قبل از پایان جنگ جهانی اول، شوراهای کارگری با اراده ی ضربه زدن به ساختارهای قدرت و آماده کردن کارگران برای دفاع از منافع خویش، در سرتاسر اروپا شکل گرفت. در آلمان همچون اطریش، فشارهای اعمال شده از سوی کارگران، دولت ها و صاحبان سرمایه را به دادن امتیازات بزرگی وادار کرد. اما نهادینه کردن «گفتگوی(دیالوگ) اجتماعی» به خنثی کردن آنها کمک می کند. در برلین، ویٍن، مونیخ، لیپزیک، گراتش( شهری در اطریش م)، و همین طور در پراگ، ورشو و شهرهای دیگری با اندازه و اهمیتی به مراتب کمتر، از سال ۱۹۱۷ موج وسیعی از جنبش انقلابی سراسر اروپای مرکزی «Mitteleuropa» را فرا می گیرد.
در اروپای مرکزی هم مرز با حوزه ی تاریخی امپراتوری روسیه، به دنبال شکست نظامی آلمان و متحدانش، جنبش شورایی توانمند ی از کارگران و سربازان ظهور می کند که بخش جدایی ناپذیری از شورش ها و نافرمانی های متعددی که همزمان رخ می دهند ، محسوب می شوند. امپراتوری اطریش-مجارستان، در ژانویه ۱۹۱۸، با اعتصابات عمومی گسترده ای روبرو می شود. چند ماه پس از آن، در این امپراتوری و همین طور در آلمان جمهوری ها اعلام موجودیت می کنند،. در ماه نوامبر ۱۹۱۸ بخش عمده ای از مردم ، با انزجار از فجایع ناشی از جنگ و تحت تآثیر انقلاب بلشویکی که در پتروگراد رخ داده بود، خواستار آن است که پا را از این فراتر بگذارد. یکی از بازتاب های اصلی این رادیکالیزاسیون ظهور و توسعه ی چشمگیر این شوراها است.
در بوداپست ، حتی قدرت برای چند هفته در اختیار «شورایی ها» تحت رهبری بلا کون(BélaKun) ( فعال سیاسی و از رهبران جمهوری نا پایدار مجارستان، که در ماه اوت ۱۹۳۸ در گولاک اعدام شد. م ) قرار می گیرد، اما به سختی از سوی نیروهای ضد انقلاب که به ویژه از رومانی آمده بودند سرکوب می شود(۱).
این شوراها واقعآ از « پایین» بر آمده اند . در ابتدا این جنبش بیانگر تمایل جمعی سربازان (حاضر در جبهه ها، در شرف بازگشت یا باز گشته از جبهه )، و کارگران ( به ویژه در کارخانه های بزرگ) محسوب می شود. آنها به صورت ارادی افرادی را انتخاب می کنند که می باید آنها را نمایندگی کرده و از منافعشان دفاع کنند. انگیزه های آنان متفاوت است، و قبل از هر چیز اهداف مادی از اهمیت برخوردارند. در برخی موارد، این شوراها وظایف اساسی ای را انجام می دهند که دولت های در حال فروپاشی دیگر قادر به انجام آنها نیستند : تآمین مواد غذایی، تآمین مسکن و به طور کلی یک سری وظایف مرتبط با زندگی روزمره. در واقع آنها قدرت جدید را شکل می دهند. از نظر سیاسی، اشتباه است که آنها را فقط به عنوان کانون های اعتراضی «سرخ ها»، در نظر بگیریم. در کمیته های سربازان، همه گونه حساسیت و گرایش سیاسی وجود دارد. فردی به نام آدولف هیتلر نماینده ی جایگزین یکی از این کمیته ها بود ـ چیزی که وی در شرح زندگی خود « نبرد من» از آن سخن به میان نمی آورد -.
آیا با یک « جنبش مدنی» - با بهره گیری از عبارت به کار گرفته شده در کتاب راهنمای تاریخ ویمار از اوکسفورد (۲) – روبرو هستیم؟ مطالعات جدید بسیاری نشان می دهد که این برداشت به شدت سیاسی بوده است. این شوراها که توسط مبارزان با تجربه یا فعالان جوان فاقد تجربه ی قبلی رهبری می شوند، جوانه هایی از یک نیروی جدید به شمار می روند ، که در پی آن هستند تا از آن به جای فعالیت های پارلمانی استفاده کنند، یا حد اقل آن را به شدت اصلاح کنند. در سال های ۱۹۱۸-۱۹۱۹ وضعیت قدرت دوگانه در بسیاری از شهرها رواج می یابد : از لوبٍک(Lubeck) تا برٍمن (Brême)، از روستوک(Rostock) تا فرانکفورت(Frankfort) تظاهرات و شورش ها، اعتراض به مقامات اداری و نظامی را در پی دارد و در برخی از موارد به خلع آنها از قدرت منتهی می شود. شهرداری ها، ایستگاه های قطار، مراکز فرماندهی نظامی، دفاتر روزنامه ها : تمام مکان های استراتژیک و نماد قدرت به تسخیر کمیته ها در می آیند.
یکی از مشهورترین اتفاقات این دوران تشکیل حزب کمونیست آلمان (KPD) در اول ژانویه ۱۹۱۹، توسط کارل لیبکنشت (Karl Liebknecht) و روزا لوکزامبورگ Rosa Luxemburg است. تشکیلات جدید خواستار برقراری یک قدرت شورایی است. با وجود این « کارل و روزا» در کنگره ی بزرگ شوراها در ماه دسامبر ۱۹۱۸ در برلین، انتخاب نمی شوند : سوسیال دموکراسی، اکثریت قاطع کنگره را تحت کنترل خود در آورده بود.... و حزب کمونیست جوان با گرایش های متضاد در گیر است. بعضی خواستار راه حل نهایی هستند و پیشنهاد می کنند که انتخابات پارلمانی تحریم شود(۳). از نقطه ی نظر رادیکال ها می باید از دو گانه ی حزب و سندیکا عبور کرد : فضای باز برای دموکراسی از پائین همراه با شوراهای کارگری.
سرکوبی جنبش چپ افراطی اسپارتاکیست ها در ۱۵ ژانویه ی۱۹۱۹، نقطه ی پایانی براین تمایلات نیست. حداقل تا اوایل سال۱۹۲۲، پایداری شوراها شعله ی انقلابی را افروخته نگاه می دارد. نمی توان این خواسته ها را از وضعیت اجتماعی درحال انفجاری که بر بخش های بزرگی از طبقه ی کارگران صنعتی تآثیر می گذارد، جدا کرد. بخشی از آنها معتقدند که دنیای آرمانی سوسیالیستی می تواند در زمان حال به یک واقعیت ملموس تبدیل شود. بسیاری از سازمانها و تشکیلاتی به وجود می آیند، که به احزاب سیاسی سنتی و به ویژه سندیکا ها بی تمایلی نشان می دهند. آنها قصد دارند نوعی دموکراسی صرفآ کارگری و « طبقه ای» را ( که در آن طبقات حاکم از هر گونه حق رآی محروم خواهند بود)، براساس خواست شوراهای مؤسسات ارتقا دهند. این « شورایی ها» که لنین از آنها یا عنوان « چپ روها» یاد می کند، ( اصطلاحی که در قرن بیستم خیلی زیاد مورد استفاده قرار گرفت) در سالهای ۱۹۱۹-۱۹۲۰ نمایانگر بینش و حساسیت بخشی از دنیای کارگری رادیکالیزه شده ، همچون حزب کمونیست کارگری آلمان ( KAPD) است که به دنبال انشعاب از حزب کمونیست آلمان KPD تشکیل شد ( حرف A از کلمه ی Arbeiter به معنی کارگر در زبان آلمانی). این پرولترهای جوان ، که غالبآ از تجربه ی جنگ آسیب دیده اند، خروج از جنگ را به عنوان یک فرصت تاریخی برای خلاص شدن از درگیری های مسلحانه و هر گونه استثمار می بینند. آنها « بزرگان » اتحادیه های کارگری و سوسیال دموکراتها یی را - که غالبآ مسن ترند - مورد سرزنش قرار می دهند و خواستار براندازی دنیای قدیم هستند. آنها در ابتدا توجهشان معطوف به روسیه شوروی جوان است ، اما به سرعت از آن دور می شوند. چشم انداز تقریبآ آخر الزمانی آنها از وضعیت اجتماعی و سیاسی و همین طور نا دیده گرفتن این واقعیت که سوسیال دموکراسی به شکل گسترده ای در عرصه ی زندگی کارگری مستقر شده است، آنها را به سرعت به چرخه ی زوال و نابودی می کشاند. اما این « چپ روی» بر خلاف دوره های تاریخی دیگر، یک پویایی اجتماعی و سیاسی واقعی محسوب می شود.
در اطریش، وضعیت متفاوت است. شوروی گرایی در اینجا ویژگی دیگری داشت، و حزب کمونیست هرگز از تآثیر چندانی برخوردار نبود. در این کشور، دیدگاه های مطلوب برای گسترش دعاوی شوراهای کارگری، در درون خود سوسیال دموکراسی مطرح و بازگو می شود. همان طور که مورخ اطریشی هانس هوتمان بیان می کند « درارتباط با جنبش شوراها، اطریش در این که شوراها مدت طولانی تری وجود داشتند و توانستند با اتکا به پایه ی اجتماعی محکم خود در مسائل اقتصادی و اجتماعی به طور فعال دخالت کنند، متمایز می شود (۴)». تا سال ۱۹۲۴، در عمل به عنوان یک واقعیت حیاتی حضور دارند. شخصیتی چون ماکس آدلٍر، - عضو جناح چپ سوسیال دموکراسی – دیدگاه جامعی در مورد ارتباط بین دموکراسی شوراها و دموکراسی پارلمانی ارائه می دهد : دموکراسی پارلمانی برای جلوگیری از انحراف اولیگارشی به سوی دموکراسی « بورژوایی» به شدت توسط دموکراسی شورایی کنترل می شود » (۵).
به طور خلاصه، محدود کردن قدرت این شوراها در آن دوران یک چالش و نوعی نبرد اساسی محسوب می شد. در حالی که این بحث در جریان است ، در عرض چند ماه شمار بی همتایی از دستاوردهای اجتماعی کسب شده است. از ماه آوریل تا ماه اوت ۱۹۱۹، در حالی که بایرن(منطقه ای درجنوب شرقی آلمان که مرکز آن شهر مونیخ است . م) جمهوری کوتاه مدت شورایی را تجربه می کند، و مجارستان را به جبهه ی روسیه ی سوسیالیستی سوق می دهد، اطریش قوانین متعددی را از تصویب می گذراند : به رسمیت شناختن شوراهای کارگری به عنوان شوراهای شرکت ها، تصویب اولین مرخصی های با حقوق و یا « قانونی در مورد املاک اربابی»، که اموال و دارایی های« هابسبورگ ها» ( خاندان اشرافی که قرن ها ی متمادی از ۱۲۷۸ تا ۱۹۱۸ با استثناهای جزئی، در منطقه ی تحت نفوذ آلمان فرمانروایی داشت. م ) را مصادره کرده و بین قربانیان جنگ و فرودستان تقسیم می کرد. این پیشرفته ترین قانون اجتماعی در اروپا محسوب می شد. بدون حضور و گسترش شوراها چنین وضعیتی قابل تصور نبود. بخشی از نخبگان اطریشی ( از جمله..) به راست افراطی ملی گرایانه می پیوندند، تا امتیازاتی را که غیر قابل قبول می پنداشتند از بین ببرند.
چگونه می توان اشاعه ی فرهنگ تعامل در روابط اجتماعی در آلمان و همچنین اطریش را که قبل از « مشارکت اجتماعی»(f Sozialpartnerschat) مشهور، غالب شد، توضیح داد ؟ گرچه در دهه ی ۱۹۲۰ ، تا زمان به قدرت رسیدن هیتلر، فعالان جناح چپ تلاش کردند تا روحیه ی سال های ۱۹۱۸-۱۹۱۹ را دوباره فعال کنند، شوراهای کارگری، اما، در نهایت از محتوای خود خالی می شوند. سوسیال دموکراسی، به سرعت تمام تلاش خود را برای کنار گذاشتن جناح های رادیکال و حمایت از تبدیل این شوراها به کمیته های شرکتها، در خدمت آنچه که امروز « دیالوگ(گفتگوی) اجتماعی » (۶)، اطلاق می شود، به کار می بندد. سندیکاهای با تمایلات سوسیال دموکراسی، و نمایندگان کار فرمایان ، برای مقابله با « خطر سرخ» که در برابر دیدگان آنها در حال رشد بود، به توافق می رسند. در آلمان، چند روز پس از آتس بس و در حالی که شوراهای کارگران و سربازان در حال گسترش و شکوفایی هستند، توافقنامه ی « استینس-لیجین»( Stinnes-Legien) در تاریخ ۱۵ نوامبر ۱۹۱۸ امضا می شود. هوگو استین ، یک صنعتکار از منطقه ی رور(Ruhr) نماینده ی کارفرمایان است و هوگو لِژیِن ، عضو حزب سوسیال دموکرات SPS، سازمان های کارگری را نمایندگی می کند. با به رسمیت شناختن اتحادیه ها به عنوان طرف مورد مذاکره، ایجاد کمیته های مشترک برای حل و فصل مشکلات بین کارگر- کارفرما ، این موافقت نامه ها ساختار حقوقی و سیاسی را تشکیل می دهند که هدف از آن هدایت و نیل به آرزوهای «شورائی» است که در پایان جنگ جهانی به وجود آمده است.
یک قرن پس از آن، در سال ۲۰۱۸، این توافق نامه ها با شور وشوق در برلین ، توسط « شرکای اجتماعی» و دولت، همزمان با بزرگداشت صدمین سال برقراری جمهوری ویمار ( رژیمی که به دنبال انقلاب ۱۹۱۸ ـ دو روز پیش از پایان جنگ جهانی اول - تا ۱۹۳۳ در آلمان مستقر شد. م) جشن گرفته می شود. اما از تجربه وعملکرد « شورائی ها» به ندرت سخنی به میان می آید، و تنها در حاشیه ی بزرگداشت های رسمی مطرح می شود.
منابع :
۱ ـ. La naissance des premiers partis communistes », Mlcer, n° 3 , Aulnay-sous-Bois,2021.
۲ ـ. Nadine Rossol et Benjamin Ziemann ( sous la dir.de), Oxford University Press,2022.
۳ - Marcel Bois, « شما می خواهید رادیکالیسم خود را به یک موقعیت راحت وتهاجمی تبدیل کنید»، درگیری های مرتبط با میراث روزا لوکزامبورگ در اوایل تشکیل حزب کمونیست آلمان »، Acuel Marx, vol 71, N° 1, Paris, 2022.
۴ - « Le moment des soviets » مصاحبه ی انجام شده با مجله ی آنلاین «پریود» ۹ اکتبر ۲۰۱۷ http://revueperiode.net
۵ - بخوانید : « Vienne la Rouge », Le Monde diplomatique, mai2022
۶ - بخوانید : Sophie Béroud et Martin Thibault, « Du dialogue social à l’épreuve de force », Le Monde diplomatique, avril 2023.
Jean-Numa Ducange
استاد تاریخ معاصر دانشگاه روئان (Rouen) و نویسندۀ کتاب
- Quand la gauche pensait la nation. Nationalités et socialismes à la Belle Époque, Fayard, Paris, ٢٠٢١
نویسنده Jean-Numa Ducange برگردان سعید جواد زاده امینی
بوروکراسی، خفقان و حتی سرکوب آزادی بیان. در زبان محاوره ای روزمره این توصیفات در معرفی مفهوم « سوویتیک Soviétique»، اغلب برای اشاره به تاریخ اتحاد جماهیر شوروی با آنچه در آن کمترین درخشش را داشت، به کار برده می شود....با وجود این Soviets (که مفهوم اصلی آن در زبان روسی « شورای کارگری» است)، بخش اساسی تجربه ای دموکراتیک با ماهیتی کاملآ متفاوت را تشکیل می دهد. این شوراهای کارگری که به طور رسمی پایه های رژیم سیاسی شکل گرفته درسال ۱۹۱۷ در روسیه را تشکیل می دادند، در کشورهای دیگر به ویژه در آلمان و اطریش- مجارستان نیز پیشرفت های مهمی را تجربه کردند. بازگشت به این گذشته کمک می کند تا خشونت ضد انقلاب اوایل دهه ی ۱۹۳۰ و همزمان بر آمدن «مدل اجتماعی» مشهور آلمان را درک کنیم. از کتاب های علمی مربوط به تاریخ گرفته ، تا کتاب های عامه پسند و کتاب های درسی در باره ی « جنبش شوراها» ( Ratebewegug به زبان آلمانی) ، تقریبآ چیزی به جا نمانده است.