دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران: اخیرا مباحثاتی حول تشکل های طبقه کارگر و بطور مشخص مجمع عمومی کارگران و سندیکا چه در میان فعالین در جمع و محافل کارگری و چه در سطح فعالین و گروه های سیاسی درجریان بوده است. همه این مباحثات در درجه اول نشان از تغییراتی جدی در زمینه ابزارهای مبارزاتی و و تشکلهایی دارند که در چند ساله اخیر جنبش کارگری به آنها متکی شده است. به همین جهت است که گرایشات سیاسی مختلف رفرمیست و سوسیالیست علیرغم هر ادعایی که در مورد خود دارند را درصف های واقعی که به آن تعلق دارند بیشتر نشان میدهد.
بطور مشخص مباحثات حول تشکل مناسب برای طبقه کارگر است كه یکبار دیگر طرفداران سندیکا ویا مجمع عمومی را درمقابل هم قرار داده است. علاوه بر اینها بحث در باره وضعیت تشکل های دیگری که طی تقریبا بیست سال گذشته عملا در حاشیه مبارزات کارگری تحت عنوان کمیته ها، کانون ها و یا انجمن و اتحادیه غیره بوده اند باز شده است. پاسخ جنبش کارگری در مورد تشکل های مورد استفاده در چند ساله اخیر بسیار روشن بوده است و هیچ اما و اگری در مورد انتخاب و بکارگیری مجمع عمومی و انتخاب نمایندگان بعنوان ابزار اتحاد و مبارزه و مقاومت کارگران باقی نگذاشته است.
قاعدتا باید به این سوال جواب داد که چرا این بحث ها بار دیگر مطرح شده اند و تقابلی که مثلا طرفداران سندیکا و جنبش سندیکایی با مدافعان مجمع عمومی و جنبش مجمع عمومی میکنند به چه دلیل است.
در ارتباط با این مباحثات سوالاتی از جانب رفقایی به دست ما رسیده است. ترجیح ما این است که در اینجا قبل از پاسخ مستقیم به این سوالات به زمینه های پایه ای تری که این مباحثات را ضروری کرده است بپردازیم و به آنچه در جنبش کارگری در این زمینه در جریان است بپردازیم و به بالندگی آن یاری رسانیم. در نوشته دیگری به سوالاتی که دریافت کردیم هم البته خواهیم پرداخت.
جنبش کارگری و امر تشکل
یک مساله که ظاهرا مورد توافق همه میباشد این است که مبارزات طبقه کارگر در چند سال گذشته تماما با دوران های قبل متفاوت است. این هم روشن است که وضعیت سیاسی و رویارویی کارگران و مردم با جمهوری اسلامی هر چه بیشتر بی واسطه شده است و پارازیت های اصلاح طلبی هم کنار رفته است و این قابل مشاهده است که تعداد و کمیت مبارزات و تعداد مراکز و کارگرانی که در مبارزات جاری سهیم اند طبق آمارهای دولتی در این چند ساله اخیر به هزاران مورد میرسد. در این مبارزات کارخانه، موسسات و مراکز کارگری مهمی شرکت داشته اند. دخالت کارگران در مراکزی مهم و تعیین کننده درهیچ زمانی به اندازه این دوره نبوده است. اینها بخش پیشرو و رهبری اعتراضات میلیونی هستند که در عمق جامعه و به وسعت آن کار و زندگی مشابهی دارند؛ مراکز کاری همچون معادن فلزات و سنگ، صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، نیشکر هفت تپه، شرکت و تاسیسات پیمانی در میان کارگران شهرداری و کارگاه های مختلف و ... پیشروان این مبارزه در طرح مطالباتشان بوده اند. اهمیت برشمردن مراکز کار دخیل در این مبارزات در آنجاست که کارگران هفت تپه، فولاد اهواز، هپکو و آذرآب و ... دیگر تنها نماندند!
کیفیت این مبارزات دقیقا به دلیل نقش مراکز مهم کارگری در اقتصاد و فشردن گلوی سرمایه داران و دولتشان حائز اهمیت دو چندان است. در این دوره از مبارزات اعتصابات کارگری صنعت نفت را هم به میدان كشید. همین نشان از شروع تعرضی همه جانبه تر از طرف طبقه کارگر به دولت و سرمایه داران بوده است. طبقه کارگر صرفا در بند اعتصاب و تحصن برای گرفتن حقوق های معوقه نمانده است و افزایش دستمزد و بهبود شرایط کار، طرح حذف شرکت های پیمانی و قراردادهای موقت و شروع تعرض جدی به اینها را بعنوان جنبش مطالباتی خود به جلو رانده است.
در زمینه سازماندهی و تشکل، در این دوره مجمع عمومی به عنوان تشکل، به عنوان ظرف اتحاد و تصمیم همه کارگران شرکت کننده در آن عمل کرده است. تا جایی که سطح هر کدام از این مبارزات و سطح اتحاد رهبران اجازه داده است این ظرف منظم تر مورد استفاده قرار گرفته است. ما شاهد سطح پیشرو تر آن در نیشکر هفت تپه هستیم و این قطب نمایی است که بطور پویایی بعنوان شكل مهمی ازسازمانیابی کارگران ظاهرشده است. بدیهی است که سندیکا یا انجمن های صنفی هم هر جا هستند و از نفوذ خانه کارگر و شوراهای اسلامی به دور می باشند نقش ایفا میکنند.
فاکتورهای بسیار بیشتری در توصیف مبارزات تاکنونی طبقه کارگر را میتوان و باید برشمرد که در اینجا مورد بحث دقیقتر نمیتواند باشد. در مورد تصویر بالا فکر میکنیم توافق عمومی وجود دارد كه هر کدام از گرایشات سیاسی این مشاهدات را به نفع خود تجزیه و تحلیل میکنند. به همین دلیل است که دقیقا در گرماگرم مبارزات کارگران مراکز پیمانی در نفت ، گاز و پتروشیمی، در نیشکر هفت تپه و ... پیام سندیکالیست ها به همه این کارگران این هم بود که سندیکا هایشان را ایجاد کنند. این در حالی بود که این مبارزات را جنبش مجمع عمومی فرا گرفته بود و کارگران به بهترین شیوه از این ابزار اتحاد و مبارزه استفاده میکردند. مساله این بوده و هست که از نظر این گرایش مجمع عمومی تشکل نیست. برخی از سندیکالیست ها قبول کرده بودند که باید با واقعیات موجود "ساخت" و گرایشات دیگری همچون خودخوانده های جناح چپ "جنبش مستقل کارگری" این واقعیت متکی شدن مبارزات کارگری به تشکل هایش یعنی مجامع عمومی را میبیند اما کماکان خواهان این است که کارگران "تشکل" داشته باشند!! مساله این است که همه گروه و فعالینی که عاجز از درک مجامع عمومی بعنوان تشکل هایی که قادر به پیشبرد مبارزات کارگری بوده اند با عینک جنبش های بورژوایی به جنبش کارگری نگاه میکنند، همانطور كه در سیاست یا دنباله رو جناح رفرمیست اپوزیسیون بورژوایی مانند جنبش سبز و یا دنباله روی از رفرمیسم درون طبقه کارگر بوده اند.
