دولت صهیونیست اسرائیل با همکاری مستقیم امپریالیسم آمریکا و پشتیبانی دیگر امپریالیستهای غربی همچنان مشغول پیشبرد جنایتی وحشیانه و بسیار فجیع علیه مردان و زنان و کودکان فلسطینی در منطقه نوار غزه میباشد. ارتش این دولت با چنان سبعیتی به کشتار مردم غیرنظامی و بیدفاع فلسطینی مشغول است که شرح هر گوشه از این جنایات فاجعهبار _ از بمباران خانه و کاشانه مردم و مدفون کردن کودک و بزرگسال در زیر آواری از سنگ و خاک گرفته تا بمباران مدارس و بیمارستانها و به قتل رساندن کودکان،
تا پرتاب موشک به آمبولانسها، تا ارتکاب به جنایتی که "مجازات دسته جمعی" فلسطینیهای ساکن غزه نام گرفته و معنی آن در عمل یعنی جلوگیری از دستیابی به آب و مواد غدائی و هر آنچه برای معیشت و ادامه زندگی ضروری است و حتی محروم کردن بیماران در بیمارستانها از دسترسی به دارو و ملزومات ضروری و همچنین شرارتها و وحشیگریهای دیگر و از جمله استفاده از گاز فسفر در جنگ علیه مردم _ بیانگر ارتکاب دولت نژادپرست اسرائیل به جنایاتی میباشد که در قوانین بین المللی و در عرف مردم جهان به مثابه جنایت جنگی شمرده میشود.
با این که دولت اسرائیل در طی 75 سال به مثابه یک دولت اشغالگر بارها و بارها با ارتکاب به وحشیانهترین اعمال، مردم فلسطین را از خانه و کاشانه خود بیرون رانده و سرزمین آنها را به اشغال خود در آورده است، اما دست یازیدن صهیونیستها به یک نسلکشی فجیع از مردم فلسطین که امروز در مقابل چشمان مردم جهان صورت میگیرد، از چنان ابعاد جنایتکارانهای برخوردار است که پیش از این در این شدت و وسعت سابقه نداشت.
امروز دولت اسرائیل با همکاری و حمایت امپریالیسم آمریکا که تسلیحات و بودجه لازم برای قتل عام فلسطینیهای ساکن غزه را در اختیارش قرار داده و میدهد، در صدد اشغال کامل نوار غزه برآمده است. جاری کردن دریائی از خون در غزه، به جا گذاشتن تلنباری از اجساد له شده و هزاران کودک و زن و مرد در زیر آوار مانده از بمباران های پیدرپی، کودکان لت و پار شده و کودکان جان به در برده از میان دهشت و وحشت با تنهای زخمی و لرزان، کودکانی که هنوز زندگی را تجربه نکرده دچار شُوک شدن از دیدن صحنههای دهشتناک قتل و جنایت را تجربه میکنند و ... آفریدن صحنههای بسیار دلخراش و دردناک دیگر از جمله اعمال وحشیانهای است که توسط ارتش اسرائیل جهت خالی کردن سکنه فلسطینی از غزه و تصرف کامل این سرزمین صورت گرفته و میگیرد. به راستی که این ارتش در ارتکاب به جنایت روی لشکریان جنایتکار هیتلر را سفید کرده است.
بر اساس گزارش خبرگزاریها مجموعه بمبهائی که ارتش اسرائیل در جریان جنگ خود با فلسطینیهای ساکن غزه بر سر آنها فرود آورده است به لحاظ ویرانگری و به جای گذاشتن یک زمین سوخته در غزه تقریبا برابر با دو بمب اتمی است که آمریکا در سال 1945 در دو شهر ژاپن (هیروشیما و ناگاساکی) به کار برد. اکنون، رقم کشته شدگان فلسطینی توسط ارتش جنایتکار اسرائیل از مرز دوازده هزار نفر گذشته است که حدود پنج هزار نفر از آنها کودک میباشند. با مشاهده سبعیت این ارتش ضد خلقی، مردم آزادیخواه جهان و همه آنهائی که انسانیت در وجودشان زنده است امروز در چهره دولت اسرائیل و همکارش امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیستهای غرب که با وقاحت تمام بر تداوم جنگ علیه مردم غزه پا فشرده و در رسانههای خود با قلب حقایق آشکار دروغ تحویل مردم میدهند، جز چهرهای به غایت ارتجاعی و وحشی با دستانی آغشته به خون نمی بینند و خشم و نفرت خود را نثار آنها میکنند.
