سوال: ۴۳ سال از انقلاب ۵۷ میگذرد. علیرغم كوهی از ارزیابی های گوناگون از این انقلاب، اما در مقایسه با سالهای گذشته، اینروزها شاهد یك روند تعرض سیستماتیك به كمونیسم و نفس انقلابیگری از جانب دست راستی ترین محافل و جریاناتی هستیم كه به اسم اپوزیسیون در خارج كشور به "ارزیابی" از انقلاب ۵۷ روی آورده اند؛ هدف این محافل دست راستی از ضدیتش شان با كمونیسم و انقلابیگری كه بخشا توسط رسانه ها و میدیای ایرانی در خارج كشور پوشش داده میشوند، چیست؟ چرا اپوزیسیون دست راستی به جای محاكمه جمهوری اسلامی، به سیبل كردن كمونیستها و انقلاب ۵۷ به طور گسترده در فضای رسانه ای روی آورده است؟
ثریا شهابی: این رویکرد افراطی که امسال از طرف جریانات راست در حد تبلیغات و پروپاگاند و گرد وخاک بپا کردن در مورد انقلاب ۵۷ و حمله به حضور و نقش جریات چپ و کارگری، در آن براه افتاده است در مورد تنها چیزی که نیست بررسی انقلاب ۵۷ است. این گرد وخاک ها که به امید براه انداختن طوفان ضد چپ و ضد کمونیستی برپا شده است ربط چندانی به یک بررسی تاریخی جدی حتی در سطح کلاس پنجم ابتدایی مدارس کم امکانات حاشیه روستاهای ایران ندارد.
انقلاب ۵۷ را باید بررسی کرد، در این تردیدی نیست و ما از جمله جریاناتی بوده ایم که همیشه با دید انتقادی و در عین حال راهگشا برای آینده، انقلاب ۵۷ و گذشته را مرور و بررسی کرده ایم. نه تنها بررسی و مرور کرده ایم که بعلاوه و مهمتر اینکه از همان روزهای تولد ارتجاع اسلامی در مقابل حاکمیت جدیدی که برای جایگزینی با حاکمیت قبلی توسط همان متحدین حاکمیت قبلی به جلو صحنه رانده شده بود، دهه ها جنگ رودر رو کرده ایم و همه تلاش خود برای جلوگیری از شکل گیری ارتجاع اسلامی و حاکم شدن آن بر فراز سر مردم بپاخواسته در انقلاب ۵۷ را انجام دادیم!
ما صف اول دشمنان جمهوری اسلامی و ارتجاع اسلامی بودیم و هستیم. صف عناصر از قدرت به پایین کشیده شده نظام پادشاهی، که دهه ها در کنج "دپراسیون سیاسی"، عزلت و مهاجرت از ابراز وجود سیاسی "پرهیز" میکرد و امروز بنابه مقتضیات روز "اعتماد به نفسی" پیدا کرده اند، صفی که عملا جمهوری اسلامی و "اقتدار" آن را پذیرفته بود و تسلیم آن شده بود! سرجنگ و سازمان دادن جدالی با جمهوری اسلامی نداشت! عناصر ملی - مذهبی ابن الوقت شریک قدرت جمهوری اسلامی که یا تسلیم و حامی آن شده بودند و یا شریک قدرت آن، امروز "برانداز" و "سرنگونی طلب" شده اند، به نام ارزیابی و بررسی انقلاب ۵۷ دست شانتاژ علیه چپ و کمونیسم زده اند. در دل گردوخاک ضدکمونیستی که به بهانه انقلاب ۵۷ توسط عناصر سابق رژیم سابق و عناصر سابق رژیم حاضر، برپا شده است، چیزی که موضوعیت ندارد بررسی انقلاب ۵۷ است. چرا که در این میدان معرکه گیری و شعبده بازی، جایی برای طرح هیچ حقیقت تاریخی وجود ندارد.
