بیانیه مبارزان کمونیست: جنبش مردم برای سرنگونی و مسئله قدرت سیاسی در ایران

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

اعتراض به قتل مهسا امینی جامعه ایران و جنبش مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی را وارد دوران سرنوشت سازی کرده است. سرعت و قدرت تحولات این روزها نه تنها سرنگونی جمهوری اسلامی و نحوه سرنگونی آن‌ را بلکه مسئله قدرت سیاسی، نوع و ماهیت دولت آتی را به مسئله روز تبدیل کرده است. ۱ـ آمریکا و دولت‌های اروپائی دخالت در رویدادهای ایران را شروع کرده‌اند. هر کدام از این دولت‌ها بطور مستقیم و تمام آنها از کانال سازمان‌های گوناگون بین المللی ظاهرا مستقل و حقوق بشری سعی دارند این تحولات را به سمتی هدایت کنند که به نفع آنها باشد.

دولت‌های غربی ۴۳ سال قبل جمهوری اسلامی را برای شکست انقلاب ۵۷ سرکار آوردند و در این مدت حامی این رژیم بوده‌اند. حالا که متوجه شده‌اند بقای رژیم مایه شکل گیری انقلاب دیگر و رشد چپ و برابری طلبی در جامعه است بار دیگر امکانات و رسانه‌های تبلیغی خود را برای جلوگیری از بالا رفتن توقعات مردم از زندگی و به کجراه بردن مبارزات آنها به کار انداخته‌اند.

۲ـ تحت تاثیر این اوضاع گرایشات سیاسی بورژوائی و نیروهای اپوزیسیون ناسیونالیست ایرانی به تکاپو افتاده‌اند تا با تکیه بر حمایت دولت‌های غربی آلترناتیو سازی کنند و جنبش برابری طلبی و آزادیخواهی مردم را محدود و قالب‌بندی نمایند.

در تقابل با آنها کمونیست‌ها و مردم آگاه و فعالین و رهبران کارگری و نهادهای رادیکال توده‌ای پشتیبان و مدافعی بغیر از نیروی متحد و امکانات خود در اختیار ندارند. اگر اپوزیسیون بورژوائی به حمایت دولت‌ها برای خاموش کردن این اعتراضات متکی‌ است در مقابل آنها ذهن و افکار عمومی مردم به درست متوجه طبقه کارگر و ضرورت دخالت فعالانه‌تر این طبقه از طریق اعتصاب عمومی برای سمت‌وسو دادن به این خیزش و شکل دادن به سیستم شورائی برای اداره جامعه میگردد. این دو روند عمومی در جامعه ناشی از دو آلترناتیو متفاوت‌اند و سرانجام کشمکش میان آنها سرنوشت آینده جامعه ایران را رقم خواهد زد.

۳ـ سال ۱۳۷۶ جنبش سرنگونی مردم در ایران شروع شد. این جنبش ابتدا هیئت حاکمه را دوشقه نمود، بدنبال آن از سد سرکوب دو جناح حکومتی، جناح اصولگرا و موانع عوامفریبانه جناحی بنام اصلاح طلبی دوخردادی و جنبش سبز عبور کرد.

سال ۱۳۸۸ مردم در تهران با اعتراض خود در جریان انتخابات ریاست جمهوری، این جنبش را به دوره تقابل توده‌ای برای خلاصی از دست رژیم اسلامی ارتقا دادند. آن اعتراضات چنان گسترده و قدرتمند بود که توان سرنگونی رژیم را داشت. با این وجود رژیم سرنگون نشد، چرا، فقط به این دلیل که مردم حزب رهبری کننده نداشتند و آلترناتیو و افقی نمی دیدند بدان متکی شوند. این جنبش ۸ سال بعد در دیماه ۹۶برای بار دوم، ۲ سال بعد در آبان ۹۸ برای بار سوم، باز هم ۲ سال دیگر در خرداد ۱۴۰۱برای بار چهارم و با فاصله کمتر از سه ماه در نیمه دوم شهریور ماه همین سال برای بار پنجم در اعتراض به قتل مهسا امنیی شروع شد و تا کنون ۲۵ مهر یک ماه است که اعتراضات خیابانی جامعه ایران را به جوش آورده و هنوز ادامه دارد. این خیزش توده‌ای سمپاتی و حمایت عمومی مردم عدالت خواه دنیا را به خود جلب کرده است.

