کتاب جدید سلمان رشدی نویسنده هندی-بریتانیایی درباره سوءقصدی که کمتر از دو سال پیش به جانش شد، با عنوان «چاقو؛ تاملاتی پس از یک تلاش برای قتل» روز سهشنبه ۱۶ آوریل ۲۰۲۴- ۲۸ فروردین ۱۴۰۱ منتشر شد. سلمان رشد چند سالیست که ساکن آمریکا شده است. کتاب جدید سلمان رشدی واقعه حمله به خودش در یک روز تابستانی در سالنی مملو از جمعیت در حومه نیویورک را روایت میکند که در جریان آن شدیدا آسیب دید و چشم راست خود را از دست داد.
رشدی که اکنون هفتاد و شش ساله است، در بخشی از این کتاب نوشته است: «آخرین چیزی که چشم راستم برای همیشه دید: مرد سیاهپوشی بود که در سمت راست جایی که نشسته بودم به سمت من میدوید. لباس مشکی، ماسک صورت مشکی. مثل یک موشک خمیده سخت و کند حرکت میکرد. اعتراف میکنم، گاهی قاتلم را تصور میکردم که در برخی از نشستهای عمومی یا جاهای دیگر بلند میشود و دقیقا به همین شکل به سراغم میآید. بنابراین وقتی دیدم قاتلم به این شیوه به سمت من هجوم میآورد به اولین چیزی که فکر کردم این بود: «پس تو هستی. بفرما.»
طرح جلد کتاب «چاقو؛ تاملاتی پس از یک تلاش برای قتل»
این نویسنده معروف که پیشتر گفته بود قصد دارد با نوشتن کتابی، با هنر پاسخ این حمله را بدهد، در گفتوگو با شبکه ایبیسی آمریکا درباره این که چرا «چاقو» را، یعنی ابزاری که به او حمله شد، دستاویز نوشتن کتاب قرار داده، گفت: «به اصطلاح، این روش من برای کنترل روایت شد. چیزی که من احساس کردم این است که این کتاب درباره یک چاقو است، اما خودش هم کمی چاقو است. من هیچ سلاح یا چاقویی ندارم، بنابراین ابزاری که استفاده میکنم همین است. و فکر کردم از آن برای مبارزه استفاده کنم.»
سلمان رشدی که تاکنون پانزده کتاب شامل رمان، داستان کوتاه، داستان برای کودکان و مقاله نوشته، پس از نوشتن کتاب «آیات شیطانی» در سال ۱۹۸۸ و صدور فتوای قتلش از سوی روحالله خمینی رهبر وقت جمهوری اسلامی، به ناچار به زندگی مخفی و زیرزمینی روی آورده است.
سلمان رشدی؛ زخمی تیغهای شیطانی
رشدی در سال ۱۹۶۸، هنگامی که دانشجوی دانشگاه کمبریج بود به جنبشِ چپ پیوست و در تظاهرات دانشجویان علیه جنگ ویتنام شرکت جست. در همان سالها، تماشای تئاتر در تماشاخانههای پیشرو(آوانگارد) لندن، عشق او به هنرپیشگی را شدیدتر کرد. با این حال، او در پایان تحصیلاتش در یک آژانس کوچک تبلیغاتی سردبیر شد و نگارش اولین رمانش را آغاز کرد. این رمان که درباره یکی از قدیسین مسلمان بود، توفیق انتشار نیافت و دومین اثرش، مجموعه داستان گریموس نیز مورد پسند منتقدین قرار نگرفت.
اما او سرخورده و مایوس نشد و پس از پنج سال در سال ۱۹۸۱، رمان «بچههای نیمهشب» را منتشر کرد. رمانی که پس از انتشار، صفحات مطبوعات انگلستان را بهخود اختصاص داد و قصه استقلال هند است که از زبان مسلمان جوانی حکایت میشود. از قضا این رمان رشدی نیز به این خاطر که در آن خانم گاندی را بیوه لقب داده و از فساد دولت کنونی هند انتقاد کرده است، باعث اعتراضات فراوانی در هندوستان شد.
در سال ۱۹۸۳ نیز نویسندهای که همچنان جهان را با معیارهای ناشی از عدالتطلبی ارزیابی میکند، در رمان «شرم» با سَبکی که افسانه، واقعیت و تاریخ را در هم میآمیزد، شخصیتهای سیاسی معاصر پاکستان را به انتقاد گرفت و از خانم بینظیر بوتو با لقب «باکرهی تنکه آهنی» یاد کرده است.
انتشار این رمان نیز در پاکستان ممنوع شد. اما باز هم رشدی دست از کار خود بداشت و اینبار رمان «آیت شیطانی» را انتشار داد.
در نهایت سلمان رشدی در سن ۴۱ سالگی رمان آیات شیطانی را به نگارش درآورد. کتابی که معروف شد رشدی « رسول اکرم»، پیامبر مسلمانان توهین کرده است.
آیات شیطانی» (ترجمه عبارت انگلیسی: Satanic Verses) رمانی است در ۵۴۷ صفحه(نسخه انگلیسی در چاپ اول) که در تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۸، توسط انتشارات «وایکینگ»(جزو گروه انتشاراتی «پنگوئن») منتشر شد. «آیات شیطانی»، پنجمین رمان این نویسنده بود.
به تدریج صدای اعتراضات برخی گروههای اسلامی، نسبت به انتشار این کتاب بلند شد و عدهای از مسلمانان در شهر «برادفورد» صدها نسخه از این کتاب را به آتش کشیدند.
در سایر کشورها گروههای اسلامی نیز از جمله در پاکستان و هند اعتراض خود را با تظاهرت های گسترده نشان دادند که به کشته شدن چندین تن انجامید.
پس از این وقایع بود که در نهایت حکم وحشانه خمینی مبنی بر «ارتداد» سلمان رشدی صادر شد، که زندگی رشدی را زیرورو کرد. رشدی در خاطرات خود با اشاره به روزهای پس از صدور حکم خمینی، میگوید: «که بارها مجبور به تغییر محل زندگی خود میشود.»
پس از این حکم جنایتکارانه خمینی، پلیس انگلیس وظیفه حفاظت از رشدی را بر عهده گرفت و همین وضعیت سبب طلاق همسر وی شد.
سلمان رشدی از لحظه صدور حکم خمینی، مخفی شد و پلیس انگلیس(اسکاتلندیارد) حفاظت از وی را در مکانهایی نامعلوم برعهده گرفت. هزینههای محافظت از او در سال بین یک تا ۱۰ میلیون پوند تخمین زده میشد؛ در حدی که یکبار شاهزاده چارلز(ولیعهد انگلستان)، ادعا کرد: «سلمان رشدی سرباری پرخرج برای مالیاتدهندگان انگلیسی است.»
همچنین شرکت هواپیمایی «بریتیش ایرویز»، حضور رشدی را در هواپیماهای خود تا سال ۱۹۹۸ ممنوع اعلام کرده بود و شرکت هواپیمایی «ایرکانادا» چند سال پیش سفر رشدی را با پروازهای خود غیرممکن اعلام نمود.
سلمان رشدی با وجود همه این تهدیدها علیه خود، از تجدید چاپ کتاب خود صرفنظر نکرد و زمانی که انگلستان حاضر به چاپ ارزان قیمت این کتاب(بدون جلد گالینگور و با کاغذ کاهی) نشد، آن را به آمریکا برد و بهصورت ارزان قیمت(برای سهولت خرید عمومی آن) به چاپ رساند.