پرووکاتور ها و شخصیت های "کاریزماتیک" آنها چون خانم ها و آقایان انجمن های اسلامی و دوخردادی و اصلاح طلب سابق و مدافع سرسخت نظام چون، خانم ها میترا جشنی و مسیح علینژاد و آقایان امیرحسین اعتمادی و علیرضا کیانی از جمله پرووکاتورهایی هستند که برای شناخت پدیده "کمتیه مشترک ساواک و شهربانی" و امثال "نصیری" ها، "پرویز ثابتی"ها، "تهرانی"ها و "آرش" ها، شما را به منابع تحقیق و جستجویشان در "گوگل" و "ویکی پیدیا" ی مدون شده توسط بازماندگان رژیم سابق رجوع میدهند و گزارشات “سی آی ای” از “فداکاریهای” ساواک و شکنجه گران آنرا٬ باعث افتخار هر ایرانی به رژیم سابق میدانند و عوامل سرکوب و زندابانان و شکنجه گران آن را “ضرورت” زمانه برای رسیده به “دروازه تمدن بزرگ” اعلام میکنند.
خانم فرح پهلوی و آقای رضا پهلوی، هراندازه در مورد شکل و شمایل رژیم سابق "به یک فراموشی تاریخی" و "سانسور تاریخی" امید داشته باشند، امروز قادر نیستد فراتر از کلی گوی در مورد رویدادهای تاریخی آن گذشته٬ از آن "دفاع" کنند! نمی توانند در چشمان همان نسلی که تجربه دست اول زندگی در"آن عظمت" حکومت همسر و پدرشان را داشتند و شاهدان زنده محکومیت تحت حکومت محمدرضا پهلوی هستند، نگاه کنند و با تکیه به فجایع و مصائب به مراتب دهشتناک تری که نه آن انقلاب که شکست آن توسط ارتجاع اسلامی منشا آن بود، آشکارا از اعدام گلسرخی و دانشیان و همه اعدام های دیگر، از اوین و کمیته مشترک و حزب فقط حزب الله آن زمان، یعنی حزب فقط "رستاخیز" و "تطهیر" پرویز ثابتی ها و ساواک، دفاع کنند! اما عناصر اصلاح طلب دیروز و برانداز امروز، کاملا "رها" از همه چیز،"بچه حزب الهی"های سابق و "حقوق بشری"ها و فرشگردی های امروز! عناصری که از جنس خود جمهوری اسلامی، از جنس همان وقاحت و افسارگسیختگی شرکایشان در انجمن های اسلامی و دفاتر اصلاح طلبان حکومتی و بسیج و سپاه و و دفاتر "حفظ شعاير اسلامی" هستند و بنا بر تجربه مستقیم تاریخی شان حد و مرزی در فریبکاری و دروغ و شانتاز و توطئه نمی شناسند، می توانند هرآنچه که میخواهند بنام "بررسی انقلاب ۵۷" چون بادگلو خارج کنند. این ها اساسا خود را مقید٬ رجوع به هیچ فاکت تاریخی نمی دانند. حتی اگر این فاکت و گزارشات و مستندات را دوستانشان در دفاتر فکری پنتاگون و"سی آی ای" و "کاخ سفید" منتشر کرده باشند و به نقش این رهبران راست در به قدرت رسیدن ارتجاع اسلامی، اعتراف کرده باشند.
محاکمه چپ به بهانه انقلاب ۵۷ ، در واقع مراسم شرفیابی اپوزیسیون اصلاح طلب و اسلامی درون حکومتی به صف برآندازان و سرنگونی طلبان است. این مراسم قرار است حزب الهی ها و انجمن اسلامی چی ها و آبدارچی های ستادهای انتخابی خاتمی و موسوی و کروبی، را غسل تعمید دهد. یعنی همان هایی که هزاران جوان چپ و کمونیست ممنوع الکلام و ممنوع الفعالیت و محکوم به حبس و اعدام در دانشگاهها و در محیط های اعتراضی در جامعه را در حمایت قانون و سیستم انجمن های اسلامی، مورد تعرض قرار میداد. قرار است طی این مراسم، طیف دوخردادی های سابق، امروز بعنوان شخصت های برانداز و سرنگونی طلب در کمپ راست افراطی، شخصت هایی که به اندازه کافی ماجراجو، به اندازه کافی رها از هرنوع تعهدی به هرنوع پرنسیپ سیاسی و حقیقت گویی، به اندازه کافی ضدچپ و ضدکمونیست و ضدکارگر، را جلو صحنه بگذارند. به صف سرنگونی طلبی و براندازی پیوستن طیفی از رژیمی های سابق را باید به فال نیک گرفت که این شروع ریزش نظام از درون است. با این وجود باید دست دخالتگری شان برای برهم زدن صحنه و چرخاندن سر میدان محاکمه جمهوری اسلامی و دوستانشان در قدرت، به سمت تعرض به چپ و کمونیسم در ایران، را گرفت و محکم بست!
