همزمان با تغییر پرشتاب تحولات در خاورمیانه، نقش چین مورد بررسی قرار گرفته است، بالاخص آنکه این بازیگر در بازهای از زمان تلاش داشت تا نقش میانجیگر صلح را ایفا کند اما حالا با رویکردی بیطرفانه، موضعی مبهم و در هالهای از ابهام اتخاذ کرده است.
چرایی انفعال چین
آنگونه که مدرن دیپلماسی نوشته، برای چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی، بدون شک راههای تجاری به ویژه دریای سرخ اهمیت زیادی دارد. در واقع، محمولههای چین به غرب از طریق دریای سرخ و کانال سوئز ارسال میشود و 60 درصد از صادرات این بازیگر به اروپا را تشکیل میدهد. در کنار نفوذ فزاینده چین به عنوان یک بازیگر مهم در خاورمیانه در نتیجه افزایش منافع اقتصادی و سیاسی این بازیگر، بسیاری انتظار دارند که چین با سرعتی بیشتر از سایر بازیگران برای پایان دادن به بحران دریای سرخ خیز بردارد. اما آنگونه که ناظران می گویند، چین بازیگر پر سر و صدایی در درگیریها نبوده است. اما اطلاعاتی وجود دارد که ممکن است به ما در درک دیدگاه رهبران پکن کمک کند. سیاست خارجی چین نشان میدهد که بعید است آنها دخالتی داشته باشند زیرا رویکردی غیرمداخله گرایانه دارند. با این حال، درگیریهای منطقهای در گذشته نشان داده که گاهی اوقات این رویکرد میتواند تغییر کند، به عنوان مثال میتوان به تلاشهای میانجی گرایانه پکن برای احیای روابط دپلماتیک میان ایران با عربستان اشاره کرد.
در باب بحران دریای سرخ، چین صرفا در اوایل سال جاری واکنشی نسبتا تند نشان داد. یعنی زمانی که وانگ ونبین، سخنگوی وزارت خارجه این کشور، نگرانی عمیق خود را درباره تشدید تنشها در دریای سرخ ابراز کرد. وانگ خاطرنشان کرد که این درگیری پس لرزه های جنایاتی است که در غزه رخ میدهد و با توقف این جنایات در غزه، بحران دریای سرخ نیز متوقف خواهد شد. گروهی میگویند، بحران دریای سرخ، چین را در مسیر تحویل محمولهها از طریق دریای سرخ متوقف نکرده، هرچند که این بازیگر خواستار اقدامات حفاظتی بیشتر شده است. نیروی دریایی چین از ژانویه در اسکورت کشتیهای باری چینی مشارکت داشته است. برخی استدلال میکنند که تأثیر چین در حل بحران محدود است. از سوی دیگر، برخی بر این باورند که چین در واقع از تنشها سود میبرد و انفعالش اقدامی حساب شده است.
سیاست یک بام و دو هوای اژدهای زرد
اساس این استدلال شامل چند رویداد است که یکی از آنها رای ممتنع چین به قطعنامه 2772 شورای امنیت سازمان ملل در ژانویه است. علیرغم اینکه این قطعنامه برای چین از نظر حذف هزینههای اقتصادی صادرات مطلوب است، رهبران پکن از آن حمایت نکردند. علاوه بر این، چین تاکید دارد که تا زمانی که کشتیهای این کشور مورد حمله قرار نگرفتهاند، این کشور در تلاشهای مداخلهای شرکت نخواهد کرد. برای اطمینان از اینکه کشتیهای چینی آسیبی نمیبینند، آنها از سیگنالهایی استفاده میکنند که نشان میدهد کشتیهایشان حاوی خدمه چینی است، بنابراین از حملات اجتناب میکنند. انصار الله پیشتر اعلام کردهاند که به کشتی های چینی یا روسی که هیچ ارتباطی با اسرائیل ندارند، حمله نخواهند کرد. تا زمانی که راه حلی کوتاه مدت وجود داشته باشد، راه حل بلندمدت با میانجیگری چین در آینده محتمل نیست.
