بهرام رحمانی: فیلم «بچه‌های اشرف»، فیلم «سرهنگ ثریا» و ارتباط آن‌ها با جمهوری اسلامی!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

تبلیغات گسترده برای نمایش فیلم «سرهنگ ثریا» در داخل ایران و اعطای جوایز مختلف حکومتی به این فیلم مضحک، هم‌زمان محاکمه غیابی بیش از ۱۰۰ تن از کاردها و اعضای سازمان مجاهدین خلق توسط ماشین کشتار جمهوری اسلامی به نام «قوه قضاییه» و صدور احکام اعدام برای آن‌ها‌(یعنی فرمان ترور آن‌ها)، در تقابل با دادگاه حمید نوری و محکوم کردن این عنصر جمهوری اسلامی به حبس ابد به دلیل شراکت در کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷،

 هم‌چنین نمایش فیلمی درباره کودکان اشرف در شهر گوتنبرگ سوئد با حمایت مراکز جاسوسی و ترور آن‌‌(از جمله سفارت جمهوری اسلامی)، عمدتا فعالیت‌های مستقیم و غیرمستقیم نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور علیه سازمان مجاهدین خلق ایران و عموما بدنام کردن نیروهای اپوزیسیون است.
سازمان مجاهدین خلق ایران همانند سایر نیروهای اپوزیسیون در اقلیم کردستان عراق، به دلیل این که کودکان در میان جنگ و موشک‌پراکنی و اعمال تروریستی جمهوری اسلامی، آسیب نبینند با هزینه و زحمت بسیار از عراق به اروپا فرستاده شدند. چنین تلاش‌هایی در حالی صورت می گیرد که جمهوری اسلامی متهم است از جمله در جنگ ایران و عراق از کودکان و با متلاش کردن جان آن‌ها، هزاران کودک را برای خنثی کردن میدان‌های مین استفاده کرده است. حکومتی که هزاران کودک را در زندان‌های اعدام کرده است؛ حکومتی که در خیابان‌های کودکان را کشته است و... هم‌اکنون میلیون‌ها کودک کار در ایران وجود دارد و هیچ دادرسی ندارند. در حالی که بازنشستگان ایران از جمله شعار می‌دهند: «اگر یک اختلاس کم بشه مشکل ما کم می‌شه.» چرا کسانی که به سرنوشت کودکان «بچه‌های کمپ اشرف»، این‌قدر دل می‌سوزانند و حساس هستند درباره کودک‌کشی و کودک‌آزاری جمهوری اسلامی و کودکان کار ایران فیلم نمی‌سازند و مطلب نمی‌نویسند؟!
البته ناگفته نماند انتقاد به سازمان مجاهدین خلق ایران و سایر نیروهای چپ و راست اپوزیسیون و هم‌چنین فعالین فرهنگی و سیاسی و اجتماعی، حق طبیعی همگان است. هیچ‌کس و هیچ چیزی مقدس نیست که نتوان به آن انتقاد داشت. اما انتقاد با تهمت و افترا و دروغ و ترور یک‌سان نیست و زمین تا آسمان تفاوت بین آن‌ها وجود دارد به خصوص درباره ادعاهای جریان‌هایی که مشکوک به همکاری با جمهوری جهل و جنایت و ترور و اختلاس‌گر و فاسد اسلامی هستند.
 
مدت‌هاست که قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران، نمایش مضحکی را علیه سازمان مجاهدین خلق ایران راه انداخته است. روز سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲، اعلام کرد که: «سازمان ثبت احوال ایران، برای اعضای سازمان مجاهدین خلق به‌دلیل برگزاری جلسه دادگاه غیابی آن‌ها کد ملی صادر کرده است.»
هم‌زمان با برگزاری جلسه اول این دادگاه غیابی برای ۱۰۵ تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق، رسانه‌های حکومتی خبر دادند برای برخی افراد که سال‌ها در ایران حضور ندارند، کد ملی صادر شده است.
تصاویری که از این جلسه دادگاه منتشر شده، نشان می‌دهد که مقابل نام مسعود و مریم رجوی و مهدی ابریشمچی کد ملی نوشته شده است.
قوه قضاییه در توضیحی درباره این اتفاق اعلام کرد که: «بر اساس قانون آیین دادرسی کیفری درج شماره ملی متهمان الزامی بوده و به «اصرار دادگاه»، سازمان ثبت احوال «بر اساس مشخصات متهمان» برای آن‌ها شماره ملی صادر کرده است.» این تصمیم در حالی است که اغلب افرادی که قوه قضاییه دادگاه آن‌ها را برگزار کرده است، اوایل دهه ۱۳٦۰ از ایران خارج شدند و نخستین کارت‌های ملی برای شهروندان ایرانی در سال ۱۳۸۷ صادر شد.
