با سرکار آمدن پزشکیان، باردیگر جدال های حول برجام که از "مناظره های پیشا انتخاباتی" شروع شده بود، در جمهوری اسلامی شدت گرفته است. پزشکیان و طرفداران او اعلام می کنند که بخشی از جمهوری اسلامی، "دولت سایه"، در زمان مذاکرات برجام و تا امروز همچنان در دستیابی به آن توافق "سنگ اندازی" کرده و می کنند. در حالیکه جناح مقابل، بر عبث بودن این راه می کوبد و با نشان دادن "شواهد تاریخی" بر این تاکید دارد که توافق بدست آمد اما آمریکا زیر آن زد و اروپا هم دنباله روی کرد و به تعهدات خود عمل نکرد.
میگویند پیمودن راهی که آخرش معلوم است، بیهوده است. ظاهرا فتیله این مجادلات با سخنرانی خامنه ای که مذاکره با هر دولت و نیرویی، بجز اسرائیل، ایرادی ندارد و با منتفی نکردن ادامه مذاکرات پشت پرده و در جریان بین آمریکا و ایران، فعلا پائین کشیده شده است.
در چنین شرایطی، بخشی از میدیای رسمی در ایران مژده امکان بازگشایی دوباره مذاکرات برجام دادند و اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی نیز به روال همیشگی، سراسیمه به دست و پا افتاد و دوباره به تبلیغات خود در مورد غیر قابل اعتماد بودن جمهوری اسلامی، اهمیت "دفاع از مردم ایران" و امکان ندادن به مقامات جمهوری اسلامی و ...دامن زده و در امید به انتخاب ترامپ برای جلوگیری از معامله گری با ایران شب را روز میکند!
برخلاف این هیاهوی سطحی میدیایی، مسئله عمیق تر از اینهاست. مسئله اصلی این نیست که جمهوری اسلامی دوباره فیلش یاد هندوستان کرده و سراغ برجام و "توافق هسته ای" رفته است. آنچه در توافقات برجام مطرح بود و حول ممانعت از غنی سازی فرموله شده بود، حتی بنا به اظهارات اخیر گروسی، دیگر مربوط به تاریخ است و جمهوری اسلامی هم امروز سراغ احیا همان برجام نیست. دنیای امروز با دوره توافق برجام تغییرات عمده ای کرده است.
امروز دیگر صحبت از "میانجی گری" و نمایندگی کردن جمهوری اسلامی در مذاکرات توسط روسیه و چین نیست. اوضاع امروز، دوره پسا جنگ اوکراین و مشخصا دوره جنگ در غزه، دوره منزوی شدن شدید اسرائیل و تلاش های پی در پی دولت صهیونیستی در گسترش جنگ در خاورمیانه است. در این دوره، جمهوری اسلامی هم شرط و شروط جدیدی برای مذاکره و امتیاز های دیگری برای دستیابی به توافقی جدید را مد نظر دارد. این توافق جدید دیگر نه با وساطت دیگران بلکه در مذاکرات رو در رو ممکن می شود. به این معنی، خامنه ای به مثابه سخنگوی اصلی جمهوری اسلامی، بر فراز جناح بندی های درونی حکومتی، فرمان تائید مذاکره در این شرایط را صادر کرد. بازگشت به میز مذاکره با امریکا بازگشت به نزاع های قدیمی میان جناح های جمهوری اسلامی، برای شکل دادن به تیم مذاکره را دامن زده است. جدال امروز بر سر بازگشت یا عدم بازگشت به برجام در حاکمیت در اصل جدال بر سر هیئت مذاکره ای است که جناح ها بر سر آن به توافق برسند. این نقشی است که امروز بر عهده پزشکیان قرار گرفته است و خامنه ای هم به کرات بر اهمیت آن، تاکید کرده است.
نیاز بایدن بر محدود کردن احتمال جنگ وسیع تر در خاورمیانه، بخصوص با توجه به انتخابات در امریکا، احتمال از سرگیری مذاکرات و امتیاز دهی به جمهوری اسلامی واقعیتی است که خود را در هراس ایدئولوگ های دوراندیش تر اپوزوسیون راست نشان میدهد.
