آخرین اخبار از اعتصابات و اعتراضات امروز در ایران

جنبش‌های اجتماعی
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

دومین روز دور جدید اعتراضات پرستاران کشور نسبت به سطح نازل حقوق، عدم پرداخت بموقع مطالبات، کمبود نیرو و شرایط سخت کاری و وعده های توخالی با برپایی تجمع پرستاران بیمارستان نظام مافی شوش و افشار، شهدای محراب و صدوقی یزد با شعارهای «پرستار داد بزن حق تو فریاد بزن»، «وعده وعید کافیه سفره ما خالیه»، «این همه شعار شنیدیم اماعمل ندیدیم» و ...

گسترش اعتراضات پرستاران

پرستاران  می‌گویند ۷ ماه از سال گذشته و هنوز یک ریال اضافه کار و کارانه پرداخت نشده و نظام حقوق و دستمزد و اضافه‌کار پرستاران نیز اصلاح نشده است.آن‌ها دولت را «روغگو» خطاب می‌کنند و می‌گویند تعرفه‌ها تنها تا اسفند ۱۴۰۲ و اضافه‌کارها تا بهمن ۱۴۰۲ پرداخت شده است.

جلسه شورای عالی بیمه نیز در هفته گذشته برگزار شد اما تعرفه‌های پرستاری مورد بررسی قرار نگرفت.

بدین ترتیب پرستاران بیمارستان‌های ایران از چند روز پیش تصمیم گرفته‌اند که در آستانه روز پرستار که پنج‌شنبه آینده ۱۷ آبان است، دست به تجمع و اعتصاب بزنند.

در این راستا روز دوشنبه ۱۴ آبان، مراسم روز پرستار در زنجان به صحنه‌ای از اعتراضات پرستاران تبدیل شد. پرستاران زنجانی که در ماه‌های گذشته بارها مقابل استانداری زنجان و دانشگاه علوم پزشکی استان تجمع کرده بودند، این بار نیز نسبت به وضعیت پرداختی و اضافه‌کاری اجباری اعتراض کردند.

آن‌ها فریاد می‌زدند: «وعده وعید کافیه، سفره ما خالیه»، «پرستار داد بزن، حقتو فریاد بزن»، جشن روز پرستار نمی‌خوایم، نمی‌خوایم!»

کانال تلگرامی «شورای هماهنگی اعتراضات پرستاران» گزارش داده است که محرم علی رمضانی، نماینده اول پرستاران استان زنجان، در جشن روز پرستار که در مقابل سالن روزبه برگزار شده بود، بازداشت شد و این رویداد باعث واکنش‌های گسترده‌ای در میان جامعه پرستاری و عموم مردم شده است.

روز دوشنبه همچنین تجمع اعتراضی گسترده پرستاران تمامی بیمارستان‌های یزد، از جمله بیمارستان‌های صدوقی، رهنمون و افشار برگزار شد.

«شورای هماهنگی اعتراضات پرستاران» گزارش داده است که «این اعتراضات به‌حدی شدت گرفته که بیمارستان‌ها در شرف تعطیلی قرار دارند و تنها عمل‌های اورژانسی انجام می‌شود. بیماران اورژانسی همچنان خدمات دریافت می‌کنند و وضعیت بحرانی است».

پرستاران یزد در تجمعات خود فریاد می‌زدند: «حقمونو نگیریم شیفتمونو نمی‌ریم».

روز دوشنبه همچنین پرستاران بخش‌های آزمایشگاه و رادیولوژی در بوشهر در اعتراض به وضعیت معیشتی، پایمال شدن حقوق، اعمال تبعیض و فشارهای کاری تجمع کردند.

روز گذشته، یکشنبه ۱۳ آبان تجمعات دیگری در بیمارستان‌های صدوقی یزد و نظام‌مافی شوش در اعتراض به شرایط فاجعه‌بار کاری و معیشتی و بی‌پاسخ ماندن خواسته‌های پرستاران برگزار شد.

