دربارۀ استقلال تشکل توده ای طبقۀ کارگر

جنبش‌های اجتماعی
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

کارگران انقلابی متحد ایران: استقلال تشکل توده ای طبقۀ کارگر به مفهوم عدم وابستگی این تشکل به تشکل ها و نهادهای دیگر اجتماعی است. مهم ترین تشکل ها یا نهادهایی که می توانند تشکل توده ای طبقۀ کارگر، سندیکاها یا به عبارت دیگر اتحادیه های کارگری، را به خود وابسته کنند و بدین ترتیب در موجودیت تشکل توده ای طبقۀ کارگر تأثیرهای بس عمیق بگذارند به طور عمده عبارتند از نخست کارفرمایان که در تقابل مستقیم با کارگران قرار دارند. کارفرمایان، سرمایه داران یا مدیرانی اند که مستقیماً نیروی کار کارگران را در ازای مزد، مورد استثمار یا بهره کشی قرار می دهند.

کارگران و کارفرمایان به لحاظ اجتماعی دو قطب تضاد کار و سرمایه اند. پس باید روشن باشد که وابستگی تشکل توده ای طبقۀ کارگر به سرمایه داران (یا کارفرمایان) یکی از بدترین انواع وابستگی های اجتماعی است. زیرا اگر چنین وابستگی ای افزایش یابد مانند آن است که کارگران به طور کامل به مرتبۀ بردگان اجتماعی سرمایه داران تنزل کنند، یعنی کاملاً بی حقوق شوند. در کشوری که استبداد در آن حاکم است و اغلب هیچ تشکل توده ای کارگری در آن وجود ندارد، کارگران مزدی تماماً بی حقوق و برده اند. در جامعۀ سرمایه داری استقلال تشکل توده ای کارگران مزدی، رابطه ای مستقیم با حقوق اجتماعی کارگران دارد. هرچه استقلال تشکل توده ای کارگران مزدی بیشتر باشد، حقوق اجتماعی آنان بیشتر خواهد بود. یعنی کارگران مزدی به لحاظ اقتصادی (با مزد بالاتر)، به لحاظ سیاسی و به لحاظ اجتماعی در موقعیت بهتری خواهند بود؛ برعکس هرچه وابستگی تشکل توده ای کارگران مزدی بیشتر باشد حقوق اجتماعی آنان کم و کمتر خواهد بود.
این توضیح لازم است که صنف تشکل توده ای کارگران مزدی نیست، بلکه تشکل پیشه وری در جامعۀ پیشاسرمایه داری است. صنف در جامعۀ پیشاسرمایه داری متشکل از استادکاران و شاگردان بود، که منافع حرفه ای این هر دو بخش را نمایندگی می کرد. اصناف پیشه وری بازمانده از جامعۀ پیشاسرمایه داری با رشد شیوۀ تولید سرمایه داری یک به یک زوال یافتند.
در ایران حزب توده صنف را به عنوان تشکل توده ای طبقۀ کارگر جا انداخت و از مبارزۀ طبقۀ کارگر یک دو قطبی صنفی و سیاسی ساخت که برحسب منافع و خط مشی سیاسی خود از این یا آن بهره می جست. مبارزۀ طبقاتی کارگران مزدی اما، دارای اَشکال اقتصادی – اجتماعی، اَشکال سیاسی و اَشکال تئوریک – فرهنگی است. ما در اینجا وارد جزئیات این اشکال که بسیار مهم اند و بحث دربارۀ آنها بسیار مبسوط است، نمی شویم.
مارکس در فقر فلسفه می نویسد:
«اولین کوشش هایی که کارگران برای همکاری با یکدیگر به عمل می آورند، همواره شکل اتحادیه به خود می گیرد.
صنعت بزرگ، عده ای از مردم را که با یکدیگر آشنا نیستند، در یک نقطه گرد هم می آورد. رقابت، موجب جدایی منافعشان می شود ولی مسألۀ مزد، یعنی نفع مشترکشان در برابر صاحبان کارخانه ها، آنان را بر محور اندیشۀ مقاومت مشترک یعنی اتحاد، متفق می سازد.
