با آغاز ״کارزار سهشنبههای نه به اعدام״ در بیش از ۲۰ زندان، اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در روز سهشنبه هر هفته، جنبش علیه اعدام در ایران وارد دوره جدیدی از حیات خود شد.
اگر در دوره ای فعالین اصلاح طلب با راه انداختن "کارزار لغو گام به گام اعدام"، اعدامها را به اعدامهای "مجاز" و "غیر مجاز" تقسیم کردند و تلاش کردند به هر شکلی شده خود را به این اعتراض و جنبش انسانی در ایران آویزان کنند، امروز حضور قدرتمند و هژمونیک زندانیان سیاسی سوسیالیست در ״کارزار سهشنبههای نه به اعدام״، مهر گرایش و جنبشی رادیکال و انسانی که سنتا و تاریخا علیه مجازات اعدام بعنوان قتل دولتی و ابزار سرکوب علیه جامعه ایستاده است، را بر جنبش مقابله با اعدام زد.
مخالفت کامل و تام و تمام این کارزار با مجازات اعدام، اعلام رسمی اینکه این کارزار مستقل از اتهام، جرم و اعتقادات سیاسی، مذهبی و .... محکومین به اعدام، خواهان لغو مجازات اعدام است، خصلت و جوهر این جنبش را اعلام کرده داده است. اعلام اینکه اعدام بعنوان ابزار سرکوب حاکمیت علیه جامعه و بویژه علیه فعالین اجتماعی و سیاسی، بعنوان ابزار خفه کردن هر صدای اعتراضی در جامعه، عمل میکند، واقعیتی را به تخت سینه جمهوری اسلامی کوبید. و آن این واقعیت است که برخلاف انتطارشان پر کردن زندانها از سوسیالیستها نه تنها باعث خاموشی و مرعوب شدن آنها نشد، که مایه تبدیل کردن زندانها به مرکز مقاومت و مقابله با حاکمیت توسط همان سوسیالیستهای اسیر در زندانها شد.
واقعیتی که قهرمان اپوزیسیون درون حکومتی، خانم فائزه هاشمی، تلاش کرد با پرونده سازی علیه زنان سوسیالیست در زندانها خطر آنها را به خواهران و برادران خود در قدرت "گوشزد" کند.
تصور کردند با دستگیری های وسیع در دانشگاه و کارخانه ها و مدارس و ...این محیط ها و جامعه را از وجود سوسیالیستها ״پاک میکنند״! اما این "اسرا" زندانها را به مرکز تجمع سوسیالیستها تبدیل کردند. تصور کردند کارخانه و مدارس و دانشگاهها را ساکت کرده اند! اما صدای دانشجوی رادیکال و برابری طلب از زندانها با صدای زن، کارگر، فرهنگی آزادیخواه، حق طلب و رادیکال، "یکی شد" و جمهوری اسلامی را به جنگ طلبید! مطالبات این جنگ از محکومیت دستگیری و آزادی زندانی سیاسی فراتر رفت و خواهان محکومیت و لغو هرنوع حاکم اعدام در جامعه برای هرکس و با هرپرونده ای شد! سرکوب سوسیالیستها و به اسارت در آوردن آنها، برخلاف آرزوهای حاکمیت و آمال امثال فائزه رفسنجانی ها، موجب پیشروی جنبش مردمی و سنگری در مخالفت با هرگونه اعدامی شد. سنگری که پرچم مطالبات یک جنبش سوسیالیستی را برافراشته است.
این واقعیتی است که امروز در ایران شاهد آن هستیم. امروز زندانها به مرکز ثقل جدال جامعه با ارتجاع حاکم تبدیل شده است. امروز صدای اعتراض به انتخابات، اعتراض به قوانین ضد زن، اعتراض به بی حقوقی کارگر و معلم و بالاخره جدال علیه اعدام را از زندانها، به رهبری زندانیان سیاسی سوسیالیست، رادیکال و آزادیخواه، این اسرای دربند جنبش آزادیخواهانه مردم، شنیده میشود. زندانیانی که همزمان پرچم دفاع از آرمانهای آزادیخواهانه و رادیکال طبقه کارگر و اکثریت جامعه را نه فقط علیه جمهوری اسلامی که علیه هر نیرویی که علیه این آرمانها قد علم کند، در دست دارند.
امروز ״کارزار سهشنبههای نه به اعدام״ در زندان، و حامیان آن در خارج زندانها، در جدال خود بر سر دفاع بی قید و شرط از حیات انسان در مقابل اعدام، نه فقط با ارتجاع حاکم که همزمان با نیروهای سیاسی راست در اپوزیسیون هم در جدال اند.