سلمان رشدی در یکی از آخرین کتابهای خود، به مشکلات انتشار کتاب «آیات شیطانی» اشاره میکند. وی در کتاب خود با اشاره به مجروحیت مترجم ایتالیایی کتابش توسط مسلمانان ایتالیایی تا سر حد مرگ و به هلاکت رسیدن مترجم ژاپنی آیات شیطانی بر اثر حمله مسلمانان ژاپنی، از روز اعدام ناشر نروژی کتابش به این شکل یاد میکند: «روزی که ناشر نروژی مورد اصابت گلوله قرار گرفت یکی از بدترین روزهای عمر من است.»
او در آن ایام تنها طی ۲۰ روز ۱۳ بار محل خواب خود را تغییر داد. چنان فضای جهنمی بر زندگی او حاکم گردید که همسرش از وی جدا شد.
متن فتوای آدمکشی خمینی و علنی کردن تروریسم دولتی در جهان:
«بسمه تعالی
انا الله و انا الیه راجعون
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم، مولف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تادرهر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنان را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرات نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هرکس در این راه کشته شود، شهید است انشاءالله .ضمنا اگر کسی دسترسی به مولف کتاب دارد ولی خود قدرت آن راندارد، اورابه مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
روحالله الموسوی الخمینی ۲۵/۱۱/۱۳۶۷»
آیتالله خامنهای رهبر کنونی جمهوری اسلامی که آن زمان رئیسجمهور بود، در پیامی رادیویی به تبیین حکم خمینی پرداخت و حمایت کامل دولت را از آن اعلام نمود. دولت نیز در همین راستا روز چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۶۷ را عزای عمومی اعلام کرد. نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز با صدور بیانیهای از حکم امام حمایت کردند و...
به دنبال صدور این فتوا، بنیاد ۱۵ خرداد جوایزی برای کسی یا کسانی که بتوانند این فتوا را عملی کنند، تعیین کرد و در چند مرحله آن را افزایش داد که در نهایت به ۸/۲ میلیون دلار رسید.
خبرگزاری فارس ماه ژوئن ۲۰۰۷ - اواخر خرداد ۱۳۸۶، خبر از تخصیص یک جایزه ۱۵۰ هزار دلاری برای مجری حکم اعدام سلمان رشدی داد. این جایزه توسط گروهی تحت عنوان «ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام» تعیین شده است.
این ستاد در سال ۲۰۰۴(۱۳۸۳)، جایزه ۱۰۰ هزار دلاری برای عامل اجرای این حکم تعیین کرده بود که با اعطای نشان شوالیه به این نویسنده مشهور آن را به ۱۵۰ هزار دلار افزایش داده است.
در این دوره برخی از رسانهها در ایران، خبر از حداقل یک کوشش نافرجام برای ترور سلمان رشدی داده بودند، اما این امر هیچ گاه مورد تایید دولت ایران یا مقامات امنیتی دولت بریتانیا قرار نگرفت.
آیتالله روحالله خمینی، بهعنوان بنیانگذار و نخستین رهبر جمهوری اسلامی ایران، رسما و علنا به جهانیان نشان داد که خود و حکومتشان «دشمن درجه یک آزادی بیان و اندیشه» است و هم مبلغ و مروج و حامی تروریسم دولتی در سطح بینالمللی! وارثان خمینی تا همین امروز نیز همین سیاستها را پیش بردهاند و ذرهای از این همه جنایات و وحشیگریها و آدمکشیهای خود دست برنداشتهاند!
سلمان رشدی، در مرداد ماه ۱۴۰۱، گفته بود:
«اکنون همه دنیا میدانند که بنیادگرایی مذهبی فقط ویرانی و قهقرایی میآورد. به جز دیکتاتوری شبهنظامیان و مذهبیها و تروریسم، هیچ چیزی، هیچ پیشرفت اجتماعی، هیچ شکلی از حکومت عادلانه را ایجاد نمیکند.»
خالق رمان «آیات شیطانی» طی بیش از سه دهه که از انتشار این رمان میگذرد، به نماد زنده آزادی بیان و مبارزه علیه جزماندیشی مذهبی تبدیل شده است.
وجه نمادین شخصیت و آثار رشدی به حدی بارز و آشکار است که با وجود اعلام نشدن رسمی انگیزه عامل حمله به او، بسیاری از رسانهها و شخصیتها حادثه روز جمعه در موسسه چاتاکوآ را نوعی حمله به آزادی بیان دانستهاند.
رشدی پیش از انتشار رمان «آیات شیطانی» تصور هم نمیکرد روزی در عالیترین جایگاه دفاع از آزادی بیان قرار گیرد و ارزشمندترین داشتهاش، یعنی جانش را در این راه فدا کند.
این نویسنده با این که سانسور را بسیار پیش از آن که کتابهایش را چاپ کند، هنگام کار بهعنوان تهیهکننده تلویزیون در پاکستان لمس کرده بود، اما اصلا قصد نداشت با «آیات شیطانی» خود را به مهلکه بیاندازد، رمانش خشم گروههای مذهبی را برانگیزد و کار به جایی برسد که حکم قتلش صادر شود؛ آنهم از سوی کسی همچون خمینی، که صادر کردن حکم قتل برایش به سادگی نوشیدن آب است.
به همین دلیل، رشدی به هیچوجه آماده آغاز کردن راهی پرتنش نبود و اساسا یکی از فایدههای مهاجرت خود از پاکستان به بریتانیا را دوری از همین تنشها میدانست.
اما وقتی جنجال «آیات شیطانی» پیش آمد، اوایل این تصور را داشت که اگر با مسلمانانی که او را متهم میکنند از در گفتوگو در آید و برایشان درباره خودش و اثرش توضیح دهد، نفرتپراکنی علیه او و تهدیدها نسبت به جانش پایان میگیرد.
در سال ۱۹۹۰، کمی پس از مرگ روحالله خمینی، صادرکننده حکم قتلش، مقالهای با عنوان «حسن نیت» نوشت و سعی کرد همراهی دولتها و گروههای اسلام را بهدست آورد.
نویسنده «آیات شیطانی» برای برقراری این گفتوگو، هم به ایمان مذهبی مسلمانان به اصطلاح «تندرو» احترام گذاشت و هم بر بیایمانی خود تاکید کرد. او نوشت: «هنوز بر این باورم، یعنی باید این باور را حفظ کنم که درک متقابل شدنی است و میتوان بدون سرکوب اصل آزادی بیان به آن دست یافت.»
رشدی تاکید کرد که میپذیرد که خیلی از مسلمانان «سخت تکان خورده و آزردهخاطر شدهاند.»
اما عقبنشینی سلمان رشد در مقابل فتوای خمینی، بیشتر گروههای مذهبی را حریصتر پرورتر و جانیتر کرد. تا این که رشدی سالها بعد، در گفتوگو با رسانههای بریتانیایی اذعان کرد که نوشتن «حسن نیت» حاصل یک شرایط پرتنش و وضعیت آشفته روحی او بود: «این یک فکر آشفته بود. من بیتعادلتر از همیشه بودم. نمیتوانید تصور کنید که تحت چه فشاری بودم.»
رشدی همیشه از این که رمانش خوانده نشد و بد تفسیر شد، گلایه داشت، او تصور میکرد که میتواند با توضیحات درباره کتابش، ماجرای فتوای قتلش را خنثی کند.
اما آن چیزی که در مقابل رشد قرار داشت در واقع ترکیبی از جهل ناخواسته برخی مذهبیها و همچنین اهداف ضدانسانی و تروریستی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در حاکمیت ایران بود.