به این ترتیب اتحادیه، همواره دارای اهداف دوگانه است. یکی برای آنکه رقابت را میان کارگران از بین ببرد تا بتوانند قادر به یک رقابت عمومی در برابر سرمایه دار باشند. اولین منظور از مقاومت، فقط حفظ دستمزدها بود و اتحادیه هایی که در آغاز مجزا بودند، در گروه هایی متشکل شدند، ... حفظ اتحادیه در برابر سرمایه که همیشه متحد بوده است ضروری تر از حفظ دستمزد شد. ... در این مبارزه یعنی در این جنگ داخلی واقعی، تمام عناصر برای یک نبرد آینده متحد می شوند و خود را گسترش می دهند و وقتی به این مرحله برسیم اتحادیه کارگری خصلت سیاسی به خود می گیرد.»
لنین دربارۀ این نظر مارکس می گوید: «در اینجا ما برنامه و تاکتیکهای مبارزۀ اقتصادی و جنبش اتحادیۀ کارگری را برای چندین دهۀ آینده داریم، برای تمام دورۀ طولانی که در آن کارگران نیروهای خود را برای "نبرد آینده" آماده خواهند کرد.»
این جمله های مارکس و لنین برای درک تفاوت صنف به عنوان یک تشکل پیشه وری با اتحادیه های کارگری به عنوان تشکل توده ای طبقۀ کارگر نیز اهمیت دارند. مارکس اتحادیه های کارگری را ناشی از وجود «صنعت بزرگ» می داند که «عده ای از مردم را که با یکدیگر آشنا نیستند، در یک نقطه گرد هم می آورد». یعنی با خرید نیروی کار این مردم و به کار واداشتن آنان در مانوفاکتورها و کارخانه ها آنان را به کارگران مزدی تبدیل می کند و بدین ترتیب همکاری کارگران مزدی از همان آغاز «همواره شکل اتحادیه به خود می گیرد». کاملا روشن است آنچه که مارکس دربارۀ کارگران مزدی و اتحادیه کارگری می گوید توصیف صنف نیست. چون اولاً اعضای صنف، استادکاران و شاگردان، با یکدیگر ناآشنا نیستند. ثانیا شاگردان یک پیشه آن قدر کم و در یک سلسله مراتب محکم قرار دارند که رقابت بینشان مطرح نیست. مارکس کارگران مزدی و کارفرمایان را در مبارزه با یکدیگر می داند و می گوید بین آنها یک «جنگ داخلی واقعی» برقرار است و این جنگِ کارگران مزدی با سرمایه داران، از هنگام مجتمع شدن کارگران تا آینده ای که کار مزدی برقرار است ادامه خواهد یافت و در تکامل خود «خصلت سیاسی» می یابد. لنین نیز از این سخنان مارکس به درستی نتیجه می گیرد که: «در اینجا ما برنامه و تاکتیکهای مبارزۀ اقتصادی و جنبش اتحادیۀ کارگری را برای چندین دهۀ آینده داریم، برای تمام دورۀ طولانی که در آن کارگران نیروهای خود را برای "نبرد آینده" آماده خواهند کرد.» ثالثاً با رجوع به تاریخ اصناف در سرزمین های مختلف، خواهیم دید چنین مبارزه ای هرگز بین صنوف و شاگردان و استادکاران وجود نداشته است.
دومین رابطۀ عمدۀ تشکل توده ای کارگران مزدی، با دولت است. دولت سرمایه داری به مثابۀ یک نهاد سیاسی – اقتصادی – اجتماعی، و به مثابۀ نمایندۀ کل طبقۀ حاکم، در تقابل با تشکل توده ای کارگران مزدی قرار دارد. دولت بورژوائی به عنوان کمیتۀ مشترک و نمایندۀ کل طبقۀ سرمایه دار قطعاً در تخاصم با تشکل توده ای کارگران است. هرچه جامعه عقب مانده تر و استبدادی تر باشد این تخاصم بیشتر است. به هر صورت تخاصم دولت بورژوایی با تشکل توده ای کارگران مزدی طبعاً تخاصم تشکل توده ای کارگران را در مقابل دولت بورژوایی ایجاد و گاه تشدید می کند. از آنجا که دولت در وجهی کلی به سیاست و اقتصاد و مسایل اجتماعی می پردازد ناگزیر تشکل توده ای کارگران مزدی در همۀ این زمینه ها با دولت بورژایی درگیر است. پس مسألۀ استقلال یا وابستگی تشکل توده ای کارگران مزدی (سندیکا ها یا اتحادیه های کارگری) به دولت، حداقل به همان اندازۀ استقلال یا وابستگی تشکل توده ای کارگران مزدی به کارفرمایان حائز اهمیت است و همان نسبت ها را با حقوق کارگران مزدی دارد.
