطین و آزادی مردم فلسطین محور مسائل منطقه است. همزمان وجود جنبشی توده ای و جهانی علیه نسل كشی اسرائیل و در دفاع از مردم فلسطین مانع حاشیه ای کردن این معضل است. این جنبش سراسر جهان را گرفته است. این جنبش در خود غرب نه تنها حامی مردم فلسطین و علیه اسرائیل است كه بعلاوه علیه دولتهای غربی و نقش مخرب آنها به عنوان عاملین نسل كشی در فلسطین است.
این جنبش همزمان علیه فقر، محرومیت، بی حقوقی و تعرض دولتهای غربی به دستاوردهای طبقه كارگر و مردم ستمدیه به آزادیهای سیاسی، در خود غرب هم هست. امروز در كشورهای غربی مبارزه با استثمار و گرانی و فقر را با مقابله با نسل كشی اسرائیل در فلسطین به هم گره زده شده . این پدیده ای بزرگ و تحولی عظیم در غرب است كه مستقیم پای طبقه كارگر را به میدان میكشد و بیان دوره ای جدید در جهان است كه به حكومتهایی پارلمانی و نیابتی از جانب مردم، به احزاب سنتی و سوسیال دمكرات و چپ پارلمانی و دمكراسی غربی نه میگوید و دوره بن بست این سیستمها و چلنج مستقیم آنها از جانب طبقه كارگر و پایین جوامع غربی است. دوره ای كه از نگاه طبقه كارگر و مردم متمدن در خود غرب، دمكراسی غربی، پارلمان و حقوق بشر دول غربی و "دخالت بشردوستانه" این دولتها در تحولات جهان را با جنایت و جنگ و خونریزی و توحش معنی میشود. این تحول فاصله عمیقی را میان دولتها و پایین جامعه كرده و رابطه دولتها و مردم در غرب را به این رابطه در كشورهای كاپیتالیستی در شرق نزدیك كرده است. پدیده فلسطین و نسل كشی و جنایات خونبار اسرائیل و حمایت همه جانبه دول غربی، به این تحول در غرب كه از سالها قبل شروع شده بود، سرعت عظیمی بخشیده است.
بهرحال تا این لحظه دولت اسرائیل، علیرغم گسترش تروریسم و جنگ در منطقه، در تغییر صورت مسئله و حاشیه ای کردن جنایات خود علیه مردم فلسطین شکست خورده است.
كمونیست: شما به سوءاستفاده دول ارتجاعی منطقه، از جمهوری اسلامی تا سایر دولتها وقدرتهای منطقه، اشاره کردید. سوال این است چگونه میتوان راه سوءاستفاده ارتجاع منطقه ای از معضل فلسطین را بست. چگونه میتوان مستقل از قدرتهای جهانی و منطقه ای و بازی های سیاسی و دیپلماتیک آنان، مستقل از معامله و امیتازگیری ها، بده بستانها و .... به نام دفاع از مردم فلسطین، به این نسل کشی، جنایت و كشتار مردم فسلطین توسط دولت اسرائیل پایان داد. آیا هیچ چشم اندازی برای پایان نسل كشی و نابودی مردم فلسطین و حل مسئله فلسطین هست؟
خالد حاج محمدی: تنها راه سد كردن كشتار جمعی مردم فلسطین و پایان دادن به جنایات اسرائیل و سد كردن ارتجاع منطقه و سواستفاده آنها از معضل فلسطین از جانب دولتها، تقویت، گسترش و تعمیق جنبشی است كه امروز در حمایت از مردم فسلطین در جریان است. حامی واقعی مردم فلسطین مردم متمدن جهان اند. این تنها پدیده ای است كه امروز نور امیدی در انتهای این تونل كه جز خونریزی و جنایت، جز دروغ و فریب و جز ریاكاری و توحش در آن نیست، تابانده است. فشار این جنبش بر دولتهای حامی اسرائیل و بر دول مرتجع منطقه محسوس است. رسانه های غربی در ابتدای این ماجرا تقریبا تماما به عنوان بخشی از ماشین جنگی اسرائیل و دستگاه پروپاگاند میلیتاریسم غرب عمل كردند، اما زیر فشار این جنبش همگی مجبور شدند گوشه ای از آنچه در غزه در جریان است را منعكس و رویه ای به ظاهر انتقادی نسبت به اسرائیل و حامیان او در پیش بگیرند. دولتهای غربی از انگلستان تا امریكا، فرانسه، آلمان و... كه همه جانبه حامی مستقیم اسرائیل اند، زیر فشار این جنبش هستند. جنبشی که مهر خود را بر فضای سیاسی داخلی کشورهای غربی زده است. در كشورهای خاورمیانه هم این فشار كم نیست و دول مرتجع جهان عرب نیز زیر فشارند.