دادگاه کیفری یک استان تهران همچنین در نخستین جلسه محاکمه این افراد اعلام کرد: «با «نشر آگهی» در روزنامه‌های کیهان و جام جم از متهمان خواسته که وکلای خود را انتخاب و به دادگاه معرفی کنند و سپس پنج عضو کانون‌های وکلای دادگستری را به‌عنوان «وکیل تسخیری» آن‌ها انتخاب کرده است.»
در این جلسه دادگاه، دادستان کیفرخواستی را خواند و (تشکیلات مجاهدین خلق) را متهم ردیف اول و مسعود رجوی، مریم رجوی و مهدی ابریشمچی را به ترتیب متهمان ردیف دوم تا چهارم اعلام کرد.

فستیوال فیلم یوتبوری آغاز به کار کرده است و امسال میزبان فیلم «بچه‌های کمپ اشرف» است. این فیلم روایت ماجرای کودکانی است که توسط سازمان مجاهدین خلق در دهه نود میلادی به سوئد فرستاده شدند.
البته این فستوال چندان خوشنام نیست از جمله در سال ۱۳۹۴-۲۰۱۶، قرار بود فیلم «محمد رسول‌الله» را در چشنواره فیلم گوتنبرگ سوئد، نشان دهد.
در این دوره هم چهار فیلم ایرانی برای برنامه‌های گوناگون جشنواره انتخاب شده بودند. یکی از این فیلم‌ها، فیلم «محمد رسول‌الله» بود که توسط موسسه «نور تابان» وابسته به «بنیاد مستضعفان» جمهوری اسلامی ساخته شده است. این فیلم، یک فیلم کاملا تبلیغاتی - ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی است.
در ان زمان، جمعی از فعالان عرصه فرهنگ و هنر ساکن سوئد، طی نامه سرگشاده‌ای به نمایش این فیلم و فراهم کردن امکانات تبلیغاتی برای جمهوری اسلامی در این جشنواره اعتراض کردند. خبر و متن آن نامه اعتراضی، به‌طور گسترده‌ای در رسانه‌ها، مطبوعات و رادیوها انعکاس یافت. بیش از پنجاه روزنامه و نشریه، از مهم‌ترین و معتبرترین روزنامه‌های سوئد گرفته تا روزنامه‌های محلی و رادیوها، متن این نامه اعتراضی و مباحث مندرج در آن را به آگاهی عمومی رساندند.
این حرکت اعتراضی سبب شد تعداد کمی به تماشای نمایش فیلم «محمد رسول‌الله» بروند.
سفارت جمهوری اسلامی در جهت خنثی کردن تاثیر نامه اعتراضی، و برای خالی نماندن سالن‌های نمایش و حفظ وجهه فرهنگی-هنری ارتجاعی و کسب آبروی نداشته خود، اقدام به پیش خرید تعداد زیادی از بلیط‌های نمایش فیلم کرد، و آن‌ها را از طریق عوامل خود در دانشگاه صنعتی چالمرز و انجمن‌های اسلامی، رایگان پخش کرد.

 

فیلم «سرهنگ ثریا»‌(colonel soraya)، یکی از فیلم‌های مهم جشنواره چهل و یکم جمهوری اسلامی بود. لیلی عاج یکی از فیلم اولی‌های آن جشنواره، با دستمایه قرار دادن موضوع پادگان اشرف مقر سازمان مجاهدین خلق است. 
جلیل شعبانی تهیه‌کننده سرهنگ ثریا پیش از این نیز از فیلم اولی‌ها حمایت کرده و سال ۹۹ فیلم منصور را که به زندگی سرلشگر ستاری می‌پردازد، به‌عنوان تهیه‌کننده حکومتی در کارنامه دارد.
به‌نظر می‌رسد که فیلم سرهنگ ثریا نیز یکی از سفارشات نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران علیه سازمان مجاهدین خلق ایران است. این فیلم، محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج است که از زاویه‌ای متفاوت به حضور سازمان مجاهدین خلق در پادگان اشرف می‌پردازد. ظاهرا داستان مادری است که فرزندش به پادگان اشرف سازمان مجاهدین خلق رفته است و مادر تلاش خود را برای برگرداندن او انجام می‌دهد. این فیلم سینمایی اولین ساخته سینمایی لیلی عاج است.
لیلی عاج متولد ۱۳۵۷ است؛ نمایشنامه‌نویس و کارگردان که مدرک کارشناسی ارشد در رشته ادبیات نمایشی دارد. او دوره فیلم‌سازی را در انجمن سینمای جوانان جمهوری اسلامی گذرانده است. 