نیروهایی که علیرغم کلی گویی های بی محتوا و تبلیغات ریاکارانه، عملا مدافع اعدام بخشی از زندانیان ظاهر شده اند. و علیه جنبش همگانی و سراسری ״نه به اعدام״ در جامعه به میدان آمده اند. نیروهایی که یکی با "بازارگرمی" برای سازمان خود و دیگری با دفاع از اعدام "مخالف سیاسی" خود، عملا در راه جنبش نه به اعدام سنگ اندازی میکنند!
حال و هوای این بخش از اپوزیسیون برون حکومتی جمهوری اسلامی، در میدان سراسری جنبش در ایران علیه اعدام، رقت آور و مشمِیز کننده است.
از یک طرف نیروهایی مانند احزاب کردی یا مجاهدین هستند که تلاش میکنند با زدن مهر "کوردی" و "قومیت" و "مقاومت" و "مجاهد" بر سینه محکوم به اعدام، و تراشیدن هویت های قومی و سازمانی محکومین به اعدام، به حساب خود برای سکت و جنبش خود، "بازارگرمی" کنند! "بازارگرمی" که عملا بخش اعظم محکومین به اعدام را (بیش از ۵۰ نفر) را از حمایت این جنبش محروم و آنها را در این تحرک سراسری منزوی میکنند.
این ها همان نیروهایی هستند که در انقلاب علیه سلطنت، خواهان لغو اعدام برای "خلق" و اعدام "ضدخلق" بودند. امروز خلق و ضدخلق به "کورد" و "غیرکورد" و "مجاهد" و"نیروی مقاومت" و "غیرمجاهد" و ..، تبدیل شده است.
از طرف دیگر تبلیغات عناصر و نیروهای طرفدار خانواده پهلوی، "نئوپهلویست" ها و "پادشاهی خواهان" تهی از مغز و مغبونی است که در میزان وقاحت و بی شرمی در تبلیغ برای اعدام فعالین سیاسی در ایران ، دست مقامات نظام را "از پشت بسته اند"!
کسانی که با بیشرمی تمام از حکم اعدام مخالفین سیاسی خود، به بهانه ״تجزیه طلب״، ״مسلح بودن״ دفاع میکنند و لمپن ترین هایشان در دنیای مجازی خون این محکومین را
״حلال״ میخوانند و مردم را به عدم اعتراض به این احکام فرا میخواند. فراخوانهایی که در دنیای مجازی توسط سرکارعلیه خانم یاسمن پهلوی، این"ملکه" بدون تاج و درشکه محبوس در دنیای ابلهانه سکت مافیایی "نئوپهلویست" ها، وسیعا بازنشر میشود.
اما جدال زندانیان سیاسی و دست اندکاران ״کارزار سهشنبههای نه به اعدام״ و حامیان آنان در خارج زندانها، در چنین شرایطی و با چنین چالشهایی پیش میرود! فعالینی که در دل جنگ و جدال شان با نظام و حاکمیت خشن و سرکوبگر بالای سرشان، بعلاوه ناچار اند این موانع و سدهایی که بنام اپوزیسیون در مقابلشان قرار میدهد را کنار بزند!
تقسیم زندانیان سیاسی و محکومین به اعدام به قابل دفاع یا غیر قابل دفاع، عقب راندن فشار این نیروها و تاکید روشن بر مخالفت با ״اصل مجازات اعدام، بعنوان نمونهای از قتل عمد حکومتی״ و ״خواست لغو کلی این مجازات غیر انسانی و ارتجاعی״ بخشی از شفافیت، رادیکالیسم امروز جنبش علیه اعدام در ایران و علیه رژیمی که تلاش میکند سایه سیاه اعدام را بر جامعه نگاه دارد و همزمان تقابل این جنبش عمیقا انسانی و رادیکال را با نیروهای راست به نمایش میگذارد.
جدال این کارزار علیه اعدام، در هر دو جبهه، امروز ابعادی گسترده تر به خود گرفته است. دفاع از پرچم انساندوستی بی قید و شرط، مخالف بی قید و شرط با مجازات اعدام، از پرچم مقابله با تقسیم زندانیان بر مبنای عقاید سیاسی، مذهبی، "پرونده مجرمیت" و ... هویت این جنبش است. هویتی که باید در هرلحظه از آن دفاع کرد. هویتی که نباید به مخالفین ریاکار اعدام اجازه داد که آن را قربانی منافع حقیر سکتی و گروهی، قومی و ملی و مذهبی خود کنند.
دفاع از این جنبش، با هویت انسانی، مستقل و سراسری خود، از ادعانامه این کارزار علیه اعدام بعنوان قتل عمد دولتی و ابزار سرکوب جامعه امروز روی میز همه آزادیخواهان و سوسیالیستهایی است که آزادی و حق حیات را مقدس ترین حقوق هر انسانی میدانند.