به باور من اگر طبقه كارگر، سازمانها و نهادهای كارگری، اتحادیه های كارگری، بتوانند در این جنبش توده ای حمایت از مردم فلسطین، كه در ابعاد صدها میلیونی در جهان در جریان است، بطور عملی و با اعتصابات كارگری، وارد شوند، قدرت و تاثیر گذاری آنرا صد برابر میکنند. ورود طبقه کارگر با تمام قدرت خود در این جدال حول چند مطالبه اساسی مانند پایان دادن به كشتار مردم فسلطین، پایان دادن به اشغال سرزمینها فلسطین از جانب اسرائیل، بایكوت سیاسی دولت اسرائیل و قطع هر نوع كمك نظامی و تسلیحاتی، ارسال كمكهای پزشكی و غذایی فوری به مردم فلسطین، وارد میدان شود، این جنگ پایان می یابد. این جنبش با حضور تمام عیار طبقه کارگر میتواند آزادی مردم فلسطین و پایان دادن به مصائب تاریخی آنان را نه فقط در دستور بگذارد که حل کند. امروز بیش از هر دوره ای آزادی مردم اسرائیل به پایان دادن به این سیکل کشتار و جنایت گره خورده است.
متاسفانه فضای سیاسی حاكم بر اسرائیل زیر هژمونی راست افراطی و مذهبی و متعصب است. طبقه كارگر در اسرائیل و مردم صلح طلب زیر فشار راست افراطی خفه شده اند و برای رهایی خود باید در کنار مردم جهان نه فقط برای آزادی گروگانهای اسرائیل که برای پایان دادن به فاشیسم حاکم در اسرائیل به میدان بیایند.
طبقه كارگر در اعتراضات جهانی علیه اسرائیل نقش داشته و تا كنون با بستن بنادر و فرودگاهها و بار نزدن تسلیحات به اسرائیل و اعتصاب در اسلحه سازی ها، نقش مهمی ایفا کرده است. اما این فشار هنوز كافی نیست. امروز جهانی در حمایت از مردم فلسطین بپا خواسته است و تقویت آن و تبدیل طبقه كارگر جهانی به ستون فقرات جنبش جهانی حمایت از مردم فلسطین و ایفای نقش عملی این طبقه بسیار تعیین كننده است. هر چه این جنبش قوی تر و سازمانیافته تر باشد، هر اندازه طبقه كارگر در این جنبش نقش برجسته تری ایفا كند، دست دولت اسرائیل از کشتار مردم بیگناه فلسطین، دست ارتجاع بین المللی و محلی از جمله دست جمهوری اسلامی و جریانات اسلامی منطقه از معضل فلسطین كوتاهتر خواهد شد.