اما به راستی اشغال غزه از چه اهمیتی برای دولت صهیونیست اسرائیل و امپریالیسم آمریکا برخوردار است که حتی به قیمت برملا شدن هرچه آشکارتر چهره خونبار خود، دست به جنایاتی فاجعه آمیز در ابعادی که مردم هشیار جهان را علیه خود بر انگیخته، زده است؟ بر کسی پوشیده نیست که یکی از دلایل مهم دست یازیدن امپریالیسم آمریکا و شرکاء به جنگ چه به طور مستقیم و چه توسط سگهای زنجیریشان نظیر دولت اسرائیل، بهطور کلی رونق دادن به صنایع نظامی خود در جهت رفع بحرانهای اقتصادی گریبانگیر سیستم سرمایهداری امپریالیستی حاکم میباشد. اما آیا این تنها دلیل تحمیل جنگ در ابعاد توصیف شده به مردم غزه میباشد؟ در رابطه با جنگ ارتجاعی اخیر به این نکته هم باید توجه داشت که در نوار غزه ذخایز عظیم گاز وجود دارد. این ذخایر اگر چه حدوداً 24 سال پیش کشف شده است ولی با توجه به مناقشات موجود در این منطقه، دولت اسرائیل امکان دستیابی به این ذخایر را به طور مستقیم نداشته است و این منابع تاکنون مورد بهرهبرداری قرار نگرفتهاند. این امر که اسرائیل با اقدام به کشتار و کوچاندن فلسطینیها از نوار غزه در صدد اشغال کامل این منطقه و ایجاد منطقهای امن برای بهره برداری از منابع دست نخورده گاز و دیگر منابع و ثروت های موجود در نوار غزه میباشد یکی از دلایل احتمالی دست زدن این دولت به "پاکسازی قومی" و اشغال سرزمین فلسطینیها در این بخش میباشد که البته هر چه بیشتر آینده می تواند صحت و سقم این احتمال را آشکار سازد. اما صرفنظر از این که دولت اسرائیل و امپریالیسم آمریکا چه منافع مادی از جنگ علیه تودههای فلسطینی ساکن غزه تعقیب میکنند واقعیت غیرقابل انکار این است که برای دولت اسرائیل حمله محکوم دار و دسته وابسته و مرتجع حماس به شهروندان اسرائیلی تنها یک بهانه برای اجرای برنامه خود در مورد اشغال کامل غزه بوده است.
همه میدانند که اسرائیل کشتارهای وحشیانه توده فلسطینی ساکن در نوار غزه را با عملکرد جنایتکارانه حماس علیه شهروندان اسرائیلی در 7 اکتبر توجیه میکند و نسل کشی مردم فلسطین را "دفاع از خود" در مقابل حماس مینامد. اما واقعیت این است که حماس به مثابه یک نیروی بنیادگرای اسلامی، دست ساز خود دولت اسرائیل میباشد. خود مقامات اسرائیلی بارها به این امر اعتراف کرده و دلیل آن را مقابله با نیروهای چپ و سکولار ملی در میان مردم فلسطین توسط حماس ذکر کردهاند. در واقعیت امر نیز هم دولت اسرائیل و هم حماس و هم جمهوری اسلامی که تحت عنوان دروغین پشتیبانی از مردم "مظلوم" فلسطین، حماس را از لحاظ مالی و نظامی تقویت کرده است، هر سه، آبشخورشان امپریالیسم آمریکا میباشد. این واقعیت جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد که نه جمهوری اسلامی و نه حماس و نه اسرائیل هیچ وقت بدون خواست و اطلاع آمریکا و مهمتر، خلاف منافع این امپریالیسم وارد عمل نمیشوند. بنابراین امروز اگر میبینیم که حمله 7 اکتبر حماس بهترین بهانه را برای دولت و ارتش اسرائیل جهت توجیه حملات خود به نوار غزه فراهم نموده است باید روی این عمکرد حماس تعمق نمود و به راحتی از آن نگذشت. در ارتباط با این امر، به طور معمول، افشای توطئههای امپریالیستی توسط نیروهای هشیار و مترقی و انقلابی جهان با عنوان "تئوری توطئه" معرفی میشود. اگر از رسانههای امپریالیستی بگذریم، افرادی هستند که از روی ناآگاهی و یا نادانی ناشی از داشتن موضع بینابینی بین انقلاب و ضد انقلاب، این سخن که اسرائیل پیشاپیش از حمله 7 اکتبر حماس اطلاع داشت ولی از آنجا که نقشه و سیاست خاصی را در "پاکسازی قومی" در غزه دنبال میکرد و برای این منطور نیازمند بهانهای بود و به همین دلیل مانع از آن حمله نشد را "تئوری توطئه" مینامند. اما همینها قادر نیستند به این سئوالات پاسخ دهند که در حالی که نیروی امنیتی اسرائیل آنقدر قوی است که توانسته بود تعدادی از متخصصان اتمی جمهوری اسلامی را در داخل خاک ایران به قتل رسانده و مدعی شود که به پروندههای اتمی این رژیم هم دست یافته است، همان نیروی امنیتی که توانست از طریق جاسوس خود، کاترین پرز شکدم، 100 مقام برجسته جمهوری اسلامی را به دام بیندازد و... پس چرا اینبار تحرکات حماس برای حمله به اسرائیل را در دو قدمی خود تشخیص نداد؟ در این مورد باید توجه داشت که مطابق گزارش مطبوعات، سطح تجهیزات الکترونیکی تجسسی و جاسوسی به کار رفته در مرز غزه یعنی در دیوار حائل با مواضع اسراییل آنقدر پیشرفته است که ادعا میشد حتی پرواز یک "پرنده" بر روی این دیوار و یا نزدیک شدن یک "سوسک" به پای دیوار نیز قابل رهگیری میباشد. بنابراین یورش بی سابقه حماس به این نواحی که خود مستلزم یک کار تدارکاتی بسیار وسیع و طولانی مدت بوده است. اگر در تضاد با خواست و منافع صهیونیستهای حاکم بر اسراییل بود هرگز به وقوع نمیپیوست. از طرف دیگر مقامات دولت مصر افشاء کردند که پیشاپیش تحرکات حماس و امکان حمله آن به اسرائیل را به دولت اسرائیل اطلاع داده بودند. پس به چه دلیل مقامات امنیتی اسرائیل این گزارش رسمی دولت مصر را از یک گوش شنیده و از گوش دیگر رد کردند؟ آیا این واقعیات با پناه بردن به "تئوری توطئه" قابل توجیه و کتمان میباشد!؟
اما صرفنظر از این که که هر کس و هر نیروئی چه تحلیلی از چرائی اقدامات جنگی اخیر صهیونیستهای حاکم بر اسرائیل داشته باشد، برپائی تظاهرات گسترده در اقصی نقاط جهان و به خصوص در آمریکا و کشورهای اروپائی علیه آمریکا و اسرائیل و دولتهای امپریالیستی مخالف آتشبس، بر همگان آشکار ساخت که مردم جهان بسیار هوشیارتر و آگاهتر از آنند که در تصور بسیاری از مقامات دولتهای مرتجع میگنجید. این مقامات در آمریکا و کشورهای اروپائی انتظار اینهمه مخالفت از جانب مردم تحت سلطه خود را نداشتند. در شهرهای مختلف آمریکا از شیکاگو و نیویورک گرفته تا واشنگتن در مخالفت با نسلکشی در غزه تظاهراتهای گستردهای برپا شد. در واشنگتن مردم معترض آزادیخواه با خواست آتشبس حتی صحن کنگره آمریکا را اشغال کردند. دانشجویان و دانشآموزان مبارز هاروارد صحنههای پرشکوهی از همدردی خود با توده فلسطینی در غزه به نمایش گذاشته و خشم و نفرت خود از امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم را فریاد زدند. در شهرهای مختلف اروپا مردم هشیار و آزادیخواه با برپائی تظاهرات چند صد هزار نفری (تخمین زده شده است که در دومین تظاهرات بزرگ لندن نزدیک به یک میلیون نفر شرکت کردند) ضمن محکوم کردن نسلکشی دولت اسرائیل و حمایت از خلق فلسطین، خواستار آتشبس و پایان دادن به نابودی ("پاکسازی قومی") فلسطینیها شدند. مردم شجاع و آگاه فرانسه در شرایطی که پلیس با دست زدن به خشونت مانع از برپائی تظاهرات گسترده از جمله در پاریس علیه دولت اسرائیل و در حمایت از تودههای فلسطینی در غزه گردید به درگیری با آنها پرداخته و پلیس و دولت فرانسه را همدست قاتلین مردم فلسطین خواندند. در افشای تبلیغات دروغین رسانههای ارتجاعی که سعی دارند یهودی بودن را همسان با صهیونیست بودن جا بزنند، در آمریکا و در برخی از شهرهای اروپا از جمله در لندن و برلین مردم آزادیخواه یهود با برپائی تظاهرات و با سخنرانیهای خود نفرت خویش از دولت صهیونیستی کودککش اسرائیل را نشان داده و فریاد زدند که جنایات خود را به نام ما (یهودی ها) انجام ندهید. این معترضین با حمل پلاکارد و طی سخنرانی های آگاهگرانه، اشغال 75 ساله فلسطین توسط صهیونیستهای اسرائیل را نیز محکوم میکنند.
برپا شدن تظاهرات پرشور مردمی در اقصی نقاط جهان و متن پلاکاردها و شعارهای سر داده شده در آنها و اعمال مبارزاتی دیگر و از جمله اعتراض و افشاگریهای ستایش آمیز پزشکان و دیگر کارکنان درمان در غزه بیانگر زنده بودن انسانیت و خشم و نفرت عمومی از اعمال شدیداً غیر انسانی دولت و ارتش اسرائیل میباشد. همچنین این عملکردها از یک طرف رشد آگاهی انقلابی مردم اروپا و آمریکا نسبت به عملکرد و ماهیت حاکمین امپریالیست را آشکار ساخت و از طرف دیگر نشان داد که مردم هشیار و آگاه این کشورها تا چه حد با دولتهای امپریالیستی غرب مخالف بوده و با آنها زاویه دارند، با حاکمین امپریالیستی که علیرغم ارتکاب نتانیاهو و دیگر سران اسرائیل به جنایات جنگی، حاضر به آتشبس در غزه نبوده و حتی با چنین خواستی در شورای امنیت به مخالفت برخاستند. اعتراض نسبت به حاکمین وقت از طرف تودههای آگاه آمریکا و اروپا در جریان حمایت آنان از مردم فلسطین البته تنها به برپائی تظاهرات محدود نبود بلکه در اشکال مختلف دیگر خود را آشکار میسازد. کار به جائی رسیده است که معترضین به سیاست جنگ طلبانه مقامات دولتهای امپریالیستی هر جا که امکان می یابند این مقامات را به چالش کشیده و با فریادهای خشماگین خود آنها را مورد تعرض قرار میدهند. حالا دیگر سیاستمداران دولتهای امپریالیستی در هواپیما و رستوران نیز از دست معترضین نمیتوانند آسوده باشند.
باید توجه داشت که آنچه تودههای آگاه و هشیار اروپا و آمریکا در رابطه با جنگ دولت اسرائیل با مردم فلسطین در غزه از خود نشان میدهند به واقع تبلور رشد آگاهی و خشم و نفرت آنها از حاکمین وقت در طول زمان میباشد که حال اینگونه خود را آشکار میسازد. این امر به نوبه خود تجربه گرانبهائی است. زمانی لنین خود را مجبور میدید تا به مردم غرب توضیح دهد که دولتهای بورژوائی حتی در دموکراتیکترین کشورهای سرمایهداری نیز دشمن کارگران و زحمتکشان جامعه میباشند. اما امروز سیستم سرمایهداری جهانی در چنان شرایط ورشکستگی قرار گرفته است که این مردم، خود دست حاکمین را خوانده اند، چرا که گردانندگان این سیستم امپریالیستی به سختی قادر به پوشاندن چهره جنایتکار و خونبار خود میباشند.
شدت فشار افکار عمومی همانطور که شاهد هستیم اکنون برخی از سیاستمداران را وادار کرده است تا حداقل در حرف هم که شده اندکی موضع قبلی خود را تعدیل نمایند. درهمان حال اکنون دیگر صداهای مخالف بیشتری از جانب آنان نسبت به کودککشی و نابودسازی مردم غزه و طرفداری از آتشبس شنیده میشود. در این میان آنچه مهم است مورد تأکید قرار گیرد این است که بیداری و رشد آگاهی در میان تودههای مردم در سطح جهان در حدی که امروز شاهدیم باقی نخواهد ماند. آنها با آمدن به صحنه مبارزه و تداوم مبارزات خود، خویشتن و شرایط حاکم را نیز تغییر میدهند. مبارزات توده ای وسیع و رادیکال مردم در سراسر دنیا در دفاع از آزادی فلسطین و محکومیت امپریالیسم و صهیونیسم میدانی برای تمرین نبردهای سرنوشتساز آتی علیه نظام سرمایهداری و امپریالیستهاست. از این رو، شکی نباید داشت که رشد آگاهی در میان تودهها نسبت به ماهیت دولتهای حاکم و نسبت به توانائی خود در تغییر شرایط نامطلوب و ظالمانه موجود باعث گسترش و شدتیابی اعمال انقلابی جهت ساختن دنیای آزاد مطلوب خواهد بود. غیر واقعی نیست اگر گفته شود که جهان پس از نسلکشی کنونی دولت اسرائیل، دنیای دیگری خواهد بود، دنیائی که مبارزه طبقاتی در آن با شدت هرچه بیشتری جریان خواهد یافت و جای تردید نیست که فاتخ و پیروزمند این جنگ طبقاتی هم اکثریت مردم تحت ستم جهان خواهند بود.
مرگ بر امپریالیسم و صهیونیسم
پیروز باد مقاومت خلق فلسطین
اشرف دهقانی
28آبان 1402 برابر با 19نوامبر 2023
ضرورت همبستگی کارگران ایران با خلق فلسطین
به نقل از سرسخن ماهنامه کارگری، ارگان کارگری چریکهای فدایی خلق ایران
شماره ۱۱۸، پانزدهم آبانماه ۱۴۰۲
متن کامل با فرمت پی دی اف
بیش از یک ماه است که دولت اشغالگر اسرائیل به بهانه حملات حماس به شهروندان اسرائیلی در ۷ اکتبر، نوار غزه را زیر شدیدترین بمبارانها قرار داده است. در نوار غزه که سالهاست تحت محاصره دولت نژادپرست اسرائیل قرار دارد و خیلیها آنرا بزرگترین زندان باز جهان مینامند بیش از دو میلیون فلسطینی در منطقهای کوچک زندگی میکردند که اکنون نزدیک به ده هزار نفر از اهالی این منطقه بر اثر بمبارانهای وحشیانه ارتش اسرائیل به قتل رسیدهاند که بیش از ۴۰ درصد آنها را کودکان تشکیل میدهند.
دولت فاشیست اسرائیل جدا از حملات نظامی به مردم غیر نظامی، کل منطقه را محاصره نموده و از ورود آب و غذا و دارو و سوخت و برق جلوگیری کرده و ضمن آن که به مردم گرسنگی میدهد، باعث ایجاد شرایط بسیار سخت و دشوار و غیر بهداشتی در منطقه نوار غزه گشته است. دولت اسرائیل چنین شرارتها و جنایات را با عملیات حماس توجیه نموده و بیشرمانه با نقض بدیهیترین حقوق انسانها به “مجازات دستهجمعی” مردم غزه پرداخته و نه تنها به آتشبس تن نمیدهد بلکه از زبان نخستوزیر فاشیست خود از با خاک یکسان کردن این منطقه سخن میگوید.
وحشیگریهای اسرائیل علیه مردم فلسطینی غزه تاکنون موجب اعتراضات وسیع در سطح جهان شده و در این رابطه تظاهراتهای بزرگی شکل گرفته است تا آنجا که میلیونها نفر در شهرهای مختلف جهان از اردن و مصر و ترکیه گرفته تا لندن، نیویورک و واشنگتن و پاریس و برلین به خیابانها آمده و ضمن محکوم کردن جنایات اسرائیل بر ضرورت آتشبس فوری و پایان محاصره غزه پای فشردهاند. اما به رغم همه فریادها و اعتراضات تودههای آگاه و عدالتخواه جهان و خواست آنها بر پایان دادن به نسلکشی در غزه، امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیستهای غرب با آتشبس مخالفت کرده و حتی در شورای امنیت سازمان ملل، علیه پایان دادن به جنگ رای دادند.
