انتخاب مجدد ترامپ را زمین لرزه دیگری در جهان مینامند. میگویند ترامپ قرار است دوباره میز بازی را به هم بزند و ״تعادل״ و ״ثبات״ و ساختارهای جهان را با مخاطرات جدی روبرو کند.
پایان جنگ اوکراین و توافق با روسیه، پایان دادن به کشتار در نوار غزه، به شرط تحویل دادن کرانه باختری و سرجای خود نشاندن جمهوری اسلامی، احیا جایگاه از دست رفته امریکا و اسرائیل را در منطقه و اجرا پیمان ابراهیم، تمرکز و تشدید جنگ اقتصادی با چین بخشی از سیاستهایی است که قدرتهای جهان و منطقه خود را برای آن آماده میکنند.
میگویند دور دوم ریاست جمهوری ترامپ ادامه خطی دور اول ریاست جمهوری وی و ادامه کارهای ناتمام با همان روش ״غیرمتعادل״ و ساختارشکنانه اش است. ارزیابی هایی که تغییرات و تحولات چند سال گذشته در سطح جهان و خاورمیانه را ندیده میگیرند. پیروزی ایندوره ترامپ در اوضاعی متفاوت، چه در سطح جهان و چه در سطح منطقه، اتفاق افتاده است. دوره ای که از مهمترین مختصات آن میتوان از جنگ اوکراین و تاثیرات آن بر قطب بندی های جهانی، بر زندگی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه بشری، از تغییرات در رابطه قدرتهای منطقه با قدرتهای جهانی، در ایفای نقش بیشتر بلوک رقیب غرب، بویژه چین در خاورمیانه و بازتر شدن امکانی برای دول منطقه برای انتخاب دوست و متحد و ورود به بازار این بلوک، تضعیف موقعیت امریکا در سطح بین المللی و بویژه در خاورمیانه، نزدیکی رسمی بورژوازی کشورهای منطقه به چین و روسیه، از نسل کشی در نوار غزه توسط اسرائیل و متحدین غربی آن و جنبش جهانی حمایت از مردم فلسطین و تاثیرات آن بر رابطه پائین با بالا در سرتاسر جهان و شکست ״پیمان ابراهیم״ و شکل دادن به خاورمیانه جدید حول محوریت اسرائیل، از عروج فاشیسم در اسرائیل، و نتانیاهو بعنوان رهبر آن، نام برد. مولفه هایی که ادامه خطی سیاستهای قبلی ترامپ را غیرممکن میکند.
ایران، موقعیت جمهوری اسلامی و سیاست ترامپ در رابطه با آن یکی از مسائلی است که نه فقط دولتها و بویژه جمهوری اسلامی، که مردم در ایران و نیروهای سیاسی به دقت آنرا تعقییب میکنند. جمهوری اسلامی تلاش خود را برای کم کردن کشمکش و همزمان حفظ چهره قدرقدرت خود، آماده میکند. همزمان با نشان دادن ״برگ برنده״ خود، قدرت محور مقاومت و نزدیکی با چین و روسیه، خود را برای امتیازدهی و امتیازگیری آماده میکند. چه جمهوری اسلامی و چه امریکا و دول غربی برای ورود به دوره جدید دو ماه فرصت دارند و آمادگی برای این ورود آغاز شده است.
در این میان نگاهی به اپوزیسیون بورژوایی ایران، نیروهایی كه سیاستهای ارتجاعی شان در جامعه جواب نه گرفته است و از سر استیصال عبای ژنده خود را به هر ارتجاعی می آویزند، ضروری است.