جمهوری اسلامی «سخاوتمندانه»، جایزه‌هایی را به فیلم «سرهنگ ثریا» اختصاص داده است:
سیمرغ بلورین گوهرشاد - جایزه ویژه وزیر ارشاد - چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر - ۱۴۰۱
لیلی عاج دیپلم افتخار بهترین فیلم اول - چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر - ۱۴۰۱
ژاله صامتی - جایزه بهترین بازیگر زن - هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت - ۱۴۰۱
جایزه ویژه هیات داوران‌(هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت - ۱۴۰۱)
روزنامه فرهیختگان جمهوری اسلامی در تبلیغ این فیلم نوشته است:
«فیلم «سرهنگ ثریا» ایده اولیه نابی دارد. سینمای ایران تا به امروز مادران ماندگاری را به خود دیده است اما اثری را به یاد ندارم که قهرمانش مادر یک عضو سازمان مجاهدین‌خلق بوده باشد. سرهنگ ثریا درباره مادری است که برای ملاقات با فرزند مجاهد خود مرارت‌ها و ملالت‌های فراوان و فرساینده‌ای را متحمل می‌شود.»
خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پایداران نیز نوشته است: «سرهنگ ثریا» با نمایش احوال خانواده‌‌های چشم‌‌انتظار، نفرت از سازمان منافقین را در قلب‌‌ها می‌پراکند. خانواده‌‌هایی که به واسطه اعمال فرزندان‌شان نه در ایران مقبولیت دارند و نه حتی عراق که سال‌هاست به منافین پناه داده، برای آن‌ها میزبان خوبی است، سازمانی غیرانسانی که با فجیع‌‌ترین روش‌‌ها سعی دارد به آرمان دروغین خود برسد و از هرکجا و تحت هر شرایطی به فکر جذب نیروست. فرقی نمی‌‌کند در اردوگاه‌های اسرای جنگی در عراق باشد یا در کمپ پناه‌جویان در یونان. این سازمان تروریستی مانند هر فرقه  دیگری با شستشوی مغزی اعضای خود، آن‌ها را از خانواده‌¬هایشان بیزار کرده و کاری می‌کند که فرزند، مادرش را کنار می‌‌گذارد.»
روزنامه جام جم نوشته:
«مهم‌ترین نکته مثبت فیلم همین ایده بازگرداندن عزیزان فریب‌خورده به آغوش خانواده و میهن است؛ داستانی که براساس واقعیت به نگارش درآمده و دراماتیزه شده، به اندازه کافی برای یک روایت سینمایی کشش و جذابیت دارد. نکته‌ای که نشان می‌دهد با وجود قصه‌های مختلف بازگو شده در سینمای انقلاب، هنوز چقدر داستان و زوایای ناگفته برای طرح وجود دارد. کاری که سرهنگ ثریا انجام داده و آن را واجد اهمیت و اشاره کرده، همین بهره‌مندی درست از شخصیت و ماجرایی واقعی است...»
لیلی عاج یکی از کارگردانان زن حاضر در جشنواره فیلم فجر است. ناهید عزیزی کارگردان فیلم آه سرد دیگر کارگردان زن این دوره از جشنواره است.
نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه در دهه ۹۰، توجه بسیاری برای تخریب سازمان مجاهدین خلق در قالب ساخت فیلم‌های مختلف کرده‌اند. بهروز شعیبی و محمدحسین مهدویان فیلم‌سازانی هستند که به بخشی از تحریف تاریخ سازمان مجاهدین خلق در آثارشان اشاره کردند.
به گزارش خبرگزاری مهر جمهوری اسلامی ایران، ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، «لیلی عاج» یکی از کارگردانان فیلم اول در چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر است که برای اولین تجربه سینمایی خود یکی از سوژه‌های مهمی که چند سالی است سینمای ایران به آن می‌پردازد، انتخاب کرده است.
این کارگردان که تا پیش از این به‌عنوان کارگردان و نویسنده در تئاتر فعالیت می‌کرده است، اولین فیلم بلند سینمایی خود را با نام «سرهنگ ثریا» و با نگاهی دیگر به اتفاقاتی که به گزراش روزنامه جمهوری اسلامی سازمان «منافقین» طی این سال‌ها رقم زده‌اند، می‌پردازد. اتفاقاتی که به‌صورت گسترده نه جامعه بلکه خانواده‌هایی که فرزندان‌شان به‌نوعی عضو این سازمان شده‌اند را تحت تاثیر قرار داده است.
این فیلم از روی نمایشنامه‌ای با نام «باباآدم» ساخته شده که لیلی عاج نویسندگی و کارگردانی آن را برعهده داشته است. با این کارگردان اولین فیلم بلند سینمایی خود را با حمایت سازمان سینمایی «اوج» جلوی دوربین برده است، گفت‌و‌گو کردیم.