در روز شنبه ۱۲ آبان نیز پرستاران مشهد از ساختمان قریشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد به سوی استانداری خراسان رضوی راهپیمایی کردند. آن‌ها شعار «فکر نکنید امروزه، وعده ما هر روزه» را سر می‌دادند.

در روز شنبه پرستاران فسا در استان فارس نیز دست به تجمع اعتراضی زدند.

پرستاران معترض همچنین گفته‌اند که از روز پنج‌شنبه ۱۷ آبان (روز پرستار) تا شنبه ۱۹ آبان اعتصاب سه روزه برگزار خواهند کرد. پرستاران بارها تأکید کرده‌اند که روز پرستار امسال، با برگزاری اعتراضات و اعتصابات سراسری خواهان تحقق مطالبات انباشته‌شده پرستاران و کادر درمان خواهند شد. آن‌ها از پرستاران همه شهرها خواسته‌اند که در این حرکت اعتراضی شرکت کنند.

پرستاران به دولت تا ۷ آبان فرصت داده بودند که تکلیف خواسته‌هایشان را روشن کند اما خواسته آن‌ها بی‌پاسخ ماند و به همین دلیل اعتصابات ادامه خواهد داشت.

پرستاران خواهان رفع تبعیض‌های پرداختی پرسنل درمان، تصحیح و افزایش محسوس رقم‌های پرداختی تعرفه‌گذاری، افزایش حقوق و مزایا در احکام حقوقی، تأمین نیروی انسانی و بهبود شرایط رفاهی و تسویه کامل معوقات خود هستند.

پرستاران اعلام کرده‌اند پیامدهای اعتصابات و اعتراضات آن‌ها بر‌عهده مسئولان حکومتی است.

۱۲ مرداد گذشته پرستاران استان البرز در اعتراض به وضعیتی شغلی خود دست به اعتصاب زدند. اعتراضات سپس به شیراز و بیش از ۲۰ شهر و ۵۰ بیمارستان گسترش یافت. طی سال‌های گذشته پرستاران مطالبات خود را بارها با تجمع، تحصن و جمع‌آوری طومار‌های اعتراضی بیان کرده بودند. پیغام آنها روشن است: «پرستار نباشه، سیستم از هم می‌پاشه».

یکشنبه های اعتراضی کارگران بازنشسته

اعتراض کارگران بازنشسته تامین اجتماعی کشور نسبت به سطح نازل حقوق منجمله مصوبه مزدی ضد کارگری شورای عالی کار‌، وضعیت نامناسب خدمات بیمه درمانی با راهپیمایی و تجمع در شهرهای اهواز و رشت مقابل اداره کل تامین اجتماعی استان های خوزستان و گیلان، شوش مقابل فرمانداری شهرستان و تهران مقابل اداره کل تامین اجتماعی غرب تهران بزرگ (شعبه ۲ تهران)

شعارها:

«جنگ افروزی کافیه  سفره ما خالیه»

«فقط کف خیابون بدست میاد حقمون»

«مدعی عدالت خجالت خجالت»

«ما بازنشستگانیم خواهان حق مانیم»

«بازنشسته داد بزن حق تو فریاد بزن»

«نه گرما نه سرما نیست جلودار ما»

«معیشت منزلت حق مسلم ماست»

«زیر بار ستم نمی کنیم زندگی جان فدا می کنیم در ره آزادگی ننگ بر این زندگی ننگ بر این زندگی»

«خیلی دروغ شنیدیم عدالتی ندیدیم»

«حسین حسین شعارشون دروغ و دزدی کارشون»

«دشمن ما همینجاست دروغ میگند آمریکاست»

« قالیباف دروغگو حاصل وعده هات کو»

«ای دولت دروغگو عدالت علی کو»

«زیر بار تورم  شکسته پشت مردم»

«کو مهار تورم دروغ میگید به مردم»