هرچند بین تشکل توده ای کارگران و دولت کارگری تخاصم وجود ندارد ولی هرکدام از این دو قطب منافع و مصالحی دارند که می توانند مغایر منافع و مصالح دیگری باشند. بنابراین مسألۀ استقلال یا وابستگی تشکل توده ای کارگران به دولت کارگری، از دستور رابطۀ مستقل این دو با یکدیگر حذف نمی شود. پس تشکل توده ای کارگران باید حتی از دولت کارگری مستقل باشد.
سومین رابطۀ اجتماعی عمدۀ کارگران، رابطۀ تشکل توده ای کارگران مزدی با احزاب سیاسی است. احزاب سیاسی را در مناسبت شان با طبقۀ کارگر می توان به دو دستۀ اساسی تقسیم کرد: نخست احزابی که مدافع منافع و مصالح طبقات حاکم استثمارگرند. رابطۀ وابستگی یا استقلال تشکل توده ای کارگران مزدی با این نوع احزاب مانند رابطِۀ آنها با کارفرمایان و دولت بورژوایی است. یعنی تشکل توده ای کارگران مزدی باید هرچه بیشتر از چنین احزابی جدا و مستقل باشد. دستۀ دوم احزابی اند که منافع و مصالح طبقۀ کارگر را به رسمیت می شناسند و با این طبقه روابط دوستانه و نزدیک دارند. همۀ این احزاب به یکسان و به طور پیگیر از منافع و مصالح طبقۀ کارگر حمایت نمی کنند. از میان همۀ احزاب کارگری تنها حزب کمونیست واقعاً انقلابی است که به طور پیگیر و تا به آخر از منافع و مصالح طبقۀ کارگر پشتیبانی می کند و راهنمای مبارزۀ طبقاتی کارگران برای کسب قدرت سیاسی و انقلاب اجتماعی و استقرار سوسیالیسم است. با این همه تشکل توده ای کارگران مزدی نباید استقلال خود را حتی در محراب این حزب قربانی کند. در تبادل فکر و عمل، حزب کمونیست واقعاً انقلابی و تشکل توده ای کارگران مزدی (سندیکا یا اتحادیه ها) می توانند و باید به یکدیگر کمک کنند. آنها می توانند و باید به ایجاد یکدیگر، به استحکام تشکیلات یکدیگر و به رشد مبارزات یکدیگر کمک کنند. آنها می توانند و باید به غنا و رشد فکری انقلابی یکدیگر کمک کنند. مفهوم استقلال تشکل توده ای کارگران مزدی از احزاب کارگری این است که عضویت در تشکل توده ای کارگران داوطلبانه است، تعیین خط مشی این تشکل و تصمیم گیری دربارۀ سیاست ها و اقدامات آن (مانند اعتصاب و غیره) توسط خود آن صورت می گیرد و نباید دیکتۀ احزاب کارگری باشد. اساسنامه و آیین نامه های تشکل توده ای کارگران باید در انتخابات مجمع عمومی خود کارگران تعیین شوند. رهبران و مسئولان این تشکل نباید از سوی تشکلی دیگر انتصاب شوند، بلکه باید داوطلبانه و با رأی اکثریت اعضای این تشکل در انتخاباتی آزاد، تعیین شوند. تنوع افکار کارگران در تصمیم گیری های این تشکل به رسمیت شناخته شود و در آن اجباری برای قبول یا رد هیچ تصمیمی مغایر با رأی اکثریت کارگران صورت نگیرد. رابطۀ حزب کمونیست انقلابی با تشکل توده ای کارگران در هر تصمیمی که در این یا آن تشکل توده ای گرفته می شود باید صرفاً بر مبنای اقناع باشد. در عین حال یک تشکل توده ای کارگری باید آن قدر دموکراتیک باشد که ظرفیت خوبی برای مبارزات تئوریک – فرهنگی در میان خود داشته باشد.
