ایرج فرزاد: گوشه نمایان "دگردیسی" واقعی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

جناب “محسن حکیمی” تیتر آخرین نوشته خود را چنین انتخاب کرده است:

“ کانون نویسندگان ایران: گذشته، حال، آینده”

از همان شروع نوشته فلسفه انتخاب آن تیتر را توضیح داده است:

عنوان این مقاله را از نوشتۀ کارل مارکس به نام «اتحادیه‌های کارگری: گذشته، حال، آینده» گرفته‌ام

اما به نظر میرسد آن تیتر، میبایست، سوتیتر “پنجمین” سلسله نوشته های قبلی ایشان، یعنی “ آغاز دگردیسی کمونیسم مارکس” باشد. آن عنوان اگر چه “آغاز” چنان دگردیسی ادعائی را توصیف میکردند، با این آخرین نوشته میبایست “پایان” می بود. چرا که “انتقال” کمونیسم مارکس به بستر جنبش های طبقات دیگر، به جنبش “استقلال طلبی” نویسندگان و ادباُء و شعرای کشورهای “توسعه نیافته”، که “کانون نویسندگان” آقای حکیمی را هم میپوشاند، سالها پیش و پس از شکست انقلاب اکتبر، “آغاز” شده بود. دگردیسی کمونیسم مارکس به جنبش دهقانان، به “جنگ توده ای” علیه امپریالیسم و در راستای استقلال و کشور صنعتی را اکنون دیگر به طور شاخص در چین، میبینیم.

“بر گرفتن” تیتر آخرین نوشته محسن حکیمی از یک نوشته مارکس، شاید یکی از حلقه های پایانی آن “گسست” در میان ادباء ایران است. ادامه تلاش ها در جهت تکمیل آن انتقال طبقاتی کمونیسم مارکس به بستر آرمانهای “صنف” نویسندگان میهن آقای حکیمی.

ایشان هیچ نیازی به فلسفه بافی و نگارش جملات پرطمطراق نداشتند که کاغذ سیاه کنند تا جوهر تعلق سیاسی خویش را به آرمانهای شعرا و ادبا و نویسندگان هنوز ماتم گرفته از سرنوشت مشروطه را در پرده نفرت پراکنی از لنین و تکفیر برداشت لنینی از مارکسیسم به مخاطبان خویش ارائه بدهد.

خیر جناب حکیمی! کمونیسم مارکس، تئوری صنف ادبا کشورهای “شرق” نیست، این “برگرفتن” تیتر نوشته از یک نوشته مارکس، تلاشی از سر استیصال در ناکامی شما در جهت انتقال طبقاتی کمونیسم مارکس به بستر بخش کوچکتری از صنف نازنین و وسیعتر، گرچه سرشار از رقابت و کشمکش و نارسیسیم ذاتی و بحث های خاله زنکی، بر سر “نام” و جایگاه "من" در صندلی ادباء و شعرا کانون نویسندگان شما است. چه، به باور من نیک میدانید درست در شرایطی که طیف وسیعی از اقشار جامعه ایران، آنهم تحت اختناق و سرکوب خونین رژیمِ “مستقل از امپریالیسم” اسلام سیاسی، به ادبیات جهانی دسترسی دارند، میخوانند و ترجمه میکنند، در شرایطی که آثار مارکس، کاپیتال او، به زبان فارسی هم در دسترس جامعه است، کسی با فیلم و فیلم نامه “گاو”(چوب بدست های ورزیل) و ادبیات شاگردان مکتب آل احمد و “غرب زدگی” او، این "مانیفست" تمامی طیفهائی که در حسرت ایام سپری شده مشروطه و مشروعه، هنوز که هنوز است زانوی غم بغل گرفته اند، در این روان درمانی، "سنتی و اصیل"، شرکت نخواهد کرد.

این تقلاها ممکن است برای امثال حکیمی و کانون نویسندگانش نوعی تسکین و در همان حال تخدیر با نوستالژی های موهوم و خرافی گذشته ها باشد، اما قطعا قصد و نیت اصلی این جماعت برای مسموم کردن اذهان کنجکاو نسلی انقلابی و آگاه و مسلط به ادبیات مدرن و پیشرو “غیر شرقی”، ابدا کار ساز نیستند. این نسل را که ابدا بدهکار پدر خوانده های نسل روشنفکران و ادباء هنوز مشروطه خواه نیستند، نمیتوان “فرمانبر و پارسا” فرض گرفت.

با این شیوه های عقب مانده و این شیون و شام غریبان بازی ها، هر گز قادر به پر کردن این شکاف نسلی نخواهند بود.


۲۹ مه ۲۰۲۲