منظور از تشکل چیست؟
این از نوع سوالاتی است که ظاهرا پاسخ بسیار ساده ای دارد. اما معضل بسیار جدی بخش زیادی از چپ و طرفداران کارگران در ماندگی در پاسخ به این سوال "ساده" است. خوشبختانه اکنون و صرفا با مشاهده مبارزات کارگری و سطح آن بسیار آسانتر میتوان نشان داد که طبقه کارگر در مبارزاتش به مکانیزم های واقعی دست میبرد که محصول شرایط زیست و کار و کل موجودیتش اجتماعیش در مقابل طبقه سرمایه دار است. تفاوت طبقه کارگر و گرایش سوسیالیستی آن با خرده بورژوازی و جنبش های بورژوازی که منظما بر مبارزات کارگران و گرایشات سیاسی آنها هم میتوانند موثر باشند در این است که طبقه کارگر راه حل طبقاتی و مشترکی بر پایه منفعت خود در مبارزات سیاسی و اقتصادی اش در اتکا به سوخت و ساز های درونی خود دارد، درحالی كه جنبش های خرده بورژوایی و بورژوایی نیز دقیقا بر مبنای منفعت خود، پراکندگی و توان فردی خود در تلاش برای تاثیر گذاری بر مبارزات کارگراس هستند. از این زاویه است که خرده بورژوازی و گرایشات متعلق به آن نمیتوانند بفهمند که مبارزات طبقه کارگر بر سوخت و ساز درونی خود و در اتکا به آن میتواند پیشروی کند. مکانیزم و یا سوخت و ساز درونی زندگی و كار طبقه کارگر که در همه جوانب آن هم به همان شکل است، این است که طبقه کارگر در خود دارای تشکل است، دارای رهبران خود است، مبارزه اقتصادی خود را دارد و گرایشات سیاسی هم در طبقه کارگر مانند همه جامعه همیشه حضور دارند. هر کدام از این اجزا و از جمله مساله تشکل درونی طبقه کارگر شامل طیف متنوعی میشود که در شرایط و بنا به توانایی هایش از آن ها استفاده میکند. از جمع و محافل کارگران تا کمیته های کمونیستی و صندوق هم یاری و صندوق اعتصاب تا حزب، تا سندیکا و مجمع عمومی و شورا برای کارگران پیشرو و آگاه شناخته شده هستند. گرایش سندیکالیستی چه در درون کارگران و چه در میان فعال و گروه های سیاسی نمیتوانند قبول کنند که ایراد در انتخاب آنها و میخ شدن به طرح سندیکا و چهارچوب اداری اش است که دقیقا زمانی ایجاد آنها ممکن میشود که جمهوری اسلامی توان سرکوب نداشته باشد. همین مساله دقیقا برای ایجاد شورا هم صادق است، شوراهای کارگری بعنوان مجمع عمومی منظم که توان اجرای تصمیماتش را داشته باشد هم صرفا با تغییر تناسب قوای کنونی ممکن میشود در غیر این صورت هر جمع و کمیته ای هم که خود را شورا بنامند در واقع ارتباطی به تشکل توده ای کارگران ندارند.
شاخص کمونیستها حرکت از این واقعیات است و سطوح مختلف مبارزه طبقه کارگر را با توانایی هایش در هر کدام از این عرصه های سوخت و ساز طبقاتی و مبارزاتی اش میتوان سنجید.
از این زاویه باید دید كه مبارزات کارگری در ایران بر چه تشکلی استوار است و این تشکل چه خصوصیاتی دارد؟
بخش قابل توجهی از مبارزات کارگری در چند سال اخیر در اتکا به تشکل مجمع عمومی بوده است. مجمع عمومی دقیقا همان تجمع های طبق نقشه کارگران و رهبران آنها برای پیشبرد مطالباتشان است. این همان ابزار مناسب است که کارگران تشخیص میدهند در شرایط کنونی استبداد و خفقان که در ایران حاکم است میتوانند به آن دست ببرند و آنرا در ده ها و صدها کارگاه و کارخانه و شرکت به اجرا در آورند. این راه حل برای متکی کردن مبارزه بر تشکل معجزه ای از طرف کمونیستها نیست، مجمع عمومی ابزار مناسب و در عین حال پاسخ رادیکال کارگران برای متشکل شدن و متشکل ماندن است و از این روست که با گرایش کمونیستی کارگران عجین شده است.
میگویند: مجمع عمومی اما تشکل نیست!
این گفته از اذهانی ترشح میشود که درکش از تشکل اساسا محدود و فرقه ای است و نمیتواند قالب های ذهنی داده شده جنبش سندیکایی و بورژوایی درون کارگران را کنار بگذارد حتی اگر خیلی کارگر کارگری هم بکنند. اینها نمیتوانند منطبق با سوخت و ساز واقعی درون کارگران و مبارزاتشان عمل کنند. داده های سیاسی جنبش های بورژوایی همیشه توانسته است آنها را با خود ببرد. وقتی میگویند مجمع عمومی تشکل نیست یعنی اینکه به رسمیت نمیشناسند که مثلا کارگران هفت تپه و یا شرکت های نفت و گاز و یا معادن سنگ و فلز توانسته اند دقیقا از این طرق متشکل بشوند و در جریان هر بار اقدام مبارزاتی تشکل و اتحادشان را محکمتر کنند. کارگران به این گروه از استدلال ها پاسخ بزرگ خود را داده اند. تلاش چهل ساله کمونیستها در فعالیت و کشمکش برای تبلیغ و اجرای جنبش مجمع عمومی امروز در ابعادی بسیار بزرگتر مادیت یافته است.
میگویند: تشکل یعنی سندیکا یعنی شورا!