کسانی وجود دارند که فکر می کنند استقلال تشکل توده ای طبقۀ کارگر از احزاب سیاسی موجب از بین رفتن امکان مبارزۀ «ایدئولوژیک» می شود، زیرا فکر می کنند که ارتباط این تشکل با تبادل افکار قطع می شود. اینان به اشتباه فکر می کنند که استقلال تشکل توده ای طبقۀ کارگر از احزاب سیاسی، این تشکل را به جعبه ای بسته و مهر و موم شده تبدیل می کند که مانع نفوذ هرگونه افکاری در آن می شود. حال آنکه قضیه کاملاً برعکس است، استقلال تشکل توده ای طبقۀ کارگر، فضای دموکراتیکی به وجود می آورد که امکان گردش افکار را در این تشکل کاملا افزایش می دهد. اگر این کسان به اندیشه ورزی طبقۀ کارگر اعتماد داشته باشند، باید بدانند که این روند و تجربۀ طبقۀ کارگر در مبارزۀ آگاهانۀ طبقاتی، او را به سوی خط مشی انقلابی هدایت خواهد کرد!
علاوه بر این، اینان تصور می کنند که فکر استقلال تشکل های کارگری از احزاب کارگری، انحلال طلبانه است. زیرا به نظر ایشان مبارزۀ طبقاتی تنها یک شکل و یک تشکیلات بیشتر ندارد و نمی توان تشکل توده ای طبقۀ کارگر و حزب کمونیست را دو چیز متفاوت و مختلف دانست. هرچند که تشکل توده ای طبقۀ کارگر و حزب کمونیست انقلابی باید با یکدیگر مرتبط باشند و بر یکدیگر تأثیر بگذارند، اما آنها در عالم واقع دو چیز متفاوت و با اهداف مختلف اند. اینان تنوع اشکال مبارزۀ طبقاتی را در شکل های اقتصادی – اجتماعی، سیاسی و تئوریک - فرهنگی، و بنابراین ضرورت تشکل های متناسب با آنها را درک نمی کنند. اگر غیر از این باشد، چرا باید استقلال تشکل توده ای طبقۀ کارگر از احزاب سیاسی و از جمله از حزب کمونیست انقلابی انحلال طلبانه باشد؟ در حالی که می دانیم طبقۀ کارگر در مبارزۀ طبقاتی خود همۀ اشکال این مبارزه را به پیش می برد و برحسب نیازش یک تشکل خاص این یا آن شکل مبارزه را ایجاد می کند. آیا دخیل بستن فقط به یک شکل و یک تشکل مبارزۀ طبقاتی، انحلال اشکال دیگر مبارزه و تشکل های متناسب با این شکل های مبارزۀ طبقاتی نیست؟!
این کسان از جمله بر این اعتقاد اند که: فکر استقلال تشکل توده ای طبقۀ کارگر که به طور یکجانبه تأکید بر این استقلال می گذارد یک کارگرزدگی اکونومیستی و در نتیجه نفی تحزب کمونیستی است. این انتقادی کاملا نابجا از فکر استقلال تشکل توده ای طبقۀ کارگر است. زیرا چنین اندیشه ای به هیچ وجه یکجانبه نیست. مفهوم این استقلال خود به خود حاوی اندیشۀ استقلال متقابل حزب کمونیست انقلابی است. طبقۀ کارگر برای رهایی از سلطۀ سیاسی بورژوازی، برای رهایی از استثمار شدن و برای رهایی از ادامۀ حیاتش همچون طبقۀ کارگر، ناگزیر به مبارزۀ سیاسی، درهم شکستن قدرت سیاسی طبقۀ سرمایه دار و ایجاد قدرت سیاسی پرولتاریاست. بنابراین طبقۀ کارگر برای رهایی خود و جامعه ناگزیر است مبارزۀ سیاسی کند و آن را تا کسب قدرت سیاسی و استقرار سوسیالیسم به پیش ببرد. روشن است که برای این امر عظیم تاریخی باید تشکل متناسب با این شکل مبارزه را به وجود آورد و این تشکل چیزی جز حزب کمونیست انقلابی نیست. این خودِ اَشکال مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا هستند که ایجاب می کنند تشکل های متناسب آن، مستقل از یکدیگر و البته مرتبط با یکدیگر سازماندهی شوند. ما فکر می کنیم قبول استقلال اشکال مبارزۀ طبقاتی کارگران و سازمان های متناسب با آن، ربطی به اکونومیسم و نفی حزب ندارد. حال آنکه برعکس، نفی استقلال اشکال مختلف مبارزۀ طبقاتی و سازمانهای آنها درغلطیدن به آنارشیسم یا به رفرمیسم است.