از سرگیری مذاکرات، آنهم مذاکرات مستقیم، امروز بیش از پیش، پوچی بهانه "خطر ایران هسته ای" را مشخص شده است. خطری که امریکا بنا به اقتضای زمانه آنرا به حاشیه راند اما اپوزیسیون راست هنوز پرچم آنرا در دست دارد. جمهوری اسلامی رسما اعلام کرده است که مانعی بر حضور نظارت کنندگان آژانس و گروسی در ایران ندارد. فراتر اینکه خط قرمزهای جمهوری اسلامی، مشخصا رفع تحریم ها و قبول کردن ایران بعنوان یکی از بازیگران منطقه ای نیز بمراتب روشن تر اعلام شده است. به این اعتبار آنچه که پیشروی سیاست خارجی فعلی جمهوری اسلامی را محک می زند، درجه دسترسی ایران به بازارها و بخصوص به سرمایه جهانی است. اعلام نیاز به صد میلیارد دلار سرمایه از طرف پزشکیان، نیاز اقتصاد ایران در دستیابی به رشد هشت درصدی، محک موفقیت سیاست خارجی، است.
آنچه در این میان تعیین کننده است، نه صرف توافق و امتیازگیری بلکه فرصت و امکانی است که جمهوری اسلامی میخواهد از طریق این مذاکرات و پشت میز مذاکره رفتن و تبلیغات حول ״مذاکرات مستقیم با امریکا״ و .... برای خود فراهم کند. امکان وصل کردن خود به جبهه و قطب تقابل با جنایات دولت اسرائیل در نوار غزه، البته با چاشنی "حق قانونی" خود در پاسخ به عملیات نظامی اسرائیل در ایران، و داغ نگاه داشتن فضای جنگی و از طرف دیگر استفاده از این فضای جنگی در داخل ایران برای اعاده قدرت خود در جامعه و در مقابل مردم در ایران است. این سیاست و این فرصت طلبی اما تیغی دو لبه است.
سوء استفاده از مسئله فلسطین و شرایط مرگباری که با نسل کشی اسرائیل در جریان است، "خویشتنداری" جمهوری اسلامی در مقابل تحریکات نظامی و تروریسم دولت اسرائیل، برای نشان دادن عدم تمایل جمهوری اسلامی به گسترش جنگ در خاورمیانه، گرچه برای بورژوازی جهانی شرطی لازم است اما کافی نیست. و جمهوری اسلامی باید امتیازات بیشتری بدهد. همزمان موقعیت جمهوری اسلامی مانند دولت ترکیه، با تمامی ادعاهای اردوغان در مورد "دفاع از مردم فلسطین"، یا مانند دولت اردن و مصر نیست که هر یک به نحوی به بازار جهانی وصل اند. بی ثباتی و نا امنی در خاورمیانه یکی از مهمترین عوامل دور کردن جمهوری اسلامی از دایره بازار جهانی، چه رسد به جذب سرمایه در ایران است.
"عاقل تر های" حکومتی بهتر می دانند که عدم دستیابی به بازار جهانی و عدم عضویت جمهوری اسلامی در این بازار، نه ناشی از سیاست های این و آن جناح، نه ریاست جمهور با عمامه و یا بی عمامه، و نه صرفا ثبات یا بی ثباتی در منطقه، بلکه کل ساختار و دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی است. مشکل اصلی امروز جمهوری اسلامی، امتیازها و مهلت خریدن ها از دولت ها و قطب های جهانی نیست. دستیابی به چنین امتیازاتی هم، بسیار کوتاه مدت و غیر قابل تضمین است.