این حرف درست است. سندیکا یا شورا حال با هر توصیف و تعبیری تشکل هستند و از مکانیزم های واقعی کارگران در امر سازمانیابی هستند. گرایش رفرمیستی درون کارگران چه در ایران و چه در همه جای دنیای سرمایه داری صاحب و وارث سندیکا و جنبش سندیکایی است. در ایران تحت حکومت های مستبد پادشاهی وجمهوری اسلامی هیچگاه طبقه کارگر امكان آنرا نداشته است که در مبارزه طبقاتی با سرمایه داران حاکم، تشکل های خود را سازماندهی کند. حاکمیت سرمایه داری در ایران در هر دو دوره پادشاهی و اسلامی به معنی استثمار شدید طبقه کارگر و مردم زحمتکش همراه با سرکوب و خفقان به منظور کسب سود بیشتر از نیروی کار ارزان چهل میلیونی بوده است. دقیقا از این زاویه و نحوه مبارزه با این موجودیت و شرایط است که گرایشات سیاسی در جامعه و در درون طبقه کارگر هم خود را تعریف کرده و مبارزاتشان را سازماندهی میکنند. در این راه ممکن است سختی ها، فداکاریها، زندان و محرومیت های زیادی هم بکشند. گرایش رفرمیستی درون کارگران که مدافع سندیکا سازی است همیشه فکر کرده است که قادر به سازماندهی کارگران در سندیکا ها خواهد شد و همیشه با این توهم زندگی کرده است. در ایران تحت جمهوری اسلامی کارگران هیچگاه اجازه ایجاد تشکل های توده ای خود را نخواهند داشت. چهل سال گذشته شاهد این ادعا است.
ممکن است ما را به اغراق گویی متهم کنند اگر بگوییم غیر از مقاطع بسیار کوتاهی در دوره چهل سال گذشته. زمانی که شرایط بعد از سر کار آمدن اصلاح طلبان برای نجات جمهوری اسلامی و آزادیهای ظاهری ممکن شد، گرایش رفرمیستی درون کارگران زمینه و امکانات بیشتری برای فعالیت یافت و در فعالیت و مبارزات صنفی و اقتصادی بسیار موثرتر و بهتر از دیگر گرایشات و از جمله کمونیستها بود. درست در این دوره سالهای قبل و بعد ١٣٨٣ است كه تشکل هایی مانند سندیکای واحد و هفت تپه و دیگر انجمن های صنفی که خود را سندیکا هم میخواندند امکان فعالیت پیدا کردند .خارج از این دوره در نتیجه سرکوب و محرومیت فعالین اصلی آنها، این تشکل ها زمین گیر شدند. بعد از این ما با فعالیت های قابل توجه دیگری برای ساختن سندیکا روبرو نیستیم و این اگر از طرفی نشان از شرایط استبدادی و خفقان دارد از سوی دیگر نشان از نسخه نا کارآمد سندیکا برای سازماندهی کارگران در ایران است. باید به این مساله پایه ای پاسخ داد که تشکل برای کارگران به معنی تشکل توده ای است و تشکل توده ای علنی است. با این معیار هر ناظر بی طرفی میتواند نشان بدهد که در چند سال اخیر کدام تشکل اولا مناسب سازماندهی و حفظ اتحاد کارگران بوده و ثانیا در ابعاد توده ای ظاهر شده است؟ شرایط جامعه برای همه گرایشات یکسان بوده است. سوال اما این است که چرا مجمع عمومی و دست بردن کارگران به این تشکل عملا ممکن شده است و سندیکا و فعالین سندیکا بیشتر محدود شده اند و ما شاهد تکثیر هیچ سندیکای جدی دیگری مانند سندیکای واحد و نیشکر هفت تپۀ دوران رونق، نبوده ایم. اگر طرح و برنامه ای بهردلیلی قابل تکثیر نباشد و از سوی کارگران رغبتی برای وارد شدن به آن و یا تشکیل آن نباشد، نشان از نامناسب و غیر منطبق بودن با وضعیت را در خود دارد. باز هم باید سوال کرد که خاصیت مجمع عمومی برای کارگران در چیست که مورد استفاده است؟ پاسخ این است که صرفا ابزار مناسبی برای مبارزه کارگران در شرایط فعلی است، تشکل ایجاد شده بوسیله کارگران در حین مبارزات جاری است. آیا این ابزار و تشکل به چنان ظرفیتی میتواند برسد که تبدیل به شوراهای کارگری به معنی مجامع عمومی منظم شود؟ پاسخ این است که هم میتواند و هم نه! هیچ تضمینی نمیتواند وجود داشته باشد. همه اینها بسته به فعالیت گرایشات سیاسی و از جمله گرایش کمونیستی و تحزب یافته در طبقه كارگر است. واقعیت این است که موجودیت فعال و مبارزات گسترده کارگری در اشکال مختلف است که میتواند از جمله زمینه فعالیت کمونیستها را هم فراهم کند. جنبش کارگری و وضعیت و موجودیت کنونی اش در آغاز راهی برای بیرون بردن جامعه در بحران سیاسی و اقتصادی کنونی است که سرمایه داری و حاکمیت جمهوری اسلامی برپا کرده اند.