جمهوری اسلامی ایران، با سرکوب انقلاب مردم و آدمکشی و زنستیزی و کودکآزادی و با اعدامهای جمعی و فردی صحرایی، حاکمیت خود را به بخشی چشمگیری از حمله ایران تحمیل کرد. این حکومت در دورانی که در بحران و بهویژه باتلاق جنگ، گیر کرده بود و بر کشوری ویران حکمرانی میکرد برای برونرفت از بنبست جنگ خانمانسوز هشت ساله، خمینی «جام زهر» را سر کشید اما به بحران دیگری نیاز داشت که افکار عمومی را از واقعیتهای جامعه ایران منحرف سازد. مهمتر از همه، هرگونه اعتراض مردمی بعد از جنگ را شدیدا سرکوب کند. مردمی که در طول هشت سال جنگ تمام مطالباتشان روی هم انباشته شده بود.
خمینی در این دوره، دو کار تکاندهنده انجام داد: نخست با یک فرمان دو سه سطری کشتار دستهجمعی زندانیان سیاسی را در سراسر کشور را صادر کرد. چون که میدانست آزادی هزاران زندانی که تجربه سازماندهی فعالیت سیاسی دارند و بهنوعی کادرهای سیاسی جامعه محسوب میشوند آزاد شوند موقعیت حاکمیت در خطر جدی قرار خواهد گرفت. پس کشتن چندین هزار زندانی هم رعب و حشت فزایندهای در جامعه به وجود میآورد که کسی و جریانی جرات اعتراض به خود راه ندهد و هم برای یک دوره طولانی جامعه را از وجود کادرهای سیاسی موثر و محبوب تهی میسازد. این اقدام جنایتکارنه جمهوری اسلامی تدابیری بود که برای مهار جامعه ایران اندیشیده بود.
اما این کافی نبود و باید دنبال یک سوژه جهانی هم میرفت که پر سر و صدا باشد و هشداری برای جامعه جهانی باشد.
این بار فتوای «مرگ» خمینی علیه سلمان رشدی، صادر شد. چرا که پیشتر مسلمانان پاکستان و هند علیه کتاب «آیات شیطانی» سلمان رشدی دست به اعتراض زده بودند.
در روز ۲۳ بهمن ماه برابر با ۱۲ فوریه ۱۹۸۹، مسلمانان پاکستان در شهر اسلام آباد به تظاهرات پرداخته و ضمن دادن شعارهایى علیه آمریکا و انگلیس و نویسنده کتاب «آیات شیطانى»، به طرف مرکز فرهنگى آمریکا حرکت کردند.
این تظاهرات به برخورد پلیس با تظاهرکنندگان انجامید و باعث قتل ۶ نفر و مجروح شدن بیش از ۱۰۰ نفر گردید.
فرداى همان روز؛ تظاهرات مسلمانان هند علیه نویسنده و ناشران کتاب آیات شیطانی به شهادت یک نفر از سوى نیروهاى مسلح هند منجر شد.
اما هنوز حکم آخر در مورد سلمان رشدی صاد نشده بود.
این فتوا از آنجا که در دوران خود خمینی از طرف خودش ملغی اعلام نشد، پس از آن نیز هیچ مرجعی جرئت نکرد یا اساساً توانایی نداشت علیه آن موضع بگیرد.
در دوران کوتاهی هم که دولت محمد خاتمی بر سر کار بود، دولتمردان جمهوری اسلامی حرفی از باطل بودن یا شدن این حکم نزدند و صرفا گفتند که اجرای آن را متوقف میکنند.
رشدی در سال ۲۰۰۵، در گفتوگویی گفت که حکم خمینی، بستر حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در نیویورک را فراهم کرد. همچنین در سال ۲۰۱۶ که نیروهای داعش حین انجام حملات تروریستی خود فریاد «الله اکبر» سر میدادند، گفت: «پرونده من فقط پیشدرآمد یک پدیده بسیار بزرگتر بود که هماکنون همه ما را نگران کرده است.»
در کنار نوشتن، رشدی همچنین سعی کرد با فعالیت صنفی، در تامین آزادی بیان و اندیشه دیگر نویسندگان هم مشارکت کند.
رشدی در سال ۱۹۹۳ و در اوج محدودیتها، در بنیانگذاری پارلمان بینالمللی نویسندگان مشارکت کرد و بعدها هم مدتی ریاست انجمن قلم آمریکا را برعهده گرفت.
سلمان رشدی در سالهای اخیر بهطور فزاینده تکرار کرده که آزادی، ماهیتی «مطلق» دارد و «تقسیمناپذیر» است. او هیچ عذر و بهانهای را برای سانسور نمیپذیرد.
اما فقط نوشتن و دفاع از نوشتن کافی نبود، او دیگر باید از آزادی در همه جنبههای زندگی دفاع میکرد. برای داشتن و همچنین دفاع از چنین آزادیای، مجبور شد از لندن به نیویورک مهاجرت کند.
بنابراین، دومین راه سلمان رشدی پس از حکم ارتدادش، بازگشت به آزادیهای روزمره بود؛ زندگی کردن آنطور که طبیعی است، آنطور که قلبا و شخصا دوست دارد.
سلمان رشدی از همان ابتدا که محدودیتها علیهاش اعمال شد، دوست نداشت «مرد نامرئی» باقی بماند، میگفت: «من زندانی شدهام، دوست دارم با پسرم در پارک فوتبال بازی کنم. زندگی معمولی و پیشپاافتاده برای من رویایی دستنیافتنی است.»
تصویری از صحنه حمله به سلمان رشدی
سلمان رشدی «یک چشم خود را از دست داد
سلمان رشدی، نویسنده کتاب «آیات شیطانی»، کمی قبل از ساعت ۱۱ بامداد روز جمعه ۲۱ مرداد ۱۴۰۱، پیش از آغاز سخنرانی خود در شهری در غرب ایالت نیویورک با چاقو از ناحیه شکم و گردن مورد حمله قرار گرفت.
سخنگوی سلمان رشدی شامگاه جمعه گفته است، هنوز وضعیت این نویسنده پس از جراحی معلوم نیست و ممکن است او یک چشم خود را از دست بدهد.
پلیس ایالت نیویورک در یک نشست خبری بعد از ظهر روز جمعه اعلام کرد، عامل حمله به سلمان رشدی فردی به نام هادی مطر، ۲۴ ساله، اهل فیرویو، در ایالت نیوجرسی است.
به گفته یوجین استانیشفسکی، از مقامت پلیس ایالت نیویورک، هادی مطر متهم است که با چاقو به شکم و گردن سلمان رشدی ضربه زده است.
این مقام پلیس نیویورک گفت که هادی مطر با مجوز و بلیت وارد محوطه سخنرانی سلمان رشدی در موسسهای در شاوتاکوا شده است. یک کوله پشتی متعلق به فرد مظنون در این محل کشف شد.
این حمله در شهر کوچکی به نام شاوتاکوا در ۱۱۰ کیلومتری جنوب شهر بوفالو روی داده است. این شهر کوچک در کنار دریاچهای به همین نام قرار دارد.
یوجین استانیشفسکی میگوید، پلیس نیویورک در حال همکاری با پلیس فدرال، افبیای، در این زمینه است و حکم بازرسی برای تفتیش چند محل را اخذ کرده است.
این مقام پلیس نیویورک تصریح کرده است، شواهد نشان میدهد که هادی مطر همدستی نداشته است.
مقامات میگویند ورود به این برنامه برای عموم آزاد بوده و همگان میتوانستهاند با خرید بلیت در این مراسم شرکت کنند.