چهارمین رابطۀ اجتماعی عمدۀ کارگران، رابطۀ تشکل توده ای کارگران مزدی با نهادهای مذهبی است. دین و مذهب پدیده هایی کهنه و ارتجاعی اند. حاصل انعکاس این پدیده های کهنه و ارتجاعی در نهادهای مذهبی کهنگی و ارتجاعی بودن نهادهای مذهبی است. اما طبقۀ کارگران مزدی و تشکل توده ای آن، پدیده های مدرن در جامعۀ مدرن سرمایه داری اند، بنابراین منافع و مصالح نهادهای مذهبی و تشکل توده ای طبقۀ کارگران مزدی با یکدیگر در تضاد خصمانه است. نهادهای مذهبی خود اغلب مالک وسایل تولید و استثمارگرند. این نهادها در جامعۀ سرمایه داری هم، مدافع طبقۀ حاکم و مُبلغ سلطۀ طبقۀ حاکم بر توده های مردم اند. پس به هر میزانی که تشکل توده ای طبقۀ کارگران مزدی وابسته به نهادهای مذهبی باشند به همان میزان کهنه و ارتجاعی خواهند بود (به عنوان مثال خانۀ کارگر و شوراهای اسلامی کار). بنابراین روشن است که هرچه تشکل توده ای طبقۀ کارگر مستقل تر از نهادهای مذهبی باشد، می تواند بیشتر و بیشتر منافع و مصالح طبقۀ کارگر را منعکس و برای آنها مبارزه کند.
سه دیدگاه دیگر دربارۀ تشکل مستقل کارگری
یک مقاله طرح کرده است که: « در کلى ترين سطح دو تعبير از تشکل مستقل کارگرى وجود دارد: ١ - تشکل کارگرى مستقل از دولت. ٢ - تشکل کارگرى مستقل از سياست و احزاب و به ويژه مستقل از احزاب چپ و کمونيست.» و دیدگاه دیگری که اخیرا مطرح شده چنین است: «کارگران بدون داشتن تشکل های مستقل کارگری (مستقل از دولت، کارفرما، احزاب و نهادهای سرمایه سالار) نمی توانند در مقابل کارفرمایان، سرمایه داران و نهادهای مدافع صاحبان سرمایه ایستادگی کنند‌ و به خواسته ها و مطالبات خود دست یابند.»
دیدگاه نخست که خود را فقط محدود به «تشکل مستقل از دولت» می کند دیدگاهی ناقص است زیرا دربارۀ استقلال تشکل توده ای کارگران از کارفرمایان، از احزاب سیاسی و از نهادهای مذهبی توضیحی ندارد. بنابراین این دیدگاه نمی تواند همۀ جنبه های استقلال تشکل توده ای طبقۀ کارگر را به درستی نشان دهد. کارگران باید داشتن حق تشکل مستقل از دولت را برای خود حقی بلامنازع بدانند؛ و برای دولت بورژوایی حقی برای دخالت در تشکل کارگری قایل نباشند، چه این دخالت رسمی باشد یا غیر رسمی.