آما آنچه در ایران تحت نام سندیکا بوده چیست؟
معمولا این سوال را تا زمانی که جلوی خود برای پاسخ نگذاریم به آن فکر هم نمیکنیم. سندیکا قرار است یکی از تشکل های توده ای کارگران باشد و هست اما اگر به شما اجازه درست کردن آن را نمیدهند راه حل دیگری دارید؟ سندیکالیستها پاسخی به این ندارند و در هیچ شرایطی پاسخ روشن نداشته اند. در شرایط کنونی که جامعه با رودررویی های بزرگی با حاکمیت و طبقه سرمایه دار حاکم روبروست سندیکالیستها از هر زمان دیگری بی پاسخ ترند و یا در واقع همین بی پاسخی راه حلی است که دارند، آنها همیشه منتظر اصلاحاتی از بالا بوده و هستند. تشکل های توده ای مانند سندیکا و انجمن های صنفی (که در خیلی جاها آنها را خود کارگران سندیکا مینامیدند و یا مینامند) که از سال ١٣٨٣ در ایران ممکن شد تا هم اکنون به دلیل حاکمیت استبدادی و همچنین راه حل رفرمیستها که صرفا ایجاد سندیکا بوده است، بشدت در امر سندیکا سازی پس رفت داشته است و همه کسانی که چشم خود را بنا به مصلحت های سیاسی و فرقه ای بر این واقعیت بسته اند به خود و دیگران آگاهانه دروغ میگویند چرا که راه حل شان كماكان رفرمیستی است. این در حالی است که دقیقا در همه مبارزات کارگری دراین سالها راه حل دیگری از اتحاد و متشکل شدن توانسته است خود را به جامعه نشان بدهد. در واقع این مجمع عمومی کارگران است که به درست ظرف اتحاد و مبارزه کارگران بوده است و همانطور که همه میبینند به دلیل واقعی بودن و منطبق بودن با شرایط استبداد و توان کارگران، قابل رشد و تکثیر هم هست. کدام یک از این راه حل ها مسیر واقعی تری را طی کرده است؟ در شرایطی که جنبش کارگری با هیچ کدام از دوره های چهل سال گذشته قابل مقایسه نیست و سد های بزرگی را شکسته است و در شرایطی که حاکمیت دیگر قادر به بازگشت به دوران اعدام و کشتار گذشته هایش نیست، گرایشات رفرمیستی و سندیکالیستی در جامعه بیشتر از گذشته زمین گیر شده اند. این در حالی است که دیگر گرایشات چپ و رادیکال به استقبال سازماندهی جنبش مطالباتی در میان بخشهای مختلف طبقه کارگر و تکثیر تجارب و مبارزاتشان هستند. روشن است که اشکال سازماندهی که متناسب این مبارزات برای چنین شرایط استبدادی باشد همان مجمع عمومی است که بکار گرفته میشود، تجمع کارگران سنگ بنای آن است و برای آن باید بسیار تلاش کرد تا ممکن شود، همه کارگران بطور اتوماتیک عضو آن هستند، هر مجمع عمومی نماینده و یا نمایندگانی برای پیشبرد تصمیمات هر مجمع انتخاب میکند، قدرت دفاعی قوی دارد که همان قدرت همه کارگران به میدان آمده است، هیچ دفتر و دستک و رئیس و معاونی هم ندارد که با نبودن آنها مبارزه و فعالیت تعطیل شود، در برابر تهدید و سرکوب بشدت قابل انعطاف و قدرت دور کردن آن و دور زدن آنها را بسیار بیشتر از هر تشکل دیگری دارد که در شرایط استبدادی باید برای زنده ماندن بکوشد. آنچه عملا طرفداران سندیکا در ایران سالهای زیادی است به آن دچارند این است که در قالب گروه و کمیته های فعالین محدود مانده اند. همان شکلی که بسیاری از دیگر فعالین سیاسی در ایران به آن مشغول بوده اند و این همیشه با تصور تشکل توده ای کارگران همخوانی نداشته است. از سال ١٣٨٣ که فضا برای تشکیل سازمانهای غیر دولتی فراهم شد. کارگران چه در مراکز کار و یا در میان فعالین سیاسی و بیکاران اقدام به برپایی کمیته های مختلفی مانند ʺپیگیریʺ و ʺهماهنگیʺ و ʺتشکل بیکارانʺ و ʺاتحادیه آزاد کارگرانʺ و ... کردند. این نوع فعالیت ها سیر نزولی داشته اند و هیچگاه ابزار های مناسبی برای کارگران و اتحاد آنها نبودند و این را نه تنها امثال ما که همیشه منتقد این نوع فعالیت و تشکل ها بوده ایم بلکه مبارزات عظیم کارگری در جامعه و نسل کنونی کارگران پیشرو و آگاه آنها را حاشیه ای کرده است. نقشی که این نوع تشکل ها داشته اند هیچگاه از دادن اطلاعیه و ردیف کردن اسامی کمیته و انجمن زیر آنها فراتر نرفت تا جایی که دیگر خود فعالین و دست اندرکاران اصلی ، این نوع کمیته و گروه ها را نامربوط به طبقه کارگر میخوانند و یا اینکه با بیان محترمانه تری این کمیته و اتحادیه و ... را دارای ماهیت "شتر گاو پلنگی" میدانند. (جعفر عظیم زاده دبیر اتحادیه آزاد کارگران این در بررسی و نقد تشکل های صنفی در هاوس کلاب ، تشکل اتحادیه ازاد کارگران را تشکلی که شتر گاو پلنگی است ارزیابی میکند و یک سال قبل از وی نیز پروین محمدی نایب رئیس این تشکل ارزیابی مشابهی از این تشکل کردند)
راه حل سندیکالیست ها چیست؟
یک ذهنیت واژگونه بطور "خودبخودی" بر کار و فعالیت بخش عمده ای از فعالین و جریانات سیاسی در چپ ایران غالب است و آن این است که گویا باید ابتدا سندیکا و اتحادیه تشکیل داد و بعداز آن مبارزه ویا جنبشی میتواند متحد شود و با اتکا به این قدرت مطالباتشان را دنبال کنند. همانطور که اشاره شد مبارزات طبقه کارگر در چند ساله اخیر این ذهنیت وارونه را روی قاعده گذاشت و با دست زدن به مجامع عمومی و انتخاب نماینده و یا هیات نمایندگان و نه تشکیل سندیکا، از سویی ادامه مبارزات را برای توده کارگران ممکن کرد و از سوی دیگر دستگاه سرکوبگر را ازبكاربردن مستمسک های معمولی برای سرکوب به درجه زیادی خنثی کرد. این راه حل هر چه جلوتر آمده دقیقتر و تکمیل تر بکار گرفته میشود و رهبران و فعالین کارگری در مسیر مبارزه ای که قوانینش تماما ضد کارگری و مستبد است تلاش میکنند آنها را فلج کنند. نمونه های اخیر نیشکر هفت تپه و اعتصابات کارگری در نفت و گاز و معادن کرمان که ده ها هزار کارگر در آن مشارکت داشته اند برای اثبات این ادعا کافی است. بخشی از رفرمیستهای چپ از جمله در طیف راه کارگر و فدایی با مشاهده نقش و جایگاهی که سازماندهی مجمع عمومی در مبارزات کارگری داشته است این واقعیت را پذیرفته اند و در ارزیابی و توصیه های خود به فعالین سندیکای شركت واحد هشدار میدهند که باید این واقعیت را پذیرفت. همه اینها نشان میدهد که مدافعین سندیکا و بطور مشخص فعالین فعلی سندیکای واحد با ارزیابی جنبش کارگری و نقاط قدرت و ضعفی که در رابطه با مساله اتحاد و تشکل توده ای دارد، راه حل گذار و یا شیفت به ابزار مجمع عمومی را لازم است انتخاب کنند تا انرژی خود و صد و هزاران کارگر آگاه و پیشرو برای پیوستن و هر چه توده ای کردن جنبش مطالباتی را ممکن کنند.
دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران
بهرام مدرسی – اسد گلچینی
٣ آبان١٤٠٠ – ٢٥ اكتبر٢٠٢١
**************************
سندیکالیست ها و "خطر"جنبش مجمع عمومی
حسین اکبری از سندیکالیست های باسابقه اخیرا در نوشته ای چهار قسمتی تحت عنوان "تشکل های کارگری و نسخه های بورژوایی و خرده بورژوایی" به مبارزات کارگری و نیازمندیهای آن در مساله تشکل پرداخته است. در لابلای بررسی تجربه اخیر هفت تپه و کشمکش های آن، در مخالفت و با رد دیگر اشکال سازماندهی و از جمله مجمع عمومی با طرح اصول و ضوابط سندیکایی، تشکل سندیکا را مناسبترین راه حل در سازماندهی مبارزات کارگری و آینده این مبارزات میداند.
یکی از نتایج مهم مبارزات کارگری در چند سال اخیر و ابزار مجمع عمومی که این مبارزات به آن اتکا داشته است موجب شده تا بخش قابل توجهی از طرفداران سنتی سندیکا و اتحادیه در ایران از تکرار مطلوبیت سندیکا برای متشکل کردن کارگران بطور موقتی هم باشد دست بکشند. همه میبینند که راه حل مجمع عمومی بعنوان سازمان اتحاد و مبارزه، افق و راه و روش بسیار مناسب تری را برای طبقه کارگر و مبارزاتش در این دوره و در این سطح از توازن قوا گشوده است.
هم چنین هستند بخش های دیگری که تا مدتی قبل طرفدار ایجاد "سازمان سراسری برای کارگران" بودند. آنها هم مجمع عمومی را تشکل نمیدانستند. اینها هم می بینند که رشد مبارزات کارگری عملا این نوع نسخه های خارج از محیط های کار و بدون ارتباط به این مبارزات را کنار زده است. اینها حاصل مبارزات طبقه کارگر و پیش برد سنت شورایی کار و اتکا هر اعتراض به همه کارگران و تجمع آنها است. حسین اکبری هم اینها را دیده و میداند و به این دلیل بطور ظاهری هم باشد به انتقاد صریح تری در خصوص تشکل های دولتی رو آورده است.
این نکته باید روشن باشد که در پس هر جمله و تصویری که حسین اکبری دارد میدهد سیاست و عقایدی که متعلق به جنبش ایشان یعنی جنبش رفرمیستی و سندیکالیستی وجود دارد. حسین اکبری همیشه یک سندیکالیست بوده است که در طول مسیرچهل ساله جدال طبقه کارگر و سرمایه دار و دولتش کماکان در این جبهه مانده است و از زاویه اصلاح در نظام جمهوری اسلامی (بخوان اصلاح در سرمایه داری) از روز اول تا به امروز با نسخه سندیکا برای کارگران در تلاش بوده است. بسیاری از فعالین و رهبران کارگری که برای سازماندهی سندیکا تلاش کرده اند البته که با سندیکالیست و رفرمیست ها متفاوت اند. این دسته از کارگران هیچگاه برای تشکل های دولتی و نماینده های جمهوری اسلامی و کارفرما ها اعتباری قائل نبوده و آنها را بر علیه کارگران دیده اند. این در حالی بوده است که رفرمیستها که حسین اکبری یکی از سخنگویان صادق آن باشد تا همین چند روز گذشته اینگونه با "صراحت" از تشکل های دولتی انتقاد نکرده اند.
چکیده نظرات حسین اکبری این چنین است:
حسین اکبری می گوید: "همچنان شاهد اوج گیری مبارزات کارگری در ابعاد گوناگون آن هستیم. سطح مبارزات به جایی رسیده است که کارگران بیش تر از همیشه نیازمند شکلگیری سازمانهای صنفی_طبقاتی کارآمد هستند. تشکلهای موضوع قانون کار ناکارآمدی خود و بی اعتباری حدود سیزده هزار از تشکل های سه گانه های موجود در قانون کار را نزد کارگران آشکار ساختهاست. .. نگاه همه کارگران به بخشهایی از مبارزات جاری دوخته شده است تا دریابند چگونه میتوان بهترین شیوهی سازماندهی را برای تامین حقوقِ کار به کاربست. بر همین پایه برآنم تا به کلیدیترین موضوع در بین اساسی ترین مطالبات کارگری و به طور ویژه بر موضوع سازمان کارگری واحدی که بتواند مدافع منافع صنفی _ طبقاتی کارگران از یکسو و ابزاری برای تاثیر گذاری برهمه جنبه های مبارزاتی کارگران باشد ؛ بپردازم" .
وی ضمن برشمردن شروط پایه ای برای ایجاد سندیکا دلایل هشت گانه اش را برای مناسب دانستن آن بعنوان تشکل مناسب کارگران تاکید میکند و بعنوان نتیجه میگویند:" این ظرفیتها هیچ گاه بخودی خود در هیچ سازمان کارگری بکارگرفته نمیشود مگر آنکه کارگران در روند مبارزات خود برای بهبودخواهی شرایط زندگی ضرورت بکارگیری این ظرفیتها را دریابند و درواقع ظرفیت های موجود آنگاه از قوه به فعل درمیآیند که کارگران درجربان یک همبستگی طبقاتی بهدور از هرگونه سردرگمی، گیجسری و چنددستگی چون تنی واحد، عالیترین و مقبول ترین شیوهی سازمانیابی را برگزینند و این وظایف عاجل پیشروان طبقه کارگر است تا آنچه را موجب میگردد که کارگران از راهیابی به چنین سطحی از همبستگی طبقاتی بازمانند،به کنار گذارند و با اتفاق نظر، اندیشههای تشتت آفرین و تفرقه افکنانهی بورژوایی و خرده بورژوایی را از ذهنیت عمومی طبقه کارگر پالایش کنند" .
در این بحث ما لازم میدانیم تا بر مهمترین نکات پایه ای در مورد استدلال های رفرمیست ها و مشخصا ظرف مناسب سازمانیابی کارگران بپردازیم و نشان بدهیم که چرا جنبش مجمع عمومی راه حل درست و منطقی این سازمانیابی و اتفاقا ، عالی ترین و مقبول ترین شیوه سازمانیابی است که طبقه کارگر، به آن اتکا کرده است و تلاش حسین اکبری ها برای دور کردن و به بیراهه بردن کارگران از دست بردن به مکانیزم واقعی و توده ای مبارزه ای است که دقیقا در شرایط استبدادی ایران برای طبقه کارگر حیاتی است.