یوجین استانیشفسکی گفته است انگیزه مظنون برای حمله سلمان رشدی هنوز معلوم نشده است.
یک مقام پلیس هم به شبکه انبیسی نیوز گفته است، بررسی فعالیتهای هادی مطر در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که او از گروههای افراطی شیعه و جمهوری اسلامی حمایت میکرده است.
در همین زمینه، روزنامه نیویورک پست به نقل از منابع مطلع نوشت که مظنون این حمله از طرفداران حکومت جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران است.
با این حال، هنوز مقامات پلیس در خصوص هویت هادی مطر و تبار او اطلاعات بیشتری ارائه نکردهاند.
گفته میشود که هادی مطر متولد کالیفرنیا است. ولی او به تازگی به نیوجرسی رفته است.
منابع پلیس نیویورک، همچنین گفتهاند، هادی مطر یک گواهینامه جعلی به نام «حسن مغنیه» همراه داشته است.
فرماندار نیویورک نیز پیشتر اعلام کرده بود که سلمان رشدی پس از انتقال به بیمارستان «بلافاصله تحت جراحی قرار گرفته است.»
حمله خونین به سلمان رشدی در روز جمعه ۲۱ مردادماه، بلافاصله به خبر اول رسانههای جهان تبدیل شد و واکنشهای گستردهای را بهویژه در میان سیاستمداران و نویسندگان برانگیخت. همگی این حمله را محکوم کردند، اما در ایران، واکنشها متفاوت است.
آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد، از طریق سخنگوی خود به این حمله واکنش نشان داد و گفت از این حمله «وحشتزده» شده است. سخنگوی دبیرکل سازمان ملل متحد گفت: «پاسخ به کلمات به هیچ وجه خشونت نیست.»
در آمریکا، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، در توئیتی حمله به آقای رشدی را «وحشتناک» توصیف کرد و از «شهروندان خوب» و اولین کسانی که خیلی زود به کمک رشدی شتافتند قدردانی کرد.
مقامهای ایالت نیویورک، جایی که سلمان رشدی هدف حمله قرار گرفت، نیز جزو اولین کسانی بودند که این حمله را محکوم کردند.
بوریس جانسون، نخست وزیر وقت بریتانیا، نیز با اشاره به حق آزادی بیان تاکید کرد: «از این که سر سلمان رشدی هنگام استفاده از حقی که ما هرگز نباید دفاع از آن را متوقف کنیم، چاقو خورده، وحشتزده» شده است.
امانوئل مکرون رئیس جمهوری فرانسه در توییتی نوشت: «سلمان رشدی ۳۳ سال است که مظهر آزادی و مبارزه با تاریکاندیشی بوده است. نفرت و وحشیگری بزدلانه به او حمله کرده است. مبارزه او مبارزه ما و جهانی است. امروز بیش از هر زمان دیگری در کنارش هستیم.»
نخست وزیر و بسیاری از وزرای کابینه فرانسه نیز از جمله کاترین کولونا وزیر خارجه حمله به رشدی را محکوم کردند.
برهان سونمیز نویسنده اهل ترکیه و رئیس انجمن جهانی قلم هم در توییتی که در حساب این انجمن منتشر شد، «حمله وحشیانه» به رشدی را محکوم کرد. او رشدی را یک «نویسنده ارجمند و پرافتخار» و همچنین «عضو محبوب» انجمن قلم معرفی کرد.
همچنین انجمن قلم آمریکا نیز اعلام کرد که از خبر حمله به رشدی «بهتزده» است. بنا بر اعلام انجمن قلم آمریکا، آقای رشدی صبح روز جمعه برای کمک به نویسندگان اوکراینی به این انجمن پیشنهاد همکاری کرده بود. سلمان رشدی خود پیشتر ریاست انجمن قلم آمریکا را برعهده داشته است.
علاوه بر ابراز همبستگی نویسندگان آمریکایی و بریتانیایی همچون جیکی رولینگ و استیون کینگ با رشدی، کازوئو ایشیگورو، نویسنده بزرگ بریتانیایی و برنده نوبل ادبیات، نیز به گاردین گفت: «او در این سالها به طرز باورنکردنی شجاع بوده، با وجود خطراتی که هرگز از بین نرفتند، دائما خود را در خط (دفاع از) حق تفکر و آزادی بیان قرار میداده است. ما امیدواریم و امیدواریم که او از پساش (این حادثه) بربیاید.»
در هندوستان زادگاه سلمان رشدی نیز، آمیتاو گوش نویسنده هندی برای او آرزوی بهبودی عاجل کرد.
اما رسانههای حکومتی در ایران، در پوشش اخبار حمله به سلمان رشدی بار دیگر به حکم معروف روحالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی در مورد سلمان رشدی اشاره و بر «مرتد» بودن او تاکید کردند.
روزنامه کیهان نزدیک به دفتر رهبر جمهوری اسلامی، در ستون «گفت و شنود» خود غیرمستقیم آرزوی مرگ سلمان رشدی را کرده و به عامل این حمله «هزاران آفرین» گفته است.
خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، هم در یک توییت درباره «نخستین» کسی که تلاش کرد فتوای خمینی را درباره رشدی اجرا کند به طور غیرمستقیم از هادی مطر، مهاجم، حمایت کرد.
همچنین در حالی که این حمله در میانه مذاکرات هستهای ایران با قدرتهای جهانی روی داده، محمد مرندی مشاور تیم مذاکرهکننده جمهوری اسلامی جزو اولین کسانی بود که در داخل ایران به حمله به رشدی واکنش نشان داد.
مرندی سعی میکند حمله به سلمان رشدی را به مذاکرات احیای برجام پیوند بزند و تلویحا اشاره میکند که شاید دولت آمریکا خود در حمله به رشدی دست داشته است.
او در توئیتی به زبان انگلیسی نوشت: «آیا عجیب نیست که با نزدیک شدن به توافق هستهای احتمالی، آمریکا ادعاهایی در مورد تلاش برای کشتن جان بولتون مطرح کرده و اکنون این اتفاق میافتد؟»
حمله مرداد ماه ۱۴۰۱ به سلمان رشدی
در مرداد ۱۴۰۱، سلمان رشدی در جریان برگزاری جشنواره ادبی در ایالت نیویورک آمریکا هدف ۹ ضربه چاقو قرار گرفت و بهشدت مجروح شد. در این حمله مسلحانه، رشدی چشم راست خود را از دست داد و عصب دست او نیز آسیب دید.
انتشارات پنگوئن رندومهاوس، ناشر کتابهای سلمان رشدی، مدتی پس از این واقعه، اعلام کرد بود که این نویسنده بریتانیایی کتاب تازهاش با نام «چاقو: مراقبتهایی پس از سوءقصد»(Knife: Meditations After an Attempted Murder) را تمام کرد و قرار است این کتاب در بهار سال آینده منتشر شود.
خبرگزاری آسوشیتدپرس، بهنقل از نیهار مالاویا، مدیر اجرایی انتشارات پنگوئن رندومهاوس، نوشت «چاقو» کتابی دلخراش است و قدرت واژگان را یادآور میشود. ما به انتشار آن افتخار میکنیم و از عزم و اراده سلمان رشدی برای بازگشت به کاری که دوست دارد و روایت داستانش شگفتزدهایم.»
بنابر گزارشها، مردی که متهم به چاقو زدن به سلمان رشدی است، گفته است تنها دو صفحه از رمان جنجالی «آیات شیطانی» این نویسنده را خوانده است.
هادی مطر ۲۴ ساله در مورد اتهامات مربوط به حمله به رشدی در مراسمی در نیویورک در هفته گذشته خود را بی گناه دانسته است.
او که در زندان است در مصاحبهای با نیویورک پست گفت که سلمان رشدی «کسی بود که به اسلام حمله کرد.»
هادی مطر در این مصاحبه این مسئله را تایید نکرد که آیا این فتوای آیتالله خمینی الهامبخش او بود یا نه.
اما گفت: «من به آیتالله احترام میگذارم. فکر میکنم او فرد بزرگی است. این چیزی است که میتوانم در موردش بگویم»
مطر همچنین به روزنامه نیویورک پست گفت که از شنیدن اینکه سلمان رشدی از این حمله جان سالم به در برده، «تعجب» کرده است.
به گزارش این روزنامه، مطر در مورد سلمان رشدی گفت: «من این شخص را دوست ندارم. فکر نمیکنم که او فرد خوبی باشد. او کسی است که به اسلام حمله کرد. او به اعتقادات و نظام اعتقادی آنها حمله کرد.»
اوایل هفته جاری، مادر هادی مطر گفت که پسرش را پس از این رفتار، طرد کرده است. سیلوانا فردوس گفت: «با او دیگر کاری ندارم، دیگر هیچ حرفی برای گفتن با او ندارم.»
هادی مطر در حال حاضر در زندان چاتاکوآ در نیویورک نگهداری میشود و با حکم دادگاه و بدون قرار وثیقه در زندان خواهد ماند.
رشدی در کتاب تازه خود «چاقو» مینویسد که پیش از ۱۲ اوت ۲۰۲۲ مانند یک نیویورکی معمولی زندگی میکرد. «سپس چاقو آمد و این زندگی برید.»
اما او میدانست که چگونه از خود دفاع کند: زبان، چاقوی اوست: «زبان میتواند ابزاری نیز باشد که با آن میتوانم جهانم را بازبسازم و باز پس گیرم، میتواند قابی باشد که با آن تصویرم را از جهان دوباره به دیوار بیاویزم.»
نویسندگانی چون سلمان رشدی قادرند اینگونه پرمهارت زبان را به کار ببندند. متن کتاب جدید وی، دو بُعد را به تصویر میکشد و به خواننده انتقال میدهد: «از یک سو، جزئیات دقیق پزشکی اورژانس و از سوی دیگر، حس شوخطبع نویسنده، که او تنها پس از چند هفته دوباره پس از رفتن تا لبه مرگ آن را بازیافت.»
پلیس بریتانیا بلافاصله پس از فتوای خمینی، شدیدترین تدابیر امنیتی را برای سلمان رشدی در نظر گرفت. این نویسنده در شش ماه اول بعد از فتوا، ۵۶ بار محل سکونت خود را تغییر داد و تا سال ۲۰۰۲ به مدت سیزده سال مخفیانه زندگی کرد.
در همان ماههای اول پس از فتوا، جوانی لبنانی که قصد داشت سلمان رشدی را بکشد، هنگام ساخت بمب در هتلی در لندن کشته شد. در ایران بر اساس همان فتوای آیتالله خمینی به او لقب «شهید» دادند.
در ژوئیه ۱۹۹۱ مترجم ایتالیایی «آیههای شیطانی» در یک حمله شدیدا زخمی شد. پس از او، مترجم ژاپنی این رمان به قتل رسید. در ۱۹۹۳، ناشر نروژی کتاب، در یک حمله مسلحانه شدیدا زخمی شد و در همان سال، مترجم ترک «آیههای شیطانی» عزیز نسین، از یک آتشسوزی عمدی جان سالم به در برد. متاسفانه در این آتشسوزی، سی و هفت نفر از هنرمندان و نویسندگان بهطور دلخراشی زنده زنده در آتش سوختند.
اما این فقط تلفات جانی فتوا بود. حکم مرگ سلمان رشدی، هزینههای فکری و معنوی هم داشت.
حنیف قریشی، نویسنده و از دوستان سلمان رشدی معتقد است که هیچ کس امروز «جرات ندارد» کتابی مثل آیههای شیطانی بنویسد و ترسناکتر از آن، منتشر کند.
همچنین به عقیده سلیل تریپاٹھی، نویسنده هندی و رئیس کمیته نویسندگان زندانی انجمن بینالمللی قلم، جنجال آیههای شیطانی «ترمزی ذهنی» برای سخن گفتن از اسلام ایجاد کرد. ناشران نیز پس از این رخداد برای چاپ چنین کتابهایی احتیاط میکنند.
سلمان رشدی چندی پیش وقتی به فرانسه سفر کرده بود، گفت: «سی سال گذشت، اکنون همه چیز خوب است، من آن زمان ۴۱ ساله بودم و الان ۷۱ سال دارم. ما در جهانی زندگی میکنیم که موضوعهای مورد نگرانی خیلی زود تغییر میکند، از این به بعد، دلایل دیگری برای ترسیدن وجود دارد، آدمهای دیگری برای کشتن...»
هادی مطر ۲۴ ساله
نقل قولی از کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی
سلمان رشدی در فصل دوم کتاب خود، داستانی را نقل میکند که بیشک نام رمان نیز برگرفته از آن است: «ابوسیمبل رئیس یکی از بتخانهها و رئیس شورای شهر جاهلیه به ماهوند که یک بازرگان است که ادعای پیغمبری کرده است پیشنهاد میکند که سه بت را به رسمیت بشناسد تا بتپرستان نیز به خدایی که او معرفی میکند(= الله) و دین جدیدی که او آورده است(= تسلیم) ایمان بیاورند. ماهوند بهسوی پیروان خود میرود و این پیشنهاد ابوسیمبل رو با آنها مطرح میکند.آنها با ماهوند مخالفت میکنند و دلایل مختلفی را برای مخالفت خود میآورند. حمزه که یکی از پیروانش است به او پیشنهاد میکند از جبریل بپرسد. ماهوند به سمت کوه حرا حرکت میکند و با جبریل بحث میکند… بالاخره ماهوند باز میگردد و بهسوی بازار مکاره میرود و دو آیه در مدح بتهای سه گانه میگوید. سرو صدا و هیاهو از این اتفاق بالا میگیرد و ابوسیمبل با صدای بلند فریاد «الله اکبر» سر میدهد و سجده میکند. بقیه نیز از او پیروی میکنند. ماهوند پس از مدتی آن آیات را باطل و با آیات جدیدی جایگزین میکند و میگوید آن آیات از القای شیطان بوده است.»
بیگمان این فصل از رمان سلمان رشدی بهطور کلی نتیجه تخیل و هنر سلمان رشدی نیست، بلکه چنین واقعهای در زمان محمد اتفاق افتاده است. این واقعه تاریخی در کتابهای اسلامی به نام «غرانیق» معروف است و داستان آن از این قرار است که محمد برای کم کردن فشار مشرکان دو آیه در مدح سه بت میآورد و پس از مدتی میگوید که اینها جز قرآن نیست و آن آیات را باطل میکند. البته مسلمان سعی در انکار و تاویل این واقعه دارند و ردیههایی بر این واقعه تاریخی نوشتهاند.
روشن است که مسلمانان این واقعه تاریخی را انکار و تکذیب کنند چرا که چون اصل اسلام بر توحید و محوریترین پیام قرآن توحید و یکتاپرستی بنا شده است. در واقع با قبول این داستان، اصل اسلام یعنی توحید در معرض خطر قرار میگیرد.
البته منابع زیادی در مورد این ماجرا وجود دارد. متن دو کتاب تاریخ طبری و طبقات ابنسعد را از جمله این منابع است: «طبقات کبری، ج۱ ص ۱۹۱»
«... شامگاه جبرئيل به حضور رسول خدا آمد، پيامبر(ص) سوره را خواند، جبرئيل گفت: من اين دو كلمه را نياوردهام، و پيامبر(ص) فرمود: من چيزى را كه خدا نفرموده است بر او بستم و خداوند اين آيه را به پيامبر(ص) وحى فرمود:
و اگر خواستند تو را بيازمايند از آنچه وحى فرستاديم بهسوى تو، تا بر ما افترا بندى و آنگاه تو را دوست خود بگيرند … تا آنجا كه مىفرمايد پس نمىيابى براى خود ياورى بر ما. محمد بن عمر واقدى از محمد بن عبدالله، از زهرى، از ابوبكر بن عبدالرحمن بنحارث بنهشام نقل مىكند كه مىگفته است موضوع اين سجده ميان مردم شايع شد و خبر به حبشه رسيد و آن جا چنين گفته شد كه وليد بن مغيره و ابو احيحه هم پشت سر پيامبر(ص) سجده كردهاند، آنها گفتند در صورتى كه امثال اين دو نفر مسلمان شده باشند كسى در مكه باقى نمىماند كه سجده نكرده باشد و به هر حال زندگى با خويشاوندان خودمان براى ما دوست داشتنىتر است و از حبشه بيرون آمدند. همين كه به فاصله يك ساعت راه با مكه رسيدند، به گروهى از مسافران بنىكنانه برخوردند و از آنها درباره قريش و چگونگى حال ايشان پرسيدند، گفتند: محمد(ص) خدايان ايشان را به نيكى ياد كرد و همگى از او پيروى كردند، سپس از آن برگشت و خدايان آنها را دشنام مىدهد آنها هم به همان شرارت خود برگشتند و ما آنها را در اين حال ترك كرديم، مسلمانان با يك ديگر براى برگشت به حبشه مشورت كردند و گفتند حالا كه تا اينجا رسيدهايم برويم ببينيم قريش در چه حالى هستند و تجديد ديدارى هم بكنيم و سپس برگرديم.
محمد بن عمر واقدى از محمد بن عبدالله، از زهرى، از ابوبكر بن عبدالرحمن نقل مىكند ايشان وارد مكه شدند و هر كس در جوار كسى قرار گرفت مگر ابن مسعود كه اندكى ماند و برگشت. واقدى مىگويد: آنان در رجب سال پنجم بيرون شده بودند و تمام ماه شعبان و رمضان را آنجا بودند، و موضوع سجده در ماه رمضان صورت گرفت و آنها در شوال سال پنجم برگشتند.»(الطبقات الكبرى، محمد بن سعد كاتب واقدى(م ۲۳۰)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، ۱۳۷۴ش.)
«تاریخ طبری، ج۳ ص۸۸۰:
…و چنان بود كه پيمبر خداى صلىالله عليه و سلم به صلاح قوم خويش راغب بود و مىخواست با آنها نزديك شود. محمد بن كعب قرظى گويد: چون پيمبر ديد كه قوم از او دورى مىكنند و اين كار براى او سخت بود آرزو كرد كه چيزى از پيش خداى بيايد كه ميان وى و قوم نزديكى آرد كه قوم خويش را دوست داشت و مىخواست خشونت از ميانه برود و چون اين انديشه در خاطر وى گذشت و خداوند اين آيات را نازل فرمود:
«وَ النَّجْمِ إِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»(۵۳: ۱- ۳) يعنى: قسم به آن ستاره وقتى كه فرو رود كه رفيقتان نه گمراه شده و نه به باطل گرويده است، و نه از روى هوس سخن مىكند. و چون به اين آيه رسيد كه: أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى، وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى.(۵۳: ۱۹- ۲۰) يعنى: مرا از لات و عزى، و منات سومين ديگر، خبر دهيد.
شيطان بر زبان وى انداخت كه تلك الغرانيق العلى و ان شفاعتهن لَتُرتَجى.
يعنى اين بتان والا هستند كه شفاعتشان مورد رضايت است.
و چون قرشيان اين بشنيدند خوشدل شدند و از ستايش خدايان خويش خوشحالى كردند و بدو گوش دادند و مومنان نيز وحى خدا را باور داشتند و او را به خطا متهم نمىداشتند و چون پيمبر در قرائت آيات به محل سجده رسيد سجده كرد و مسلمانان نيز با وى سجده كردند و مشركان قريش و ديگران كه در مسجد بودند به سبب آن ياد كه پيمبر از خدايانشان كرده بود به سجده افتادند و هر مومن و كافر آنجا بود سجده كرد، مگر وليد بن مغيره كه پيرى فرتوت بود و سجده نمىتوانست كرد و مشت ريگى از زمين برگرفت و به پيشانى نزديك برد و بر آن سجده كرد.
گويد: و چون قرشيان از مسجد بيرون شدند خوشدل بودند و مىگفتند: «محمد از خدايان ما به نيكى ياد كرد و آن را بتان والا ناميد كه شفاعتشان مورد رضايت است.» و قصه سجده به مسلمانان مقيم حبشه رسيد و گفتند قرشيان اسلام آوردهاند و بعضیشان بيامدند و بعض ديگر به جاى ماندند، و جبريل بيامد و گفت: «اى محمد چه كردى، براى مردم چيزى خواندى كه من از پيش خدا نياورده بودم و سخنى گفتى كه خداى با تو نگفته بود.» و پيمبر خداى سخت غمين شد و از خداى بترسيد، و خداى عز و جل با وى رحيم بود و آيهاى نازل فرمود و كار را بر او سبك كرد و خبر داد كه پيش از آن نيز پيمبران و رسولان چون وى آرزو داشتهاند و شيطان آرزوى آنها را در قرائتشان آورده است و آيه چنين بود:
«وَ ما أَرْسَلْنا من قَبْلِكَ من رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ الله ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ الله آياتِهِ وَ الله عَلِيمٌ حَكِيمٌ.»(۲۲ ۵۲)
يعنى: پيش از تو رسولى يا پيغمبرى نفرستادهايم، مگر آنكه وقتى قرائت كرد شيطان در قرائت وى القاء كرد خدا چيزى را كه شيطان القا كرده باطل مىكند سپس آيههاى خويش را استوار مىكند كه خدا دانا و فرزانه است.
و غم پيمبر برفت و ترس وى زايل شد و چيزى كه شيطان به زبان وى انداخته بود منسوخ شد و اين آيه آمد كه:
«أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى، تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى، إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ الله بِها من سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ من رَبِّهِمُ الْهُدى. أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى. فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى. وَ كَمْ من مَلَكٍ في السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلَّا من بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ الله لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى »(۵۳: ۲۱- ۲۶)
يعنى: آيا پسر خاص شماست و دختر خاص خداست؟ كه اين خود قسمتى ظالمانه است. بتان جز نامها نيستند كه شما و پدرانتان ناميدهايد و خدا دليلى درباره آن نازل نكرده جز گمان را با آنچه دلها هوس دارد، پيروى نمىكنند در صورتى كه از پروردگارشان هدايت سوى ايشان آمده است. مگر انسان هر چه آرزو كند خواهد داشت. كه سراى ديگر و اين سراى متعلق به خداست. چه بسيار فرشتگان آسمانها كه شفاعتشان كارى نمىسازد مگر از پس آنكه خدا به هر كه خواهد و پسندد اجازه دهد.
و چون قرشيان اين بشنيدند گفتند: «محمد از ستايش خدايان شما پشيمان شد و آن را تغيير داد و سخن ديگر آورد.» و اين دو كلمه كه شيطان به زبان وى انداخته بود به دهان مشركان افتاده بود و سختى آنها با مسلمانان بيفزود و گروهى از مهاجران حبشه بيامدند و چون به نزديك مكه رسيدند شنيدند كه خبر مسلمانى مكيان نادرست بوده و در پناه ديگران يا پنهانى وارد مكه شدند و اين جمله سى و سه كس بودند كه در مكه بماندند تا با پيمبر سوى مدينه مهاجرت كردند. (تاريخ طبرى، محمد بن جرير طبرى(م ۳۱۰)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، ۱۳۷۵ش.)
محمد بن سعد(۱۶۸-۲۳۰ق / ۷۸۴-۸۴۵م) نویسنده الطبقات الکبری این داستان را از استاد خود واقدی نقل کرده است. محمد بن جرير طبرى(۳۱۰-۲۲۴ق/ ۹۲۳-۸۳۹) هم در تاریخ خود و هم در تفسیرش این ماجرا را از افراد مختلفی نقل کرده است و جالب اینجاست که طبری این واقعه را از محمد بن اسحاق نیز روایت کرده است.
افرادی که اینها را در کتابهای خود آوردهاند از علمای بزرگ زمان خود و حتی تاریخ اسلام بودهاند: محمد بن جریر طبری، واقدی، ابن سعد، سیوطی، ابن حجر، زمخشری، ابن المنذر، ابن أبي حاتم، البزار ،ابن مردويه، الطبرانی. اینها انسانهایی دیندار بودهاند که تمام عمر خود را صرف آموختن قرآن و شناخت احادیث کردهاند و هنوز آثار اینها در تفسیر قرآن و تاریخ اسلام بینظیر است. بیتردید هر کدام از این افراد معیاری برای انتخاب احادیث داشتهاند و اینکه آنها را نقل کردهاند دلیل اطمینان آنها به اسناد آن بوده است و از فیلتر آنها رد شده است. چیزی که مشخص است این ماجرا توسط یهودیان، مسیحیان و یا انسانهای ملحد روایت و مکتوب نشده است، بلکه انسانهای کاملا دینداری بودهاند که صرفا به خاطر باورهای خود و علاقه به دین اسلام این روایت را جمعآوری کردهاند. حتی برخی برای نوشتن کتابهای تاریخی و حدیث خود به شهرهای مختلف سفر کردهاند و سختیهای زیادی را به جان خریدهاند.
در هر صورت بيش از چهارده قرن از این آخرين كتاب اسلامی و یه به گفته مسلمانان «آسمانی» مىگذرد؛ در این قرنها، عالمان و مفسران، از نخستين سدههاى اسلام تاكنون، هريك با نگرشى و از زاويهاى ويژه به قرآن نگريستهاند و به شرح و تبيين آن به فراخور حال و بضاعت خويش دست يازيدهاند. هر کدام از این عالمان دینی با شيوههاى فقهى، نقلى، عقلى، علمى، فلسفى، اخلاقى، اجتماعى و البته سیاسی دنبال شده است. اسلام از بدو تولد خود، یک ایدلوژی سیاسی بوده است و بههمین دلیل واژههای جدیدی که مدتیست بهنام «اسلام سیاسی» به کار برده میشود طوری وانمود میگردد که انگار اسلام غیرسیاسی هم داریم؟! در واقع قرآن و اسلام مانیفست و ایدئولوژی سیاسی جریانات سیاسی اسلامی است نه این که همه مسلمانان و یا حتی سازمانهای سیاسی متاثر از دین و مذهب، دارای دیدگاههای سیاسی داشته باشند.
شکی نیست که باید همه مذاهب و باورهای مذهبیو همچنین سیاسی و اجتماعی آزاد باشند و هر کسی هم حق دارد همه این باروهای دینی و سیاسی را نقد کند. اما هیچ کسی و هیچ جمعی و دولتی حق ندارد نقد اسلام را با ترور و سنگسار و اعدام جواب دهد و یا این که قوانین اسلامی و عرفی را جایگزین قوانین جهانشمول حقوقی سازد.
قانون را قانونگذار با رعایت تشریفات خاصی وضع مینماید که برای وضع قانون مراحلی نظیر تصویب و امضا و طی زمانبندی انتشار باید طی شود و از زمان انتشار آن، در تمام جامعه و مدیریت جامعه لازم الاجرا هستند. اما عرف و مذهب اینچنین نیست. عرف در معنای خاص عاداتی است که به تدریج و خود به خود میان همه مردم یا گروهی از آنها بهعنوان قاعدهای مطرح میشود. یا مذهب تاریخ طولانی در زندگی بشر دارد و دوران مدیریت آن نیز به گذشته تعلق دارد. حتی احزاب و سازمانهای مذهبی کنونی مجبورند در پارلمانها و در جامعه از حقوق و آزادیهای مردم سخن بگویند نه از نابرابری زن و مرد و ازدواج کودکان و بریدن دست و پا و سنگسار سخن بگویند. هر سازمان و فردی بخواهد در قرن بیست و یکم قوانین ۱۴۰۰ سال پیش اسلام را پیاده کند بدون شک ارتجاعی و قرون وسطایی است و همان کاری را انجام خواهد داد که ۴۴ سال است شاهد همه این اعمال وحشیانه علیه بشریت در جمهوری اسلامی ایران و یا طالبان افغانستان و... شاهدیم! البته اعمال وحشیانه جمهوری اسلامی، طالبان، داعش، القاعده، اخوانالمسلمین و غیره را نمیتوانیم به هر سازمان سیاسی نسبت دهیم که مذهبی است. باید دید که چنین سازمانی چه برنامه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی برای اداره جامعه دارد.
نتیجهگیری
رشدی با عشق بر نفرت سوءقصدکننده خود چیره شد و به خوانندگانش دفاعیهای برای آزادی به ارمغان آورد. انتظار میرود، این اثر تازه رشدی، با استقبال هرچه بیشتر خوانندگان در سطح جهان روبهرو شود.
رشدی با پیش گرفتن زندگی آزادانه در نیویورک، تلاش کرد به همه این پیام را برساند که مسائل روزمرهای مثل «بوسیدن در مکانهای عمومی، رستوران رفتن، سینما و تئاتر» در مورد او هم امکانپذیر است: «با روش بیباکانهای که برای زندگی انتخاب میکنیم، بر آنها غلبه خواهیم کرد.»
هرچند که شیوه آزادانه زندگی کردن، سرانجام برای سلمان رشدی گران تمام شد و او سرانجام هدف حمله قرار گرفت، اما تهدیدهای تروریستی و تیغ چاقو نمیتواند به کلماتش، اندیشههایش، سلوکش و حمایتهایش از انسان به مثابه انسان ذرهای خدشه وارد کند.
سلمان رشدی خودش اکنون آسیبدیده است، اما آثارش از آزادی بیان و اندیشه، از بشریت محافظت میکند. او سه روز پیش از این حمله، در حساب توئیترش اعلام کرده بود که تازهترین رمانش با عنوان «شهر پیروزی» در فوریه سال ۲۰۲۳ منتشر میشود.
رشدی که آثار زخمهای حمله اخیر برای همیشه بر جسمش باقی میماند، سالها پیش زخمی شدن «جسم بزرگ بشریت» از تیغ سانسور و مذهب را دیده بود، ولی باورش به پیروزی انسانیت بر تعصب و آزادی بر جهل و روشنایی بر تاریکی را از دست نداد.
او در کتاب «جوزف آنتوان» که شرح سالهای بعد از فتواست، خواننده را به «باور کردن طبیعت انسانی و جهانشمولی حقوقش، در چارچوب اخلاق و آزادیاش، و مقاومت در برابر بوقهای نسبیگرایی «توجیه سانسور بهعنوان تفاوت فرهنگی و نسبی بودن جوامع» دعوت کرده است.
انگیزه یا پیوندهای مطرح با جمهوری اسلامی ایران یا نیروهای نیابتی آن هر چه که باشد، حمله به رشدی، یکی از مشهورترین نویسندگان جهان، بر تنشهایی تاکید کرد که همچنان از بسیاری تاکتیکها و سیاستهای ایران انقلابی نشات میگیرد.
جمهوری اسلامی، پس از دههها از مرگ خمینی، همچنان بر فرمان تروریستی او تاکید میورزد تصور کنید که چه رفتار وحشیانهای با نویسندگان و هنرمندانی که در داخل ایران و زیر تهدید و سانسور و اختناق دایمی جمهوری اسلامی زندگی میکنند چگونه این همه مصیبتها، درها و رنجها و همچنین زندانها و شکنجههای جسمی و روانی جمهوری اسلامی را تحمل میکنند؟!
پنجشنبه سیام فروردین ۱۴۰۳-هجدهم آوریل ۲۰۲۴
بهرام رحمانی
ضمایم:
چند مقاله در رابطه با فعالیتهای تروریستی حکومت اسلامی ایران، که در سالهای اخیر به مناستهایی نوشتهام و هماکنون نیز در شبکههای مختلف اجتماعی قابل دسترس هستند، عبارتند از:
*فتوای قتل تعرض همه جانبه به آزادی بیان و اندیشه است: گفتوگو با دبیر کانون نویسندگان در تبعید
مرزهای آزادی بیان کجاست؟ آیا میتوان برای آزادی بیان مرز و چارچوبی معتقد بود؟ چرا در حکومتهای مذهبی بسیاری بهخاطر آنچه که «توهین به مذهب» خوانده میشود به اعدام و یا احکام قضایی دیگر محکوم میشوند؟ ریشههای تروریسم اسلامی کجاست؟ این ها بخشی از پرسشهای صبح امروز از «بهرام رحمانی»، دبیر کانون نویسندگان در تبعید است
*قتل آرمیتا، تکرار قتلهای سیاسی، کشتارهای جمعی و شکست جنبش انقلابی در ایران
گزارشگران: قتل آرمیتا، تکرار قتلهای سیاسی، کشتارهای جمعی و شکست جنبش انقلابی در ایران (gozareshgar.com)
*“فتوای قتل تعرض همه جانبه به آزادی بیان و اندیشه است” گفتوگو با دبیر کانون نویسندگان ایران در تبعید: بهرام رحمانی! | اشتراک eshtrak (wordpress.com)
*حق ابتدایی؛ آزادی اندیشه و بیان(با یاد جانباختگان راه آزادی و اندیشه و بیان)
بهرام رحمانی
http://www.lajvar.se/1391/03/08/16184/
مطلبی که در زیر ملاحظه میکنید متن کامل سخنرانی است که برای مراسم کانون نویسندگان ایران(در تبعید) به یاد جانباختگان راه آزادی و اندیشه و قلم، در استکهلم(۲۶ آوت ۲۰۰۶) آماده شده بود، اما به دلیل کمبود وقت چکیدهای از آن در این مراسم به سمع عزیزان شرکتکننده رسید…
شبکهی دیدگاه: نیروهای سرنگونیطلب متحد شوید didgah
*محمد و کاریکاتورهایش!؟
بهرام رحمانی
شبکهی دیدگاه: نیروهای سرنگونیطلب متحد شوید didgah
*تروریسم و دلایل و راهکارهای مبارزه با آن!
بهرام رحمانی
تروریسم و دلایل و راهکارهای مبارزه با آن! بهرام رحمانی – Kanal Yek TV (ch1.cc)
*محکومیت تروریسم آری، اما تبرئه حکومت تروریستی اسلامی ایران از جرایم تروریستی بیشمار نه!
*محکومیت تروریسم آری، اما تبرئه حکومت تروریستی اسلامی ایران از جرایم تروریستی بی شمار نه! (بهرام رحمانی) (rangin-kaman.net)
*مبادله جاسوسان و تروریستها!
بهرام رحمانی
دولت فرانسه، علی وکیلی راد، تروریست اعزامی حکومت اسلامی به فرانسه را که با همدستان خود در سال ۱۹۹۱، شاپور بختیار آخرین نخست وزیر حکومت پهلوی و منشی جوان او سروش کتیبه را با ضربات چاقو به قتل رسانده بودند به ایران تحویل داد.
علی وکیلی راد و هم چنین یک تاجر ایرانی، در ازای دختر جوانی به نام کلوتید ریس که در ایران در بازداشت به سر میبرد و چند روز پیش توسط حکومت اسلامی آزاد گردید مبادله شد. کلوتید ریس ۲۴ ساله، مهندس انرژی اتمی فرانسه بود که در دانشگاه اصفهان کار گرفته بود، بهعنوان جاسوس با سازمانهای امنیتی – اطلاعاتی دولت فرانسه همکاری میکرد. پدر ريس، از اعضای كميساريای انرژی هستهای فرانسه و مادر وی عضو ارتش اين كشور است…
شبکهی دیدگاه: نیروهای سرنگونیطلب متحد شوید didgah
*دستور «سیدعلی خامنهای» برای ترور رفیق حریری»
بهرام رحمانی
دادستان دادگاه ویژه لبنان در لاهه، روز دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۹-۱۷ ژانویه ۲۰۱۱، کیفرخواست متهمان پرونده قتل رفیق حریری، نخست وزیر پیشین لبنان را صادر کرد.
دادگاه رفیق حریری که از سال ۲۰۰۵، آغاز شد انگشت اتهام را بهسوی سوریه، حکومت اسلامی ایران و حزبالله گرفت. در حالی که حزبالله و حتی خامنهای پیش از اعلام رای دادگاه گفته بودند که رای دادگاه را به رسمیت نمیشناسد.
رفیق حریری، نخست وزیر پیشین لبنان، در ۲۴ فوریه ۲۰۰۵، بههمراه ۲۲ نفر دیگر در انفجار مهیبی در بیروت به قتل رسیدند.
بهرام رحمانی: قاسم سلیمانی فرمانده سپاه تروریستی جمهوری اسلامی بود! (iran-tribune.com)
*تروریسم جمهوری اسلامی در هر شکل و شمایل و علیه هر جریانی و فردی را محکوم کنیم! بهرام رحمانی
*ترور «سلمان رشدی» نویسنده کتاب «آیات شیطانی» را محکوم کنیم! بهرام رحمانی
شنبه بیست و دوم مرداد ۱۴۰۱ – سیزدهم آگوست ۲۰۲۲
https://www.azadi-b.com/?p=24335
اتحاد کارگری:
*تحرک جدید جاسوسان و تروریستهای جمهوری اسلامی در سوئد! - اتحاد کارگری (etehad-k.com)
دوشنبه سیام بهمن ۱۴۰۲-نوزدهم فوریه ۲۰۲۴
https://www.etehad-k.com/farsi/?p=32619