کمونیست: اجازه بدهید به سیاست و مواضع نیروهای سیاسی در اپوزیسیون جمهوری اسلامی بپردازیم. بخش جدی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی، راست و چپ، تصویر دولت اسرائیل مبنی بر اینکه "سراژدها" در تهران است را تکرار میکنند و خواهان قطع ״سر اژدها״ برای پایان دادن به معضلات منطقه هستند. این نیروها هر نوع مقابله با دولت اسرائیل، سیاستهای فاشیستی آن، نسل کشی و کشتار مردم فلسطین و هر نوع دفاع از مردم فلسطین را بعنوان دفاع از حماس، جمهوری اسلامی، حزب الله و محور مقاومت معرفی میکنند. برخی از شخصیتهای این جریانات حتی رسما از جنگ منطقه ای بعنوان مولفه ای در تسهیل سرنگونی جمهوری اسلامی استقبال میکنند. ارزیابی شما از این نیروها و بخصوص از نزدیکی سیاست و موضع اپوزیسیون راست بورژوایی و اپوزیسیونی که بعنوان چپ و بخشا کمونیست شناخته میشوند، چیست؟
خالد حاج محمدی: اپوزیسیون راست ایران تاریخا پرو غرب بوده است و در همه مقاطع مهم سیاسی در كنار بلوك غرب ایستاده است. بخشی از این اپوزیسیون از برخی نیروها در کشورهای غرب و رسانه های اصلی آنها پرو اسرائیلی تر و ضد فلسطینی تراند و حقیقتا خوابی كه برای آینده ایران میبینند از حاكمیت جمهوری اسلامی سیاهتر و ضد كارگری تر است. بخشی جدی از این اپوزیسیون كه ناسیونالیست عظمت طلب ایرانی را نمایندگی میكند رسما ضد مردم عرب زبان و آریایی پرست است. این اپوزیسیون مستقل از پدیده حماس و گروههای فلسطینی هیچ سمپاتی به مردم فلسطین ندارد و ضد فلسطینی است.
علاوه بر این، اپوزیسیون راست با همه جناح بندی هایش، از سلطنت طلب و جمهوری خواه تا ناسیونالیستهای كرد و گروههای قومی و مذهبی و غیر اجتماعی آن، سنتا استراتژی خود برای سهم خواهی در آینده ایران و به قدرت رسیدن را به حمایت غرب و بخصوص آمریكا و دخالت كشورهای غربی در تحولات ایران از بالای سر مردم بسته است و عمیقا ضد هر تحول انقلابی و از پایین است. امروز در پدیده فلسطین اینها نه تنها در صورت مسئله با نتانیاهو كه این جنگ اسرائیل و ایران است شریک اند و نسل كشی دولت اسرائیل و پاكسازی و توحش علیه مردم فلسطین را زیر فرش میكنند، بلکه عملا و در خط مشی سیاسی نیز هم خط و هم جهت با نتانیاهو و راست افراطی اسرائیل و میدیای غربی هستند.
این نیروها همیشه به نام مخالفت با جمهوری اسلامی، خواهان دخالت غرب، تحریم اقتصادی ایران، جنگ و حمله "هدفمند" نظامی به ایران بوده اند. دم و باز دم سیاسی این اپوزیسیون و امید و نا امیدی های آن و حتی بخشی از نیروهایی كه خود را چپ و حتی بخشا كمونیست نام میگذارند، با تخاصمات و جنگ و آشتی دولتهای غربی و مشخصا امریكا و ناتو با ایران تنظیم شده است. هر وقت تخاصمات آمریكا با ایران افزایش یافته است و خطر جنگ و حمله نظامی افزایش پیدا كرده است، امیدوار شده اند و با كاهش این تخاصمات یاس و ناامیدی دامن آنها را گرفته است. این اپوزیسیون واقعا مستاصل است و حمله به ایران و جنگ با ایران را راه و فرجه ای برای نجات خود میداند. این متاسفانه شامل حال طیف وسیعی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی است.