نکته مهم در اوضاع سیاسی که در بحث حسین اکبری جایگاهی ندارد، این است که اکنون طبقه کارگر و توده مردم زحمتکش از هر لحاظ خواهان تغییر جدی اوضاع هستند. توده مردم حاکمیت را به درجه زیادی به چالش کشیده اند و در بطن همه اعتراض و مبارزات حادی که در این سالهای اخیر و در اخیرترین آنها که آبان ۹۸ باشد آشکار است. در مقابل این مبارزه که با کل موجودیت جمهوری اسلامی در جریان است، جمهوری اسلامی برای بقا ناچار از شدیدترین سرکوب ها هم شده است. در عرصه جدال طبقه کارگر با نظام بورژوایی و رژیمش، بر خلاف نظر حسین اکبری، طبقه کارگر صرفا به "ناکارآمدی" تشکل های قانونی انتقاد ندارد و از زاویه "ناکارآمدی" آنها را زیر سوال نبرده است، بلکه کارگران از سالها قبل هم در پی به زیر کشیدن شان بوده اند و هر جا توانسته باشند این کار را کرده اند تا جایی که همه میبینند که در مراکزی تلاش کارفرما و دم و دستگاه های امنیتی و پلیسی برای بازگرداندن شوراهای اسلامی منفور در جریان است. در میان جنبش ها و مبارزات بزرگی که در جامعه برای عقب راندن و به زیر کشیدن جمهوری اسلامی در جریان است، مبارزات کارگران و جنبش کارگری پیشگام است.
رهبران و فعالین کارگران و دیگر فعالین سوسیالیست و کارگری در این مبارزات در مناطق و استان ها و شهرهای مختلف و بعضا سراسری شناخته شده و محبوب هستند. پاسخ کارگران به مساله سازمانیابی مناسب در این مبارزات از جمله این موضوعات است که اگر بسیاری از طرفداران سندیکا را فعلا بنا به هر دلیلی خاموش کرده اما حسین اکبری از پیش کسوتان این راه را قانع نکرده است. باید یادآوری کنیم که اگر امروز وی و هم فکرانش خود را ناچار از صراحت دادن به این تقابل میدانند صرفا نه از سر این استدلال که میگویند " تشکلهای موضوع قانون کار ناکارآمدی خود و بی اعتباری حدود سیزده هزار از تشکل های سه گانه های موجود در قانون کار را نزد کارگران آشکار ساختهاست" بلکه از سر دست زدن کارگران به مجمع عمومی بعنوان ظرف مناسب اعتراضاتشان است و هم چنین از سر تقابل بنیادی دو جنبش سندیکایی و شورایی است که ناچار از اعلام "خطر جنبش شورایی و مجامع عمومی" است. شاهد فراموش نشده همین چند ماه قبل است که در گیر و دار تعیین حداقل دستمزد ها برای سال ۹۹ که حسین اکبری و دوستانش که امروز اینگونه در مورد شوراهای اسلامی ابراز نظر میکنند، طومار مینوشتند و میکروفون های مختلف را استفاده کردند تا بانگ بر آورند که طبقه کارگر باید پشت سر "نماینده های کارگری"!! (بخوانید نمایندگان شوراهای اسلامی کار) در شورای عالی کار بسیج شود.
طبقه کارگر و تقابل سندیکا و شورا
اشاره ای به یک تقابل قدیمی تر در فعالیت و اذهان کارگران و فعالین کارگری نسل قدیمی تر لازم است. بعد از انقلاب ۵۷ در ایران و نقش شوراهای کارگری که در واقع کمیته های کارگری بودند، بعنوان شکل بسیار بارزی از سازمانیابی کارگران برجسته بود. سرکوب جمهوری اسلامی از جمله این شوراها را هم برچید. بعد از این و در جمعبندی این مبارزات از طرف کمونیستها و بویژه در راس آنها منصور حکمت بحث ها و نکات منسجم شده آن بعنوان اسناد و نوشته های پایه منتشر شد. این مباحثات موضوع فعالیت کمونیستها و زبان حال جنبش شورایی شد. در مقابل این حرکت، جریانات سیاسی شناخته شده رفرمیست و ملی و در راس آنها توده ای ها و راه کارگری ها با آلترناتیو سندیکایی حضور داشتند. جریان کمونیستی در آن زمان ابتدای عملی کردن این مباحثات همه جانبه را داشت تجربه میکرد و در هر جایی که کمونیستها حضور داشتند توجه به مجمع عمومی کارگران بعنوان ابزار اعتراض و مبارزه بکار گرفته شد اما در جزئیات قادر به تشخیص و تمیز دادن مراحل مختلف در سازمانیابی شورا، با مجمع عمومی بعنوان مرحله بنیادی و بنای مقدماتی آن نبود.
به هر درجه که استبداد فعالیت پیشروان و رهبران کارگری را محدود و سرکوب میکرد این فعالیت ها و مباحثات آن هم محدود تر میشد تا جایی که تقابل جنبش شورایی و مجمع عمومی در مباحثات و فعالیت ها به تقابلی غیر لازم کشیده شد و مساله این شد که بین این دو یکی را باید انتخاب کرد. این تقابلی غیر کارگری بود و از هر طرف که به آن دامن زده میشد دوری آنها از مکانیزم واقعی طبقه کارگر در سازماندهی مبارزاتش را نشان میداد. این موضوع برای طرفداران سندیکا معنی واقعی داشت و آنها مخالف جنبش شورایی و جنبش مجامع عمومی بودند اما برای طرفداران شورا به معنی عقب رفتن از چهارچوب منسجم و تئوریک مباحثات در مورد جنبش شورایی و جنبش مجمع عمومی و مراحل مختلف اجرایی آن بود. بخش بزرگی ازطرفداران شورا یا با ماندن در جبهه فعالیت برای راه اندازی مجامع عمومی و یا در راه دست بردن برای یافتن راهی که باز بتوانند به مجامع عمومی و شورا ها برگردند، راه حل ایجاد کمیته های کارگری خارج از محیط کار و متشکل از فعالین متنوعی که وجود داشتند را انتخاب کردند. این ها موجب به حاشیه راندن مهمترین فعالیت کمونیستها برای سازمانیابی در میان طبقه کارگر یعنی جنبش مجمع عمومی و شورا و جایگاه واقعی سندیکا در رابطه با جنبش شورایی شد.
در سالهای اخیر این مباحث و تجارب اساسا از سوی رهبران و فعالین رادیکال و کمونیست نسل جوان و تجربه عینی و بسیار وسیع آن در مبارزات جاری که از هر لحاظ برای حاکمیت و برای طبقه کارگر و توده زحمتکش دوران تعیین کننده شده است، نقشی حیاتی داشته است. تقابل کنونی سندیکالیست ها با مجمع عمومی، تقابل و کشمکشی واقعی و جنبشی است. هر کدام از گرایشات رفرمیست و سوسیالیست در میان کارگران در اوضاع کنونی یک بار دیگر امکان یافته اند در ابعاد جامعه آلترناتیو هایشان را در معرض انتخاب قرار بدهند.
تقابل شورا و سندیکا کذایی است
این گفته مهم که : " تشکلهای موضوع قانون کار ناکارآمدی خود و بی اعتباری حدود سیزده هزار از تشکل های سه گانه های موجود در قانون کار را نزد کارگران آشکار ساختهاست" را وقتی از زبان عقب مانده ترین سندیکالیست ها و رفرمیست ها میشنوید، دیگر باید بسیار عیان باشد که نه بزرگ طبقه کارگر به حاکمیت و ابزارهای ضد کارگریش شانسی برای آویزان شدن سندیکالیستها به اصلاح رژیم و تشکل های دولتی در میان کارگران نگذاشته است. این هم باید شاخصی بر این واقعیت باشد که مبارزات تا کنونی طبقه کارگر و از جمله مهمترین و پیشروترین های این مبارزات، مسیر طبیعی و درستی را دارد طی میکند. کارگران ناچار از در افتادن به تقابل اشکال مختلف سازمانیابی نشده اند و بطور همه جانبه ای از تجمع های خود بعنوان ابزار سازمانیابی مناسب در متشکل کردن اعتراض و مبارزاتی که دارند به خوبی استفاده میکنند. تقریبا در هیچ جایی و حتی در میان رفرمیست هایی که در راس اعتصاب شکوهمند کارگران پروژه ای صنعت نفت و گاز در همین چند ماه گذشته بودند، دیده نشد که کارگران قبل از پیش برد مبارزه خود، در تلاش برای ایجاد سندیکا و یا در تلاش برای برسمیت شناختن سندیکا و یا اتحادیه شان باشند باشند. این دستاورد بسیار عظیم و برجسته طبقه کارگر در این دوره و در تقابل با دوره های گذشته است.
در مبارزه کارگران در چند سال اخیر ابزار سازمانیابی کارگران تجمع هایشان است و برگزاری مجامع عمومی شان است و این مساله غیر واقعی بودن تقابل شورا و سندیکا و یا هر تشکل دیگری را برجسته کرده است. این واقعیات به همه گرایشات چه شورایی چه سندیکایی و یا هر شکل دیگری در میان کارگران نشان داده است که طبقه کارگر لازم است و حیاتی است که به مکانیزم مناسب در تجربه خود و در شرایط مشخص در ایران و حاکمیت آن دست ببرد. ظرف متشکل کردن اعتراض امروز کارگران که در ابعاد وسیع در سراسر کشور در همه جا در جریان است اساسا تجمع، تصمیم گیری و اجرای تصمیمات است و قاعدتا برای هر کدام از گرایشات سیاسی در میان کارگران چه رفرمیست و چه سوسیالیست یا ... چه طرفدار سندیکا و شورا، مادام که مساله اصلی آنها سازماندهی اعتراض و اتحاد در میان کارگران است، سازمانیابی مجامع عمومی باید مبنی باشد. کارگران نباید به تقابل کذایی شورا یا سندیکا بپردازند و حتی هیچ فرصتی را هم برای طرفداران "سندیکا های دولتی" که تجربه اش را در شرکت واحد تهران داشتیم فراهم کنند.
تشکل مناسب کدام است؟
بخش بزرگی از طرفداران سندیکا و اتحادیه و یا آن دسته از طرفداران شورا (که شورا را دقیقا به معنی کمیته کارگری متشکل از کارگران پیشروتر که انتخاب هم شده باشند، میدانند و نه تجمع همه کارگران در مجمع عموی شان که قادر به پایداری آن باشند ) هر چند که در برابر واقعیت موجود سازمانیابی های کارگری که مجامع عمومی در آن محور است رضایت نشان میدهند اما این رضایت از سر تحمیل است نه قبول.
مبارزات امروز کارگران دقیقا پاسخی به تمام تجارب دوره های گذشته یعنی از سال ۸۳ به این طرف است. کارگران و مبارزاتشان نشان داده است که برای پیشبرد اعتراض و متشکل کردن آن لازم نیست ابتدا بروند و کمیته های حمایت و پشتیبانی و هماهنگی بسازند و یا به سازماندهی سندیکا بپردازند که تماما میتواند در مقابله با استبداد زمین فعالیت های گسترده و متنوع در سازماندهی اعتراض و مبارزه برای تحقق مطالبات شان را محدود کند. چرا که رهبران و فعالین آن در رابطه با پلیس سیاسی و امنیتی تماما محدود میشوند. فعالیت برای ایجاد " سازمان سراسری کارگران" هم بیشتر در مایه تشکیل کمیته های سابق خارج از محیط کار و یا شورای مشترک آنهاست. این سنگر ها چه متشکل از کارگران و یا "فعالین" کارگری باشند و یا در برگیرنده خود کارگران در هر واحد کارگری، نه تنها ظرف واقعی و قدرتمندی برای کارگران نبودند بلکه در برابر استبداد موجود هم جوابگو نشدند. به همین ترتیب سازماندهی شورا در محل های کار و فراخوان های مکرر به برپایی آنها نیز نشان از درک سطحی طرفداران شورا را نشان میدهد و کارگران را از مستحکم کردن پایه های سازمان های آتی خود دور میکند. طرفداران جنبش شورایی در این دوره تمام هم و توان خود را باید برای دامن زدن به مجامع عمومی و تبدیل آن به جنبش بکنند.
در شرایطی که توازن قوا به آنها حتی اجازه حکومت کردن موقت بر خود در چهارچوب همان واحد کار را هم نمیدهد، تمرکز بر روی ایجاد شورا و فراخوان برای ساختن شورا چیزی غیر از فراخوان به ایجاد کمیته های کارگری نمیتواند باشد و این در راستای داده های خود جنبش کارگری هم نیست. همه اینها تمرکز کارگران در مسیری که تاکنون دنبال کرده اند را مخدوش میکند. تجاربی که با مشقات فراوان برای دست اندر کاران آن در طول ۱۷ سال گذشته به وجود آمده است را نباید تکرار کرد. در این دوره و تا کنون آنچه توفق پیدا کرده و مطلوبیت خود را برای کارگران نشان داده استفاده از ابزار مجمع عمومی بوده است که نه تنها پاسخگوی نیازهای مبارزاتی و سازماندهی اعتراض کارگران در تحقق مطالباتشان بوده است بلکه بیشترین و موثرترین رابطه با دیگر فعالین و جنبش های دیگر فعال را توانسته تامین و تقویت کند. ابزار مجمع عمومی این قابلیت را دارد که به جنبشی در همه سطوح تبدیل شود، جنبش مجمع عمومی که سنگ بنای جنبش شورایی است و بدون آن، این جنبش نمیتواند مسیر واقعی اش را طی کند.
تشکل پایه کدام است سنگ بنا چیست؟
کارگران و رهبران کارگری این دوره ناچار از مراجعه مکرر به تجارب گذشته نسل های قبلی خود هستند. در ایران و با توجه به همه تجارب تا کنونی میخ شدن به سندیکایی که ساخته شده است و از هر لحاظ در محاصره میباشد اشتباه است. به همین ترتیب اگر امروز شورایی ایجاد و اعلام شود به همان اندازه فلج میشود. این دوره مبارزات به درستی نشان داد که شما طرفدار هر نوع تشکلی باشید، شورایی باشید یا سندیکایی، ناچار از داشتن سنگ بنا هستند و این یعنی اتکا کردن به ظرف متحد شدن کارگران در پیشبرد اعتراضاتشان. این یعنی همان تجمع های اولیه و این دقیقا یعنی تشکل و سازمان و کسانی که متوجه این نکته ساده نیستند و به سوره "مجمع عمومی تشکل نیست"! چسبیده اند دارند مسیر جدایی هر چه بیشتر از مبارزات کارگری و منافع پایه ای آن را دنبال میکنند. مجمع عمومی در این مرحله و دقیقا به نسبت توازن قوای موجود بین طبقه کارگر و بورژوازی، ظرف مناسب برای متشکل کردن و متحد نگاه داشتن کارگران در هر بخش و واحدی است حتی اگر برای یک مقطع کوتاه باشد. مجامع عمومی هم بشدت میتواند اشکال متنوع و حتی به نسبت سیال بودن کارگران و رهبران کارگری، خاصیت سیالی هم داشته باشد اما در یک مساله بنیادی شریک است و آنهم این است که قادر به متشکل کردن است و برای همه کارگران است و همه آن را مال خود و برای خود میدانند و تجربه میکنند در عین حال که موثرترین ابزار در پیگیری مطالبات است. مجمع عمومی در واقع گام اولیه و سنگ بنای شورا است.
در زمانی که امکان ایجاد شورای محل کار وجود ندارد این ظرف مجمع عمومی است که بعنوان تشکل پایه و ظرف متحد نگاه داشتن کارگران در اعتراضاتشان نقش ایفا میکند. شورا یعنی مجمع عمومی پایدار که کارگران را نمایندگی میکند و همه کارگران در آن عضو هستند و هر بار نمایندگانی برای پیشبرد تصمیماتشان انتخاب میکنند و هر گاه تصمیم بگیرند میتوانند آنها را با رهبران و فعالین دیگری جایگزین کنند. در این دوره از مبارزات کارگری در بخشهای، مختلف جنبه های مختلف این نوع فعالیت دیده شده است و این یکی ازبرجسته ترین پیشروی ها در مبارزات طبقه کارگر در این دوره است. این نوع سازمانیابی قادر شده است با تجمع های قدرتمند کارگرانی که در معادن، در هفت تپه و فولاد اهواز و ... با تمام پیچیدگی هایی که داشته اند روبرو شده و دست و پنجه نرم کرده اند. آنچه به رهبران آنها قدرت داده است سنت اتکا به حضور همه کارگران است و این سنگ بنای مجامع عمومی است. مجمع عمومی دقیقا از این لحاظ است که توان تبدیل شدن به جنبش در شرایط استبدادی دارد. جنبش مجمع عمومی در شرایط امروز و برای همه گرایشات در درون طبقه کارگر سنگ بناست. محدودنگری، غیر انقلابی گری و غیر رادیکال بودن سندیکالیست ها در این هم بارز است چرا که متوجه نیستند که سازماندهی اعتراض کارگران در شرایط استبداد و پلیسی مانند ایران و حاکمیت جمهوری اسلامی بدون تردید باید از سازماندهی جنبش مطالباتی که وجه مشترک همه کارگران و شرط پیشروی طبقه کارگر است می گذرد. طبقه کارگر بدون سازماندهی جنبش مطالباتی و تصمیم جمعی همه کارگران قادر به قدرتمند کردن خود نیست.
داستان ابتدا سندیکا و بعد سازماندهی اعتراض، شیپور را از سر گشاد زدن است. برگزاری مجمع عمومی از هر لحاظ ساده تر و کم هزینه تر هم هست و سندیکا مطلقا نمیتواند از چنین خصوصیاتی برخوردار باشد و همانطور که گفتیم اتفاقا ابزار زمین گیر کردن فعالین و رهبران کارگری است. وجود جنبش مجمع عمومی شرط اولیه برای پیشروی در جنبش مطالباتی ، ارتقا آن و تغییر توازن قوا است. اینکه در فردای تغییر توازن قوا کدام گرایش، رفرمیستی و یا سوسیالیستی، کارگران را در کدام تشکل ها از جمله سندیکا و یا شورا سازماندهی میکند امر دیگری است. این دقیقا بستگی به حضور سیاسی و فعال هر کدام از این گرایشات و یا گرایشات دیگری است که بتواند طبقه کارگر را قانع به انتخاب افق و سیاست هایش بکند. این واقعیت دیگری است که باید از همین امروز آنرا برسمیت شناخت و مشغله دائمی سوسیالیست ها، کمونیستها و رفرمیستها هم هست. همه اینها اثبات میکنند که به وجود آوردن تقابل شورا و سندیکا به شدت به زیان اعتراض و مبارزه و منفعت طبقه کارگر است. امر امروز طبقه کارگر در سازمانیابی همان چیزی است که با قدرت دارد به کار میگیرد، یعنی بکار گیری ظرف مجمع عمومی بعنوان مناسبترین ظرف اتحاد و ابراز وجود طبقاتی طبقه کارگر.
و بالاخره باید تاکید کرد که از مهمترین فاکتورهای مراجعه سندیکالیست ها به "خطر مجامع عمومی" اوضاع سیاسی و پاسخ کارگران و مردم آزادیخواه به آن است. کدام تشکل کارگری ظرفیت منطبق شدن با این وضعیت را دارد؟
دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران
بهرام مدرسی – اسد گلچینی
۱۰ دی ۱۳۹۹ – ۳۰ دسامبر ۲۰۲۰
www.dar-rah.com