«روسری رو رها کن فکری به حال ما کن»

«روسری رو رها کن تورم و مهار کن»

«از خوزستان تا به رشت مرغ کیلویی صد و هشت»

«از خوزستان تا گیلان ننگ بر این مدیران»

«حاصل کار دولت غارت جیب ملت»

«معلم زندانی آزاد باید گردد»

«کارگر زندانی آزاد باید گردد»

«بازنشسته زندانی آزاد باید گردد»

«اسماعیل گرامی آزاد باید گردد»

«سفره بی نان ما چی میخواید از جان ما»

«حقوق نصف نیمه سکوت کنی همینه»

«تامین غارت کردند ما رو بیچاره کردند»

«ننگ ما ننگ ما صدا و سیمای ما»

اعتراض کارگران بازنشسته صنعت فولاد کشور

نسبت به سطح نازل حقوق منجمله اجرا نشدن همسان سازی، عدم پرداخت مطالبات معوقه و خدمات درمانی ناکافی با برپایی تجمع مقابل صندوق بازنشستگی کارکنان فولاد در شهرهای اصفهان و قائمشهر با شعارهای «ای مجلس ای دولت بسه دیگه خیانت»، «وعده وعید چه خوب بود اما همش دروغ بود»، «وعده وعید کافیه سفره ماخالیه».

تجمع اعتراضی کارگران بازنشسته زغال سنگ کرمان

ادامه اعتراضات بازنشستگان فرهنگی سال ۱۴۰۰ کشور نسبت به  عدم اجرای کامل قانون همسان سازی حقوق بازنشستگان (ماده ۳۰ قانون برنامه ششم توسعه) و صدور احکام ناقص با برپایی تجمع در دفتر بهارستان نشین شهرستان دورود

کارگران معدن معدنجوی طبس افشا می کنند:

کارگرانی از بلوکB معدن معدنجوی طبس که از دوم مهرماه سر کار نرفتند، جریمه شده‌‏اند
از ۲ هزار کارگر معدن معدنجو طبس ۷۰۰ نفر استعفا داده‏‌اند
 وعده افزایش حقوق میلیون تومانی کارگران معدن هنور عملی نشده است

این‌ها حرف‌های چند کارگر سابق معدنجوی طبس است که با چند سال سابقه به‌ تازگی از کار خود استعفا داده‌اند.

تا دیروز با هم کلنگ می‌زدند، چراغ می‌گرفتند، سنگ‌ها را جمع‌ و بارگیری می‌کردند. روزی دو بار مسافت خوابگاه تا کارگاه را می‌دویدند تا به صف ناهارخوری برسند. بعد دوباره دوان‌دوان در صف حمام می‌ایستادند که شاید بشود بعد از آن‌همه نفسِ بریده، سرجمع پنج دقیقه بیشتر استراحت کرد. زندگی به وقفه‌هایی کوتاه بین دویدن‌های شش ساعته در بالا و زیر زمین تقسیم می‌شد. شش ساعت رو، شش ساعت زیر و دوباره از سر.

آن روز سه ساعت مانده به پاییز امسال، کوه زیر پای شیفت شب لرزید. یک روز بعد، نیمی از کارگران مامور شدند که اجساد نیمی دیگر را از غول مدفون طبس بیرون بکشند. از لای سنگ‌های سیاه منطقه‌ای که روی تابلو آن نوشته: «منطقه معدنی پرورده». از آن جمعیت دو هزار نفره، معدن‌ ۵۳ کارگر را آن روز بلعید و دیگر آنها را زنده پس نداد.  ۷۰۰ نفر دیگر هم یکی‌یکی تا ۴۰ روز بعد استعفا دادند. بعضی از کارگاه‌های بزرگ ۲۰۰ نفره تابستان، حالا با شش، هفت نفر کار می‌کنند. همان‌ بازمانده‌ها هم مانده‌اند بین رفتن و نرفتن.