به همین دلیل و در این دوره هم بخش بزرگی از این اپوزیسیون، از راست تا چپ، از مجاهد و رضا پهلوی و جریانات قومی امثال جریان مهتدی تا حمید تقوایی و... صورت مسئله را در قضیه فلسطین از نتانیاهو و هیئت حاكمه اسرائیل قبول كرده اند و جملگی با اعلام اینكه ״سر اژدها״ در ایران است امیدوارند غرب و مشخصا آمریكا وارد میدان شود و به عمر جمهوری اسلامی پایان دهد. تمام بحثهای این جریانات و تئوری هایی كه صادر میكنند، در خدمت این امر و زیر مجموعه تبلیغات غرب و میدیای دست راستی آنها هستند.
این پدیده تازگی ندارد و این نیروها، راست تا چپ، در تحولات یكی دو دهه اخیر همین سیاست پرو غربی و ناتویی را دنبال كرده اند. همه امیدوار بودند ״بعد از سوریه نوبت به ایران״ و ״بعد از قذافی نوبت خامنه ای״ برسد و خود را برای این سناریوی فجیع آماده میکردند. فراموش نکرده ایم که چگونه تببین ها و تئوری های دست چندم میدیای راست را حتی به عنوان چپ بازتولید كردند. سر سخت ترین هایشان چنان از کشتار مردم فلسطین اظهار خوشحالی میکنند که حتی فاشیست ترین عناصر در غرب جرات بیان آنرا ندارند. کار به جایی رسیده که رضا پهلوی به عنوان یكی از شخصیتهای شاخص این طیف و رهبر آنان گفته است ترور ترامپ كار ایران است. واقعا و مستقل از سیاست انسانی یا ارتجاعی احساس میكنید، عنصر عقل سلیم در محاسبات آنها غایب است.
بخشی از این نیروها خصوصا در صف اپوزیسیون چپ كه خواهان جنگ منطقه ای نیستند، و موافق نسل كشی مردم فسلطین نیستند، از سر استیصال و درماندگی خود، عملا پشت مخالفت خود با جمهوری اسلامی هر جنایت دولت اسرائیل را توجیه میکند. میدیای این طیف در این تحولات عملا فاصله چندانی با میدیای رسمی و اپوزیسیون راست ندارند، تصویرشان را از رسانه های غربی میگیرند و مستقل از هر ادعایی، راست پرو غرب و حامیان اسرائیل را به نام مخالفت با جمهوری اسلامی تقویت میكنند.
در تصویر بخش زیادی از آنها مردم فسلطین یعنی حماس و دفاع از این مردم و مقابله با قصابی مردم فلسطین یعنی دفاع از حماس و جمهوری اسلامی! این بخش از اپوزیسیون كه خود را چپ میداند، حتی نمیتواند از تفكرات و دنیای مالیخولیایی خود خارج شوند و یك لحظه خود را جای پدر و مادر و فرزندان و بستگان آنها در نوار غزه بگذارد. نمیتواند تصور كند كه خودش در غزه است و كودكانش، زیر بمب نابود شده اند و حتی اجساد آنها را نمیتواند پیدا كند. این درجه از توحش را زیر لوای ״ضدیت با تروریسم اسلامی״ و یا حماس یا ایران، توجیه میکند. طبق آمارهای نهادهای رسمی و جهانی تا امروز۴۰ هزار انسان در غزه كشته شده اند كه حدود ۱۵ هزار از آنها كودك اند، سازمان نجات كودكان اعلام كرده است تا ماه ژوئیه ۲۱ هزار كودك در نوار غزه مفقود شده اند كه به احتمال قوی تعدادی از آنها توسط اسرائیل اسیراند و تعدادی زیر آوار خانه ها، مدارس، بیمارستانها و پناهگاههای سازمان ملل دفن شده اند. اینها را برای هر انسان با وجدان و انسان دوست، هر مخالف توحش و جنایت که چپ هم نیست، تعریف كنید مو بربدنش راست میشود و نمیتواند با هیچ بهانه ای این جنایت را توجیه کند. اما متاسفانه توجیه این توحش به نام ضدیت با "تروریسم حماس" و اینكه جمهوری اسلامی متحد حماس است، در این نیروها عادی است. ظاهرا حتی انسانیت، سمپاتی به حق زیستن انسان، حق كودك، نسبی است و در لابلایی عقاید سكتی و خشك و فرومولهای به ظاهر شیك و رادیکال آنها گم شده است.
