کارگران انقلابی متحد ایران: انتصاب علیرضا محجوب یکی از سردستگان اوباش ضدکارگری رژیم اسلامی به عنوان نایب رئیس «فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری» (WFTU) خبرگزاری کار ایران «ایلنا» (وابسته به خانۀ کارگر) گزارش کرده است هیجدهمین کنگره جهانی اتحادیههای کارگری به میزبانی فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری WFTU برگزار شد، پامبیس کریستیس به عنوان دبیرکل فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری جهان WFTU برگزیده شد. به دنبال این خبر آمده: علیرضا محجوب (دبیرکل خانه کارگر جمهوری اسلامی) به عنوان نایبرئیس فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری جهان انتخاب شد!
نخستین چیزی که هر خواننده باید به آن توجه کند این است که «خانۀ کارگر» یک اتحادیۀ کارگری نیست که مجاز باشد در یک فدراسیون بین المللی یا جهانی اتحادیه های کارگری عضویت یابد. خانۀ کارگر یک تشکیلات حکومتی است که سابقۀ آن به رژیم شاه می رسد. این نهاد در زمان شاه، برخی به اصطلاح سندیکاهای حامی دولت و تعدادی تشکل های دست آموز، سازشکار و فرمایشی را دربر می گرفت که فعالیت چندانی هم نداشتند. در جریان ماه های آخر حیات رژیم گذشته با اوج گیری مبارزات توده ای و از جمله مبارزات کارگران، فعالان کارگری انقلابی و روشنفکران رادیکال با گرایش های مختلف چپ، خانۀ کارگر را از دست وابستگان رژیم سابق بیرون آوردند و کنترل این نهاد را در دست گرفتند و ساختمان «خانۀ کارگر» به مرکزی برای تجمع کارگران مبارز و روشنفکران انقلابی در تهران تبدیل گردید.
در جریان مبارزات توده ای ضد رژیم سلطنتی که در تظاهرات خیابانی، اعتصابات و اعتراضات کارگری، جنبش های داشجویان و روشنفکران و مبارزات زنان تکامل می یافت، نیروهائی که بعداً رژیم جمهوری اسلامی را ایجاد کردند بنا به ماهیت ارتجاعی شان یک لحظه از فعالیت ضد کارگری و ضد کمونیستی شان غافل نبودند. به همین جهت آنها نتوانستند فعالیت کارگران و روشنفکران انقلابی را در کارخانه ها، خانۀ کارگر که به دست نیروهای چپ افتاده بود و نیز در دانشگاه ها تحمل کنند. از این رو حاکمان جدید با بسیج چماقداران، چاقوکشان و دیگر عناصر حزب اللهی متعصب و مرتجع به خانه کارگر و دیگر تجمعات کارگران و روشنفکران و محافل آنها، یورش بردند و خانۀ کارگر را تصرف کردند. به قول مارکس، لومپن های سازمان یافته بر پرولتاریای بی سازمان پیروز شدند.
همین عناصر در ارتباط و پیوند نزدیک با روحانیت حاکم و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم جدید (که خود غالبا از سازمان دهندگانشان بودند) از یک سو، و سرمایه داران از سوی دیگر به خفه کردن اعتراضات کارگری و آماده ساختن دستگاه تولیدی کشور برای استثمار و نیز تحکیم پایه های رژیم روی آوردند. سردمداران نیروهائی که به کارگران، سازمان ها و محافل کارگری و از جمله به خانۀ کارگر یورش برده بودند اینک با قلع و قمع فعالان کارگری و به دست آوردن بیشتر مواضع قدرت، علاوه بر مناصب امنیتی و اطلاعاتی، وزارت کار و به اصطلاح نماینگی کارگران در مجلس اسلامی را نیز یک می کشیدند. جالب است توجه شود که قانون کار رژیم جمهوری اسلامی توسط همین دار و دسته نوشته شد، قانون ارتجاعی ای که حتی وجود سندیکا را به رسمیت نمی شناسد و سازمان سرهم بندی شده ای مرکب از مدیران و مأموران امنیتی بنگاه ها و عده ای فرصت طلب و سودجو و عامل کارفرما را به عنوان شورای اسلامی کارخانه، کارگاه اداره و غیره جانشین تشکل های مستقل کارگران می کند. جالب این است که همین کسانی که نه خود، نماینده سندیکا (حتی سندیکای زرد) هستند و نه سندیکا را به رسمیت می شناسند و شخصا در سرکوب سندیکاها – از جمله در سرکوب وحشیانۀ سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه- نقش فعال و عملی و میدانی داشته اند، به عنوان نمایندۀ کارگران ایران راهی «فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری» می شوند و حتی علی رضا محجوب، از سرمدداران اصلی این باند مرتجع چماقدار و امنیتی – اطلاعاتی رژیم، به مقام نایب رئیسی فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری ارتقا می یابد!!
کارگران ایران می دانند که عناصر وابسته به خانۀ کارگر و یا نزدیک به آن، همه ساله در جریان تعیین حداقل دستمزد و افزایش مزدها در به اصطلاح شورای عالی کار، همواره در سرهم بندی های موسوم به «سه جانبه گرائی» در جهت مخالف منافع کارگران و در کنار کارفرما و دولت قرار می گیرند و با تحمیل مزدهای چند برابر زیر خط فقر، در جهت تحکیم و گسترش استثمار مطلق کمر به خدمت سرمایه می بندند. همین عناصر همه ساله به عنوان نمایندۀ کارکران ایران به کنفرانس سازمان بین المللی کار اعزام می شوند.
آیا فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری از این واقعیات آگاه نیست؟ آیا ناآگاهی فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری تا این حد است که نمی داند منشأ «خانۀ کارگر» کنونی عبارت است از جمعی از اوباش چماقدار حزب اللهی که در ارتباط با سردمداران حکومت اسلامی و ماشین سرکوب امنیتی- نظامی آن و به پاس سرکوب کارگران ایران به قدرت و مکنت رسیده اند و علاوه بر به بردگی کشیدن کارگران، تصدی مقامات مهم اداری و قانونگذاری و غیره و دست اندازی به اموال عمومی کارگران، اینک مدعی نماینگی آنها نیز هستند؟! آیا نمی داند که خانۀ کارگر در شرایط کنونی به بنگاهی برای کسب درآمدهای هنگفت و تختۀ جهشی برای دست یابی به مقامات اداری، اقتصادی، سیاسی بالا برای برای بورژوازی بوروکرات – نظامی و وابستگان و هورا کشان او تبدیل شده است؟
بی تردید رهبران و مدیران فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری با مادۀ اول اساسنامۀ سازمان خود آشنا هستند که می گوید:
«فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری به روی همۀ سازمان های اتحادیه ای که منافع کارگران را نمایندگی و برای آن مبارزه می کنند و اساسنامۀ WFTU را قبول دارند، باز است.»
پرسش این است که آیا خانۀ کارگر با رهبری کسانی مانند علیرضا محجوب، علی ربیعی، حسن صادقی، حسین کمالی، سهیلا جلودار زاده، و ... با کارنامۀ سیاه و پلیدش «سازمانی اتحادیه ای است که منافع کارگران را نمایندگی و برای آن مبارزه می کند و اساسنامۀ WFTU را قبول دارد» که فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری نه تنها درهای خود را به روی او گشوده است بلکه یکی از رهبران این باند ضد کارگری را به نایب رئیسی خود منصوب گرده است؟
بی تردید رهبران و مدیران فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری با مقدمۀ اساسنامۀ سازمان خود آشنا هستند که «استقلال از حکومت ها، احزاب سیاسی و کارفرمایان» را جزو بایسته های این فدراسیون و در نتیجه اعضای آن می داند. پرسش این است که آیا خانۀ کارگر و رهبرانش این معیارهای استقلال یک سازمان کارگری را که WFTU اعلام می کند قبول دارند و به آن عمل می کنند؟ آیا خانۀ کارگر مستقل از حکومت، کارفرماها و احزاب است؟
بی تردید رهبران و مدیران فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری با اهداف اساسنامۀ سازمان خود آشنا هستند که خواهان «حذف نژادپرستی، تبعیض جنسیتی و هر شکل دیگر تبعیض است». پرسش این است که آیا خانۀ کارگر و رهبرانش نیز به این ارزش ها پای بندند؟ رهبرانی که نه تنها طرفدار رژیم جمهوری اسلامی بلکه از عناصر کلیدی این رژیم اند، رژیمی که تبعیض های جنسیتی، نژادی، ملی، قومی، دینی و مذهبی و غیره جزء اجزای جدائی ناپذیرش است.
پرسش های زیادی از این دست می توان مطرح کرد که پاسخ همۀ آنها منفی است و نشانگر تضاد کامل انتصاب علی رضا محجوب به نایب رئیسی فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری با اهداف و ارزش های اعلام شدۀ این فدراسیون است. اما گفتن این واقعیت که آگاهی به آن به درایت بالائی هم نیاز ندارد، کافی نیست. باید علت چنین انتصاب هایی را جستجو کرد و راهی برای اجتناب از آنها که به جنبش کارگری نه تنها ایران، بلکه جهان و به حیثیت فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری و جنبش اتحادیه ای به طور کلی لطمه می زنند، یافت.
ما پیش از پاسخ دادن به پرسشی که در بالا مطرح کردیم قسمت هایی از نخستین سخنرانی پامبیس کیریتسیس پس از انتخاب شدنش به دبیر کلی فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری را در زیر نقل می کنیم. پامبیس کیریتسیس می گوید:
«شکی نیست که اگر بخش مهمی از جنبش اتحادیۀ کارگری تحت وابستگی و نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک حلقههای مسلط سرمایهداری قرار نمی داشت، این توازن قوا در سطح جهانی بسیار متفاوت می بود. اگر این بخش اولویت های خود را در راستای منافع طبقاتی کارگران، و نه هیچ کس دیگر، تعیین کند، در این صورت، قطعاً توانایی کارگران برای مقاومت در برابر حملات و تحمیل سیاست هایی که به دستاوردها و حقوق آنها احترام بگذارد بسیار بیشتر خواهد بود. وضعیت در مورد شرایط زندگی و کار نیز بسیار متفاوت خواهد بود.»
ما با این سخنان پامبیس کیریتسیس موافقیم. به نظر می رسد علت چپاندن عنصر پلیدی مانند علیرضا محجوب در رأس یک فدراسیون بزرگ و بین المللی کارگری، عمل نکردن به این سخنان، یا عدم درک مشخص این سخنان بوده که به عدم انطباق حرف و عمل انجامیده است. اینکه فدراسیون بزرگی مانند WFTU با سیاست و عملکرد رژیم اسلامی ایران و کارگزاران و نهادهای وابسته به آن از جمله با ماهیت ضد کارگری خانه کارگر و سردمداران آن آشنا نباشد بسیار بعید است. سالهاست که فعالان کارگری ایران وضعیت کارگران ایران و عملکرد سرمایه داران، حکومت و نهادهای وابسته به آن را به اتحادیه های جهانی عضو WFTU و به خود این فدراسیون اطلاع می دهند. افزون بر آن، امروز در جهان عملکرد رژیم اسلامی و عناصر وابسته به ان – از جمله عناصر سرکوبگر و کنترل کنندۀ جنبش کارگری – بر کمتر کسی پوشیده است. پس چرا WFTU چنان عمل می کند که گوئی هیچ چیز ناروائی در عمل خانۀ کارگر نبوده و گویا خانۀ کارگر یک تشکل کارگری مبارز و در خدمت منافع طبقه کارگر ایران است!! به نظر می رسد که پاسخ در خود سخنان دبیر کل باشد: «شکی نیست که بخش مهمی از جنبش اتحادیه کارگری تحت وابستگی و نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک حلقههای مسلط سرمایهداری» هستند و نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک آنها به WFTU هم رسوخ کرده است!
دبیرکل فدراسیون اتحادیه های کارگری در ادامۀ سخنانش می گوید: «انسجام طبقاتی قطعاً کل جنبش اتحادیه کارگری را مشخص نمی کند، اما وجه شاخص نیروهایی است که در فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری متحد شده اند. به همین دلیل است که سازوکارهای نظام [سرمایه داری] با تهدید و طرد تلاش کرده و می کنند تا در صورت امکان قطب طبقاتی را در جنبش جهانی اتحادیه های کارگری محو کنند. آنها تلاش کردند تا همسویی جهانی جنبش اتحادیه کارگری را با منطق ادغام و ادغام در نظم نوین جهانی امپریالیستی اعلام کنند. اما آنها نه توانستند ما را منحل نمایند، نه ما را ساکت سازند و نه ما را جذب کنند.»
ما با دبیر کل در مورد ضرورت انسجام طبقاتی سازمان های اتحادیه ای کارگران و دیگر سازمان های کارگری موافقیم. اما اگر WFTU واقعا می خواهد «انسجام طبقاتی» و «خصلت طبقاتی کارگری» داشته باشد نمی تواند دار و دسته های ضد کارگری و عوامل آشکار سرمایه داری و ارتجاع و خشونت لومپنی مانند خانۀ کارگر را در صفوف خود بپذیرد! آری، در اینجا هم، هماهنگی حرف و عمل لازم است.
برای ایجاد «قطب طبقاتی در جنبش جهانی اتحادیه های کارگری» و ما اضافه می کنیم برای ایجاد چنین قطبی در تمامی سازمان ها و جنبش های طبقۀ کارگر و در عرصه های مختلف مبارزاتی او، علاوه بر مبارزه با «ساز و کارهای نظام سرمایه داری» باید با ایدئولوژی ها و نفوذهای سیاسی و فکری و رخنۀ عملیاتی بورژوائی در جنبش کارگری و سازمان های این طبقه نیز مبارزه کرد و در صورت انجام چنین مبارزاتی، قطعاً تفاله های بورژوائی مانند خانۀ کارگر جائی در جنبش آزادی بخش طبقۀ کارگر و به طور کلی در سازمان های منتسب به این طبقه نخواهند داشت.
۲۱اردیبهشت ۱۴۰۱، ۱۱مه ۲۰۲۲
***
www.aazarakhsh.org