حمید عباسی پدر آرمیتا عباسی معترض ۲۰ ساله‌ای که در جریان اعتراضات سراسری ایران بازداشت شده بود، از آزادی دخترش خبر داد. آقای عباسی روز سه‌شنبه ۱۸ بهمن در حساب اینستاگرام خود نوشت: «دوران بسیار سختی رو تجربه کردیم اما الان بی‌اندازه خوشحالم.»او توضیح بیشتری درباره چگونگی و شرایط آزادی خانم عباسی نداد اما ضمن آرزوی آزادی دیگر بازداشت‌شدگان اعتراضات، نوشت: «به امید روزی که زندانی سیاسی نداشته باشیم.»یک هفته پیش، شهلا اروجی وکیل آرمیتا عباسی از سه عنوان اتهامی از جمله «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت ملی» در پرونده این معترض خبر داده بود.

جوانان انقلابی محلات کردستان: متاسفانه طی چند روز گذشته سه زن با نامهای نگین رستمی، رضوان ندیمی، زهره لندی به قتل رسیدند. نگین رستمی که قربانی پدوفیلیسم حاکمیتی سرمایه داری جمهوری اسلامی بود، بارها از طرف همسر سابقش تهدید شده بوده اما ظاهرا به دست فردی ناشناس که صورتش را پوشانده بوده زنده آتش زده شد، نگین پس از سپری کردن چند روز در بیمارستان جانش را از دست داد. رضوان ندیمی به دست همسرسابقش و زهره لندی همراه برادرش به وسیله ی همسرش به قتل رسیدند.

تلاش برای شناساندن ماهیت تروریستی حاکمیت جمهوری اسلامی به مردم دنیا کاریست ستودنیست، تلاش برای کشاندن اذهان عمومی مردم شرافتمند جهان برای حمایت از خیزش انقلابی مردم ایران کاریست قابل تقدیر، اما تلاش برای به تروریستی خواندن سپاه پاسداران از سوی دولتها و مجامع بین المللی کاریست زمخت و چرت و پرت است، می پرسید چرا؟ عرض می کنیم. اولا چه مبنایی برای تروریستی خواندن یک حکومت یا بازوی اصلی یک حکومت برای کشتار و سرکوب وجود دارد؟ اگر مبنا کشتن و قتل و عام انسانها و ترور مخالفین خود باشد، با این حساب بسیاری از دولتها را نیز شامل می شود.

کمیته‌ی جوانان انقلابی سرخ مهاباد: ستم برآمده از تضادهای طبقاتی و ستم ملی، زلزله‌ای با شدت 5.9 ریشتر که در سده حاضر با توجه به ابزارها و تکنولوژی پیشرفته براحتی قابل مهار است، تبدیل به فاجعه‌ای مرگبار می‌کند. از طرفی انباشت ثروت و امکانات در مرکز کشور و از طرفی دیگر انباشت آن اندک ثروت توزیع شده در شهر تورک-کورد نشین خوی در دست عده‌ای اندک مانند سران سپاه و روحانیان، خلق خوی را دچار ستمِ دوچندان کرده است.

(در نقد رویکرد و اقدامات رضا پهلوی و هوادارانش) از شهریور ۱۴۰۱ و با قتل حکومتی ژینا، شبحی در ایران، خاورمیانه و کل دنیا در گشت و گذار است که همه این شبح را با نام انقلاب زن زندگی آزادی می‌شناسند؛ انقلابی که هر ناظر منصفی به آن اذعان دارد که این شبح از یک سو دارد رنسانس انسانی تمام عیار علیه هر آنچه ضدانسانی است، رقم می‌زند و از سوی دیگر با پیروزی‌اش بستر آماده‌ای را برای ایجاد جامعه‌ای میسازد که شالوده آن آزادی، برابری، مدرنیسم، سکولاریسم، رفاه همگانی و خوشبختی همه شهروندان مستقل از تمایزات جنسی، قومی، ملی، عقیدتی و غیره باشد.