اما مستقل از اینها، اگر جنگی صورت بگیرد و اسرائیل و ایران وارد جنگی مستقیم بشوند، كه قطعا پای امریكا به میدان کشیده خواهد شد و دیگر دامنه آن در كنترل كسی نخواهد بود، بخشی از ناسیونالیسم ایرانی، چپ و راست، كه امروز خود را مخالف جمهوری اسلامی می نامد، حول جمهوری اسلامی و برای دفاع از "میهن" بسیج میشوند. همانگونه كه در جنگ ایران و عراق برای ״دفاع از میهن״ زیر پرچم جمهوری اسلامی رژه رفتند. چنین پدیده ای مستقل از عواقب آن و حتی آینده جمهوری اسلامی، هیئت حاکمه و همه جناح بندی های جمهوری اسلامی را دور هم جمع و متحد میكند. چنین پدیده ای ممكن است دهه ها هر نوع تحول انقلابی و آزادیخواهانه از پایین در ایران و منطقه را به تعویق بیندازد. حتی اگر به طول عمر جمهوری اسلامی اضافه نشود، كه به نظرم اضافه میشود، اگر حتی مانند عراق هیئت حاكمه كنونی را و یا خامنه ای و بخشی از آنرا ساقط كنند، جامعه ایران و مردم ایران برای دهه ها روی خوشی و زندگی معمولی را نخواهند دید و ممكن است سناریوی سیاهی كه به عراق، افغانستان و سوریه تحمیل كردند در مقابل ״جهنم ایران״ كوچك باشد. متاسفانه بخش بزرگی از نیروهایی كه به خود كمونیست میگویند، در مقابل این واقعیت خود را به کری و کوری میزنند و از سر استیصال و به دلخوشی به سرنگونی جمهوری اسلامی در این پروسه و به نان و نوایی رسیدن آنها و اینكه انشالله همه چیز گل و بلبل شود، عمق فاجعه را از چشم جامعه پنهان میکنند. یك خودفریبی و عوام فریبی عمیق در سیاست آنها موج میزند.
شابد هیچ دوره ای مانند امروز اپوزیسیون بورژوایی، چپ یا راست، مانند امروز بیربط به زندگی و مبارزه مردم نبوده و تا این حد در تقابل با آن نایستاده است.
كمونیست: مردم ایران و طبقه كارگر چگونه میتوانند در این جغرافیا در دل این كشمكش با همه پیچیدگی های آن، بخصوص با وجود جمهوری اسلامی كه با پرچم دروغین دفاع از مردم فلسطین در میدان است، هم از مردم فلسطین دفاع كنند و هم مانع سواستفاده جمهوری اسلامی شوند.
خالد حاج محمدی: ابتدا اجازه بدهید یك نكته را تاكید كنم و اینكه جنبش آزادیخواهانه در ایران خوشبخانه هم قوی است و هم چپ و رادیكال است. این جنبش به هر میزان پیشروی كند، افق روشنی داشته باشد و سازمان یابد، دست جمهوری اسلامی و ارتجاع منطقه را كوتاهتر میكند و همبستگی و احساس هم سرنوشتی در طبقه كارگر و مردم محروم در كل منطقه افزایش می یابد. اما مشخصا در مورد سوال شما و مسئله دفاع از مردم فلسطین و مخالفت با حمام خونی كه اسرائیل به راه انداخته است، در ایران و در ذهن مردم ایران برای ممانعت از سوء استفاده جمهوری اسلامی از آن مقداری پیچیده است. تبلیغات رسانه های غربی در این زمینه و بر سر پدیده فلسطین و بعلاوه همراهی كل اپوزیسیون بورژوایی ایران با آنها، این كار را سخت تر كرده بود. اما علیرغم این ما صدای رسا و مستقل نهادهای اجتماعی، زندانیان سیاسی و بخشهای مختلف مردم را در حمایت از مردم فلسطین و علیه جنایات دولت اسرائیل را بارها شنیده ایم.