نیروهایی که در سال ۲۰۱۷ انتخاب ترامپ و سیاست ״فشار حداکثری״ او بر جمهوری اسلامی و ״رژیم چینج״ را نوری در تونل تاریک جنبش خود دیدند و حول شخص ترامپ، بعنوان عامل و منشاء به نان ونوایی رسیدن خود، گرد آمدند. نوری که ترامپ با اعلام از دستور خارج کردن رژیم چینج در ایران بی سروصدا و در خفا از سوسوی حقارت آمیز خود افتاد. ظاهرا انتخاب مجدد ترامپ خون تازه ای را در رگهای این صف، از رضا پهلوی تا ناسیونالیستهای کرد، به جریان انداخته است. اینبار اما نقطه قدرت ترامپ نه سیاستهای منطقه ای و ״قاطع״ آن علیه جمهوری اسلامی، نه به دستور آمدن دوباره ״رژیم چینج״، که قدرتمند شدن فاشیسم اسرائیلی و شخص نتانیاهو بعنوان رهبر آن است. شوق و ذوق امروز اینها از انتخاب ترامپ در حقیقت امید به تقویت افسار گسیختگی بیشتر دولت فاشیست اسرائیل در دامن زدن به جنگ در منطقه و شانس بازی دادن شان توسط دولت اسرائیل است. امید به تبدیل نتانیاهو به ترامپ منطقه از حالا قند در دلشان، برای حمله نظامی و ״فشار حداکثری״ او بر جمهوری اسلامی، آب کرده است. این هورا کشیدن و مسابقه تبریک و تهنیت گفتن، پیامهای ״به کمک به مردم کردستان بیائید״ یا هیجان زده شنل ژنده سلطنت را بر تن کردن، این دست گدایی دراز کردن نه به سوی ترامپ که به سوی نماینده آن در منطقه، نتانیاهو است. امید اینکه انتخاب ترامپ دست فاشیسم اسرائیلی را، در شکل دادن به ״نظم نوین خاورمیانه״ با محوریت اسرائیل و زیر پرچم مقابله با جمهوری اسلامی، باز بگذارد تنها نور امید این نیروها در انتهای تونل تاریک شان است.
شانس نتانیاهو و دولت فاشیست اسرائیل در به آتش کشیدن خاورمیانه، مولفه ای است که اپوزیسیون بورژوایی و ارتجاعی از آن بعنوان ״فرصت تازه״ نام میبرند و به آن امید بسته اند. فرصت تازه ای که قرار است نه ترامپ که نتانیاهو خالق آن باشد. بی دلیل نیست رضا پهلوی، برای بار دوم و بطور ״اتفاقی״، دو روز پس از پیام نتانیاهو به مردم ایران و وعده ״آزادی״ آنان توسط بمب افکن های ״بشردوست״ و ״آزادیبخش״ اسرائیل، پیامی با همان مضمون به مردم ایران میدهد.
״قصاب غزه״ که در جنایت و بیشرمی گوی سبقت را از هر فاشیست و جانی تاریخ بشریت ربوده است، با سرمایه گذاری روی فقر اکثریت محروم، سرمایه گذاری روی نفرت و خشم مردم ایران عیله جمهوری اسلامی وعده ״آینده ای پر از صلح و رفاه״ در سایه جنگ و کشتار در خاورمیانه را میدهد. و رضا پهلوی با تقلید از نتانیاهو و سرمایه گذاری روی فقر و فلاکت و نفرت مردم از جمهوری اسلامی وعده ״باز پس گیری ایران״ را به کمک ״اتاقهای فکر و دالانهای قدرت در سراسر جهان״ میدهد. ״شاهزاده״ که در لالا لند پادشاهی خود غرق شده و تاج و تخت و سلطنت اش فعلا فقط در دنیای ״پرافتخار״ و ״شکوهمند״ مجازی معنی دارد، ״ناجی״ که کمپین ״وکالت میدهم״ اش به آبرو ریزی تبدیل شد، دوباره با اعتماد به نفس خارق العاده و ״شاهانه״ خود اعلام میکند ״من بنا به خواست شما، آمادگی خود را برای هدایت این تغییر، و رهبری دوران گذار اعلام کردهام״! ناکامی ها و شکستهای پی در پی رضا پهلوی، بعنوان شخص، و جنبش بازگشت به گذشته در اثبات مقبولیت خود بعنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی به ״اتاقهای فکری قدرتهای جهانی״ و مهمتر از آن در زدن مهر ارتجاعی خود به مبارزه و جدال مردم آزادیخواه در ایران برای آزادی، برابری، رفاه و امنیت، باعث ایزوله شدن کامل این جریان حتی در اپوزیسیون ناسیونالیسم ایرانی شده است. شکستهایی که در تبدیل و دگردیسی این جریان، نئوپهلویسم، به نیروی فاشیست آریایی نقش تعیین کننده ای داشته است. تقلید و همسو شدن با فاشیسم اسرائیلی، تکرار پیام مشمئزکننده نتانیاهو و وعده بازپس گیری ایران به کمک جنگنده هایی که غزه را با خاک یکسان کرده اند بر متن این ناکامی ها، انزوا و بی مهری مطلق ״اتاقهای فکری״ جدی و تعیین کننده در غرب به این جریان و رهبر آن اتفاق افتاده است. جوائز سمبلیک و بی معنای نهادهای دست چندم و ناشناس امریکا به او نمیتواند بر وضعیت اسف بار او سایه بیندازد.