چین همچنین برای شرکت در ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده برای حفاظت از دریای سرخ دعوت شد، اما هیچ علاقهای به پیوستن به آن نشان نداد، رویکردی که به ادعای گروهی ریاکارانه است زیرا بعداً، وانگ خواستار اقدام مشترک برای حفاظت از دریای سرخ شد. این حرکت ممکن است به این دلیل باشد که چین احساس میکند پایگاه پشتیبانی آنها در جیبوتی کافی است. از آنجایی که نیروی دریایی ارتش خلق چین مجهز به گروه ضربت ضد دزدی دریایی متشکل از یک ناوشکن موشک هدایتشونده، ناوچه موشکی و کشتی تکمیلی در خلیج عدن فعالیت دارد، پکن باور دارد که کشتیهایش در امان هستند. با این حال، مشخص نیست که آیا ناوگان حامل همه این تجهیزات به مقصد مورد نظر رسیده است یا خیر. دلیل دیگری که ماهیت واقعگرایانه سیاست بینالملل را برجسته میکند این است که چین از پذیرش دعوت آمریکا میترسد مبادا موقعیت ایالات متحده را به عنوان یک هژمونی منطقهای تقویت کرده و در نتیجه نقش چین را تضعیف نماید.
به ادعای گروهی ناظران، از منظر کشورهای آسیبدیده، انفعال چین ناامیدکننده است، زیرا این بازیگر هم روابط و هم قدرت اقتصادی برای انجام حرکتی که منجر به توقف حملات میشود، دارد. با این حال، سیاستی که آنها بدان متوسل شده اند، تغییر زیادی ایجاد نکرده است. یافتن راهحل برای چین دشوار است، آنها سهام و روابط بالایی دارند که نمی خواهند از آن چشم پوشی کنند، اما به طور همزمان، به وجهه جهانی شان و قدرت اقتصادی خود نیز می بالند.
چین از نقش ناجی بیطرف فاصله گرفت؟
مدرن دیپلماسی در ادامه نوشت: «یکی از لایحههای این سیاست دیپلماتیک و استراتژیک نشان میدهد که چین دیدگاه ایدئولوژیکی جدیدی برای جهان دارد که توسط ایالات متحده مهار نشده است. افزایش روابط اقتصادی بین چین و برخی از قدرتهای اقتصادی پیشرو در میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس؛ بازیگرانی چون عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و همچنین استراتژی پکن در ارتباط با اسرائیل حول محور اقتصاد قابل تبیین است. با این حال، پس از حمله هفت اکتبر و متعاقب آن جنگی که اسرائیل علیه نیروهای مقاومت به راه انداخت، بازی حفاظتی پکن، به واسطه واقعیتهای حاکم با چالش جدی روبرو شده است. چین در موقعیتی قرار دارد که از آن به عنوان میانجی یاد میشود. مواضع پکن از 7 اکتبر 2023، این کشور را به عنوان حافظ صلح بیطرف و عینی در درگیریهای جاری تا حدودی با مشکل مواجه کرده است. علاوه بر این، براساس دیدگاه بلندمدت پکن، انتخاب یکی از طرفین بین قدرتهای رقیب خاورمیانه موجب شده تا این بازیگر در شرایط دشواری قرار بگیرد.
هفته گذشته، وانگ یی، وزیر خارجه چین همتایان ایرانی و اسرائیلیاش رایزنی داشت و خواستار آتش بس «فوری، کامل و دائمی» در غزه شد. رسانه آنلاین حامی دولت چین، گلوبال تایمز، همزمان به نقل از او نوشت که چین معتقد است که تنشها و درگیریها و آشفتگیها در منطقه «به نفع هیچکس نیست» اگرچه چین بارها خواستار صلح شده ، اما تلاش داشته تا موضعی خاص اتخاذ نکند. اما تداوم این رویکرد امکان پذیر نبود و موجب شد تا در نهایت پکن اسرائیل را به واسطه سیاستهایش در غزه به چالش بکشد. اوایل ماه مارس، چین در سازمان ملل، پیش نویس آتش بس تحت رهبری ایالات متحده را وتو کرد. پیشنویس ایالات متحده بیان میکرد که «آتشبس فوری و پایدار برای محافظت از غیرنظامیان» که میتواند ارسال کمکهای «ضروری» را تسهیل کرده و زمینه ساز آزادی اسرا شود ضرورت دارد. مسلماً، ایالات متحده نیز از همراهی با برخی پیشنویسهای پیشنهادی پکن که خواستار توقف درگیریها هستند، خودداری کرده است.»