جامعه ایران روزانه شاهد اعتصابات كارگری و اعتراضات بخشهای محروم جامعه از مراكز كار تا سیاه چالهای جمهوری اسلامی در دفاع از رفاه و آزادی است. روزانه شاهد كشمكش جدی و جنگ و جدال پایین جامعه برای زندگی بهتر با طبقه حاكم، با بورژوازی ایران و حكومتش هستیم. راه این است كه دفاع از رفاه و آزادی و حرمت انسانی در این جامعه را به دفاع از مردم فلسطین و علیه نسل كشی اسرائیل گره زد، همان كاری كه در بسیاری از كشورهای غربی در حال انجام است. راه انداختن تظاهرات خیابانی در دفاع از مردم فلسطین ممكن است اكنون مشكل و پیچیده باشد، چیزی كه خود جمهوری اسلامی گاها خود راه انداخته است و مردم به حق در آن شركت نمیكنند. اما هر اعتصاب كارگری، هر اعتراض زنان، بازنشستگان، پرستاران، هر تجمع نسل جوان در دانشگاهها، و... كه برای مطالبات بر حق خود در جریان است، میتواند همزمان پرچم دفاع از مردم فلسطین و مقابله با نسل كشی و جنایات اسرائیل را هم در آن بلند كرد. نگرانی مردم ایران این است كه دفاع آنها از مردم فلسطین به كیسه جمهوری اسلامی برود. این ذهنیت از طرفی قابل فهم است و از طرف دیگر اگر راهی برایش پیدا نكرد، عملا بی عملی جایش را میگیرد كه جایز نیست. لذا باید مبارزات روزانه برای بهبود، برای آزادی، برای حق زن و علیه زندان و اعدام و استبداد را با پدیده دفاع از مردم فسلطین و اعتراض به توحش اسرائیل به هم وصل كرد.
به هر میزان چه در سطح ایران و هر كشور دیگر خاورمیانه، اقداماتی از این قبیل و در دفاع از مردم فسلطین با خواست مردم در محل علیه حاكمیت و برای رفاه و بهبود و علیه زن ستیزی و... همزمان پیش برود، دست ارتجاع محلی و آویزان شدن به پدیده فلسطین كوتاه تر میشود. جمهوری اسلامی نمیتواند هم در ایران جنایات و كشتار و زن ستیزی و بی حقوقی اعمال كند و همزمان پرچم دفاع از حقوق مردم فلسطین را بردارد، و روشن است كه دومی ریاكارانه است. كسی كه در ایران چوبه دار راه انداخته و هر روز عده ای را اعدام میكند، كسی كه هر كارگر حق طلب و هر انسان آزادیخواهی را روانه زندان میكند، نمیتواند مبشر رفاه كودك فلسطینی و زندگی انسانی برای او باشد. و حقیقتا كسانی كه مردم فلسطین را هم حمایت نمیكنند، جریاناتی كه نسبت به توحش اسرائیل با توجیه مخالفت با جمهوری اسلامی، سكوت میكنند و خود را به كری و كوری میزنند، هزار بار مخالف جمهوری اسلامی باشند، فردا سعادت و رفاه و بهبودی را برای مردم در ایران به ارمغان نمی آورند. فكر كنم مردم در ایران و خصوصا طبقه كارگر در این جامعه میتواند در این راستا و برای باز كردن مچ جمهوری اسلامی و "دفاع" رایاكارانه او از مردم فسلطین، نقش بزرگی در كل منطقه ایفا كنند.