مهر می‌پرسد: با توجه به اطلاعاتی که ابتدای فیلم ارائه می‌شود، در سکانسی نشان داده می‌شود که اعضای سازمان منافقین فرزندان کوچک خود را از طریق سازمان به اروپا می‌فرستند، بلافاصله بعد از آن چند سال بعد را نشان می‌دهید که پدران و مادرانی پشت درهای کمپ اشرف منتظر دیدن فرزندان خود هستند، به گونه‌ای که مخاطب فکر می‌کند این افراد منتظر همان بچه‌هایی هستند که به اروپا رفته‌اند اما ماجرا چیز دیگری است، در واقع می‌توان گفت سکانس اول سنخیتی با داستان اصلی ندارد.
کارگردان فیلم: ایده من این بود که نشان دهم جدایی مادر از فرزند هم در یک دهه در داخل سازمان صورت می‌گیرد و هم در دهه دیگر تا در خارج سازمان، حال باید دید که با تجربه نمایش فیلم در جشنواره چه تغییراتی در کپشن‌هایی که ارائه می‌شود به‌وجود می‌آید.
ژاله صامتی، وحید آقاپور، حمیدرضا محمدی، دیبا زاهدی، شهروز آقاپور بازیگران این فیلم سینمایی هستند، هم‌چنین جلیل شعبانی به‌عنوان تهیه کننده و کمال تبریزی به‌عنوان مشاور کارگردان در این پروژه حضور دارند.
بهمن ۱۴۰۱ و در دوره جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» بود که در جشنواره فجر جمهوری اسلامی فیلمی با عنوان «سرهنگ ثریا» به نمایش درآمد.
«جام جم» جمهوری اسلامی، در مطلبی با عنوان «اشرف‌ علیه زنان» نوشت: «اما این اتفاق نمی‌افتد و ما که فقط تماشاگر پلان‌هایی از این روایت واقعی هستیم با ذهنی پر از هیاهو، افکار منفی و نفرت از اعضای سازمان مجاهدین خلق، سالن را ترک می‌کنیم... اخبار مرتبط با برگزاری دادگاه منافقین در تهران بعد از یک‌عمر جنایت و هم‌زمانی حکم حبس ابد حمید نوری با این رویداد مهم، دوباره روایت‌های مستند و گزارش‌های خبری مرتبط با خیانت‌ها و خرابکاری‌های سازمان تروریستی منافقین را بر سر زبان‌ها انداخت...» 
 این رسانه حکومتی نوشت: «خانم ثریا عبداللهی، شخصیت اصلی فیلم سرهنگ ثریا با حضور در استودیوی جام پلاس به شرح وضعیت اسفناک زنان در کمپ اشرف پرداخت و بلایی که مروجان پروژه «زن، زندگی، آزادی» سر زنان و دختران این مرزوبوم می‌آورند را برایمان ترسیم کرد تا بار دیگر به‌دروغ بودن اقدامات و شعارهای این فرقه تروریستی پی ببریم.»
گفت‌وگوی ثریا عبدالهی‌( سرهنگ ثریا) با جام پلاس بسیار مفصل است از جمله او گفته است: 
«چه‌طور شد که عنوان سرهنگ گرفتید؟
این سؤال را باید از خانم عاج، نویسنده و کارگردان فیلم بپرسید. من فیلم‌ها را به ایشان دادم و خانم عاج با توجه به فعالیت‌هایی که در اشرف و ایران داشتم این عنوان را به من دادند... 
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید تشکر می‌کنم. اگر نکته یا جمع‌بندی دارید در خدمت شما هستیم.
... فیلم سرهنگ ثریا یک هشدار به خانواده‌ها، جوانان و نوجوانان است تا خدای ناکرده فریب این فرقه ملعون را نخورند.»

به این ترتیب، نهادهای امنیتی، وزارت ارشاد اسلامی و رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی در تبلیغ و ترویج این فیلم سنگ تمام گذاشته‌اند اما به روی مبارک‌شان نمی‌آورند که حکومت‌شان ده‌ها هزار کودک و نوجوان و انسان‌های بی‌گناهی را در زندان‌های به دار زده و تیرباران کرده و یا در خیابان‌ها کشته است؛ حال مادران این همه قربانی جمهوری اسلامی چه می‌کشند؟ چرا در ایران اجازه نمی‌دهند کسی در مورد مادران خاوران،پارک لاله، آبان ۹۸ و سال ۱۴۰۱، فیلم بسازد؟ چرا این‌ها، این‌قدر برای کسانی سینه‌شان را پاره می‌کنند که با پای خودشان به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوسته‌اند. در صفوف همین سازمان مجاهدین خلق از جمله هزاران مادر حضور دارند که فرزندان‌شان را جمهوری اسلامی کشته است؟
کمال تبریزی به این کارگردان جوان سینمای جمهوری اسلامی ایران، برای ساختن فیلم سرهنگ ثریا علیه مجاهدین خلق ایران، مشاوره داده است.