ناسیونالیسم کرد و بطور ویژه باند زحمتکشان و مهتدی نیروی دیگری است که ״فرصت تازه״ را غنیمتی شمرده اند. بخصوص که وزیر امور خارجه اسرائیل ״مرحمت״ فرموده و بطور ویژه از ״کوردها״ بعنوان متحدین اسرائیل نام برده است. از منظر ناسیونالیسم کرد این ״لطف و مرحمت״ اثبات تبلیغات پرو اسرائیلی دائمی آنان مبنی بر اینکه ״اسرائیل دوست مردم کرد است و در صورت حمله به ایران کردستان را بمباران نخواهد کرد״ است. احزاب ناسیونالیست کرد، به سیاق احزاب برادر خود در عراق، به مردم در کردستان میگویند که میتوانند بدون نگرانی نظاره گر کشتار مردم غیر کرد زبان در تهران و شیراز و تبریز و اهواز باشند و این احزاب در سایه کشتار و نابودی در سرتاسر ایران و به یمن بمبارانهای فرشی جنگنده های اسرائیل و امریکا به کرسی قدرت خواهند نشست.
حزب دمکرات با استفاده از این ״فرصت تازه״ مشغول مزمزه کردن طرح استقلال کردستان برای سنجیدن درجه استقبال از آن است و مهتدی، بعنوان خطرناکترین و بی آبروترین باند این جنبش، آماده ایفای نقش پیاده نظام ارتش اسرائیل است. پیام تبریک مهتدی به ترامپ و ابراز امیدواری به دوستی و حمایت وی از احزاب کردی، بر متن پیام وزیر امورخارجه اسرائیل به احزاب کردی، معنی میدهد. مهتدی با درسگیری از استقبال زودرس خود از رژیم چینج در ایران، در دور اول انتحاب ترامپ، و اعلام اینکه: "تغییر نظام ضرورتی است اگر امریکا هم نخواهد. اما حالا که امریکا تغییر نظام یا به قول شما رژیم چینج مسالمت آمیز را جزو سیاست اش قرار داده، امیدوارم اروپا هم اینرا قرار بدهد.!"، اینبار محتاط تر از دوستی و حمایت حرف میزند اما امید به ״رژیم چینج״ اسرائیلی آنهم بر متن نظم نوین خاورمیانه بسته است و برای آن آماده میشود.
مستقل از ممکن یا غیرممکن بودن رژیم چینج، مستقل از متحقق شدن یا نشدن رویای ״نظم نوین خاورمیانه״، نیروهای راست و بورژوایی در اپوزیسیون آمادگی و اشتیاق خود برای به نان و نوایی رسیدن بر متن نابودی نه فقط جامعه ایران، که کل منطقه را مخفی نمیکنند. یکی در لالالند به دنبال بازگشت به گذشته است و دیگری مشغول روغن کاری اسلحه های خود برای ماجراجویی است.