بهررو، بحث و جدل جدی با این تحرک و رجوع به ابتدایی ترین چهارچوب های یک بررسی تاریخی در مورد انقلاب ۵۷ با مبلغین و پرووکاتورهای آنها، و مثلا بحث در مورد اینکه آیا شورش و انقلاب حق پایین سرکوب شده است یا نه و یا حتی بحث جدی در مورد امکان اصلاحات و تغییر به شیوه های دیگری،و آیا می شد به نحو دیگری جلو قدرت گیری جمهوری اسلامی را گرفت یا نه، کاملا بیهوده است. این گردوخاک برای بحث در این مورد نیست! برای شکل دادن به سونامی است که در آن هیچ چیز، مطلقا هیچ چیز قابل رویت نباشد تا بتوان در پرتو آن هرسناریویی را پیاده کرد! استدلال برای این رگه انگلی مثل این است که شما برای مراجع مذهبی و علما عظام در مورد رد نظریه "ظهور مهدی موعود" و صحت "نظریه کوپرنیک" بخواهید به فاکت و استدلال رجوع کنید!
سوال واقعی در میدان این گردوخاک این نیست که آیا انقلاب ۵۷ درست بود یا نبود و چگونه نیروهای سازمانها و نیروهای سیاسی چپ می بایست در آن دخالت موثر تر و قدرتمندتری میکردند یا نمی کردند! سوال واقعی این است که چرا امروز و در این شرایط، راست تازه از حکومت کنده شده و به "اپوزیسیون سرنگونی طلب" پیوسته، میخواهد به بهانه "بررسی انقلاب ۵۷" چپ را محاکمه کند! حاصل این محاکمات برایش چی است! سمفونی "درخواست معذرت" از فعالین و سازمان های "چپ" که در بارگاه این رگه تازه سرنگونی طلب شده، "توبه" کند، سمفونی که توسط ارکستر فیلارمونیک شوهای تلوزیونی ایران اینترناشنال و "من و تو" هم نواخته میشود، به چه منظوری مهندسی شده است!
مقدمتا و پیش از پرداختن به دلیل برپا شدن این گردوخاک، میگویند که این خانم ها و آقایان فرشگردی، علینژاد ها و جشنی ها و اعتمادی ها و کیانی ها و ...، نماینده نسل و نسل های جدید پس از دهه شصتی هستند که "چپ" چهل سال قبل، را بعنوان عاملی تباهی زندگی کودکی و جوانی شان به پای میز محاکمه می کشانند. این دورغ بزرگی است! مستقل از دروغ گویی در نقش چپ در اپوزیسیون و نقش خودشان در حاکمیت، نه خانم علینژاد و نه خانم جشنی و نه آقایان اعتمادی و کیانی٬ نماینده نسل جوان و امروز پا به سن گذاشته ای نیست که جمهوری اسلامی ایران کودکی و جوانی شان را به تباهی کشید! این ها سخنگویان و نمایندگان مردم و نسل های پس از انقلاب نیستند! این ها، بیست یا چهل یا پنجاه ساله، در هر سال و ماهی که متولد شده باشند، چهره های جنبش راست افراطی ضدکمونیست و ضدچپ، در جامعه ایران هستند!