کمال تبریزی، یک از طرفداران سفت و سخت قاسم سلیمانی است. به گزارش همشهری آنلاین، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲؛ تبریزی، کارگردان سینما درباره سردار سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی گفت:‌ همه عاشقش بودند، الان هم هستند؛ زیرا همه فکر می‌کردند این آدم بسیار خاصی در نظام جمهوری اسلامی است. او افزود: دلیلش این بود که پشت بود و همه‌جا شما او را نمی‌دیدید. در خط مقدم بود اما دیده نمی‌شد.
سپاه قدس، بخش برون مرزی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی است که فرمانده سابق آن قاسم سلیمانی بود. قاسم سلیمانی از سوی علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی، اختیار تام داشت و به غیره از او، به هیچ فرد و نهاد دیگری حکومتی جوابگو نبود. فعالیت سپاه قدس علاوه بر سازمان‌دهی و آموزش و تسلیح گروه‌های اسلامی که جنگ‌های نیابتی جمهوری اسلامی به خصوص در کشورهای سوریه، لبنان، عراق، یمن و... را به‌عهده دارند هم‌زمان وظیفه دیگر آن، تعقیب و تهدید و ترور چهره‌های فعال و سرشناس مخالف جمهوری اسلامی در خارج کشور است. علاوه بر این‌ها، سپاه قدس در قاچاق اسلحه و مواد مخدر نیز بسیار فعال است. بنابراین فردی و نیرویی که از قاسم سلیمانی حمایت کند عملا از جنایت‌های و فعالیت‌های مافیایی جمهوری اسلامی حمایت می‌کند. 

سینمای جمهوری اسلامی ایران، از دهه شصت سرمایه‌گذاری‌های کلانی کرده تا سازمان مجاهدین خلق ایران را در نزد جامعه ایران بدنام کند. 
دست نوشته‌ها؛ تنها فیلم مهرزاد مینویی است. داستان خانه امن و فعالیت سازمان مجاهدین در آن، نشان داده شده است. سکانس پایانی فیلم «امکان مینا» به شدت یادآور سکانس آخر همین فیلم است.
پرواز پنجم ژوئن؛ علیرصا سمیع آذر، مدیر موزه هنرهای معاصر در دوره «اصلاحات» بود. سمیع آذر سال ۱۳۶۸، یک فیلم کارگردانی کرده به نام «پرواز پنجم ژوئن»، فیلمی که درباره وابستگی‌شان به سازمانی حرف نمی‌زنند اما می‌شود حدس زد که «هواپیمارباهای» فیلم، وابستگی سازمان مجاهدین خلق را دارند.
داستان فیلم درباره چهار هواپیمارباست که روز پنجم ژوئن یک هواپیمای ایرانی را می‌ربایند. یک افسر امنیتی هواپیمارباها را خلع سلاح می‌کند و هواپیما را به همان مقصدی که هواپیماربایان می‌بردند هدایت می‌کند.
در ادامه یکی از ماموران به‌همراه فرمانده عملیات هواپیماربایی توسط طراحان پشت پرده کشته می‌شوند. در این فیلم مجید جعفری، ناصر آقایی و آتیلا پسیانی بازی می‌کنند.
تعقیب سایه‌ها؛ دومین فیلم علی‌شاه حاتمی درباره بمب گذاری در تهران بود. کاری که در دهه شصت به سازمان مجاهدین خلق نسبت داده شد. شاه حاتمی که قبل از این، فیلم «گودال» را درباره برخورد ساواک با نیروهای انقلابی ساخته بود، سال ۱۳۶۹ داستانی درباره «گروه‌های معارض» کشور را مدنظر قرار داد. فیلم از جایی شروع می شود که ماشینی منفجر می شود و نیروهای امنیتی هویت و شماره خودروی عامل اصلی بمب گذاری را شناسایی می‌کنند. ... در این فیلم جعفر دهقان، جواد هاشمی و رضا توکلی بازی می‌کردند.
پادزهر؛ بهرام کاظمی، فیلمی ساخت هم به جنگ ربط داشت هم به نیروهای «مزدور» مربوط به آن‌ها. «پادزهر» هم خیلی صریح و روشن درباره سازمان مجاهدین خلق حرف نمی‌زد اما از آن‌جایی که پای یک افسر عراقی در میان است و نیروهای ایرانی که با اعضای بعث همکاری می‌کنند، می‌شود حدس زد که فرد مزدور هم از این گروه است.
آن‌ها هیچ‌کس را دوست ندارند و انتهای قدرت؛ این دو فیلم هم خیلی صریح درباره موضوع سازمان مجاهدین خلق نیست. این فیلم‌ها بیش‌تر روی «گروه‌های معارض» و «تروریست» متمرکزند اما هم به سلطنت‌طلبان اشاره می‌کنند هم به نیروهای چپ و هم به مجاهدین.