۴۰ روز از مرگ معدنجویان طبس می‌گذرد. نزدیک ورودی معدن c که از همه ویران‌تر شده چند کارگر در رفت‌وآمدند. با اینکه براساس گزارش مجلس کارفرما هم در این حادثه سهمی داشته، معدن فعال است. کسی هم این را انکار نمی‌کند. این کارگران بازماندگان شب هول طبسند. مدیران با تندی اجازه ورود نمی‌دهند و گازش را می‌گیرند و می‌روند. همین که راه ورود خبرنگاران را بسته‌اند نشان می‌دهد که هنوز چیزی تغییر نکرده و معدنجو احتمالاً با همان ایمنی پایین شروع به کار کرده است. ترس توی چشم کارگرانی که دورتر از معدن ایستاده‌اند دو‌دو می‌زند.

هم می‌خواهند حرف بزنند و هم می‌ترسند همین آب باریکه ماهی 13 میلیون تومان حقوق‌شان هم بریده شود و دیگر قرارداد شش ماهه‌شان را تمدید نکنند. آنهایی که مانده‌اند می‌گویند ما شهید زنده‌ایم. آنهایی که رفته‌اند می‌گویند، طاقت کار کردن نداشتیم. آنهایی که مانده‌اند می‌گویند، هر روز معدن ما را می‌خورد. آنهایی که رفته‌اند می‌گویند، یادآوری اول مهرماه گوشت تن‌مان را می‌ریزد.

مرد میانسالی از قدیمی‌های معدن‌جو بیرون از کارگاه به خبرنگار رسانه ای گفت: وقتی بچه‌هایمان را بیرون از معدن می‌دیدی فکر می‌کردی از بالاشهر تهران آمده‌اند. نه اینجوری مثل من. خوش‌تیپ و خوش‌هیکل. جمله‌اش را با صدای ضعیفی اینطور تمام می‌کند: اما از بدن ۸۰ کیلویی بعضی از آنها ۱۰ کیلو باقی مانده بود.

روز حادثه معدنجوی طبس، به کارگرانی که در شیفت ۱۵ روزه استراحت‌شان بودند اطلاع داده می‌شود که هر کسی توان و دل و جرأتش را دارد برگردد و اجساد را از دل معدن بیرون بیاورد. حدود ۱۰ نفر از کارگران این دعوتنامه را قبول می‌کنند تا حلق زمین را بشکافند. مگر امدادگران معدن این کار را نکرده بودند؟ نه خانم. ما آنها را بیرون می‌کشیدیم. سوار واگن‌ها می‌کردیم و امدادگران جنازه که می‌آمد بالاتر، آنها را تحویل می‌گرفتند. بقیه حاضران هم آنجا بودند، نهارشان را می‌خوردند و می‌رفتند. دست آخر هم از همه تقدیر کردند اما یک نفر اسم ما را نیاورد.

حالا هم همه آن کارگران ناجی از معدنجو استعفا داده‌اند. می‌گویند از آخرین بار که با بدن بی‌جان رفقای‌شان بیرون آمده‌اند، نتوانسته‌اند پایشان را معدن بگذارند. زندگی برای آنها از حالا به‌بعد معنی دیگری دارد. یک لحظه که از زمان غافل شوند،‌ ردیف بدن‌های پاره‌پاره و اجساد یخ‌زده است که جلوی چشم‌شان ردیف می‌شود.

چه کارگرانی استعفا دادند؟

از کارگران بیرجندی ۱۰ تا ۲۰ نفر، از مشهدی‌ها ۳۰ تا ۴۰ نفر و از کارگران قوچان حدود ۲۰۰ نفر استعفا داده‌اند. بقیه بازمانده‌ها با اماواگر و شاید ماندند و احتمال دارد همین روزها آنها هم بیایند بیرون. شورای شهر قوچان برای بعضی از آنها در یک شرکت لبنیاتی، یک کارگاه معدن و کارگاه دیگری در شهرک صنعتی کار پیدا کرده. مرد ۳۰ ساله اهل اطراف این شهر که هنوز بعد از استعفا کار پیدا نکرده،گفت:بعضی از همکاران‌مان که استعفا دادند در این مشاغل شروع به‌کار کرده‌اند که حقوق یکی از آنها ماهی هشت میلیون تومان است. می‌شنوید؟ ماهی هشت میلیون تومان. سیستمش هم این است که یک ماه پشت سر هم کار می‌کنی و دو روز مرخصی می‌گیری.

بقیه استعفادهندگان فعلاً بیکارند و احتمالاً تا چند ماه آینده فقط بیمه بیکاری بگیرند. بعضی از آنها گفتند که اگر حقوق‌مان را بیشتر کنند شاید برگردیم معدن. این وعده را مدیرعامل معدنجو به آنها داده است. چند کارگر گفتند که آنها آقای رئیس را هیچ‌وقت ندیده بودند. نه که نیامده باشد، می‌آمد اما کارگر که اجازه نزدیک شدن به او را نداشت. با این حال به گفته آنها، محمد مجتهدزاده بعد از آوار طبس باشگاه معدن آمده و قول داده که به‌جز امکانات ایمنی، حقوق‌ها را از همین ماه سه میلیون تومان افزایش بدهد. یعنی حدوداً از ۱۳ میلیون تومان برسد به ۱۶ میلیون. حقوقی که تا دیروز هنوز واریز نشده است.

در همین جلسه به گوش کارگران رسیده مسئولان معدن وسایل خارجی برای افزایش ایمنی خریده‌‌اند و فعلاً این تجهیزات در گمرک مانده است. آنها افزودند مدیریت از حقوق و بیمه هر کسی که یک هفته مرخصی گرفته بود کم کرده‌اند. کارگران بلوک C که تا اول آبان‌ماه تعطیل بودند اما کارگران بلوک B مجبور شدند از همان دوم مهرماه با بیل و کلنگ و چراغ قوه دوباره کار را شروع کنند. هر کسی هم نبوده، جریمه شده است.

کارگرانی که برای آوردن اجساد داوطلب شده بودند حالا به‌تازگی لب از لب بازکرده‌اند که آن روز به آنها چه گذشته است. در آن سه روزی که به دنبال همکاران‌شان می‌گشتند، چه اتفاق‌هایی رخ داده است؟ بعضی از روایت‌ها با وجود گذشت ۴۰ روز تا امروز به گوش کسی نرسیده بوده. چهار کارگر داوطلب در بلوک C می‌گویند، کسی مجبورشان نکرده بود که این کار را بکنند. رفقای‌مان بودند. هم‌ولایتی بودیم. معلوم بود که با چنگ و دندان می‌رویم تا بیرون بیاوریم‌شان.

آنها باید نزدیک به ۱۰۰ متر زیر کو‌ه زغال پایین می‌رفتند تا برسند به بچه‌ها. ۱۰ - ۱۵ متر اول معدن راه باز بود اما بقیه مسیر به دیواره سفت و سخت صخره‌ها برخورد می‌کردند. این چهار نفر یک کلنگ بردند که به‌زور سنگ‌ها را از دل کوه جدا می‌کرد. چند سانتی‌متر، چند سانتی‌متر جلو می‌رفتند. تونل می‌زدند و قطعه‌های سنگ را با دست بیرون می‌بردند. قطر تونل‌شان ۴۰ سانت بیشتر نمی‌شد. فقط در همین اندازه که خودشان بتوانند جا شوند. روی زانو و کف دست راه می‌رفتند. وقتی زمین را هم‌اندازه با طول یک زمین چمن استادیوم آزادی تراشیدند، به اولین جسدها رسیدند. به ۲۰ بدن بی‌جان. راه هر روزه آنها ۲۰ برابر طولانی‌تر از چیزی بود که آن روز کندند.

کارگران معدنجو در روزهای عادی ابتدا ۷۰۰ متر مستقیم می‌رفتند تا برسند به کوچه پس‌کوچه‌هایی که زیر زمین حفر شده بود. صدها کیلومتر بعد از این تازه می‌رسیدند به کارگاه‌ها. هرکدام از کارگاه‌ها در یکی از این کوچه‌های زیرزمینی قرار داشت که در دل خاک، سیاهی را شکافته بود. ارتفاع دیواره‌ این تونل‌ها در اول ورودی معدن از یک‌متر شروع می‌شد و کم‌کم به ۴۰ سانتی‌متر می‌رسید.

قبلاً برای رسیدن به همین‌جا پنج دقیقه داخل نفربر می‌نشستند و بقیه راه را ۲۵ دقیقه پیاده‌روی می‌کردند. اما حالا قضیه فرق می‌کرد. بعد از انفجار، دیواره‌ها و سقف‌ خراب شده بودند. داخل تونل‌ها پر از گاز بود و این سرعت رسیدن کارگران به اجساد را کم می‌کرد. ناجیان برای رسیدن به همکاران زیر آوار، سه روز در راه بودند. سه روز پتک می‌زدند، عرق می‌ریختند و سنگ جابه‌جا می‌کردند تا دست‌شان به دست بی‌جان آنها برسد. به دست امیرعلی، به احسان، به عباس و دیگران. دو روز هم بیرون آوردن‌شان زمان برد.

یکی‌یکی رفقای‌شان را روی کول می‌انداختند و از دل شب بیرون می‌آوردند. بدون دستکش، بدون ماسک و بدون کیسه نجات؛ فقط با یک چراغ قوه و کلنگ. کارگر ۲۶ ساله‌ای که همکارانش را بیرون آورده با شش سال سابقه کارگفت:همه را شناختم. بدن‌ها بریده‌بریده شده بودند. من اما به‌جز پنج یا شش نفر که سوخته بودند، بقیه را شناختم. بعد هم تا واگن‌ها آوردمشان و داخل واگن آنها را به بیرون از معدن فرستادم. بعد از پنج روز هم با لباس پاره و دست و بال زخمی بیرون آمدم.

آنهایی که اجساد را بیرون آوردند، می‌گویند در تونل C دو نفر خاک روی بدن کارگران ریخته شده که استخوان‌ آنها را مثل ماهی نرم کرده بود. سه نفر را از روی دی‌ان‌ای شناختند. احسان را هم از خالکوبی روی دستش. احسان اولین نفری بود که ناجیان معدن توانستند زیر خاک پیدا کنند. جزئیات تصاویر، دلش را آشوب می‌کند و فقط می‌گوید که یک روز بعد از بیرون آوردن همکاران‌شان، همه این ناجیان تبخال زده‌اند و تا اول آبان‌ماه سر کار نرفتند.

آنچه داخل کوه زغال‌سنگ گذشت تمام این ۴۰ روز سلول‌سلول جان‌شان را مکیده است. این ماجرایی بود که در تونل c  اتفاق افتاده، اما پیدا کردن کارگران در تونلB کمی راحت‌تر بوده. حداقل بدن‌ها قابل حمل بوده‌اند. دیدن بدن‌های یخ‌زده، چشم‌ها را از حدقه در می‌آورد. آنهایی که در تونل B بودند، با گاز جان دادند. چگونه؟ در همان حالتی که زیر زمین بودند خشکشان زده بود. یکی سنگی برداشته بود و یکی دستش را به سرش زده بود و دیگری با کمری خم شده، در همان حالت فریز شده بود.

وقتی از زیر خاک بالا می‌‌آیند زیر ناخن‌ها، لابه‌لای خطوط کف دست‌ها و داخل گوش‌های‌شان هم خرده‌ریزه‌های سیاه سنگ چسبیده. مثل ر. ر که او هم یک بازمانده است. بازمانده‌ای که دیگر نتوانسته بیشتر از این، در طبس بماند. آنها که مردند اما حالا زنده‌ماندن برای‌شان سخت‌تر شده. قبلاً هم سخت بود. قبلاً از خواب که بیدار می‌شدیم دست‌های‌مان لمس می‌شد. یخ می‌زد. انگشت‌ها کار نمی‌کردند. ۱۰ دقیقه ماساژ می‌دادیم که روان شود اما حالا دیگر عقل‌مان هم سر جایش نیست. وقتی آدم‌ها حرف می‌زنند نمی‌فهمم. یک دفعه می‌روم توی خودم و لیوان چای از دستم می‌افتد. آنها از برادر هم به من نزدیکتر بودند.

کمتر از یک هفته از استعفایش می‌گذرد و هر روز با خودش تکرار می‌کند: اگر این‌ها نمی‌مردند، ما مرده بودیم. در طبس هم اتاق سر جایش بود،‌ هم کلنگ‌ها و بیل‌ها. جاده، تونل و زمین هم همان است اما هم اتاقی‌های‌مان نبودند. چطور این را تحمل کنیم؟ تصویر آنها مدام می‌آید توی ذهن‌مان.

او با شش نفر از کشته‌شده‌های بلوکC  هم‌اتاق بوده. استعفا هم داده اما هنوز کار پیدا نکرده و دیگر نمی‌خواهد به آنجا برگردد.همیشه هر بار دم ورودی، اشهدمان را می‌خواندیم که شاید دیگر برنگردیم. قبل از این در هر شش ساعت، دو نفره 5 متر زمین را می‌کندیم. اما حالا بعد از این اتفاق، وقتی که دیگر جان‌مان بریده، شیفت‌های جمعاً ۱۲ ساعت کارمان را کمتر کرده‌ان»

«ر.ر» اهل قوچان است. قوچانی‌ها چندین جوان در این انفجار از دست داده‌اند. سه خانواده در دو روستای این شهر، شش برادر را از دست داده‌اند. هر خانواده دو برادر. فرهاد پیرزاده، همان رتبه دو رقمی کنکور، پسر از یکی از همین خانواده‌ها بوده است. حالا هم فقط از یک روستای سراب از توابع قوچان، ۲۰ کارگر استعفا داده‌اند. به گفته این مرد جوان، از نظر ایمنی و تجهیزات چیزی تغییر نکرده اما مثلاً دیگر هر شیفت، ‌یک ماسک می‌دهند. قبلاً همین را هم نمی‌دادند.

«حتی دستگاه  مکانیزه هم اگر بوق می‌زد، می‌گفتند این همیشه بوق می‌زند ولش کن. استادکار همان روز گفته بود، این شیفت خطرناک است. نباید رفت. نباید وارد معدن شد. به او جواب دادند که خب نرو. استادکار هم جواب داده: خب اگر من که سرکارگرم نروم، بقیه چطور بروند؟ اینطور می‌شود که همگی با هم می‌روند و همه با هم می‌میرند.

تعیین وقت دادگاه شریفه محمدی در دادگاه انقلاب رشت

دادگاه شریفه محمدی، فعال کارگری محبوس در زندان لاکان رشت، روز ۲۴ آبان‌ماه در شعبه ۲ دادگاه انقلاب رشت برگزار می‌شود. او پیشتر توسط قاضی درویش‌گفتار به اعدام محکوم شده بود، حکمی که توسط دیوان عالی کشور نقض شد. شریفه محمدی از تاریخ ۱۴ آذر ۱۴۰۲ کماکان در بازداشت موقت است. او پس از بازداشت توسط اطلاعات گیلان به اداره‌ی اطلاعات سنندج نیز منتقل و‌ مورد شکنجه‌های جسمی و روانی قرار گرفت.