از آنجا که دولت کارگری حق کارگران را در داشتن تشکل مستقل خود به رسمیت می شناسد مداخلۀ وابسته ساز و سلطه گرانه در کار این تشکل ها ندارد. حق ایجاد تشکل توده ای طبقۀ کارگر باید از سوی قانون اساسی کشور به رسمیت شناخته شود و بنابراین هیچ دولتی حق دخالت در امور تشکل های کارگری ندارد. همۀ تشکل های کارگری دولتی باید منحل شوند.
دیدگاه دوم که « تشکل کارگرى مستقل از سياست و احزاب و به ويژه مستقل از احزاب چپ و کمونيست» را تبلیغ می کند، دیدگاه دنباله روی از بورژوازی و دولت سرمایه داری و به لحاظ سیاسی کاملاً راست روانه است. زیرا در جامعۀ طبقاتی نه تنها هیچ تشکلی بلکه حتی هیچ فردی نمی تواند «مستقل از سياست» باشد. علاوه بر این سیاست یک تشکل یا نهاد نیست که بتوان از آن مستقل شد. مهم ترین نهاد سیاسی ای که بشر می شناسد دولت است که تشکل های کارگری باید از آن مستقل باشند. استقلال از سیاست قطعاً به بی اعتنایی به سیاست منجر خواهد شد که خط مشی ارتجاعی آنارشیستی است.
استقلال از احزاب بورژوایی به خاطر ماهیت ضد کارگری این احزاب است. ولی استقلال تشکل کارگری از احزاب کارگری (بویژه حزب کمونیست انقلابی) نه به خاطر ضدیت این احزاب و تشکل کارگری با هم است، بلکه همان گونه که در بالا نشان دادیم این استقلال کمک به هر دو سوی این قضیه است. این دیدگاه می کوشد که تشکل های کارگری را از اَشکال مختلف مبارزۀ طبقاتی دور کند.
با آنکه دیدگاه سوم بر ضرورت استقلال تشکل های کارگری از دولت و کارفرما واقف است، اما معتقد است که تشکل های کارگری باید فقط از «احزاب سرمایه سالار» مستقل باشند و نه از همۀ احزاب. این دیدگاه به این آگاهی ندارد استثنایی که برای احزاب طرفدار کارگران قائل می شود می تواند به ضد خود، یعنی به وابستگی تشکل های کارگری به احزاب کارگری و سلطۀ این احزاب بر تشکل های کارگری تبدیل شود. به علاوه این دیدگاه مانند دو دیدگاه دیگر دربارۀ استقلال تشکل های کارگری از نهادهای مذهبی ساکت است در حالی که به ویژه به خاطر سلطۀ دولت دینی در ایران نباید از بیان این امر غافل بود.
از جمعبندی موضوع های بالا به این نتیجه می رسیم که تشکل توده ای طبقۀ کارگر باید مستقل از کارفرمایان، مستقل از دولت، مستقل از احزاب سیاسی و مستقل از نهادهای مذهبی باشد.
برنامۀ کارگران انقلابی متحد ایران در رابطه با اتحادیه های کارگری، که تشکل توده ای طبقۀ کارگران مزدی است، چنین است:
«اتحادیه های کارگری
اتحادیۀ کارگری (سندیکای کارگری) سازمان صنعتی یا حرفه های عمومی کارگران است. اتحادیه، پیش از انقلاب کارگری و پس از آن، نقش مهمی در تشکل، آموزش و تربیت کارگران، دفاع از منافع آنان و بسط دموکراسی به عهده دارد. اتحادیه ها چه از نظر حوزه و خصلت فعالیت و چه ترکیب توده ای خود باید سازمان هائی براساس عضویت داوطلبانه و مستقل از کارفرمایان، دولت، احزاب و نهادهای مذهبی باشند. پس از انقلاب کارگری اتحادیه ها برای پیشبرد انقلاب باید وظایفی را انجام دهند که اهم آنها در زیر می آیند:
- مبارزه برای بهبود وضعیت اقتصادی - اجتماعی کارگران،
- بازرسی کارگری در همۀ واحدهای کار و خدمات اجتماعی،
- نظارت بر شرایط کار،
- دفاع از منافع حرفه ای و صنعتی کارگرانی که نمایندگیشان را به عهده دارند،
- شرکت در حل اختلافات بین کارگران با کمیته های کارخانه و دولت شورائی،
- آموزش حرفه ای کارگران و آماده ساختن آنان برای مدیریت تولید.