نفوذی؛ فیلم را دو نفر ساخته‌اند؛ احمد کاوری و مهدی فیوضی و امیر جعفری نقش اصلی را در آن بازی می‌کند. فریدون کیان به‌همراه چند نفر از اسیران جنگ به کشور بر می‌گردد اما بلافاصله بازداشت می‌شود چون در زمان جنگ به سازمان مجاهدین خلق پیوسته بود...
اخراجی‌ها ۲؛ دومین ساخته مسعود نمکی درباره سرقت یک هواپیما به دست نیروهای سازمان مجاهدین خلق است. آن‌ها در بغداد فرود می‌آیند و مسافران به‌عنوان تماشاچی بازی فوتبال عراقی‌ها و اسرای ایرانی انتخاب می‌شوند...
قلاده‌های طلا؛ فیلم ابوالقاسم طالبی درباره وقایع ۱۳۸۸ است اما در آن رویدادها ردی از مجاهدین خلق هم می‌بیند و آن‌ها را جزو سازمان‌هایی نشان می‌دهد که در شلوغی‌ها نقش داشتند و درصدد عملیات‌هایی در تهران بودند.
سریال ارمغان تاریکی؛ از معدود آثاری است که تلویزیون درباره سازمان مجاهدین خلق ساخته است. ارمغان تاریکی را جلیل سامان ساخته و داستان شکل‌گیری سازمان مجاهدین خلق را نشان می‌دهد. این سریال با تبلیغات وسیع رسانه‌های جمهوری اسلایم قرار گرفت و حتی جوایزی هم در جشنواره سیما دریافت کرد. در این سریال امیر آقایی، لیلا زارع و آرش مجیدی بازی می‌کردند.
توهم؛ نویسنده و کارگردان: سعید حاجی‌میری، سال تولید: ۱۳۶۴
«دو تن از اعضای سازمان مجاهدین در یک خانه تیمی پناه گرفته‌اند. یکی از آن‌ها نسبت به مواضع فکری و سیاسی سازمان تردید دارد، اما دیگری هم‌چنان بر ادامه راه راسخ است، آن‌ دو به دنبال حادثه‌ای خیال می‌کنند که به محاصره کمیته انقلاب گرفتار شده‌اند، تلاش می‌کنند تا اسناد درون‌سازمانی را در آتش بسوزانند و با نیرو‌هایی که به آن‌ها هجوم آورده‌اند مقابله کنند. اما در این کشاکش...»
روز شیطان؛ سال تولید: ۱۳۷۳، کارگردان: بهروز افخمی
بهروز افخمی یک سال پس از فیلم «روز فرشته»، این بار روز شیطان را با موضوعی امنیت روی پرده برد. در این اثر هم به‌صورت مستقیم اشاره‌ای به سازمان مجاهدین خلق نمی‌شود، اما روند اتفاقات و مسائلی که شخصیت‌های آن مطرح می‌کنند معرف فعالیت مجاهدین خلق در سال‌های دور و نزدیک است. 
به رنگ ارغوان؛ سال تولید: ۱۳۸۳، کارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا
سیزدهمین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا یعنی «به رنگ ارغوان» در ۱۳۸۳ ساخته شد، اما برای اکران پنج سال در لیست انتظار ماند. فیلمی که قرار بود همان سال در بیست و سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش دربیاید، اما به دستور وزیر وقت اطلاعات از نمایش آن جلوگیری شد. در نهایت در بهمن ۱۳۸۸ و در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شده و با دریافت پنج سیمرغ بلورین از جمله سیمرغ بهترین فیلم جشنواره بلافاصله پس از جشنواره نیز اکران شد.
شخصیت «شفق» و همقطارانش در «به رنگ ارغوان» به‌صراحت به‌عنوان عضو سازمان مجاهدین معرفی نمی‌شوند، اما نشانه‌های فرمی و محتوایی فیلم به عضویت آن‌ها در این سازمان صحه می‌گذارد. ضمن این که مشکلاتی که اعضای سازمان مجاهدین برای خانواده‌های خود پیش می‌آورند، محور این فیلم قرار گرفته بود. 
ماجرای نیمروز و رد خون؛ سال تولید: ۱۳۹۴/۱۳۹۷، کارگردان: محمدحسین مهدویان.
به‌دلیل اوضاع ملتهب سیاسی در دهه شصت عملیات‌های متعددی از طرف سازمان مجاهدین خلق با نظام اتفاق می‌افتد. در سی‌ام خرداد همین سال و بعد از عزل بنی‌صدر از ریاست جمهوری، سازمان مجاهدین خلق با تظاهرات خیابانی و صدور بیانیه‌ای رسما علیه جمهوری اسلامی اعلام نبرد مسلحانه می‌کند... «ماجرای نیمروز» به انفجار در دفتر نخست وزیری، کشته شدن محمدعلی رجایی رئیس‌جمهور و محمدجواد باهنر نخست‌وزیر و نقش مسعود کشمیری در این اتفاق می‌پردازد. 
سیانور؛ سال تولید: ۱۳۹۴، کارگردان: بهروز شعیبی
قصه سیانور در دهه ۵۰ می‌گذرد و به تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین در ۱۳۵۴می‌پردازد؛ این فیلم بخش‌هایی از زندگی مجید شریف واقفی از رهبران سازمان مجاهدین خلق است که به‌خاطر اختلافاتی که با سازمان پیدا کرد، کشته شد.
امکان مینا؛ سال تولید: ۱۳۹۴، بازیگران: میلاد کی‌مرام، مینا ساداتی، سیامک صفری، شاهرخ فروتنیان
مهران یک روزنامه‌نگار پرشور و مستقل است که درگیر ماجرا‌هایی با همسرش مینا می‌شود، این ماجرا کار را به تعقیب و گریز می‌کشاند و در ادامه پای مجاهدین خلق از یک سو و نیرو‌های امنیتی ایرانی از سوی دیگر به میان می‌آید. نیرو‌های اطلاعاتی هرآنچه اطلاعات دارند در اختیار مهران می‌گذارند با این امید که او راز نگه‌دار است!
ضد؛ کارگردان: امیرعباس ربیعی، سال تولید:۱۴۰۰
این فیلم در چهلمین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد و برخی نکات و ویژگی‌های آن از جمله بازی‌های نادر سلیمانی و مهدی نصرتی در آن به چشم آمد که نقش دو نفر از اعضای مجاهدین خلق را بازی می‌کردند... 
تعقیب سایه‌ها؛ کارگردان: علی شاه حاتمی
این فیلم به عنوان یکی از محصولات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، دست روی یکی از اعمال سازمان مجاهدین خلق در دهه ۶۰ می‌گذارد.
پناهنده؛ کارگردان: رسول ملاقلی‌پور
در این چند سال اخیر و هر از گاهی، عکسی از اعضای سازمان مجاهدین خلق در مقرشان در خارج از کشور منتشر می‌شود... البته در فیلم پناهنده هم اسمی از سازمان مجاهدین خلق برده نمی‌شود، اما نشانه‌ها و ارجاعات، تداعی‌کننده همین تشکیلات است.
البته باید به این مجموعه سریال‌هایی هم‌چون آسمان من و فیلم‌های نیز هم‌چون امکان مینا را هم اضافه کرد.
***
جمهوری اسلامی ایران، ۴۵ سال است نه تنها فعالین و اعضا و هواداران سازمان‌ها و احزاب مخالف خود را تهدید و تعقیب می‌کند و در داخل آن‌ها را هم در خیابان‌ها و هم در زندان‌ها به قتل می‌رساند و هم در خارج کشور، آن‌ها را ترور می‌کند تا رعب و وحشت در جامعه بیافریند و کسی جرات مخالفت با حکومت را به خود ندهد. 
سرمایه‌گذار و صاحب اصلی فیلم «سرهنگ ثریا»، سازمان هنری رسانه‌ای اوج است. سازمان هنری رسانه‌ای اوج موسسه‌ای شبه‌دولتی وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که در سال ۱۳۹۰ تاسیس شد. هزینه و اعتبارات تولیدات این مؤسسه با حمایت سپاه پاسداران تأمین می‌شود. این سازمان در زمینه تولید محصولات فرهنگی مطابق جهت‌گیری‌های جمهوری اسلامی ایران در بخش‌های مختلف مانند سینما، تئاتر، موسیقی، گرافیک و تبلیغات شهری فعال است. به گفته بنیان‌گذاران آن اهداف این سازمان ایجاد بستری برای شناسایی، آموزش و جهت‌دهی نیروهای مستعد انقلابی در عرصه‌های مختلف هنری و رسانه‌ای و نیز فراهم کردن زمینه تولید و توزیع محصولات هم‌سو با انقلاب اسلامی می‌باشد.