آشکار است که اقدام این امپریالیستها معنایی جز این ندارد که آنها خواهان تداوم جنگ وحشیانه کنونی و کشتار کودکان و نسلکشی تودههای تحت ستم فلسطینی در غزه توسط ارتش اسرائیل میباشند. خود این واقعیت یک بار دیگر نشان میدهد که چگونه موجودیت صهیونیستی اسرائیل با سلطه امپریالیسم و به خصوص امپریالیسم آمریکا تنیده است. بی دلیل نیست که بعد از ۷ اکتبر، آمریکا ناو هواپیمابر خود به نام “جرالد فورد” را به نزدیک سواحل اسرائیل فرستاد و رئیس جمهور آمریکا تاکید کرد که همه نیازهای تسلیحاتی اسرائیل را تهیه خواهد کرد و بمبها و موشکهایی که کودکان و مردم غیر نظامی فلسطینی توسط ارتش اسرائیل به وسیله آنها به خاک و خون کشیده شدند را جایگزین خواهد کرد.
بی دلیل نیست که با فاصله کمی از آمریکا، دیگر قدرتهای امپریالیستی و ضد مردمیِ همصفاش به رغم تمام فریادهای فریبکارانهشان در دفاع از “حقوق بشر”، “حق حیات” و “مخالفت با اعدام” و “مجازات مرگ”، بر قتل عام تدریجی و نسلکشی تودههای محروم فلسطینی توسط دولت اشغالگر و فاشیستی اسراییل، نه تنها چشم بسته بلکه امکانات تحقق و گسترش جنایات آن را فراهم میکنند.
واقعیات فوق بار دیگر به کارگران و دیگر تودههای تحت ستم در سراسر جهان نشان میدهد که دشمنان کارگران و ستمدیدگان چه نیروهایی هستند و چرا برای رسیدن به آزادی باید نابودی این دشمنان را در دستور کار قرار داد. جنگ اسرائیل علیه مردم فلسطین به روشنی نشان داده که امپریالیستها دشمنان اصلی مردم منطقه میباشند. بنابراین کارگران و ستمدیدگان منطقه برای رسیدن به آزادی باید این دشمنان، در هر لباسی و چهرهای که ظاهر میشوند را بشناسند و آنها را آماج حملات خود قرار دهند.
با تکیه بر چنین شناخت واقعیایست که ما شاهد موجی از وسیعترین اعتراضات تودهای در سراسر جهان علیه جنایات صهیونیستها و اربابان امپریالیستشان علیه خلق فلسطین هستیم و کارگران در هر جا دستشان رسیده در کار تولید و ارسال سلاح و ادوات جنگی دولتهایشان برای اسراییل اخلال ایجاد کردهاند.
جنگ کنونی جنگ امپریالیستها و صهیونیستها علیه کارگران و ستمدیدگان میباشد. به همین دلیل هم کارگران جهان و از جمله کارگران مبارز و آگاه ایران بالقوه مخالف سر سخت چنین جنگی میباشند. آنها باید ضمن دفاع از حقوق خلق فلسطین بر حق تعیین سرنوشتِ این خلق پای فشرده و بر این امر آگاه باشند که این حق تنها در یک شرایط آزاد و دمکراتیک امکان تحقق پیدا میکند و شرایط آزاد و دمکراتیک مورد نظر نیز تنها با نابودی سلطه امپریالیسم، این مدافع آشکار نظم سرمایهداری حاکم دست یافتنی میباشد. از اینجاست که مبارزه برای نابودی نظم ظالمانه سرمایهداری، نظامی که از سوی امپریالیستها پشتیبانی میشود وظیفه بزرگ و انترناسیونالیستی کارگران هر کشور را تشکیل میدهد.
کارگران ایران نیز باید به سهم خویش بکوشند با همبستگی با خلق محروم فلسطین قدمهای جدی در پیکار مشترک علیه امپریالیسم و سگهای زنجیریاش در منطقه بردارند.
Tags: اسرائیل امپریالیسم ایران تروریسم چریکهای فدایی خلق ایران خلق فلسطین رفیق اشرف دهقانی صهیونیسم طبقه کارگر ماهنامه کارگری مبارزه طبقاتی مبارزه مسلحانه همبستگی کارگران
Previous
دغدغهی جمهوری اسلامی، افزایش سود سرمایهدار با تشدید فقر کارگر
از همین دسته
یادبود
درباره زندگی رفیق غلامعلی خراطپور
به نقل از ماهنامه کارگری ارگان کارگری چریکهای فدایی خلق ایران
شماره ۱۱۸، پانزدهم آبانماه ۱۴۰۲
متن کامل با فرمت پی دی اف
چریک فدایی خلق رفیق غلامعلی خراطپور از کادرهای با سابقه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود که همراه با گروهی از انقلابیون در شهر بابل در اواخر سال ۱۳۵۱ جهت مبارزه هرچه مؤثرتر علیه رژیم وابسته به امپریالیسم شاه به تشکیلات چریکهای فدایی خلق پیوست. او در دوران فعالیتش در این تشکیلات، مسئولیتهای مختلفی را بر عهده داشت. آخرین وظیفه رفیق خراطپور بر عهده داشتن مسئولیت پایگاه سازمان در مهرآباد جنوبی بود که مرکزیت سازمان (رفقا حمید اشرف، محمدرضا یثربی و محمدحسین حقنواز) با جمعی دیگر از رفقا در آنجا بودند. این همان پایگاهی بود که در ۸ تیر ماه ۱۳۵۵ مورد حمله نیروهای امنیتی رژیم سرکوبگر شاه قرار گرفت.
در این پایگاه یک درگیری بزرگ و چند ساعته بین رفقای ساکن در آن با نیروهای رژیم شاه جریان یافت و طی درگیری مسلحانه بین چریکهای فدایی خلق و نیروهای مسلح رژیم شاه، ده رفیق از جمله رفقا حمید اشرف، محمدرضا یثربی و حسین حقنواز که برای تشکیل جلسه مرکزیت در آنجا بودند، به شهادت رسیدند.
در جریان درگیری بزرگ ۸ تیر ۱۳۵۵ رفيق خراطپور و ساير رفقا، طی يک نبرد سلحشورانه تا آخرين گلولههای خود عليه مزدوران رژیم شاه جنگيدند و پس از ساعتھا مقاومت دلاورانه، سرانجام خون خود را وثيقه تحقق آرمانھای طبقه کارگر نمودند. دشمن در جنگ روانی خود علیه چریکهای فدایی خلق جهت بالا بردن هولناکی ضربهای که به سازمان چریکهای فدایی خلق وارد کرده بود، مدعی شد که همه رفقایی که در آن پایگاه حضور داشتند از رهبران و مسئولان سازمان بودند و از همه رفقا در آن خانه به عنوان مرکزیت سازمان نام برد؛ در حالی که چنین نبود. در خانه مهرآباد جدا از اعضای تیم، رفیق خراطپور که یکی از تیمهای شاخه زیر نظر رفیق یثربی بود، تعدادی از رفقایی حضور داشتند که به دلیل ضربات ساواک _که از اردیبهشت همان سال شروع شده بود_ روابطشان ضربه خورده بود. آنها در آن خانه بودند تا مجددا سازماندهی شوند. ضربه ۸ تیر گرچه یکی از بزرگترین ضربات دشمن به سازمان چريکهای فدایی خلق بود اما با توجه به درگیری مسلحانه قهرمانانه رفقای حاضر در آن پایگاه که اجازه ندادند دشمن قادر به دستگیری حتی یک فرد از رفقا در این پایگاه گردد، تاثیر بسیار مثبتی روی تودهها به جا گذاشت و موجب رشد روحیه رزمندگی در آنان شد.
رفیق غلامعلی خراطپور از همان آغاز همراه با رفقای دیگر و گروهی که حول کارگر فدایی رفیق عباس کابلی شکل گرفته بود به دنبال رستاخیز سیاهکل و اعلام موجودیت چریکهای فدایی خلق، به ضرورت مبارزه مسلحانه و حقانیت آن جهت مبارزه با رژیم شاه پی برده و با همه وجود در جهت ارتباط با سازمان چریکهای فدايی خلق گام برداشته بود. سرانجام در اواخر سال ۱۳۵۱ ارتباط این گروه از انقلابیون با چريکهای فدایی خلق بر قرار شد و رفقا همگی تک به تک به سازمان پیوستند. رفقایی چون عباس کابلی، حسن جان لنگوری، محسن نوربخش، محمدعلی خسروی اردبیلی، محمد حرمتیپور و غلامعلی خراطپور رفقایی از این گروه بودند که زندگی تشکیلاتی و مبارزاتی هر یک از آنها گوشهای از تاریخ سازمان ما را تشکیل میدهد.
ساواک پس از درگیری مسلحانه ۸ تیر ۱۳۵۵ در روزنامههای خود اسامی تعدادی از رفقای شهید در این درگیری را اعلام کرد اما نام رفیق غلامعلی را اعلام نکرد. این امر میتوانست به این دلیل باشد که برخی از رفقا در جریان درگیری و انفجار نارنجک چهرهشان قابل شناسایی نبود و در نتیجه دشمن قادر به شناسایی آنها نشده بود. اما هر دلیل دیگری که در عدم اعلام نام رفیق خراطپور در درگیری ۸ تیر از طرف ساواک وجود داشت، مزدوران وزارت اطلاعات در رژیم مکار و جنایتکار جمهوری اسلامی این امر را به موضوعی برای مخدوش کردن واقعیات تبدیل کردهاند. دستاندرکاران وزارت اطلاعات در کتابی که در بهار ۱۳۷۸ تحت عنوان “چريکهای فدایی خلق از نخستین کنشها تا بهمن ۱۳۵۷” با هدف مخدوش کردن تاریخ چريکهای فدایی خلق منتشر نمودند در صفحات ۶۹۵ و ۶۹۶ این کتاب با درج گزارشی بی سر و ته که آنرا منتسب به ساواک اعلام کردهاند، مدعی شدهاند که رفیق خراطپور در خانه مهرآباد شهید نشده و در کشور “اتریش و یا فیلیپین” زندگی میکند!! این خزعبلات در این فاصله دستمایهی تبلیغات زهر آلودِ نانآلودهخورها و مغرضان معلوم الحال نیز قرار گرفته است که به نوبه خود میکوشند ادعای بی اساس مزدوران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را به خورد دیگران بدهند.
در متن کتاب مزبور آمده است که “مهندس غلامعلی خراطپور رئیس پیشین شبکه برقرسانی جاده شاهی-بابل که چند سالیست متواری میباشد، بنا به گفته چند نفر از آشنایان شخص مزبور در کشور اتریش و یا فیلیپین میباشد. نامبرده دارای پدر، مادر و سه برادر است” و سپس با نام بردن از “محمود” به عنوان برادر بزرگتر رفیق غلامعلی نوشته شده است “اگر چه از سرنوشت وی نیز اطلاعی نداریم ولی قطعا در درگیری مهرآباد جنوبی کشته نشده است. احتمال دارد که او یکی از کشته شدگان ناشناس رشت باشد”.
اما واقعیت آشکاری که خط بطلان بر خزعبلات ماموران وزارت اطلاعات و وابستگان به این وزارت میکشد وجود سنگ آرامستان رفیق غلامعلی خراطپور در قطعه ۳۳ گورستان بهشت زهرا میباشد. بر روی سنگ قبر این رفیق تاریخ شهادت وی ۸ تیرماه ۱۳۵۵ قید شده است. مروری بر خاطرات بازماندگان آن سالها که در درون سازمان فعالیت میکردند نیز شکی باقی نمیگذارد که رفیق غلامعلی خراطپور، یکی از رفقاییست که در درگیری ۸ تیر به شهادت رسیده است.
او رفیق آگاه و جسوری بود که سالها در صفوف سازمان با دشمان طبقه کارگر جنگید و سرانجام جانش را وثیقه تحقق آرمانهای این طبقه نمود.
یاد رفیق غلامعلی خراطپور گرامی و راهش پر رهرو باد!
Tags: چریک فدایی خلق چریکهای فدایی خلق ایران رژیم جنایتکار پهلوی رفیق اشرف دهقانی رفیق حمید اشرف رفیق غلامعلی خراط پور رفیق فریبرز سنجری سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ساواک شاه
Previous
درباره زندگی رفیق محمدهادی فاضلی
از همین دسته