مبارزات اتحادیه ای کارگران، پیش و پس از انقلاب، می تواند و باید به رهائی طبقۀ کارگر از استثمار سرمایه و کارمزدی یاری رساند. آنچه در موجزترین شکل دربارۀ اتحادیه های کارگران مزدی و رابطۀ کمونیست ها با آنها می توان گفت، به شرح زیر است:
۱- اتحادیه های کارگری که می توانند وسیع ترین بخش های طبقۀ کارگر مزدی را دربرگیرند، سازمان صنعتی یا حرفه ای عمومی کارگرانند که برای بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی زندگی این طبقه مبارزه می کنند.
٢ - اتحادیۀ کارگری یکی از نهادها و وسائل بسیار مؤثر برای اِعمال و تضمین دموکراسی در جامعه است، به طوری که می توان درجۀ پیشرفت دموکراسی را از طریق تحلیل درجۀ رشد تشکل طبقاتی پرولتاریا و مبارزات آن، توضیح داد.
۳ - اتحادیه ها بنا به ماهیت، ترکیب توده ای و حوزۀ عمل خود، باید سازمان هائی مستقل از احزاب سیاسی و دولت باشند. بنابراین حزب کمونیست هیچگاه در اندیشۀ آن نخواهد بود که اتحادیه ها را، به طور رسمی و یا در عمل، به شعبه های حزبی خود تبدیل کند.
٤ - کمونیست ها با تمام قوا، برای آگاهی طبقۀ کارگر از منافع تاریخی استثمار شوندگان و نیز شرکت متشکل این طبقه در مبارزات سیاسی و رهبری این مبارزات توسط پرولتاریا، در میان اتحادیه ها فعالیت می کنند.
٥ - کمونیست ها باید مخالف انشعاب طلبی در صفوف اتحادیه های کارگری باشند و با آن مبارزه کنند مگر آنکه مواضع آشکار ضد کارگری و ضد انقلابی در درون برخی از اتحادیه ها، انشعاب را به کارگران تحمیل کند.
٦ - کمونیست ها در صورت وجود شرایط، اتحادیه های کارگری گوناگون را برای پیشبرد بهتر مبارزه، تشویق به تشکیل فدراسیونها و کنفدراسیون کارگران مزدی می نمایند.
۷ - کمونیست ها کارگران مزدی را، در شرایطی که امکان تشکیل اتحادیه ها یا ادامۀ کار آنها به صورت علنی وجود ندارد، برای حفظ و تداوم مبارزه، تشویق به تشکیل یا ادامۀ کار به صورت مخفی می نمایند و در این راه بی دریغ مساعدت می کنند.
۸ - پس از پیروزی انقلاب کارگری و تشکیل جمهوری شورائی، اتحادیه های کارگری برای دفاع و پیشبرد منافع طبقاتی استثمار شوندگان، بهبود شرایط زندگی توده ها و تضمین ادامۀ دموکراسی همچنان با عضویت داوطلبانۀ کارگران و بدون وابستگی به احزاب سیاسی و دولت به حیات مستقل خود ادامه خواهند داد و برای تکامل مبارزۀ طبقاتی و نزدیکی به سوسیالیسم به اِعمال بازرسی کارگری در همۀ واحدهای کار و خدمات اجتماعی خواهند پرداخت و از نظر قانونی اکیداً محق خواهند بود شرح این بازرسی ها و نتایج حاصل از آنها را، از طریق انتشار در نشریۀ سراسری خود در اختیار افکار عمومی کشور قرار دهند، و نیز برای رفع به موقع علل اختلافات بین کارگران و دولت شورائی و یا بنگاه های اقتصادی مداخله خواهند کرد، به طوری که منافع کارگران مربوطه تأمین شود و در عین حال به زیان گروه های کارگری دیگر تمام نشود.
۹ - کمونیست ها ضمن پشتیبانی از مبارزات اتحادیه ها، همواره باید منافع کل جنبش کارگری را برتر از منافع اتحادیه ای قرار دهند.»

، مهر ١٤٠٠
www.aazarakhsh.org
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید