الهه امانی: زنان دانشجو، پاسداران شعار «زن، زندگی، آزادی»

زنان
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

در آستانه‌ی ۱۶ آذر سال ۱۴۰۱ ‌دانشجویان هفت دانشگاه معتبر ایران، از جمله دانشگاه تهران، دانشگاه علامه طباطبائی، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه بهشتی، دانشگاه الزهرا، دانشگاه خواجه نصیر طوسی و دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات در متن مبارزات بی‌باکانه، بیانیه‌ی پربار مشترک خود را با این شعر شروع کردند که سروده‌ی لنگستون هیوز، نامی‌ترین شاعر سیاه‌پوست آمریکایی و به ترجمه‌ی احمد شاملو است:

بگذارید این وطن دوباره وطن شود
بگذارید دوباره همان رؤیایی شود که بود
بگذارید پیش‌آهنگ دشت شود
و در آن‌جا که آزاد است، منزل‌گاهی بجوید
این وطن برای من وطن نبود

دانشگاه همواره سنگر محکم آزادی بوده و مبارزات دانشجویی و جنبش دانشجویی طلایه‌دار آینده‌ای بهتر برای کل جامعه. خیزش‌های دانشجویی در سطح جهان، از قدیمی‌ترین آن در سال ۱۹۲۵ در دانشگاه فیسک تا مبارزات گروه «رز سفید» در دوران هیتلر تا مبارزات علیه جنگ ویتنام و دانشگاه کنت در آمریکا تا خیزش انقلابی در سوتوی آفریقای جنوبی همواره پرچم آزادی، برابری و عدالت را برافراشته‌اند.
در ایران نیز دانشجویان از ۱۶ آذر ۱۳۳۲، چند ماهی بعد از کودتای ۲۸ مرداد که سه دانشجوی دانشگاه تهران به نام‌های مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی، و مهدی شریعت ‌رضوی که به هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون، معاون رئیس‌جمهوری آمریکا در خون غلتیدند تا موج اعتراضی و انقلابی سه ماه گذشته همواره در سنگر مبارزات جوهر جنبش دانشجویی را برای وطنی که وطن آن‌ها نبوده، حفظ کرده‌اند.
زنان دانشجو به مثابه‌ی بخشی از جنبش دانشجویی همواره در این نبرد حضور داشته‌اند؛ از مبارزات جنبش دانشجویی در دوران پهلوی در داخل و در کنفدراسیون جهانی تا موج و خیزش انقلابی که به سرنگونی رژیم شاه انجامید تا اوج‌گیری خیزش دانشجویی سال ۱۳۸۸ در متن اعتراضات گسترده‌ی مردمی به اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم تا ۱۶ آذر ۱۳۸۸، روز دانشجو که ده‌ها هزار نفر از مردم و دانشجویان با شعار «مرگ بر دیکتاتور» در دوازده‌ دانشگاه در سراسر کشور به خیابان‌ها آمدند. زنان همواره در مبارزات دانشجویی حضور داشتند، از تحصیل محروم، زندانی و شکنجه شدند و حتی با جان خود هزینه‌ی پاسداری از سنگر آزادی را به جان خریدند؛ زیرا وطن برایشان وطن نبوده.
بر اساس گزارش هرانا در آستانه‌ی سومین ‌ماه‌ خیزش انقلابی اخیر نیز ششصدوچهل‌ونه دانشجو بخشی از هجده‌هزاروچهارصدوپنجاه‌ودو نفری‌اند که دستگیر شده‌اند (۱).
آن‌چه خصیصه و ویژگی تاریخی جنبش دانشجویی کنونی است، آن است که زنان در صف مقدم آن قرار دارند؛ خصیصه و ویژگی‌ای که نه‌تنها تاریخی در ایران، بلکه برای منطقه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا یا «منا» (MENA) داشته، چه‌بسا برای بسیاری دیگر از کشورهای جهان تاریخ‌ساز باشد.
خیزش و موج اعتراضات که با نام مهسا (ژینا) امینی کلید خورد و به سرعت در خلال سه ماه گذشته به صدوچهل‌وچهار دانشگاه و مؤسسه‌ی آموزش عالی گسترش یافت (۲)، فرآیند تغییرات عمیقی است که در خلال چهل‌وسه سال گذشته در بافت اجتماعی جامعه‌ی ایران صورت گرفته و تلاقی تضادهای چند‌گانه‌ای است که در بستر متجاوز از چهار دهه تشدید شده است.
جامعه‌ی ایران جامعه‌ای جوان است که از جمعیت هشتادوچهارمیلیونی آن چهل‌ودومیلیون را زنان و دختران تشکیل می‌دهند. از این تعداد که در ایران نیمه‌فرودست به حساب می‌آیند و آزادی‌ها و حقوق کم‌رنگ رژیم سابق را نیز از دست داده‌اند، تنها چهارده‌درصد قبل از انقلاب و هشتادوشش‌درصد بعد از انقلاب به دنیا آمده‌اند و نسل «هزاره»، «زومرها» و نسل آلفا را که در قرن بیست‌ویکم به دنیا آمده‌اند؛ تشکیل می‌دهند.
تعداد دانشجویان بخش خصوصی و دولتی سه‌میلیون‌ودویست‌هزار نفر است که شصت درصد آنان را زنان تشکیل می‌دهند. اگرچه در سطح جهان دانشجویان زن تعدادشان از مردان بیش‌تر است، اما جامعه‌ی ایران پارادوکس‌ها و شکاف‌هایی دارد که حاصل فرآیند ستم جنسی-جنسیتی و تبعیض‌های ساختاری در خلال چهل‌ودو سال گذشته است.
مشارکت اقتصادی بر اساس آمارهای سازمان برنامه‌ در سال ۱۴۰۰ برای زنان ۱۳.۳درصد و برای مردان ۶۸.۷درصد، یعنی پنج برابر زنان بوده؛ در حالی ‌که نرخ بیکاری زنان شانزده‌درصد و برای مردان ۷.۹درصد است؛ یعنی زنان دو برابر مردان بار کلان بیکاری و مصائب آن را بر دوش می‌کشند. یکی دیگر از شکاف‌ها و پارادوکس‌های عظیم در زمینه‌ی مشارکت اقتصادی زنان است که ۱۳.۳درصد را شامل می‌شود و نرخ حضور زنان دانشجو که شصت‌درصد است؛ یعنی شکافی قریب ۴۶.۷درصد که به عبارت دیگر اساساً زنان دانشجو آینده‌ای مطمئن و تشویق‌کننده‌ در چشم‌انداز حرفه‌ای خود ندارند. واقعیت آن است که تضادها و شکاف‌های اقتصادی، سیاسی، جنسی‌-جنسیتی، قومی، مذهبی، اجتماعی و فرهنگی در خلال چهل‌وسه سال گذشته تعمیق یافته و آن را به نقطه‌ی تلاقی و بدون بازگشت این بحران‌ها و تضادها رسانده است.
از این‌رو در بستر تعمیق و نقطه‌ی تلاقی این تضادها و بحران‌های ناشی از آن از یک‌سو و رشد کمی و کیفی زنان جوان و دانشجویان زن، آن هم در عصر تکنولوژی ارتباطی از سوی دیگر سبب شده که زنان در خلال چهل‌وسه سال گذشته از حاشیه‌ی جنبش‌های اجتماعی به صف مقدم این جنبش‌ها گذار کنند. در خلال چهل‌وسه سال گذشته زنان جوان نه‌تنها در صف مقدم جنبش دانشجویی، بلکه در جنبش کارگری، محیط‌ زیست و سایر جنبش‌های نوین اجتماعی حضور یافته‌اند و امروزه زنان دانشجو به مثابه‌ی آوانگاردترین و رادیکال‌ترین بخش زنان جوان پاسدار شعار «زن، زندگی، آزادی»‌اند تا حقوق انسانی و حقوق شهروندی و برابر خود را بار دیگر در نبرد با صاحبان قدرت و با فرهنگ دیرپای پدر‌-مردسالارانه که بازدارنده‌ی حقوق و جایگاه برابر زنان در تحولات سیاسی از جنبش مشروطه تا به امروز بوده، از دست ندهند.
خیزش انقلابی ساختارشکن کنونی در ایران می‌تواند به گونه‌ای رنسانس اجتماعی و فرهنگی تعبیر شود. حضور زنان و فریادهای آنان برای تغییر، برای آزادی، برابری و هزاران «برای» دیگر که در شعارهای «زن، زندگی، آزادی» و «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» به چشم می‌آید، حکایت از آن دارد که جنبش دانشجویی و بلوغ فکری زنان و مردان دانشجو را باید باور کنیم و به خرد و هوشیاری جمعی آنان اعتماد داشته باشیم تا وطن را از آن خود سازند و این مهم تنها با حضور پرتوان آنان در مهد ایران ممکن می‌شود. جنبش دانشجویی و به ‌ویژه زنان دانشجو در موج اعتراضات اخیر نه‌تنها علیه اقتدارگرایی قوانین واپس‌گرایانه، سیاست‌های مهندسی جنسیتی، تبعیض‌های جنسی‌-جنسیتی صاحبان قدرت قد برافراشته‌اند، بلکه در بلندای تاریخ میراثی را که قدرت پدر-مردسالارانه در فضای خصوصی و عمومی به آنان تحمیل کرده، به چالش کشیده‌اند.
آنان بی‌باکانه و پای‌کوبان در کنار هم‌رزمان خود در صحن دانشگاه و کف خیابان در کنار یکدیگرند و همبستگی، هم‌دلی، همراهی و هم‌رزمی‌شان را در هزاران کلیپ و ویدئوی این رنسانس و پوست‌انداختن فرهنگی-‌اجتماعی ثبت کرده‌اند. آنان افق روش فردا را تصور می‌کنند و نور امید در دل‌های سایر جوانان ایران می‌تابانند. مبارزه‌‌ی بی‌باکانه‌ی دختران دانش‌آموز در صدها دبیرستان را نیز چون مبارزه‌ی دانشجویان نباید به اعتراض به حجاب اجباری و گشت ارشاد تقلیل داد. این نوجوانان نیز نگاه به آینده دارند، با اقتدارگرایی در مدرسه و خانه به مبارزه برخاسته‌اند، ارزش‌های دوگانه، برتری‌طلبانه‌ را که تبعیض‌های جنسی‌-جنسیتی را در خود دارند و فرآیند فرهنگ پدر‌-مردسالارانه است، نمی‌پذیرند، زیرا به قرن آن‌ها تعلق ندارد. آن‌ها تحمیل ارزش‌های فرهنگی، ایدئولوژیک واپس‌گرایانه را نمی‌پذیرند.
اگر صاحبان قدرت در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۸ در بررسی‌ای تحت عنوان «مشکلات دختران دانشجو» می‌کوشیدند تا از فرارسیدن امروز ایران پیش‌گیری کنند، دیگر اقبالی برای آنان وجود ندارد. راه بازگشت به «نظم» گذشته ناممکن شده است.
زنان دانشجو و جنبش دانشجویی در کل از مطالباتی که در این تحقیق انعکاس یافت، از جمله «عدم امنیت در شهر و در دانشگاه»، «نداشتن موقعیت‌های شغلی مناسب زنان تحصیل‌کرده»، «محدویت در انتخاب رشته»، «محدودکردن گزینه‌ی محل دانشگاه»، «نبودن امکانات رفاهی، سالن‌های ورزشی، نور مناسب اتاق‌ها و غذاهای نامطلوب» گذر کرده‌اند. زنان جوان و دانشجو با جسارت چشم در چشم صاحبان قدرت و حافظان منافع آنان در دانشگاه و کف خیابان دوخته‌اند و به آینده امید دارند.
باشد که زنان دانشجو که بخش آوانگارد و رادیکال جنبش زنان را تشکیل می‌دهند، در کنار زنان سایر خیزش‌های اجتماعی در همبستگی و هم‌پیوندی، به ‌ویژه با جنبش زنان از شعار «زن، زندگی، آزادی» که شعار امروز و فردای ایران است، پاسداری کنند. برابری جنسیتی سود کل جامعه است و نیاز به تغییرات ساختاری دارد، زیرا حتی تلاش‌های ناموفق برای طرح مطالبات زنان و کم‌رنگ‌کردن تبعیض‌های جنسیتی و ستم جنسی در چارچوب نظام کنونی ناممکن است. به امید روزی که وطن برای دانشجویان و جوانان، به ویژه زنان دانشجو وطنی با احترام به حقوق انسانی، برابری، آزادی و عدالت اجتماعی شود.

پانوشت‌ها:
۱- زن، زندگی، آزادی؛ گزارش تفصیلی از هشتادودو روز اعتراض در سراسر ایران، هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ۱۸ آذر ۱۴۰۱.
۲- همان.

https://www.peace-mark.org/140-10

Grid List