رونمایی از استراتژی تازه پکن
مدرن دیپلماسی در ادامه یادداشتش آورد، «چین موضعی فراتر اتخاذ کرده این کشور تمایلی به همکاری با ایالات متحده و متحدانش برای نظارت بر خطوط دریایی در تنگه باب المندب جهت مهار حملات به کشتیها توسط حوثیها -علیرغم پایگاه دریایی در نزدیکی جیبوتی- ندارد. در عوض چین و روسیه با حوثیها به تفاهم رسیدهاند تا کشتیهایشان در امان باشد. از همین رو حداقل در کوتاه مدت، اسرائیل به طور قابل توجهی مضطرب و عربستان سعودی نگران به نظر میرسد. اولین لایه استراتژی چین که از آثار قدرت نرم برای انتقال پیام ایدئولوژیک مغایر با تصورات در مورد ایالات متحده استفاده میکند، چندان شفاف نیست. این لایه شامل تلاش برای ایجاد تعادل در منافع پیچیده و متضاد در خاورمیانه است. موضع پکن در مورد تعامل میان تهران و ریاض نیز متضاد است. دنگ لی، معاون وزیر امور خارجه چین، در اقدامی برای مدیریت رقبای خاورمیانهای ایران، با ولید بن عبدالکریم الخریجی، معاون وزیر امور خارجه عربستان سعودی، درباره دور تازه درگیری گفتوگو کرد. با این حال، فراتر از اهداف مشترک ، قدرتهای منطقهای مانند سعودیها از انگیزهها و محدودیتهای پکن آگاه خواهند بود.»
به ادعای مدرن دیپلماسی «چین به ایران به عنوان یک شریک ایدئولوژیک در کنار روسیه در قاب بلوکی ضد آمریکایی نیاز دارد. اما این گزاره باعث میشود که این کشور در شرایط دشواری قرار بگیرد. پکن نمیخواهد شاهد بیثباتی طولانی مدت در خاورمیانه باشد. درگیریهای داخلی منطقه به منافع اقتصادی بلندمدت پکن آسیب میرساند و مواضع ایدئولوژیک منطقهای و جهانی این بازیگر را تحت تاثیر قرار میدهد. اگرچه چین در گذشته میانجیگر توافق صلح بین ایران و عربستان سعودی بود و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، از ریاض بازدید کرد و با محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی در 9 اکتبر دیدار کرد، اما ریاض در مورد منافع امنیتی خود محتاط خواهد ماند. توافقنامه صلح 2023 حیاتی بود زیرا فرصتی را برای گفتوگوهای امروزی ایجاد کرده است. اما موضع عربستان، در محیط جنگمحور کنونی، نه از صلح با تهران بلکه تحت تاثیر ترس از مقاومت قرار دارد.»
وقتی رشد اقتصادی تحت تاثیر انفعال نظامی قرار می گیرد
مدرن دیپلماسی در ادامه تاکید کرد: «لایه اول استراتژیک چین تقریباً نشان از قدرت نظامی رو به رشد چین ندارد. اگرچه چین پایگاهی در جیبوتی دارد، اما از پایگاههایش برای حراست از خطوط ارتباطی دریایی بهره میبرد تا اهرمی در زمان جنگ. حداقل تا سال 2030. این بحثی است که که با نقش آفرینی پایگاه چین در جیبوتی در درگیری خاورمیانه مطابقت دارد. در چنین شرایطی ایالات متحده تامینکننده امنیت حیاتی در منطقه باقی میماند و قدرتهای کلیدی خاورمیانه مانند عربستان سعودی، امارات و قطر از آنجایی که بدون ایالات متحده در برابر ایران تنها میمانند، ناچار میشوند به واشنگتن نزدیکتر شوند. این وضعیت بدان معناست که هر گونه وزن دیپلماتیکی که پکن به عنوان حافظ صلح در خاورمیانه ترسیم کرده، به واسطه این انفعال ممکن است تحت تاثیر قرار بگیرد. این امر بهطور اجتنابناپذیری با لایه دوم استراتژی چین - روابط و توانایی اقتصادی این بازیگر-، بهویژه وقتی صحبت از رابطه با کشورهای کلیدی خاورمیانه مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی یا قطر میشود. مهم است.»
به نوشته مدرن دیپلماسی، «چین به سرعت برای تقویت روابط اقتصادی خود خیز برداشته است. با این حال، وقتی صحبت از ایران به میان میآید، موضوع بیشتر یک مورد کلاسیک از وابستگی اقتصادی است تا تعامل اقتصادی سودمند دوجانبه. در همین قاب گروهی میگویند، وابستگیهای اقتصادی، اگر هنرمندانه تعریف شوند، میتوانند سودمند باشند، اقتصادهای رو به رشد برای ایجاد بازار و هدایت سرمایه حیاتی هستند. سایر کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی، امارات و قطر بیشتر به وابستگی متقابل، هدایت جریان سرمایه و بازارهای سودمند متقابل علاقه دارند.
بانک جهانی در گزارش اقتصادی ایران در سال 2024 اعلام کرد که تولید نفت این کشور در سال 2023-24 به میزان 17.2 درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش یافت که «بالاترین سطح از زمان اعمال مجدد تحریمهای آمریکا در سال 2018» قلمداد میشود. با این حال، بانک جهانی مدعی شد: «علیرغم حجم بالای صادرات نفت، برآورد میشود که درآمدهای نفتی در سالهای 2023-24 به میزان قابل توجهی کاهش یافته و نیمی از هدف بودجه خود را بر اساس فرض 1.5 میلیون بشکه در روز صادرات نفت به مبلغ 85 دلار آمریکا برآورده نمیکند». به گفته شرکت تحلیلی کپلر، نزدیک به 90 درصد از این نفت به چین صادر میشود. گزارش بانک جهانی همچنین مدعی است که ایران در سالهای 2023-2024 با کمبود درآمد مواجه بوده است که «تنها حدود 72.6 درصد از درآمدهای برنامهریزیشده» عملاً محقق شده است و اهمیت درآمدهای نفتی برای اقتصاد را برجسته میکند. با این حال، موضوع درآمدهای نفتی ایران کاملاً به نفع چین تغییر وزن داده، زیرا پرداختها برای ایران به یوان پرداخت میشود و همین گزاره موجب میشود که تهران با گزینههای کمی غیر از حداکثری کردن واردات خود از چین یا ذخیره کردن پول در بانک چینی مواجه شود. یوان چین در سطح جهانی برای تجارت استفاده نمیشود و هنوز یک ذخیره ارزش یا واحد حساب پذیرفته شده جهانی نیست.
چین متعهد به سرمایه گذاری 400 میلیارد دلاری در ایران از طریق توافقنامه مشارکت تجاری و امنیتی است که در سال 2021 امضا شد، اما در این زمینه سرمایه گذاری سودمند اندکی حاصل شده است. گروه رودیوم تخمین می زند که ایران از سال 2021 تا سال جاری تنها 76.42 میلیون دلار سود حاصل از سرمایه گذاری مستقیم خارجی (FDI) از چین داشته است. در مقابل، اسرائیل در مدت مشابه 549.06 میلیون دلار از چین به عنوان سرمایه گذاری مستقیم خارجی دریافت کرده است. گفت و گوی وانگ یی در 14 اکتبر با عراقچی در مورد روابط چین و ایران بسیار مهم بود عراقچی بر اساس گزارشها به ارزشی که ایران برای نفوذ چین در امور بینالملل قائل است و تمایل تهران برای «تقویت ارتباطات و هماهنگی با چین برای مهار اوضاع از طریق ابزارهای دیپلماتیک» اشاره کرده است. 16 اکتبر، تهران تایمز نوشتهای از یک محقق چینی به نام جین لیانگ شیانگ، منتشر کرد که در آن تأکید میشد «چین به شدت به مشارکت استراتژیک جامع خود با ایران متعهد است و چین و ایران همکاری قویتری خواهند داشت». این مقاله در ادامه افزود که چین و ایران شرکای استراتژیک هستند و به واسطه موضع ایدئولوژیکشان قربانی قلدری و تحریمهای آمریکا هستند. اما علیرغم محدودیتها، روابط اقتصادیشان را تقویت کردهاند».» مدرن دیپلماسی با استناد به تحلیل فوق مدعی است، «وابستگی اقتصادی ایران به چین و مشکلات اقتصاد ایران موجب شده تا پکن اهرم های زیادی برای به دست آوردن امتیاز داشته باشد. در چنین شرایطی مزیتهای اقتصادی دو طرفه قابل اعتنا نیست.»