بیست ساله یا سی و چهل ساله، "بلوند" یا "سیه مو"، قدبلند یا متوسط و کوتاه، از نسل دوره انقلاب یا نسل پس از دهه شصت، تفاوتی نمی کند! هزاران هزار جوان چپ و کمونیست امروز در ایران، همچون صدها و صدها چهره شناخته شده و معتبر چپ امروز در جامعه ایران که مبارزات مردمی و کارگری را هدایت میکنند، از جنبس نسل های قبلی در جنبش سیاسی خودشان هستند! جنبش های سیاسی، تعلق به جریانات سیاسی همچون باور به عقاید معین و یا تسلط به مهارت و تخصص ویژه، جنسیت و نسل و سن و سال و زمان و مکان نمی شناسد! مشروطه خواه و کمونیست و دانشمند و آخوند و مذهبی و بی مذهب و .. میتواند یکصد ساله باشد یا ۲۰ ساله، و در ایران امروز چپ و راست، هر یک در جنبش سیاسی خود، در جامعه در سوخت و ساز اجتماعی فعال هستند! این حربه ریاکارانه که گویا جدال چپ و راست جدال نسل های مختلف است، یک شعبده بازی برای پنهان کردن رنگ سیاسی جنبش خود است. این داستان کودکانه "وسترن اسپاگتی" که گویا نسل جدید "راست" در اپوزیسیون، حتی وزیر و وکیل و سپاهی و حزب الهی جملگی "معصوم و بی گناه" است و نسل انقلاب کرده چهل سال قبل "چپ" و "مقصر" و پدیده ای "به تاریخ سپرده شده"، خرگوش که نه، موش کور نحیف و مشرف به موتی است که ناگهان از کلاه شعبده بازان بیمایه جنبش راست در اپوزیسیون بیرون جهیده است.
این شعبده بازی برای پنهان کردن رنگ سیاسی جنبش خود، را باید افشا کرد! نه جنسیت و گرایش جنسی - جنسیتی، نه سن و نه مذهب و نه ملیت و نه رنگ پوست و محل تولد و مرگ و زندگی و "لایف استایل" شخصی آدم ها، جایگاه و گرایش سیاسی آنها در جامعه را معلوم نمی کند! به همان میزان که در جامعه ایران راست ضدکمونیست و ضدکارگر و ضدعدالت اجتماعی در همه سن و سال و زن و مرد و .. وجود دارد، صدها بار به مراتب بیشتر چپ و کمونیست و مدافع کارگر و انقلاب کارگری وجود دارد! دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب "داب" که در خدمت این دوستان انجمن اسلامی و خاتمی چی و کروبی چی سابق و برانداز امروز در سراسر دانشگاههای ایران سرکوب و شکنجه شدند، صدها و صدها آژیتاتور و سازمانده چپ و سوسیالیست در طیف کارگران پیشرو در صحنه امروز ایران، کافی است که این ریاکاری سواستفاده از سن و جنسیت را کنار بزند.
به پاسخ به سوال بازگردم، این رویکرد، یک پلاتفرم سیاسی است نه برای کشف حقایق تاریخی فاجعه شکل گیری جمهوری اسلامی و راههایی که می شد از برپایی هالوکاست اسلامی جلوگیری کرد! این پلاتفرم راه اندازی یک جدال سیاسی سالم و متمدنانه با مخالف خود، چپ و راست، برای بررسی ابژکتیو و تاریخی انقلاب ۵۷ نیست. بلکه تلاشی است از جانب راست برای راه انداختن گردوخاک و به امید تبدیل آن به طوفانی که در پرتو آن چشمان همگان چنان کور شود که بتوان راه پیشروی مخرب ترین سناریوها در سیر خلاصی جامعه ایران از جمهوری اسلامی، را باز کرد.
این کمپین بیشتر از اینکه در مورد جمهوری اسلامی باشد و بررسی انقلاب ۵۷، فعالیت و پلاتفرمی است در مورد تحولات امروز و مسئله کسب قدرت سیاسی! یعنی مسئله ای که امروز باز هم بعد از ۴۳ سال حاکمیت جمهوری اسلامی، بعنوان مسئله روز سرش باز شده است. این رویکرد یک پلاتفرم سیاسی برای آینده است تا ارزیابی از گذشته. برخلاف توهم برخی از"همه با همه" ی ها در صف "چپ غیرکمونیست"، امسال "راست" به روشنی و صراحت در مورد آینده ایران به جدال چپ جامعه امروز ایران، به جدال جنبش سیاسی طبقه کارگر، یعنی کمونیسم و جنبش ضدکاپیتالیستی طبقه کارگر آمده است. بالاخره فکر میکنند که اگر چهل و سه سال قبل در مقطع سقوط رژیم سابق، در پناه سیاست جنگ سردی غرب در کشیدن کمربند سبز اسلامی در منطقه، قدرت های غربی توانستند از یک سنت کپک زده و گندیده اسلامی در حاشیه جامعه شهری و مردم متمدن ایران، برای تحولات پس از سرنگونی شاه، رهبر بسازند و ارتجاع اسلامی را به قدرت رساند، چرا نتوان در شرایط مشابه و فقدان رهبری، به همان شیوه از این رگه مرتجع گذشته پرست و حاشیه ای چون فرشگرد، به کمک رسانه هایی چون تلویزیون "ایران اینترناشنال" و"من و تو" و"صدای آمریکا" و امکانات باندهای داخلی درون حکومتی که در حال ریزش است، برای فردای پساجمهوری اسلامی رهبری و آلترناتیو ساخت!