شرایط ویژه امروز خاورمیانه، بر خلاف ادعاهای سران حکومت در ایران و اسرائیل، نه ناشی از سابقه و نقش جمهوری اسلامی و صهیونیسم حاکم در اسرائیل، بلکه ناشی از حضور و مقابله نیروی وسیع و قوی بشریت متمدنی است که در سراسر دنیا علیه کل این اوضاع و جنایات بپا خواسته است که خواهان مهار کردن فاشیسم صهیونیستی شده است. انزوای دولت اسرائیل نه نتیجه ״تلاشهای״ جمهوری اسلامی و نیروهای محور مقاومت که نتیجه فشار جنبشی جهانی در حمایت از مردم فلسطین است که یکسر آن در خاورمیانه و یکسر آن در امریکا و غرب است. جمهوری اسلامی در این میان، وصله ای نامطلوب و متناقض با این جنبش جهانی و بشریت متمدن است. همان بشریتی که حتی در هندوستان در کنار دفاع از مردم فلسطین در تظاهرات خود، شعار ״زن، زندگی آزادی״ را بلند می کند، جمهوری اسلامی را بدیل حکومت اسرائیل به رسمیت نمی شناسد.
در درون ایران نیز، جامعه چنین مهلتی را به جمهوری اسلامی نداده است. رشد و گسترش اعتراضات مردم در ایران و مشخصا کسترش شعله اعتصابات کارگری که حتی یک لحظه هم خاموش نشده است، حاکی از این است که نه آن اعدام ها و نه عر و تیز های جناح های حکومتی برای حواله دادن مشکلات جامعه به جناح "حرف نفهم"، مدتها است دیگر خریداری ندارد. این وضعیت حاکی از این واقعیت است که مردم از کنار هیاهو حول ״برجام دوم״ و ״مذاکرات مستقیم״ و ״نرمش اجباری امریکا در مقابل ایران״ با بی اعتنایی میگذرند و در جدالشان علیه حاکمیت وقفه ای ایجاد نمیکنند. برای نیروی حی و حاضر این جامعه که کمر به سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی بسته است، از منظر مردمی که تعرض حکومت به زندگی و رفاه خود را با تحریم ها و بدون تحریم ها در زندگی و خون و پوست خود تجربه کرده اند، مشکل اصلی جامعه با جارو کردن جمهوری اسلامی حل خواهد شد.
اگر خواست سرنگونی جمهوری اسلامی چند دهه است که به اشکال گوناگون و در دوره های متعدد، از طرف میلیونها نفر در ایران مطرح شده است، امروز دیگر ایران جامعه ای بمراتب خود آگاه تر، با اعتماد به نفس تر و متکی تر به نیروی خود، آگاه به داشتن افقی روشن، به اهمیت اتحاد و سازماندهی نیروی خود است. تجربه آگاهانه روزمره ای که دیگر به داده ای طبیعی در جامعه تبدیل شده است.
اگر انتخاب پزشکیان، با شعار "تعامل" و ״وفاق ملی״، برای کاهش نزاع های درونی و جناحی، برای امتیاز گیری از غرب و از آن مهمتر، برای مقابله با اکثریت عظیم جامعه نزدیک به ۹۰ میلیونی ایران، برای حکومت حیاتی است، برای مردمی که برای امرار معاش خود نیازمند کارکردن هستند، امروز بیش از هر زمانی اهمیت داشتن افق، سیاست و تصویری روشن از آینده، اهمیت اتحاد و تشکل و حیاتی بودن آن به وضوح قابل مشاهده است. برای ما کمونیست ها، اما فراتر از این، نشان دادن افق روشن، تعمیق رادیکالیسم موجود در جامعه، مقابله با تلاشهای نیروهای ارتجاعی علیه جنبش آزادیخواهانه مردم در کنار شکل دادن و دائمی کردن اتحاد در محیط زیست و کار، در هر کارگاه و کارخانه و محله، نه فقط برای پیشروی و حفظ هرگونه دستآوردی، بلکه برای تضمین پیروزی تعیین کننده است. این کابوس کل بورژوازی، علیرغم هر نزاع و اختلاف های جناحی درونی و بیرونی حکومت شان را، باید عملی کرد.