این بررسی پی‌جوی دو پرسش است: یکی درباره برآورد از نیروی سرکوب مستقر در خیابان و دیگری برآورد از جمعیت شرکت‌کننده در اعتراضات. تاریخ جمهوری اسلامی با سرکوب شروع شده و با سرکوب تداوم پیدا کرده است. پیش از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ایران، اسلام‌خواهان مشغول آتش‌زدن میخانه، سینماها و هر آن چیزی بودند که به نظر آنها مغایر با شریعت بود. در روزهای منتهی به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و بعد از آن، تصاویر بسیار خشنی از حمله‌ افراد به تن‌فروشان و افرادی که به آنها ساواکی می‌گفتند منتشر شد.

مشتی متوهم و پرت از فضای سیاسی ایران، نظام سیاسی آتی ایران را از امروز انتخاب کرده‌اند (مشروطه پارلمانی)، شاه خود را هم انتخاب کرده، دارند برای او از طریق بیعت (پتیشن آنلاین) نیرو جمع می‌کنند. اولا باید گفت که نظام سیاسی پس از جمهوری اسلامی توسط مردم ایران و با اطمینان کامل از مشارکت فعال همه بخش‌های جامعه و احزاب و جریانات سیاسی در انتخاباتی آزاد تعیین می‌شود. ثانیا باید تاکید کرد که روند تحولات سالیان گذشته در ایران و از آن مهمتر انقلاب در عین حال دارد تصویری از نظام آتی جامعه ایران را هم ترسیم می‌کند که مردم به آن گرایش دارند.

 اکنون که وارد پنجمین ماه انقلاب سراسری ایرانیان بر علیه حکومت فاشیست اسلامی شده‌ایم و جان‌های عزیز زیادی تا کنون به دست جلادان و مزدوران به خاک اغشته شده اند، جمعه‌های پیاپی بلوچستان همیشه سرافراز را می‌گذرانیم و دلاوری‌های کردستان را لالایی فرزندانمان ساخته ایم و شعار مترقی «زن زندگی آزادی» تمام ایالات ایران را در نوردیده و از مرزهای خاورمیانه گذر کرده، حالا که از صنعا و حلب گرفته تا ونیز و اوتاوا، آزادی‌خواهان یک به یک و یکصدا علیه قیٌم سالاری و مرد سالاری فریاد سر می‌دهند، بر ما واجب است که نسبت به کارزار وکالت به شاهزاده مخلوع واکنش نشان دهیم و بدون تردید بگوییم که نه ولیعهد، نه وکیل و نه هیچ فردی را بعنوان نماینده نخواهیم پذیرفت.

با توجه به وخیمتر شدن شرایط اقتصادی در بطن جنبش انقلابی ایران، همزمان که برای جمهوری اسلامی راهی جز تشدید سرکوبها نمانده است، امید و تلاش بسیاری از فعالین عرصه های مختلف اجتماعی این است که با گرم نگه داشتن خیابان و حفظ فضا و شعارهای انقلابی در سطح جامعه، شرایطی فراهم کنند تا طبقه ی کارگر بتواند هرچه سازمان یافته تر و سراسری تر به میدان بیاید. بر هیچ کس پوشیده نیست این حضور قاطع، سازمان یافته و سراسری طبقه ی کارگر است که می تواند و باید میخ را بر تابوب جمهوری اسلامی کوبیده و اتفاقا تضمینی هم باشد برای دوران بعد از جمهوری اسلامی و ماندن قدرت در دست مردم.

شوراهای صنفی دانشجویان کشور در گزارشی اعلام کرد، دنیا فرهادی، دانشجویی که شانزدهم آذر در اهواز ناپدید و پیکر بی‎جانش یک هفته بعد دور از شهر و در حاشیه کارون پیدا شد، برخلاف آنچه رسانه‌های حکومتی در ایران عنوان کرده بودند، نه در اثر «خودکشی» بلکه ساعتی پس از «درگیری کلامی با بسیجی‌های دانشگاه»، در نقطه‌ای از شهر اهواز با اصابت «گلوله» کشته شده است. دنیا فرهادی بیست و دو ساله، اهل ایذه و دانشجوی معماری دانشگاه آزاد اهواز بود که چهارشنبه ۱۶ آذر، همزمان با روز دانشجو در ایران، حوالی بلوار ساحلی در محدوده پل کابلی اهواز مفقود شد و جستجوی پدر و مادر برای یافتنش تا یک هفته نتیجه‌ای نداشت.

با شروع خیزش سراسری ژینا مردم انقلابی ایران با شعارهای شفاف جریانات راست و مرتجع را هدف قرار دادند. «نه سلطنت نه رهبری/دمکراسی برابری»، «مرگ بر ستمگر/چه شاه باشه چه رهبر»، «مرگ بر سه فاسد/شاه ملا مجاهد» از جمله شعارهای درخشان این دوره هستند. حالا دستگاه دروغ‌پراکنیِ رسانه‌های دست راستی علاوه بر #سانسور صداهای رسای #کف_خیابان به جعل شعار و‌ در بوق و کَرنا دمیدن تک صداها روی آورده‌اند. تلاش برای کمرنگ کردن شعار درخشان #ژن_ژیان_ئازادی تداوم همین سیاست است.

اگر ندانیم که از چه چیزهایی می‌خواهیم رها شویم، نخواهیم توانست درک کنیم که برای چه چیزی رها می‌شویم. درک آنچه برایش می‌خواهیم رها شویم همان آرمانِ ما را شکل می‌دهد. صرفِ اینکه از شرّ ولایت فقیه رها شویم بدون آنکه تحلیل کنیم که ولایت فقیه بر اساس چه عواملی روی کار آمده و چه ساز و کاری را ایجاد کرده که جانِ مردم را به لب رسانده است، باعث می‌شود که در سیر تاریخ گم شویم و ناخودآگاه در پیِ رویایی بهتر به چاهی عمیق‌تر سقوط کنیم.

آفتاب برنیامده، دو جوان معترض، دو همسنگرمان، محمد مهدی کرمی و محمد حسینی را به دار آویختید چرا که می دانید دیگر زمان برای ما و شما در دو جهت مخالف می گذرد. هرچه می گذرد رزم ما سازمان یافته تر، پردامنه تر و پخته تر می شود و برای شما فقط هراس، رذالت، جبن و جنایتکاری است که فزونی می یابد. چه پست و چه بی همه چیزید مزدوران خود فروخته! شما که نان در خون عزیزترین جانهای این سرزمین می زنید تا چند صباح دیگر در هیبت بازجوها، شکنجه گرها، زندانبانها، ماموران سرکوب و گماشته های اتاق فکری این سیستم به غایت جنایتکار و فاسد بر عمر ننگینتان ادامه دهید.

مرکز رسانه قوه قضاییه جمهوری اسلامی اعلام کرد که محمدمهدی کرمی و محمدحسینی، دو تن از معترضان بازداشت شده در چهلم حدیث نجفی، بامداد شنبه هفدهم دی ماه اعدام شدند. قوه قضاییه این دو معترض و همچنین ۱۶ تن دیگر را به ضرب وجرح منجر به کشته شدن یک بسیجی به نام روح‌الله عجمیان به محاربه متهم و به اعدام کرده بود.هیچ یک از این دو در طول دوره بازداشت و محاکمه اجازه داشتن وکیل انتخابی و‌دادرسی عادلانه را نداشتند.

گزارش رخدادها 
حکومت، خلاف ادعایی که دارد، با زور بازداشت، شکنجه و اعدام هم نتوانسته مانع تداوم اعتراضات شود. چهلم کشته‌شدگان در شهرهای مختلف حالا به فرصت و نمادی برای ادامه رزم علیه حکومت مستبد دینی بدل شده است. صبح دوشنبه پنجم دی ماه در سقز، زادگاه ژینا (مهسا) امینی که در جریان بازداشت به دست پلیس گشت ارشاد به قتل رسید، سنندج که از آغاز اعتراضات به صورت پیوسته صحنه رزم بوده و ایذه که در روزهای گذشته شبه حکومت نظامی در آنجا برقرار کرده‌اند، به یاد کشته‌شدگان در آرامستان‌ها جمع شدند و علیه حکومت شعار دادند.