۱۳ سال است جنبش سرنگونی مردم توان سرنگونی جمهوری اسلامی را دارد. در این مدت طولانی اعتصاب و اعتراض معلمین، بازنشستگان، دانشجویان، زنان، جوانان و کارگران در فاصله زمانی مابین خیزش‌های سراسری به طور روزمره ادامه داشته است. جبهه ما چنان عقب نشینی‌هائی به دولت مستبد مذهبی تحمیل کرده است که جمهوی اسلامی ۱۴۰۱ شباهت چندانی با دولت اسلامی سال ۱۳۵۸ که گوش دادن به موسیقی و بازی شطرنج در آن حرام بود ندارد. ۱۳ سال است نعش مرده و متعفن جمهوری اسلامی به خاطر پشتیبانی دولت‌های غربی از آن و اساسا بدلیل فقدان حزب رهبری کننده بر دوش مردم باقیمانده و کسی نیست آن را به گور بسپارد.

۴ـ از طرف دیگر این جنبش موانع‌ دیگری را که اپوزیسیون بورژوائی بنام فرشگرد، ققنوس، شورای مدیریت گذار، تقلا برای ابقای استبداد سلطنتی و حفاظت از مذهب توسط دارودسته سازمان مجاهدین را کنار زده‌ است. سطح بالای توقعات مردم از زندگی و رفاه و آزاد‌ی‌های اجتماعی و فردی تمام موانع و دوزوکلک‌های آلترناتیو سازی تا کنون را ناکام گذاشته است.

شکی در این نیست که بورژوازی ایران و دولت‌های غربی برای شکست جنبش کمونیستی و آزادیخواهی و جلوگیری از چرخش جامعه به سمت چپ آلترناتیوهای عامه پسندتر و متعددی را ردیف خواهند کرد تا اگر مردم یکی را کنار زد دیگری را جلو بکشند.

اما تجربه مردم در ایران از رهبری فردی در حکومت پادشاهی و اسلامی جائی برای رهبر تراشی فردی در جامعه ایران و ساختار دولت آتی آن از هیچ نوعی، چه شاه باشد یا شیخ و یا کراواتی تعلیم دیده غربی باقی نگذاشته است. اگر غیر از این باشد نشانه تحمیل عقب نشینی به جامعه است. شعار امروز مردم در خیابان شهرهای بزرگ ایران "نه شاه می‌خواهیم نه رهبر، مرگ بر ستمگر" بیان این خواست عمومی است.

اگر اوضاع در ایران بطریقی سیر کند که سیستم پارلمانی بورژوائی و حاکمیت شوارهای مردم بعنوان دو آلترناتیوی اصلی اداره کننده ایران در برابر هم قرار گیرند و جامعه بین راست و چپ قطبی شود امکان و فرصت بیشتری برای تامین حداقلی از حقوق فردی و اجتماعی مردم و قدرتمند شدن جنبش کمونیستی و آلترناتیو شورائی برای اداره جامعه فراهم خواهد گردید.

۵ـ خلاء رهبری سراسری و ضرورت آن، توجه‌ها و امیدها را بطور طبیعی به فعالین کمونیست و رهبران عملی رادیکال در میان کارگران و زنان و دانشجویان و جوانان و معلمین و بازنشسگان و دیگر اقشار مردم در جامعه بر ‌گردانده است. در شرایط امروز تنها آنها می‌توانند این خلاء را با اقدام اورژانسی خود و سازماندهی جمع‌ها و محافل و تشکل و سازمان‌های کوچک و بزرگ مبارزاتی به نفع مردم پر کنند.

۶ـ با شروع دوره اخیر اعتراضات، احزاب و سازمان‌های سیاسی و فعالین چپ و کمونیست فراخوان اعتصاب عمومی به طبقه کارگر و تشکیل شوراهای کارگری برای پیوستن به این اعتراضات میدهند. چنین فراخوانی با توجه به فضای اعتراضی رادیکال و برابری طلبی در جامعه و مبارزه و اعتصابات مداوم سالهای گذشته کارگران موجه به نظر می‌آید. با این وجود چنین توقعی از طبقه کارگر و رهبران آن در این روزها از دو جهت ایراد دارد.

الف، احزابی که خود را کمونیست میدانند به جای انجام وظیفه خود برای سازماندهی و ساختن آلترناتیو و دادن افق کارگری برای کسب قدرت سیاسی این وظیفه را به کارگران و یا توده مردم واگذار میکنند. در صورتیکه اعتراض و اعتصاب و مبارزه از مکانیسم‌ و داده‌های جامعه هستند، احزاب باشند و یا نه مبارزه طبقاتی در آن جریان دارد. نه طبقه کارگر و نه دیگر اقشار مردم استثمار و بی حقوقی و استبداد را تحمل نمی‌کنند، تمام مسئله بر می‌گردد به چگونگی نقش احزاب و بهره بردن سیاسی آنها از این مبارزات و فرصت‌ها برای کسب قدرت. متاسفانه احزاب مدعی کمونیست در چنین موقعیتی نیستند.

ب، تا آنجا که به تناسب قوا بین مردم با دولت اسلامی در این شرایط و در دستور قرار گرفتن سرنگونی قدرت دولتی در ایران بر ‌می‌گردد، چنین توقعی از طبقه کارگر واقعی است. منتها از منظر طبقه کارگر و جایگاه اجتماعی سیاسی و آمادگی آن در این مبارزات، آماده بودن شرایط سیاسی عمومی جامعه به تنهائی برای وارد شدن طبقه کارگر به اعتصاب سراسری و یا تشکیل شورا برای اداره امور تولید و ساقط کردن رژیم کافی نیست. این احزاب متوجه نیستند که طبقه کارگر و رهبران آن غالبا برای سرنگونی دولت وارد چنین کارزار زیرورو کننده‌ای نخواهند شد، داشتن افق و آلترناتیو به جای جمهوری اسلامی و برای شکل دادن به دولت آتی توسط خود طبقه کارگر و یا از طرف دیگر نیروهای سیاسی از شرایط دیگر آماده بودن طبقه کارگر برای وارد شدن به چنین رودرروئی سرنوشت سازی است.

۷ـ اکنون برای کارگران و همه ما روشن نیست که با اعتصاب یا تشکیل شورا کدام آلترناتیو و کدام برنامه سیاسی و کدام جریان سیاسی قدرت را بدست می‌گیرد. اگر کارگران کمونیست و رهبران آن واقف باشند که فعلا در هیچ جای دیگری حزب مورد حمایت بخشی از جامعه که قادر به دادن افق و آلترناتیوئی به نفع اکثریت مردم باشد پیدا نخواهند کرد حتما به خود خواهند آمد و متوجه نیاز جامعه و فوریت اینکه خودشان دست بکار شوند خواهند شد.

با این حال توجه رهبران کارگری به این نیاز به تنهائی کافی نیست، تصمیم آنها برای جواب به این مسئله در دوران تاریخی کنونی به میزان توانائی آنها برای به حرکت در آوردن قدرت بالقوه کارگران به عمل از دیگر شرایط آن است. امیدواری اینجا است که طبقه کارگر و رهبران آن از نظر کمیت و توان سیاسی از چنین موقعیتی برخوردارند. هم اکنون طیفی از رهبران کمونیست آن آگاهانه برای ایجاد آمادگی سازمانی و سیاسی و فکری در میان دیگر دست به کار ایجاد شبکه‌های مبارزاتی جهت شکل دادن به آلترناتیو کارگری بمنظور دخالت در مسئله قدرت و ماهیت دولت آتی شده‌اند.

۸ـ این مسیری است که رهبران کمونیست کارگری و دیگر فعالین آن از طریق دخالت فعالانه روزمره در رویدادهای سیاسی جامعه، اعلام موضع سیاسی راجع به اتفاقات مهم، حمایت از مبارزات زنان، جوانان، دانش‌آموزان، معلمین و اعتراض به جنایات رژیم و بطور کلی درگیر کردن توده‌ کارگران در رویدادهای سیاسی بهر شکلی که ممکن میدانند به سرانجام میرسد. مثلا با تشکیل مجامع عمومی و دادن بیانیه و قطعنامه، اعتراض علیه سرکوبگری و جنایات رژیم، دست زدن به اعتصاب چند ساعته، چند روزه یا هفته‌ای حمایتی، گرفتن متینگ و جلسات عمومی در مراکز کارگری و در هر ابعاد و اشکال دیگری که می توانند انجام دهند بطوریکه کارگران را در انظار عمومی طرف حساب دولت اسلامی و مدافع جامعه کند حیاتی است. شاخص پیشروی مبارزه طبقاتی و جنبش کارگری در این شرایط قدم گذاشتن به عرصه جدال بر سر کسب قدرت سیاسی است.

۹ـ تشکیل شورا در مراکز کارگری یا وارد شدن به اعتصاب سراسری کارگری در دوره تلاطم سیاسی، نه موردی در بعضی از کارخانه‌ و مراکز کاری، در دو حالت زیر امکانش بیشتر است. یکی اینکه طبقه کارگر آلترناتیو و افق قابل قبولی را جلو روی خود به بیند، دیگری در شرایطی است که شبکه رهبران کمونیست و آگاه کارگری به اینجا برسند که برای رهائی جامعه باید همراه کارگران به میدان جدال بر سر کسب قدرت دولتی از طریق دخالت مداوم در رویدادهای مهم سیاسی وارد گردند.

تشکیل شورا در مراکز کلیدی کارگری و یا شروع اعتصاب سیاسی نشانه وارد شدن کارگران به این جدال سرنوشت ساز برای شکل دادن به آینده جامعه است. با توجه به خیزش قدرتمند مردم و تلاطم سیاسی در جامعه امکان اینکه کارگران از طریق اعتصاب عمومی و یا با تشکیل شورای کارگری وارد این سطح از مبارزه شوند هست. فقدان آلترناتیو چپ و ضعف احزاب اپوزیسیون در شرایط امروز ضرورت اقدام برای آماده کردن مقدمات دخالت فعالانه‌ در سرنوشت جامعه و خلاصی از دست جمهوری اسلامی را برای کارگران چند برابر کرده است. اگر رهبران کارگری و شخصیت های سیاسی خوشنام و شناخته شده آن در این سطح وارد دخالت در امور مهم و جدال سیاسی شوند جامعه و مردم معترض صاحب استراتژی و آلترناتیو خواهند شد. در چنین صورتی قدرت این اعتراضات و گستردگی آن چندین برابر میشود و امکان خنثی کردن هیاهوی تبلیعاتی رسانه‌های بورژوائی و کنار زدن آلترتاتیوهای آنها بیشتر میشود.

۱۰ـ بورژوازی ایران تجربه انقلاب ۵۷ و این دوره از خیزش مردم را دارد و در هر تلاطم سیاسی دائما متوجه واکنش طبقه کارگر است. در چنین شرایطی سعی میکنند اوضاع از دستش خارج نشود و تا حد امکان با کارگر درگیر نشوند و اگر بتواند آنها را راضی نگهدارند. بعد از گذشت چنین دوره‌ای برای تلافی و جبران آنچه بر او گذشته است با حمله به معیشت کارگران و اخراج و دستگیری و حتی اعدام فعالین انتقام را از کارگران و کمونیست‌ها خواهند گرفت. در مقابل آنها کارگران و کمونیست‌ها هم تجربه چنین دورانی را دارند و تلاش میکنند از این دوره سیاسی و فضای اعتراضی برای آینده مردم در ایران نهایت بهره‌ برداری را نمایند و لحظه‌ای از وقت و فرصت‌ها را از دست ندهند.

زنده باد سوسیالیسم
مبارزان کمونیست
مجیدحسینی
۲۵ مهر ۱۴۰۱
برابر ۱۷ اکتبر ۱۰۲۲