این پلاتفرم نه جدالی با گذشته که با جنبش امروز در جریان است! جدال با کارگری است که رفاه و خوشبختی و ازادی میخواهد! با معلمی است که کرامت و منزلت و زندگی انسانی برای همه مردم میخواهد، با زنان و مردان و جوانان است که فقر و فلاکت و استثمار و نابرابری و ساواک و اوین و شکنجه آریامهری یا اسلامی نمی خواهند! جدال با آلترناتیو قدرتی است که برخلاف دوران انقلاب ۵۷، ابراز وجود کرده است و برای قدرت گیری خود را آماده میکند. دعوای این راست با چپ، دعوا با رهبری موجودی است که امکان ابراز وجود راست را محدود کرده است. این تفاوت امروز یا زمان رهبر شدن خمینی است! رهبری و نیروی گرفتن قدرت در ایران٬ در حال شکل گیری است. این نیرو چپ، کمونیستی و کارگری است! جدال امروز راست، با این چپ موجود است نه چپ انقلاب ۵۷!
این پلاتفرمی در عین حال برای فرار از پاسخ گویی به مردم است که چه حکومتی و چه نظام و چه ساختار سیاسی و اقتصادی را وعده میدهند! پشت داعیه های "حقوق بشری" و کلی گویی ها و فحاشی به چپ، سرانجام باید پاسخ دهند. باید آنها را به پاسخ گویی کشاند، که حکومت مورد نظرشان چگونه حکومتی است! پنهان شدن پشت اینکه "ما شبکه" هستیم و نه قدرت و نه حزب، در حالی که یکی از مجهزترین احزاب سیاسی با کارکشته ترین سیاستمداران با سابقه در هییت های حاکمه های متعدد در غرب هستند، دروغ بزرگی است.
"شخصیتهای" اصلی این کمپین راست و ضد کمونیستی رزومه های فعالیت های سیاسی گذشته شان را پنهان کرده اند، تا هم جنس بودن و هم قماش بودن خود با حکومت شان که در شرف سرنگونی است را پنهان کنند. خاصیت اعلام اینکه "ما شبکه" هستیم و "رنگارنگ" و "رنگین کمان" در این است که بتوان از پاسخ گویی به این سوال فرار کرد٬ که "انقلاب ۵۷ هرچه که بود و نبود"، "چپ هرچه کرد و نکرد"، شما راست “ضدکمونیست” میخواهید برای ایران چه نظامی بسازید. خاصیت هیاهوی ساختگی "نسل سوخته" برای فرار از پاسخگویی به این است که شما امروز برای آینده ایران در حال پختن چه آشی هستید! آیا در حکومت مورد نظر شما، مقدسات داریم یا نه؟ اگر کسی چون آقای خرسندی در مقابل پرچم شما، نه توهین که تعظیم نکرد، آیا شوالیه هایتان آزادند به خاطر "توهین به مقدسات" و "شیرخورشید" و "تاج کیانی" همان کف چرانی و تعرضی که در جوار "دادگاه مردمی آبان" کرد، انجام دهند؟ برای پاسخ ندادن به این است که آیا در نظام شما مذهب رسمی داریم یا نه؟ نقد اسلام به بهانه "توهین به مقدسات مردم" و نقد سلطنت و شاه به بهانه "خیانت به مام میهن" ممنوع نخواهد بود! مردم بیمه بیکاری میگیرند یا نه؟ رفاه مردم و طبقه کارگر آیا قرار است دهه ها و تا رشد چند رقمی، به تعویق بیفتد؟ اعدام ممنوع است یا نه؟ با اوین و قزل حصار و سپاه و بسیج و نیروهای ضدمردمی چه می کنید؟ چگونه به نیازهای رفاهی و سلامتی همین امروز مردم پاسخ میدهید! با نهادهای مذهبی چه میکنید! باید مالیات بپردازند و خصوصی شوند یا نه؟
میگویند که راست با امکانات و "منابع" و "با بنیه" است و چپ و کمونیسم "بی امکانات" و "بی بنیه"! سر کیسه وعده های مشروط سیاستمدران دست راستی جهان و طیفی از تکنوکرات ها و متخصصین قدرت های حاکم را نشان میدهند و وعده رفع مشکلات و رشد چند رقمی میدهند! نه وعده رفاه و رفع تبعیض و نابرابری و عدالت اجتماعی و اقتصادی! در این مورد هم دروغ میگویند! دولت های غربی، از قاره آمریکا تا اروپا زیر فشار مردم معترض یکی پس از دیگری در بحران اند و بحران پشت بحران در روزمره گی بسر میبرد! تصویر بخش اعظم جوامع غربی، آنچه که تلویزیون های "ایران اینترناشنال" و "من و تو" و "بی بی سی فارسی" و رادیو فردا نشان میدهد نیست! برخلاف تصویر میدیاهای رسمی که در آن از جنبش های موجود در جوامع غربی، جنبش کارگری و چپ، مترقی و مدافع عدالت اجتماعی و برابری و مدافع حفظ محیط زیست و پناهندگان، و مخالف راست افراطی و راسیسم و فاشیسم و مخالف ریاضت اقتصادی و علیه دخالت های میلیتاریستی حکومت هایشان در سایر کشورها، و طرفدار جولیان آسانژ و فلسطین، که در جوامع غربی نیروی میلیونی دارد، خبری نیست! جوامع غربی نه در انحصار قدرت های حاکم که در تب تغییر از پائین و جنبشهای اجتماعی برای تغییر میسوزد. جهان و غرب از دریچه این میدیاهای جهت دار راست فارسی زبان، تماما در اختیار ترامپ ها و راست افراطی و فاشیست ها است! این دروغ بزرگی است. چپ و کمونیسم و جنبش کارگری در ایران، با بنیه تر، با پشتوانه تر، و پرحامی تر از راست افراطی در اپوزیسیون ایران است!
چه کسی گفته است که همه اعضا و دوستداران "ویکی لیکس" در جریان و فردای به قدرت رسیدن طبقه کارگر ایران و جنبش ازادی و برابری در ایران، امکانات فنی و تخصصی شان را در اختیار دولت بر خواسته از انقلاب آزادیخواهانه بعدی ایران قرار نمی دهد! صف هنرمندان و متخصصین و مردم معترض و طبقه کارگر در جوامع غربی، که نیروی ذخیره حامی جنبش ازادیخواهانه مردم ایران هستند، به محض کمترین پیشروی٬ این صحنه و شو یک نفره راست افراطی ایران و میدیای آن را برباد خواهد داد. همه امکانات مادی و معنوی و تخصصی خود را برای کمک به مردم ایران، بطرف ایران سرازیر خواهد کرد! زدن مهر راست بر پیشانی همه هنرمندان و متخصصین و منابع انسانی، یکی دیگر از شعبده بازی های راست افراطی ایران است! کمونیسم، آرمان و جنبش عدالت اجتماعی و برابری، برخلاف آرزوهای راست افراطی ایران، نه در جهان و نه در ایران و منطقه، نه تنها حاشیه ای نیست. که در میدان است! بخصوص در ایران! آن را از مقام معظم رهبری، خامنه ای و هشدارش در مورد خطر رشد بیشتر مارکسیست ها بشنوید!
راست ضدچپ و افراطی ایران باید پاسخ دهند که: با این همه جوان چپ و کمونیست در دانشگاهها و محیط های اعتراضی جوانان و زنان و کارگران و معلمان و بازنشستگان و با این همه اعتبار چپ و کمونیسم و کارگر در ایران، چه میکنید! با جنبش قوی کمونیستی در کردستان چه میکنند! فرمان "پوتین ها را از پای در نیاورید تا "ارتجاع سرخ" را سرکوب کنیم"، لقمه بسیار بزرگی است برای دهانهای کوچک راست افراطی در جامعه ایران.
ما حق داشتیم که بسیار پیش از اینکه پرده عوامفریبی "پیمان های نوین" اتحاد و .. از طرف راست کنار برود، اعلام کنیم که راست ایران، نه لیبرال است و نه دمکرات و نه معتقد به حداقلی از آزادی و آزاد اندیشی! راست ایران افراطی و فاشیست است. آقای پهلوی کاراکتر اصلی و ماجراجوی این صحنه نیست. ایشان و بازگشت به گذشته بهانه رفتن به جدال آینده ای است از طرف مخرب ترین نیروها، چون مجاهد و فرشگرد و باندهای ملی - مذهبی و نظامی ریزش کرده از درون حاکمیت، بخواهد شکل بگیرد! سناریوهایی که تکیه به کارکشته ترین سیاستمداران قدرت های حاکم و منابع آنها دارد. پرچم جدال با چپ به بهانه انقلاب ۵۷ ، که امروز برافراشته شده است، برگه و مجوز عبور از"پل سراط مستقیم" از حاکمیت به اپوزیسیون است! امروز عبور از خاتمی و کروبی و موسوی ها و فردا عبور از سپاه و بسیج و وزارتخانه ها و نهادهای رنگارنگ جمهوری اسلامی، برای پیوستن به راست. این پرچم پیوستن باندها و عناصر ریزش کرده جمهوری اسلامی برای تبدیل شدن به اپوزیسیون سرنگونی است!
سلطنت و "شاهنشاه" بهانه است! نه سلطنت و نه "شاهنشاه" باز نمی گردند! آقای پهلوی و نه خانم فرح پهلوی کاراکترهای شکل دادن به آینده ایران نیستند! آنچه که در رویای قدرت است، را باید از فرشگردی ها و نسل ریزش کرده از حاکمیت و دوستانشان در پنتاگون و مشاوران ایرانی هیئت های حاکمه در دولت های آمریکایی٬ شنید. پوشاندن لباس واقعیت به رویای ممنوع حاکمیت الیت ایرانی کارکشته سیاسی و شریک قدرت در امریکا، به سادگی شدنی نیست! جدال راست با چپ جامعه ایران، راست از بالا و چپ در پایین، تازه شروع شده است. باید به استقبال آن رفت.
ما جنگی رودر رو با راست در اپوزیسیون نداریم! جنگ ما با جمهوری اسلامی است که عامل مستقیم تمام مصایب مردم در ایران است. جنگ ما با قدرت حاکم است! اما در این مسیر با هر جریان سیاسی، راست، ناسیونالیست، بنام چپ و در رکاب راست، که بخواهد فضای مبارزه سیاسی را آلوده کند! مردم را به بهانه بررسی انقلاب ۵۷ به جان هم بیانداز! تفرقه و شکاف ایجاد کند، توطئه کند و به مردم به خاطر اعتقادات شان تعرض کند، همان رفتاری را خواهیم کرد که با عناصر قدرت حاکم. ما فاصله خودمان را میدانیم! راست هم میداند! اگر راست بخواهد قواعد مبارزه متمدنانه، سالم و شفاف سیاسی دو جریان مخالف در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی، را به چنین توطیه هایی بکشاند، بی تردید نه از جانب ما و نه از جانب جنبشی که در میدان است، بی پاسخ نخواهد ماند. نسلی که امروز در ایران بپاخواسته است، تجربه انقلابات متعدد را دارد و پروژه هایی چون فرشگرد و نورافکن هایی که بر آن تابیده میشود، که از جنس همان نورافکن هایی است که بر شخصت های ارتجاع اسلامی ۴۳ سال قبل انداخته شد، را می شناسد.
افشا و به انزوا کشاندن این تحرک سیاسی، بی تردید یکی از ملزومات باز کردن راه پیشروی و به پیروزی رساندن جنبشی است که امروز از کارخانه ها و مدارس و دانشگها تا معادن و شهر ها و روستاها، علیه جمهوری اسلامی در میدان است و به پیروزی خود، امید دارد. اگر از انقلاب ۵۷ باید چیز مهمی آموخت، یکی از آموزه های آن منزوی کردن ارتجاع دیگری است به جای ارتجاع اسلامی، به بهانه اتحاد بر سر سرنگونی رژیم!
۱۰ فوریه ۲۰۲۱
۲۱ بهمن ۱۴۰۰