اگر رضا پهلوی و جنبش بازگشت به گذشته اش از محدوده دنیای مجازی فراتر نمیرود و در دنیای واقعی مایه تمسخر همگان شده است، اگر دامنه تاج و تخت پادشاهی اش از میدیای اجتماعی، متکی به ارتش سایبری اش، فراتر نمیرود، باند مهتدی نشان داده است که ظرفیت هر ماجراجویی و مزدوری را دارد. شخص مهتدی که نظم نوین جهانی بوش و فرصتی که برای ناسیونالیسم کرد در عراق، بر متن از هم پاشیدن شیرازه جامعه در عراق، ایجاد کرد، مایه شکوفایی پتانسیل ارتجاعی اش شد، امروز به ״نظم نوین خاورمیانه نتانیاهو״، بر متن نابودی ایران و منطقه، دل بسته است.
باند مهتدی، بعنوان یک جریان قومی، مسلح، سناریوی سیاهی که دوره ای آرزوی تبدیل شدن به جبهه النصر و "ارتش آزاد سوریه" را داشت، امروز آماده هر ماجراجویی برای نشان دادن مطلوبیت خود به هر قدرت ارتجاعی است که حاضر به بازی دادن وی باشد. آماده است به نام مبارزه با جمهوری اسلامی دست به نا امن کردن زندگی و مبارزه مردم بزند و با ماجراجویی خود مستمسکی به ارتجاع اسلامی، که در کمین مردم آزادیخواه نشسته است، برای اعدام فعالین سیاسی بدهد. خاصیت باند مهتدی در این میان صرفا خارج کردن مردم از صحنه جدال علیه جمهوری اسلامی و تغییر شرایط مبارزه به زیان جنبش آزادیخواهانه مردم در ایران است.
مهتدی و پهلوی یکبار دیگر روی اسب بازنده شرطبندی کرده اند. از طرفی ناجی شان، نتانیاهو، علیرغم کشتار وسیع مردم بیگناه فلسطین و لبنان، در بن بست سیاسی و نظامی به سر میبرد و چه در منطقه و چه در داخل اسرائیل با معضلات جدی روبرو است و از طرف دیگر مردم و طبقه کارگر در خیزش ۱۴۰۱ به بازگشت به گذشته، به پروژه قومی و مذهبی کردن مبارزه خود نه گفتند و این تلاشهای ارتجاعی را عقب زدند.
این واقعیت که این نیروها در معادلات و سناریوهای ارتجاع منطقه و غرب جایی ندارند را میتوان در سرخوردگی، دلخوری و گله گذاری های دائمی شان از ״مماشات غرب با ایران״ مشاهده کرد. جوائز آقای پهلوی از نهادهای درجه چندم دول غربی، ملاقاتها و حضور شخصیتها و کارشناسان ״کورد״ در مجامع امنیتی و... همه و همه بازی های دیپلماتیک با مهره هایی است که تنها خاصیت شان نا امن کردن محیط کار و زیست مردم و خارج کردن آنها از صحنه جدالهای سیاسی بر سر آینده خود و جامعه شان است.
مردم آزادیخواه در ایران برای آزادی و رهایی خود به قصاب غزه و به لبیک گویان آن در اپوزیسیون نیازی ندارند. اینرا در خیزش ۱۴۰۱، در اعلام مخالفتشان با جنگ و فضای جنگی، با دست رد زدن به تمام نیروهایی که جدال آنها را دستمایه به نان و نوایی رسیدن خود میکنند، با عقب راندن و غیر ممکن کردن سناریوهای ارتجاعی برای آینده خود نشان داده اند. مردم و طبقه کارگر در ایران در جدال خود برای دستیابی به آزادی، برابری، رفاه و امنیت مداوما این پارازیت های مزاحم و موشدوانی آنها را خنثی و کنار زده اند. اینبار هم تلاش ارتجاع منطقه و پادوهای ״وطنی״ آنرا با تمام توان عقب خواهند راند.