مسلم است که هر انسان بالغی آزاد است عضو و فعال و هوادار جنبش اجتماعی، سازمان و حزب سیاسی و یا نهادی  باشدکه به آن علاقه‌مند است. و یا علاقه دارد عضو هیچ‌کدام از آن ها نشود باز هم آزاد است. حکومت به هیچ‌وجه حق ندارد مانع این انتخاب آزادانه و آگاهانه انسان‌ها شود و یا آن ها را مجبور نماید عضو نهادهای حکومتی و حامی سیاست‌ها و اهداف دولت شوند. هم‌چنین هر انسانی حق دارد محل زندگی و مسیر مبارزه خود را آزادانه انتخاب کند و فرقی نمی‌کند که این محل اردوگاه سابق اشرف در عراق و یا اکنون در آلبانی باشد و یا مقرهای احزاب کرد در کردستان عراق و یا هر جای دیگری از جهان. به علاوه جمهوری تلاش می‌کند با ساختن فیلم و سریال و انتشار کتاب و جزوه‌های چندش‌آور و دروغین نیروهای مخالف خود را «بدنام»کند در حالی که همگاان آگاهند خود جمهوری اسلامی به حدی در نزد افکار عمومی مردم ایران و منطقه و جهان منفور و وحشی است که هرگونه تلاشش در این راستا به ضد خودش تبدیل می‌گردد و در این‌جا فیلم‌ها و سریال‌هایی که بر علیه سازمان مجاهدین خلق ایران ساخته به‌نظرم به نفع این سازمان تمام شده است و نه به ضرر آن. چرا که دست‌کم بخش آگاه و نیروی جوان جامعه به خوبی می‌داند که جمهوری اسلامی ایران یکی از جانی‌ترین و دروغ‌ترین و شیادترین و دزدترین حکومت های جهان است و کسی به گفته‌ها و ادعاهای آن باور ندارد. به علاوه مادر و یا پدری که احیانا علیه فرزند خود که عضو فلان سازمان اپوزیسیون است حرف می‌زند و مخالفت می‌کند اولا در یک جامعه خفقان‌آور چنین موضعی را می‌گیرد تا دچار مشکل نشود. دوما، چه در حکومت پهلوی و چه در جمهوری اسلامی کم نیستند فرزندانی که بر علیه والدین خود شوریده‌اند. بسیاری از فرزندان همین آخوندها مفتخور و متجاوز و آدمکش در درون نیروهای اپوزیسیون و از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران و سایر سازمان‌های چپ و کمونیست حضور فعالی دارند. برای نمونه، ملاحسنی نماینده امام در ارومیه بود که فرزند خودش  در همین جمهوری اسلامی دستگیر کرد و با توصیه خود وی نیز اعدام شد چرا که عضو چریک‌های فدایی خلق ایران بود و ...
در این میان، روشن است که فعالیت اصلی مراکز به اصطلاح «فرهنگی»، مساجد، کنسولگری‌ها و سفارت‌خانه‌های جمهوری اسلامی در خارج کشور، خنثی کردن فعالیت‌های اپوزیسیون و بدنام کردن آن‌هاست.
در سوئد هم، همان‌طور که در بالا اشاره شد سفارت جمهوری اسلامی ایران در پشت از جمله انجمن نجات و جشنواره فیلم‌های یوتبوری، قرار دارد و آن‌ها را لانسه می‌کند. به همین دلیل، هرگونه نزدیکی به چنین مراکز به اصطلاح «فرهنگی» و یا حضور در مجامع و نشست‌ها و برنامه‌های آن‌ها، آگاهانه و یا ناآگاهانه چشم بستن به جنایت‌های جمهوری اسلامی تبه‌کار و بچه‌کش و به‌نوعی حمایت از آن است.
در حکومت پهلوی، امور مربوط به سانسور فيلم، توسط وزارت فرهنگ و هنر متمركز صورت می‌گرفت. اما بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و با قدرت‌گیری جمهوری اسلامی به رهبری خمینی، هرچند اين وظيفه به وزارت ارشاد اسلامى محول شد، اما سيستم اداره‌ سينماى ايران به تدريج شكل مافيايى به خود گرفت. علاوه بر این که دزدى و فساد و تبعيض‏ به‌شدت بر آن حاکم شد و موسسات و اموال سينماها و استوديوهاى فيلم‌سازى در اختیار بنياد مستضعفان، حوزه هنرى تبليغات اسلامى و انجمن دفاع مقدس‏، قرار داده شد و مهم‌تر از همه، نهادهای امنیتی نیز به‌شدت در كار تهيه و توليد و پخش‏ و نمايش‏ فيلم فعال‌تر شدند و مهم‌ترین عرصه فعالیت‌شان نیز تبلیغ و ترویج سیاست‌ها و اهداف و ایدئولوژی ارتجاعی حکومت و تحریف تاریخ ایران و ضربه زدن به مخالفین و منتقدین و نیروهای اپوزیسیون است.
در سال‌های اخیر، به‌ویژه در سال ۱۴۰۱، اکثریت مردم ایران با صدای بلند حکم رفتن جمهوری اسلامی را در خیابان‌ها اعلام کرده‌اند بنابراین، مردم در اجرای این حکم خود بسیار جدی و پیگیر هستند. آن‌ها از هر فرصتی استفاده خواهند کرد تا این حکومت جانی را راهی همان گورستان تاریخ کنند که ۴۵ سال پیش حکومت دیکتاتوری پهلوی را فرستادند! بنابراین، جمهوری اسلامی ایران محکوم به نابودی است و در سراشیبی سقوط قرار دارد.
پنج‌شنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۲-اول فوریه ۲۰۲۴

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید